ابوالقاسم رحمانی، روزنامهنگار: این روزها همهاش با اخبار و موضوعات تلخ و بد میگذرد. یا مجبور و محکوم به انتشار و اطلاع از آدمکشیهای ویروس کروناییم یا مجبور و محکوم به پیگیری کودکآزاری و... . خلاصه نمیدانم، ذات حوزهای است که برای کار خبری انتخاب کردهام یا واقعا همهچیز اینقدر سیاه و بد است. شرح ماجرا شاید تکراریترین چیزی است که میتوان برای برخی موضوعات داشت، خصوصا مسائلی که اساسا اولین بستر انتشار و شیوعشان، فضای مجازی است؛ فضایی که هرکسی، در هرجایی پیش از هر رسانه و مرجعی به آن رجوع و آن را پیگیری میکند. اما خب برای قوام گزارش و آن اندک کسانی که بر فرض محال در جریان اتفاقات روز و جاری در فضای مجازی نیستند، مجبور به شرح دوباره واقعه هستیم. ماجرا از این قرار است که یکی، دو روز پیش، یک کلیپ کوتاه تصویری در فضای مجازی منتشر میشود که در آن یک بهاصطلاح هوادار تیم پرسپولیس، یک کودک خردسال چوپان را مجبور میکند تا علیه تیم موردعلاقهاش جملاتی را بگوید و وقتی هم که او مقاومت میکند، مورد آزارواذیت و ضربوشتم قرار میگیرد و باقی ماجرا. این البته آخرین مورد رسانهای شده کودکآزاری است و ما از آن مطلعیم، نمونه پیش از این را هم احتمالا یادتان هست، ماجرای اذیت و آزار مرگبار دختر 17ماهه توسط پدرش. در آن اتفاق هم همانطور که در رسانهها منتشر شد ماجرا از این قرار بود که زنی نوزاد دختر ۱۷ماههاش را که بهشدت بدحال بود به بیمارستان رساند و درخواست کمک کرد. این زن به پزشکان گفت دخترش را برای چند ساعتی پیش شوهرش گذاشته و وقتی برگشته متوجه شده بچه حالش خوب نیست. وقتی پزشکان نوزاد ۱۷ماهه را بررسی کردند متوجه حادثه وحشتناکی شدند. آنها پی بردند کودک به طرز فجیعی مورد آزار قرار گرفته و دچار خونریزی شدید داخلی شده است و بقیه ماجرا! این دو کودکآزاری البته در دو ژانر متفاوت در فاصله کوتاهی رسانهای شدند و حداقل این را گوشزد کردند که کودکآزاری، امری شایع و در سطوح مختلف در کشور ما وجود دارد و حتما خیلی از این موارد هم شانس رسانهای شدن و پیگیری شدن از سوی متولیان قضایی و انتظامی را ندارند. بگذریم. اینکه چرا این دو اتفاق را باهم و در کنار هم نقل کردم، سوای قرابت زمانی که با هم داشتند، نوع مواجهه و فوریتهایی است که در برخورد با هردوی آنها احساس میشود و الزامی است. سوژه اصلی مورد اولی و ماجرای کودک هوادار استقلال است و دومی هم شأن بیانی دارد که در ادامه به آن اشاره میکنم.
انتشار تصویر کودکآزار دیده هم باعث آزار مضاعف و هم فعلی غیرقانونی است
به میل و انتخاب شخصی، ابتدا یک تحلیل از آنچه حین و پس از آزار کودک هوادار استقلال رخ داد، ارائه میکنم و بعد هم از نظر کارشناس مطلع شده و استفاده میکنیم. نکته اولی که باید در ارتباط با این کودکآزاری به آن اشاره کرد، انتشار گسترده و بیمحابای تصویر این کودک است. اینکه این فیلم اولینبار توسط کودکآزاران منتشر شد و بهسرعت هم دست به دست شد، دلیل کافی برای توجیه انتشار بیمحابای آن در صفحههای مختلف مجازی حتی دغدغهمندان و مدافعان حقوق این کودک نیست. بههرحال و متاسفانه این اتفاق افتاده است و یک کودک به شکل بدی مورد آزار و اذیت از سوی بزرگسالان قرار گرفته است و حتی ضربوشتم هم شده، اینکه تصویر این کودک حین آزار و اذیت اینطور دست به دست شود، حتی سر از صفحه شخصی وزیر ارتباطات مملکت هم دربیاورد خودش یک نوع آزار مضاعف است و نباید اینطور جا بیفتد که به هر دلیل و منطقی از این به بعد هر کودکی مورد آزار قرار گرفت، چهره و تصویرش از صفحه دوست و دشمن مصون نیست و همه او را بهعنوان یک کودک موردتعرض قرار گرفته خواهند شناخت. این مساله البته منع قانونی هم دارد. طبق ماده 19 قانون حمایت از اطفال و نوجوانان که خیلی هم از تصویب آن نمیگذرد هرکس هویت یا اطلاعات و اسرار طفل یا نوجوان بزهدیده یا در وضعیت مخاطرهآمیز را افشا یا جزئیات جرم ارتکابی توسط طفل و نوجوان یا علیه وی را از طریق رسانههای گروهی یا با توزیع، تکثیر، انتشار و نمایش فیلم یا عکس و مانند آن تشریح کند بهگونهای که موجب تجری دیگران، اشاعه جرم، آموزش شیوه ارتکاب آن یا بروز هرگونه ضرر یا آسیب به طفل یا نوجوان یا خانواده وی شود به مجازات حبس درجه 6 قانون مجازات اسلامی محکوم میشود.
