محمدرضا فرزاد بهتاش، استاد دانشگاه در گفتوگو با «فرهیختگان» درخصوص وضعیت فعلی بازار کار رشته معماری و شهرسازی گفت: «برای بررسی وضعیت کنونی بازار کار رشته معماری و شهرسازی باید به این نکته توجه کرد که اگر دانشآموختگان درکنار دانشاندوزی، مهارت حرفهای خود را تقویت کرده و اتصال میان دانش آن حوزه با بخش اجرا را برقرار کنند، معمولا مشکلی برای ورود به بازار کار نخواهند داشت؛ چراکه نباید اشتغال را صرفا در دستگاههای دولتی و حاکمیتی جست. در بازار کنونی دنیا شرکتهای بخش خصوصی فعالیت بسیار گسترده و سهم بسزایی دارند و این شرکتها برای افزایش بازدهی و ایجاد همافزایی نیاز به افراد متخصص دارند؛ همان کسانی که بتوانند حوزه اجرا را به دانش متصل کنند، بنابراین کسانی که دوران تحصیل را با مفهوم عمیق مستتر در واژه دانشجویی طی میکنند و درکنار بحث علمآموزی، کارآموزی را نیز دنبال میکنند، قابلیت ورود به بازار کار را دارند. اما در نقطه مقابل کسانی که معتقدند گرفتن مدرک برای داشتن شغل میتواند کارگشا و کافی باشد، باید بدانند درحال حاضر بهدلیل رقابتی شدن عرصه دیگر اینگونه نیست و درواقع مدرک تحصیلی بهتنهایی تضمینکننده اشتغال در بازار کار نخواهد بود.»
این استاد دانشگاه با اشاره به اهمیت پژوهش در دوران تحصیل گفت: «درواقع اصالت مدرک تحصیلی زمانی نشان داده میشود که دانشآموخته، مقالات یا خروجی پژوهشهایش را در مجلات معتبر به ثبت رسانده باشد. بهتعبیری تنها انجام پژوهش در جزیره بستهای بهنام دانشگاه برای استفاده در پایاننامه یا رسالهای که نهایتا قرار است در کتابخانه دانشگاه بایگانی شود، ارزش افزودهای برای فارغالتحصیلان و جامعه علمی ایجاد نخواهد کرد، مگر آنکه آثار مستخرج از پژوهش به ثبت و نشر برسند.»
فرزاد بهتاش تصریح کرد: «متاسفانه در سیستم اداری کشور ما مشکلاتی وجود دارد، کما اینکه اگر متخصصان هرکدام در جایگاه مناسب خودشان قرار میگرفتند و برای هر پست یا هر عنوان شغلی، حداقل الزاماتی ازنظر رشته تحصیلی و تخصص و تجربه تعیین و الزام میشد، امروزه شاهد خیلی از نابسامانیهای متاثر از آن نبودیم. بهعنوان نمونه در اغلب سازمانها و ادارات اگر به رزومه کسانی که در سمتهای مدیریتی تخصصی قرار گرفتهاند رجوع کنید، خواهید دید که متاسفانه اکثرا با تخصصهای غیرمرتبط و بدون طی سلسلهمراتب ارتقا در این سمتها مشغول بهکار هستند و این موضوع باعث شده بازار کار از حالت رقابتی خارج شده و سیاستهای انگیزشی با شکست مواجه شود و درنهایت سیستم اداری بهسمت رانتخواری و مدیریتهای اتوبوسی که درحال حاضر مرسوم است، برسد.»
او با اشاره به اینکه گاهی خطاب به دانشگاه این سوال مطرح میشود که چرا دانشگاهها بیرویه دانشجو میپذیرند و به نیاز بازار کار توجه نمیکنند؟ پاسخ داد: «درواقع دانشگاه متولی ایجاد شغل در جامعه نیست، به تعبیر دیگر، دانشگاه الزاما تعهدی بر این ندارد که برای دانشآموختگان خود شغل ایجاد کند؛ نهادهای دیگری اعماز بخش خصوصی و بخش حاکمیتی متولی ایجاد شغل در کشور هستند. هرچند اینجانب مخالف گسترش بیرویه پذیرش دانشجو بدون تامین تمهیداتلازم بهلحاظ زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری هستم. ما هیچگاه از شرکتهای بزرگی مانند تویوتا نمیپرسیم چرا بیش از حد نیاز بازار ژاپن به تولید خودرو میپردازد، زیرا میدانیم که نباید فقط به بازار و نیاز داخلی توجه کنیم، مگر دانشآموختگان دانشگاههای آمریکا فقط برای بازار کار آن کشور تربیت میشوند؟ خیر؛ درواقع تربیت دانشآموخته در آمریکا تبدیل به صنعت سودآوری شده و درآمدزایی میکند، ضمن اینکه این دانشآموختگان برای بازاری به وسعت کل دنیا تربیت میشوند؛ حال این پرسش را مطرح کنیم که چرا دانشگاههای ما بهسمت جذب دانشجویان بینالمللی نمیروند؟ البته موانع و محدودیتهایی در این مسیر وجود دارد که باید با تقویت زیرساختها مرتفع شوند؛ یکی از مهمترین موارد، لزوم تقویت زبان بینالمللی اعضای هیاتعلمی است تا بتوانند با بهکارگیری چند زبان دانش خود را ارائه کنند. ازطرفی باید امکاناتی فراهم شود تا تحصیل در ایران برای دانشجویان بینالمللی جذابیت و ارزش افزوده داشته باشد. فلذا نباید جذب دانشجو در دانشگاه را منوط به نیاز بازار کار داخل بدانیم و ازطرفی با تقویت بخش بینالمللی دانشگاهها میتوان دانشگاه را بهعنوان مرکزی برای صدور فرهنگ ایرانی اسلامی درکنار ارزآوری برای کشور بهشمار آورد.»
