سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار: اگر سه چهار دهه پیش برنامههای تلویزیون را دیده یا آنها را بعدها بررسی کرده باشید متوجه میشوید که دستهبندی مخاطب در آن دورهها متنوع و متعدد نبوده است. برای مدیران وقت تلویزیون، مخاطبانشان یا بزرگسال یا کودک بودهاند یا مذهبی و البته ورزشدوستها هم در این طبقهبندی جای خودشان را داشتند. این طبقهبندی یا براساس امکانات سختافزاری آن دوره سازمان صداوسیما بوده یا براساس سن و سال و گروههای بیشتر و بزرگتر جامعه. اگر برنامهای ساخته میشد تمام اعضای خانواده مخاطبش بودند و از آنسو هم برنامهساز باید تمام منویات مدیران و نیازهای جامعه که حتما خیلی هم گسترده و مختلف نبوده را در همان برنامه یا سریالش جا میداده و کسی هم به دلیل شرایط جنگی و مسائل دیگر توقع بیشتری نداشته است. اختیار، نقش اصلی در برنامهریزیها و سیاستگذاریها را نداشت و الزامات و ضروریات زمانه، محور اصلی بودند.
با پایان جنگ و وجود تغییرات گسترده در سبک زندگی مردم و همچنین آشکار شدن اهمیت رسانه برای دولتمردان و حاکمیت و همچنین نیاز ضروری جامعه به تنوع و شادی، تغییرات جدی در مدیریت صداوسیما و بالطبع سیاستگذاریهای آن صورت گرفت. از اوایل دهه 70 این تغییرات برجسته شدند و مردم نیز با برنامهها و سریالهایی مواجه شدند که شبیه به قبلیها نبود و ردپای کمرنگی از طبقهبندی را در آن میشد دید. حتی سبک زندگی خانوادهها و افراد هم تغییر کرد. اگر در دهه 60 سفرههای ساده و خلوت، نماد انسانهای خودساخته و مومن و انقلابی بودند و اگر خانوادهای در سریالی غذاهای رنگین و متنوع میپخت و میل میکرد حتما آدم خوب داستان نبود اما در دهههای 70 و 80 این سبک از زندگی تغییر کرد و «دارندگی و برازندگی» فحش محسوب نمیشد و سریالها و برنامههای صداوسیما یکی از مهمترین ابزارهای این تغییر نگاه بودند. در این میان مدیران وقت تلویزیون حتی به این فکر افتادند که به شبکههای تلویزیونی هم اضافه کنند و متوجه شدند که دیگر دو شبکه کفاف برنامهها و حتی افراد جامعه را نمیدهد. بچههای دهه شصتی برای خودشان نوجوان و جوان شده بودند و تغییرات رسانهای و تکنولوژی هم سرعت بیشتری به خود گرفته بودند. ضرورت توجه به «جوان» حس شده بود و به همین دلیل شبکه سه را شبکه جوان نامگذاری کردند و اولین و مهمترین دوره تغییر سیاستها در همان زمان رقم خورد.
تلویزیون و سیمای خانواده
توجه به جوانها، توجه به خانوادهها را هم در پی داشت و یکی از اولین برنامهها براساس نیاز مخاطب و طبقهبندی آنها با عنوان «سیمای خانواده» در شبکه یک ساخته و پخش شد. نکته جالب این برنامه که با اجرای هرمز شجاعیمهر و فاطمه بیدمشکی روی آنتن میرفت این بود که یک سال پس از تاسیس شبکه3 به وجود آمد. یعنی صداوسیما تقریبا 14 سال از آغاز انقلاب، زمان نیاز داشت تا مدیرانش متوجه شوند که مسائل زناشویی، رفتار و روابط در خانه و خانواده و همچنین ارتقای سطح کیفی روابط اعضای خانواده نکات بسیار مهمی هستند و اتفاقا مخاطب همگانی هم نباید داشته باشد و میتواند در یک ساعت مخصوص هم پخش شود. البته این برنامه حاشیههایی هم داشت و بسیاری از حرفها چون تازه بودند واکنشهایی را هم در جامعه برانگیخت اما مدیران تلویزیون از بازخوردهای گسترده و مثبت مردمیاش متوجه شدند که راه را درست آمدهاند و باید آن را ادامه دهند.
هرمز شجاعیمهر درباره شکلگیری این برنامه و مسائل پیرامون آن گفته است: «حدود ۳۵ سال پیش برنامهای در رادیو با نام «خانه و خانواده» پخش میشد. به مرور تصمیم گرفته شد این برنامه زنده اجرا و پخش شود. در آغاز شروع برنامه خانوادهها سنتیتر بودند و خیلی دانش آن را که چگونه یک خانواده را تشکیل بدهند و صاحب فرزند شوند نداشتند و همه به صورت تجربی آموخته بودند. در برنامه سیمای خانواده به صورت جدی این کار صورت گرفت و با کارشناسان و نویسندگان به موضوعات مختلف پرداختیم.» این برنامه هنوز هم ادامه دارد و با تغییرات دکور و مجری و... سعی کرده خودش را به روز نگه دارد و مخاطبان خودش را هم دارد اما دیگر آن تاثیرگذاری قبلی را ندارد و عوامل متعددی در این پدیده دخیل هستند که یکی از آنها افزایش تولید برنامههای مشابه است.