قهرمانسازی از این کودک احتمالا وقوع موارد مشابه را بالا میبرد
مساله دومی که باید به آن اشاره کرد نوع واکنشها به این اتفاق خصوصا از سوی سازمانها و نهاد بزرگی مثل باشگاه استقلال است. پیش از اینکه تکلیف صحتوسقم این کلیپ روشن شود، پیش از اینکه آزاردهندگان شناسایی و دستگیر شوند، باشگاه استقلال اعلام حمایت و تقدیر از این کودک میکند و حتما این مساله هم بدون عایدی برای این کودک نخواهد بود. کمترین عایدی آن هم شهرت و دیده شدن این پسربچه است. ایراد این کار کجاست؟ اولا اینکه اصل ماجرای کودکآزاری و برخورد با این عمل قبیح به حاشیه میرود و همه چشمها و افکار به جای اینکه بهدنبال رسیدگی به این امر و جلوگیری از تکرار آن باشد به دنبال این کودک و حماسهسراییها از اقدام و مقاومت اوست و ثانیا اینکه این عمل تبدیل به یک مورد موفق در جلبتوجه رسانهای و سازمانی میشود و چهبسا منبعد افراد برای دیدهشدن و کسب شهرت و توجه دست به انجام صوری چنین اقداماتی بزنند. در لایه دیگری درحال حاضر از این اتفاق تلخ طوری برداشت میشود که انگار این پسربچه حین آزار و اذیت، وقتی پای اعتقادش ایستاد، حتما عمل قهرمانانهای انجام داده است و باید مورد تقدیر قرار گیرد! فارغ از اینکه تمام موارد کودکآزاری به اینجا ختم نمیشود. پس، بهتر این است که به جای حاشیه، به متن ماجرا، یعنی اصل اتفاق کودکآزاری پرداخته و آن را تعیینتکلیف کنند.
برای روان ناسالم بزرگسالان هم کاری کنید
نکته سوم اما همان مشابهتی است که در ابتدای گزارش بین این اتفاق و ماجرای دختر 17ماهه اشاره کردم و آن هم اینکه هردوی این اتفاقها طرف دومی دارد که همان آزاردهنده و از قضا یک یا چند فرد بزرگسال هم هست. همانطور که بارها و در بررسیهای مختلف به آن اشاره شد، اینطور اتفاقات معمولا نتیجه روانهای ناسالم و اقدامات دفعی است که از سوی بزرگسالان صورت میگیرد. پس با توجه به همین موضوع، برای حمایت از کودکان صرفا نمیشود بر کودکان متمرکز ماند و باید به دیگر عوامل ازجمله سلامت روانی بزرگسالان هم توجه کرد. موضوعی که همواره مغفول میماند و معمولا هم لنز دوربینها و هم کانون توجهات، چه بین مردم و چه مسئولان، متوجه آزاردیده است نه آزاردهنده و آنطور که باید مسائل ریشهای موردتوجه و در مسیر حل و فصل قرار نمیگیرند.