این عضو هیاتعلمی دانشگاه در پاسخ به اینکه چرا معماری بناهای شهری نسبتبه گذشته از بار هنری و زیبایی کمتری برخوردارند، گفت: «معماری و شهرسازی حوزهای است که صرفا در ساختوساز خلاصه نمیشود؛ اینکه ما ابنیهای را بسازیم یا برای بافت شهری برنامهریزی و آن را طراحی و اجرا کنیم، معماری و شهرسازی معنی نمیشود. معماری و شهرسازی زمانی معنا پیدا میکند که ساختههای ما دارای بار غنی فرهنگی، هنری، هویتی، زیباییشناسی و کارآیی باشند. وضعیت حال حاضر شهرسازی و معماری در کشور بهدلیل این است که اتصال شهرسازی و معماری ما به گذشته خود برقرار نیست، بهعبارتی ما مواجه با پدیده گسست فرهنگی و هویتی هستیم و نتیجهای که از این قطع شدن حاصل میشود، چیزی نیست جز ابتذال.»
وی با اشاره به اینکه بناهای کنونی از ابعاد «تاریخی، فرهنگی و هنری» و نیز ازنظر اتصال و پیوستگی به بافت یا بناهای مجاور، به گذشته خود متصل نیستند، افزود: «برای این موضوع دلایل زیادی وجود دارد؛ ازجمله اینکه در بازار کنونی متاسفانه دانش و هنر دراختیار سودجویی و منفعتطلبی است و بحثهای دیگر مانند فراهم ساختن آسایش، آرامش و اصالتبخشی به فضا و حفظ هویت و ارتقای حس تعلق از اولویت سازندگان نیست. کتب تاریخی ما در وصف حال معماران بزرگ نوشتهاند که قبل از شروع به کار برای ساخت هر بنا وضو میگرفتند یا در حین کاشیکاری ذکر میگفتند و کارشان را بهنوعی عبادت میپنداشتند؛ درحال حاضر متاسفانه این نوع نگرشها قربانی منفعتطلبی شده و کنار رفته است و ازسوی دیگر ما در معماری و شهرسازی با پدیدهای مواجه شدهایم که برخی متخصصان این حوزه گاهی کاملا تابع کارفرما اعماز دولتی و خصوصی شدهاند و هرچه کارفرما طلب میکند را برای جلب رضایت و حفظ موقعیت انجام میدهند که این درست نیست؛ چراکه متخصصان نباید تخصص و تعهد خود اعماز دانش و مهارت و آموختهها را فدای کجسلیقگی یا عدم اشراف کارفرمایان کنند و هرجا نیاز شد، باید از اصالت تخصص دفاع کنند و کارفرما را قانع کنند تا از بروز اشتباهات گاه جبرانناپذیر جلوگیری شود. بهطور مثال اگر کارفرمایی با اصرار درخواست نمای شیشهای داشته باشد، این وظیفه معمار است که کارفرما را آگاه و توجیه کند؛ چراکه نمای شیشهای از نظر مدیریت بحران بسیار خطرناک است؛ یا اینکه عایق حرارت و صدا نیست و علاوهبر سلب آسایش موجب هدررفت انرژی میشود و این موضوعات را غالبا کارفرمایان نمیدانند.»
وی ادامه داد: «شهرسازان و معماران علاوهبر تسلط بر حوزههای فنی باید جامعهشناس باشند؛ فرهنگ، اقتصاد و نوع معیشت مردم را بشناسند تا بتوانند در برنامهریزی، طراحی و اجرا و نیز مدیریت خواستهها و نیازها و انتظارات مردم را درنظر بگیرند. ضمن اینکه خلاقیت در معماری و شهرسازی به این معنی نیست که صرفا اثری خلق شود که مشابه نداشته باشد، زمانی خلاقیت وجود دارد که این اثر جدید بهلحاظ کاربرد هم کارآیی بالایی داشته باشد و بتواند نیازهای مردم را تامین کند.»
فرزاد بهتاش با اشاره به این موضوع که در دوره معاصر معماری بناها از سبکی بااصالت و خاص پیروی نمیکند و بهنوعی میتوان گفت دچار بیسبکی شدهایم، گفت: «اگر بخواهیم برای وضعیت معماری کنونی اسمی بگذاریم، میتوان معماری حال حاضر را دوره بحران هویتی نامگذاری کرد.»
او ادامه داد: «وضعیت معماری و شهرسازی در جامعه، معیار بسیار مهمی است که با ارزیابی آن میتوان احوال فرهنگی آن جامعه را ارزیابی کرد و بهخوبی متوجه اوج یا افول فرهنگی جامعه شد، درواقع با دیدن آثار معماری و شهرسازی هر دوره میتوان متوجه شد نگرش و جهانبینی جامعه یا افکار و مطالبات مردم در جامعه و نوع و سبک زندگی آنها به چه صورت است. در دهههای اخیر متاسفانه مدیران شهری غیرمتخصص نیز با نادیده گرفتن متخصصان، مردم و خواستههایشان از یکسو و صرفا تلاش برای اثبات خود و متعاقب آن سنگین کردن هزینه اداره شهر ازسوی دیگر، سهم عمدهای در ازبین بردن هویت تاریخی و فرهنگی و احساس تعلق و نیز خاطرات جمعی و حسهای نوستالژیک موجود در شهر بهواسطه ندانمکاریها داشتهاند.»