محمدهادی راجی، دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی: انتخابات در کشور ایران از تاریخ پرفرازونشیبی برخوردار است. پس از نهضت مشروطه، اولین انتخاباتهای ایرانی برگزار شد و در ساختار مشروطه نیز تحولات زیادی در اینباره اتفاق افتاد و با بنبستهای سیاسی در حکومت پهلوی به فرآیند پرفرازونشیب خود ادامه داد.
پس از انقلاب اسلامی عهدهداران دو جایگاه مهم یعنی ریاستجمهوری و نمایندگی مجلس به صورت مستقیم توسط مردم انتخاب میشوند. با گذشت چندین انتخابات در جمهوری اسلامی ایران شایسته است تا به آسیبشناسی فرآیند این شکل از دموکراسی مستقیم پرداخت. دو رویکرد در بررسی فرآیند انتخابات وجود دارد؛ نخست رویکرد قدرتمحور و دوم رویکرد فرونتیک. در رویکرد نخست به انتخابات بهمثابه یک فرآورده نگاه میشود و نتیجهمحور است و در رویکرد دوم به انتخابات بهمثابه یک فرآیند نگریسته میشود.
منظور از رویکرد فرونتیک نگاهی از پایین به بالا به موضوع انتخابات است. در واقع در این مجال، به انتخابات بهعنوان یک امر اجتماعی نگریسته میشود و رقابتها بر سر متدولوژیهایی است که مزیتهای اجتماعی بیشتری را برای عامه در بر بگیرد. در این رویکرد، هویت حزبی مبتنیبر هویت اجتماعی طراحی میشود و امکان گفتوگومحوری میان احزاب بر سر روندهای کارکردی، فرآیندی منطقی را تجربه میکند.
بررسی انتخابات در ایران بیانگر آن است که مشارکت و انتخابات در قانون اساسی بهعنوان یک امر فرآیندمحور و فرونتیک در نظر گرفته شده درحالی که روند کلی و غالب انتخابات در صحنه عمل مبتنی بر رویکرد نخست اجرایی شده است. یکی از ویژگیهایی که در این نگاه غیرفرونتیک در صحنه عمل سیاسی وجود دارد، شفافیتگریزی، انباشتزدایی و نظارتناپذیری است. در واقع مردم در این نوع از انتخابات اگرچه سهم مهمی در تعیین مصادیق دارند اما بهعنوان رأیدهنده موقت شناخته میشوند که در فردای انتخابات ارتباط ساختاری با ساختار انتخابات ندارند و عملا بیشتر نظارهگر اتفاقات خواهند بود و چون شفافیت نیز بهخوبی رعایت نمیشود انباشت شناختی برای رأیدهنده حاصل نمیشود که بتواند عملکرد منتخبان را ارزیابی و نظارت کند و سیر انتخاب خود را بهبود بخشد. در این روند، جوامع میل به سوی قطبیشدن پیدا میکنند. در جامعه ایرانی که از موقتی بودن در زمینه سیاست رنج میبرد، طراحی سازوکارهایی که بتواند انتخابات و نامزدهای پیروز را در قید نظارت انباشتمند مردمی و مصالح عمومی قرار دهد از اهمیت برخوردار است. در واقع در اتخاذ رویکرد فرونتیک به انتخابات است که مفهوم کمپین برای عامه معنادار میشود.
در مدل کنونی انتخابات رقابتهای سیاسی برای مردم معنادار نیست و معلوم نیست مزیتهای کارکردی رقبا، دقیقا چه تفاوتی با هم دارد؟! رقابتهای انتخاباتی نیز کمتر بر سر برنامهها و کارکردها و بیشتر به سمت کمپینِ سلبی است. در کمپین سلبی به جای ارائه برنامهها و معرفی تیم به صورت دقیق به نقد و سلب رقبا پرداخته میشود. در این فرآیند، مشخص نبودن مصالح عمومی و ملی که رویه متفقالقول همه نامزدها باشد باعث شده گفتوگوهای انتخاباتی به جای تمرکز بر بناهای کارکردی به مبانی مصالح ملی تمرکز کند. این مهم باعث میشود رقابت بر سر امور کلی انتزاعی صورت بگیرد نه بر سر متدولوژیهایی که برای رسیدن به اهداف مشخص باید در نظر گرفته شوند. اما چه باید کرد؟
در قدم اول به نظر میرسد وفاق یا حداقل طراحی چارچوبهایی برای تفاهم بر سر چیستی منافع ملی و مصالح عمومی از اهمیت برخوردار است. انتخابات محل رقابت بر سر وارونهسازی منافع ملی و مصالح عمومی نیست. در قدم دوم باید نگاهی فرونتیک به انتخابات موردنظر قرار بگیرد. در واقع در این نگاه، مردم بهعنوان یار موقت کمپین شناخته نمیشوند بلکه در فردای انتخابات نیز منشاء نظارت و مشارکت شبکهای خواهند بود. در این صورت است که یادگیری انباشتمند در انتخابات به وجود میآید و نامزدها نیز با رایدهندگانی مواجه خواهند بود که از معیارهای یادگیرنده با حافظه بلندمدت سیاسی برخوردار هستند. در قدم سوم نیز حاکمیت باید سازوکاری را طراحی کند که مزیتهای نامزدها به خوبی برای مردم شناخته شود. اینکه در فرصت کوتاه تبلیغات و در یک محیط پرهیاهو و پرتنش که بعضا رقابتهای سلبی جای معرفی مزیتها و رقابت بر سر استخدام تکنیکهای عملیات روانی جای رقابت برنامهها و کارکردها را بگیرد نمیتواند زمینهساز پیشرفت پایدار کشور باشد. در این وادی، طولانی وچندلایه کردن دوره معرفی نامزدها به جامعه، طراحی سازوکارهای پیچیده و موشکافانه تخصصی برای ارزیابی برنامهها، وعدهها و توانمندیهای نامزدها، الزامی کردن معرفی بخشی از مشاوران و تیم آینده توسط داوطلبها و همچنین طراحی مکانیسمهای ارزیابی ثانویه تخصصی از اهمیت برخوردار است.
منظور از مکانیسمهای ثانویه تخصصی، سازوکاری است که بتواند به موازات بررسی نامزدها توسط عامه جمهور به بررسی تخصصی رقبا بپردازد. برای مثال یکی از شروط قانونی داوطلبان ریاستجمهوری «برخورداری از سلامت و توانایی جسمی و روانی کافی» است. آیا مردم میتوانند میزان سلامت روانی یک نامزد را به خوبی بررسی و واکاوی کنند؟ نهاد کارشناسی مستقل و متخصصی نیاز نیست که در جلسات گوناگون تخصصی بتواند به بررسی سلامت روانی نامزدهای نهایی بپردازد؟ و یافتههای خود را در اختیار مردم قرار دهد؟! عامه مردم و شورای نگهبان، امکان این بررسی تخصصی را ندارند و لاجرم سازوکاری لازم است چه در ذیل شورای نگهبان چه بهصورت مستقل که بتواند بررسی این امور را برعهده بگیرد. برای مثال اگر این مکانیسم ثانویه تخصصی تشخیص داد که فلان داوطلب از خودشیفتگی و لجاجتورزی زیادی برخودار است آیا جایز است که سرنوشت یک ملت را در دستان او قرار داد؟! در هر صورت بایسته است مبتنیبر اصول و روح قانون اساسی در رابطه با موضوع انتخابات و مشارکت، صحنه عمل سیاسی را مورد بازبینی قرار داد و هرچه بیشتر پدیده انتخابات را به بسترهای فرونتیک نزدیکتر کرد.