جرمزدایی از کودکآزاری جسمی و روانی، بدل شدن به بهشت کودکآزاران
درنهایت اما اصلیترین تکیهگاه و دستاویز برای اینکه در چنین مواقعی به آن چنگ بیندازیم و صدای مطالبهگریمان را بالاتر ببریم، قانون است. قانونی که در اینگونه موارد، معمولا آنطور که انتظار داریم نه قدرتمند است و نه بروز و ظهور جدی دارد. با این همه در کشور ما، در سال 81 ابتدا یک قانون و بعد از آن در سال 99 قانون دیگری به جای قانون قبلی در حمایت از اطفال و نوجوانان به تصویب رسیده است. قانونی که هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت دارد، همچون بسیاری دیگر از موضوعات و قوانین. در این چند خط به برخی نکات مغفولمانده در این قانون اشاره میکنیم و نکات مثبت را هم در سخنان کارشناس و حقوقدانی که با آن چند کلمهای پیرامون کودکآزاری گفتوگو کردیم، مرور میکنیم. دوسال پیش، قبل از تصویب این قانون و زمانی که لایحه آن در مسیر تصویب قرار داشت، یادداشتی به قلم رضا مشتاقی، حقوقدان در صفحه جامعه روزنامه «فرهیختگان» منتشر شد و در آن این حقوقدان به چند مساله مهم و به قولی چند نکته مهم مغفولمانده در آن لایحه اشاره کرد. برای مثال در بخشی از آن یادداشت نوشته شده است: «میتوان این لایحه را شاهکار قانوننویسی ما دانست. لایحهای که برای حمایت از کودکان و نوجوانان تصویب شده است، از کودکآزاری عامدانه جسمی، روانی و غفلت جرمزدایی کرده است و در موادی صرفا مصادیقی از غفلت مانند ثبتنام نکردن کودک در مدرسه و مواردی از کودکآزاری جسمی و روانی غیرعمد و از روی سهلانگاری را جرمانگاری کرده است. به عبارت دیگر در این لایحه ورود آسیبهایی به کودکان از روی سهلانگاری، جرمانگاری شده است اما ورود همان آسیبها از روی عمد عنوانی در این لایحه ندارند. بیایید فرض کنیم یک کودک از سوی یک غریبه یا آشنا شدیدا کتک خورده است اما آزار او منتهی به آسیبهای مندرج در ماده 614 کتاب تعزیرات قانون مجازات اسلامی– نقصان، شکستن، از کار افتادن عضوی از اعضا، مرض دائمی، فقدان یا نقص یکی از حواس، منافع یا زوال عقل- نشده اما سر تا پای کودک سیاه و کبود شده است و جایجای بدن او را داغ گذاشتهاند. آیا غیر از دیه، مجازات دیگری در قوانین موضوعه برای چنین شخص کودکآزاری مییابیم؟ هزاربار تاسف، پاسخ منفی است! آیا با چنین قانون حمایتیای، به بهشت کودکآزاران بدل نمیشویم؟ آیا بهتر نبود قانونگذار همان قانون 9 مادهای ضعیف و ناقص سابق را باقی میگذاشت و اینچنین قانونی را جایگزین آن نمیکرد؟»
کودکآزاری برای برخی قضات ما هم مساله کماهمیتی است
در ادامه با رضا شفاخواه وکیل پایه یک دادگستری که فعالیت و سابقه زیادی در پروندههای مربوط به حقوق کودکان دارد، گفتوگویی انجام دادیم و او ناظر به دو واقعه اخیر یعنی آزار و اذیت کودک هوادار تیم استقلال و دختربچه 17ماهه به «فرهیختگان» گفت: «با وجود اینکه قانون جدید حمایت از کودکان و نوجوانان تصویب شده ولی به نظر میرسد هنوز درک مفهوم حقوق کودک بین متولیان امر ازجمله سیاستگذاران، قانونگذاران و همینطور قضات و اشخاصی که به این موضوع رسیدگی میکنند، وجود ندارد. واقعیت این است من بهعنوان کسی که توفیق این را پیدا کردم که در این زمینه فعالیت کنم و مواردی به من ارجاع میشود، وقتی این موارد را به دادگستری ارجاع میدهم برخی از قضات انگار موضوع لوکس و لاکچری به آنها ارجاع شده و میگویند اتفاقی نیفتاده است. این برخورد را هم در برخی سطوح عالی دادگستری همانند دادگاه کیفری استان و هم دیوان عالی کشور میبینیم و همین را به کل شعب کیفری در شهرستانها تسری دهید که به نظرم اوضاع بغرنجتر است. باید این موضوع در ابتدا اصلاح شود. در سال 84-83، قوه قضائیه به تکاپو افتاده بود کارگاههای حقوق کودک برای قضات برگزار میکرد و این موثر بود. یونیسف هم جزواتی بین قضات توزیع کرد و آن زمان این اقدام با استقبال قضات مواجه شد چون قضات هم تقصیری ندارند، موضوعات بسیار زیادی وجود دارد که به کودکآزاری نرسند که بررسی کنند.»
هنوز خیلیها اطلاعی از قانون حمایت از اطفال و نوجوانان ندارند
شفاخواه به مساله اخیر کودکآزاری هوادار استقلال و آن دختربچه 17ماهه اشاره کرد و گفت: «مساله بسیار فاجعهباری است. وقتی اخبار این موارد منتشر میشود اذهان همگی مشوش میشود، روح جامعه جریحهدار میشود ولی اتفاق خوبی که افتاد، بعد از 9-8 سال بعد از تصویب قانون حمایت از اطفال و نوجوانان که در سال 81 در 9 ماده بود همه فهمیدند این قانون تکاپوی این موضوع را نمیکند و بسیار قانون فشلی است و در خیلی موارد ساکت است و جرمانگاری نکرده است و در جاهایی که مجازات تعیین شده مجازات به هیچ عنوان متناسب نیست. مثل موردی که در قانون قدیم شکایت کردیم، به سه دختر در شهریار تجاوز جنسی میشود و قاضی دادگاه 300 هزار تومان جریمه نقدی تعیین کرد. یعنی جریمه رد شدن از چراغقرمز 100 هزار تومان است، این آقای متجاوز هم برای هر یک از دخترها 100هزار تومان جریمه شد. علت چه بود؟ اولا اینکه روی روح حقوق کودک به هیچوجه آشنایی وجود نداشت و دومین مساله این بود که قانون دست او را بسته بود. قانون عوض شده و یک قانون نسبتا خوبی تصویب شده ولی سازوکار ندارد یعنی همان زمان هم خدمت قانونگذاران و نمایندگان مجلس بیان کردیم که این قانون خوبی است ولی تا زمانی که سازوکار آن مشخص نشود تبدیل به قانون متروکی میشود که مورد اعمالنظر هیچکسی قرار نمیگیرد. مثلا همین ماجرای عدمانتشار تصاویر و فیلم از کودکآزار دیده طبق ماده 19 جرمانگاری شده و هرکسی که تصاویر کودکان در معرض خطر و وضعیت مخاطرهآمیز یا در معرض بزهدیدگی را منتشر کند که به بچه آسیب وارد شود، هر آسیبی اعم از مادی و معنوی، مستوجب مجازات است و قانونگذار این پیشبینی را کرده و تا مجازات درجه 6 هم میتواند قاضی به شخصی که این فیلم را منتشر میکند، مجازات بدهد. اما متاسفانه مردم نسبت به این قانون آگاهی ندارند. برداشت من از این ویدئو همین است که بچه ظاهرا فامیل کسی است که فیلم میگیرد و مشخص است برای دیده شدن این کار را میکند ولی ماحصل این کار آزار کودک، نقض حقوق کودک است که در جامعه هم به نوعی ترویج میشود و این کار را تبلیغ میکند. با وجود پتانسیلهایی که وجود دارد، ما باید به داشتههای خود تکیه کنیم، الان داشته ما این قانون حمایت از حقوق اطفال و نوجوانان است که بعد از کلی تلاش و برگزاری سمینار و فشار فعالان اجتماعی در مجلس تصویب شده است. باید ارکان دیگر همچون صداوسیما فعال شوند که در همین قانون نیز ذکر شده است. صداوسیما باید در جهت آگاهیرسانی و اطلاعرسانی این قانون را به مردم توضیح دهد و ماده به ماده به مردم تشریح کند تا مردم متوجه شوند. من احساس میکنم خیلی از افرادی که آدمهای تحصیلکرده، روزنامهنگار، خبرنگار و... این فیلم را منتشر میکنند حتی به وجود این ماده قانونی اطلاع ندارند.»
کودکآزاری ماحصل بیتوجهی به کودکان در جامعه است
این وکیل دادگستری افزود: «به نظر من ارکان دیگری که در این قانون پیشبینی شده همانند صداوسیما و بهزیستی که وظیفه نظارت اجتماعی را دارند باید فعال شوند. میگویند درباره کودک 17ماهه پدر افغانستانی و مهاجر بوده و پدر دچار جنون آنی شده است. گیرم افغانستانی و مهاجر بوده و دچار جنون آنی شده باشد، نظارت اجتماعی در این میان چه وظیفهای دارد؟ این خانواده در بهزیستی پرونده داشتند. مددکار اجتماعی و بهزیستی چرا خانوادههایی که پرآسیب هستند یا مستعد بروز آسیب هستند را رها میکند؟ یک گزارش فرمالیته تهیه میکنند و میروند. موضوع بچه را به بهزیستی گزارش میکنیم و بچه را با هزار التماس پس میگیرند و یک سیکل اداری فرمالیته انجام میشود و دوباره بچه را به خانه برمیگردانند. نظارت اجتماعی به هیچ عنوان وجود ندارد. به عقیده من کودکآزاری ماحصل بداخلاقی ریشهدار در یک جامعه است یعنی تنها یک جرم نیست. جرائم عمومی ممکن است در همه جوامع اتفاق بیفتد و عوامل متعددی همچون فقر و... دارد ولی کودکآزاری وقتی اتفاق میافتد که جامعه نسبت به مساله کودک بسیار بیتفاوت است. الان حتی خبررسانی آن هم نشان از بیتفاوتی میدهد. یعنی حتی کسی که به فرض دغدغهمند است و میخواهد این موضوع را بازنشر کند، نشان میدهد به حقوق کودک توجهی ندارد. فکر میکنم مفهوم کودکی که در کنوانسیون حقوق کودک بدان اشاره شد که تمام دولتهایی که این کنوانسیون را امضا میکنند موظف هستند این مفهوم را جا بیندازند، هنوز جانیفتاده است؛ از مدارس تا بهزیستی و صداوسیما و نهادهای متولی این مفهوم را درک نکردهاند.»
در زمینه حمایت از اقشار آسیبپذیر هرچه قانون تصویب کنیم، کم است
شفاخواه ادامه داد: «مساله بعدی که فکر میکنم امر رسیدگی را دچار مشکل میکند این است که ما یک آیین رسیدگی برای این جرائم نداریم. یک آیین دادرسی کیفری داریم که به همه جرائم مربوط میشود و درباره همه جرائم صادق و جاری است و قاضی بخواهد رسیدگی کند مراجعه به آیین دادرسی کیفری میکند. در این آیین برای اثبات یک جرم یا باید متهم اقرار کند یا باید شهادت شهود وجود داشته باشد یا سند قضایی وجود داشته باشد. در بسیاری از موارد کودکآزاری ما اینها را نداریم. یعنی نه متهم اقرار میکند و نه شاهدی وجود دارد و بچه هم که بچه است. در بقیه جاهای دنیا یک امتیازات خاصی را برای گروههای آسیبپذیر همانند زنان و کودکان قائل شدند، مثلا گفتند اگر کودکی آزار دیده بود و موضوع خود را مطرح کرد ما به حرف او از طریق مددکار اجتماعی اعتماد کنیم و به گفته کودک اعتبار قانونی بدهیم. درحالی که ما چنین چیزی را در قانون نداریم. در زمینه حمایت از اقشار آسیبپذیر همانند زنان و کودکان ما هرچه قانون تصویب کنیم کم است. در هیچ جای دنیا نمیگویند ما در این زمینه دچار تورم قانون هستیم. واقعیت این است در این زمینه بسیار نوپا هستیم. یک قانون در سال 81 تصویب شد و فهمیدند فرمالیته بوده و به محض اینکه تصویب شد دو سال بعد فهمیدند قانون بهدردنخوری است. این لایحه 10سال در مجلس خاک خورد تا بالاخره تصویب شد ولی تصویب شدن آن اتمام ماجرا بود یعنی فقط خواستند این مواد قانونی خوب را تصویب کنند و بگویند ما هم چنین چیزی را داریم، ما هم قانونی تحتعنوان حمایت از اطفال و نوجوانان داریم، درحالی که یک شخصی غیرحقوقی یکبار این قانون را بخواند میفهمد چقدر این قانون ساختارهای خاصی را میطلبد. همکاری بین نیروی انتظامی، صداوسیما، رسانه ملی، مدرسه، بهزیستی، دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان در دادگستری و... را میطلبد. ما دفتری در دادگستری تحتعنوان دفتر حمایت از اطفال و زنان که در همه دادگستریها موجود است، داشتیم. این دفتر میتواند بسیار موثر باشد. رابط بین نهادهای اجتماعی و بدنه اجتماعی و بین قضات و دادگستری ما میتواند باشد. دادگستری ما نسبت به این مساله بسیار غریبه است.»
نظارت اجتماعی از هر چیزی مهمتر است
این وکیل دادگستری و فعال حقوق کودکان در پایان گفت: «ماده سه قانون حمایت از اطفال 17-16 مورد وضعیت مخاطرهآمیز را برشمرده است. کار جالبی قانونگذار انجام داده که در اثر تعامل با فعالان اجتماعی بوده ولی خیلی حرکت جالبی است که اغلب وضعیتهای مخاطرهآمیز را برشمرده است و یکی جنون والدین است. جنون والدین برای بچه وضعیت مخاطرهآمیز ایجاد میکند. من مورد ابتلا به جنون را در این پدر منتفی میدانم. برخی دوستان روانشناس میگویند تکانههای هیجانی و اتفاقاتی که افتاده این امکان را ایجاد میکند ولی واقعیت این است که برخی از مهاجران بهدلیل شرایط اقتصادی و فرهنگی که دارند متاسفانه ابتلا به شیشه پیدا میکنند. در شناساییها مرتب این را مشاهده میکنیم. پدر خانواده مبتلا به اعتیاد است و اعتیاد از نوع شیشه است که عوارض بسیاری دارد و جنون برای خانواده ایجاد میکند. در محله 13 آبان سه، چهار مورد از این پدرها داریم. پدر بچه را سوزانده است چون شیشه کشیده و دچار جنون شده و این حالت به او دست داده است. اگر جنونی بوده ناشی از استعمال مواد مخدر از نوع صنعتی و شیشه بوده است. فارغ از این اگر گزارش را جدی بگیریم و بگوییم واقعی است موضوع جنون در قانون پیشبینی شده و باید توسط نهادی مثل بهزیستی مورد بررسی قرار میگرفت. اگر این پدر واقعا جنون داشت نباید رها میشد و این را در بند ب ماده 3 قانون جدید وضعیت مخاطرهآمیز پیشبینی کرده است. ما نمیگوییم مهاجران را رها کنید و کاری با آنها نداشته باشید. ما درخصوص مهاجران میگوییم دادگاه برگزار کنید و ببینید شرایط پناهندگی دارند یا خیر. اگر داخل کشور آمدند نباید رها شوند و در محلهای برای خود هرطور خواستند زندگی کنند بدون اینکه ویزای قانونی و جواز کار و نظارتی وجود داشته باشد. من هم قبول دارم بسیاری از آسیبهای اجتماعی در کشور متاثر از حضور اتباع است ولی وقتی در این سرزمین زندگی کردند ما نسبت به فرزندان آنها مسئولیت داریم. بچه ایرانی که در کشور اروپایی پناهنده میشود پلیس از هفتسالگی بچه را به مدرسه میفرستد. مسئول است و نمیگوید این ایرانی، افغانستانی، ترک یا... است. ما مسئولیت داریم و نمیتوانیم بچهها را در کشور رها کنیم. طبق تحقیقی که کردیم مطمئن هستم این خانواده در مددکاری بهزیستی پرونده داشتند و باید مورد نظارت قرار میگرفتند و نباید رها میشدند. حتی اگر پدر دچار جنون شود یا هریک از والدین، وضعیت مخاطرهآمیز است. وضعیت مخاطرهآمیز را هرکسی دید باید گزارش کند. من اگر دیدم همسایه کناری ما اختلال روانی دارد و بچه را تنبیه میکند باید به 123 گزارش دهم تا اورژانس اجتماعی ورود کند، فارغ از اینکه ایرانی هستند یا خارجی باشند. اورژانس اجتماعی باید به مساله ورود کند، علت را جویا شود، برای آنها پرونده تشکیل دهد و وضعیت مخاطرهآمیز باید قطع شود. اگر قطع نشود ماحصل آن تجاوز به کودک 17ماهه میشود. به نظرم از همه مهمتر بحث نظارت اجتماعی است که ما نداریم. سراغ بهزیستی میرویم میگوید من هزار میلیارد بودجه دارم و همه صرف حقوق کارمندان میشود. این بهانه درستی نیست، به مجلس بگویید بودجه شما را افزایش دهند. برای بودجه تلاش و موضوعات را گزارش کنید. نسبت به این مسائل غریبه هستند چون برای رفع تکلیف عمل میشود.»