کودک یا نوجوان
یکی دیگر از نمونههای تغییر سیاست در صداوسیما تفکیک بین کودک و نوجوان بود. اواخر دهه60 بود که کمکم صدای خانوادهها و حتی بچهها درآمده بود که کارتونها یا برنامههایی که برای «بچهها» پخش میشود مثل میوهها درهم است و چرا باید یک خواهر 5 ساله همان چیزی را ببیند که برادر 11 سالهاش میبیند و بالعکس. هیچ تفکیکی دراینباره صورت نگرفته بود و برنامهها آنقدر، بیدلیل، گستردگی داشتند که حتی بزرگسالان هم میتوانستند پای آنها بنشینند. آن موقع قرار بود نسلهای فرهیخته و کاربلد تربیت شوند و لابد یکی از راههایش همین پخش یک برنامه برای همه بوده است.
در آغاز دهه 70 و همزمان با تغییراتی که گفته شد لزوم ساخت برنامه برای نوجوانان حس شد و حساب آنها را از کودکان جدا کردند و تولید و پخش برنامهای با عنوان «نیمرخ» در سال 73 شاهد این مدعاست. نیمرخ به سرعت تبدیل به یکی از محبوبترین برنامههای تلویزیون شد و آنقدر جای خالیاش پیش از این حس میشد که مخاطبان زیادی را جذب کرد و برای آنهایی که دیگر نوجوان نبودند افسوس به همراه داشت که چرا زودتر به فکر ساختن چنین برنامهای نیفتادند. نیمرخ در تغییر نگاه نوجوانان آن روزگار و ارائه یک الگو یا سبک زندگی متفاوت موثر بود و بسیاری از میانسالان امروز آن برنامه را خوب به خاطر دارند. بعدها سعی شد برنامههای دیگری به همان منوال ساخته شود که «اکسیژن» شهاب حسینی یکی از همان نمونههاست اما همه آنها با نیمرخ مقایسه میشدند.
حسین رفیعی که در آن برنامه نقش «فَ فَ» را داشت درباره تاثیر این برنامه و خروجیهایش به جامجم گفته بود: «فضای مجازی مهندسی شده وارد دنیا شد تا آن را به سمت آشفتگی و بینظمی ببرد. درحالی که همان مقطع برنامه نیمرخ را براساس آیات و احادیث تهیه میکردیم. پنج روانشناس، شورای نویسندگان، شورای بینندگان و... داشتیم و خروجی این برنامه هم هنرمندان خوبی همچون محمد و مهدی سلوکی، فرزاد حسنی، عباس غزالی، کامیار اسماعیلی و... شد.»
فوتبال از نگاه 90
برنامههای ورزشی همیشه برای مخاطبان ایرانی و غیرایرانی جذابیت دارد و یکی از ژانرهای پرطرفدار در حوزه برنامهسازی است. پس از انقلاب برنامههایی مانند «ورزش و مردم» با اجرای مرحوم بهرام شفیع، «ورزش از نگاه دو» با اجرای جهانگیر کوثری و حتی «همگام با ورزش» با اجرای علی منصوری روی آنتن تلویزیون رفت اما همه میدانستند که مردم ایران، کشتی و فوتبال را بیشتر از رشتههای دیگر دوست دارند و به خاطر همین آنها را میگذاشتند انتهای برنامهشان و مجبور بودیم 50 دقیقه شنا و شمشیربازی ببینیم تا بعدش بتوانیم مثلا دو سه دقیقه گلهای بازیهای لیگ ایران یا خارج را تماشا کنیم. فوتبال در دهه 70 برای مردم جدیتر شده بود. در سال 76 به جامجهانی هم رفته بودیم اما باز هم نیاز به تولید یک برنامه صرفا فوتبالی حس نشده بود. اما بعدتر با تولید 90 سیاست را کشتیبانی دیگر آمد برنامهای که توانست با تمرکز بر فوتبال مخاطب خوبی پیدا کند. بعدتر برنامههای مختص والیبال، کشتی و هنرهای رزمی ساخته شد و با گذشت زمان این رشتهها بیشتر هم شدند و البته که رونق این ورزشها بیشتر از قبل هم شد.
باز هم استراتژیت دیر شد
دهه 70 را میتوان اوج این تغییرات و سیاستگذاریها دانست. البته سیاستهایی مانند «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، «آب واسه ما حیاتیه» یا شخصیتهایی مانند «بابا برقی» و «مهندس» برای مصرف بهینه برق و بنزین خلق شدند و در سریالها و برنامهها هم حضور پیدا کردند اما هرکدام اثر و عاقبت خودشان را داشتند. برخی شعارها مانند اولی که دهه بعدش بالعکس شد و رویهاش کلا تغییر کرد.
دهه 80 اما دوره جولان سیاست بود و برنامههای سیاسی بیشتری در تلویزیون ساخته شدند و نیمه دوم دهه 80 اوج این برنامههای سیاسی بود. شبکههای تلویزیونی بیشتری تاسیس شدند و تنوع برنامهها و زمین بازی عرضه کالاهای تصویری و صوتی بزرگتر شد. تغییر دولتها و آشنایی بیشتر مردم با مناسبات سیاسی و گروهها باعث شده بود که برنامههای افشاگرانه و گفتوگومحور بیشتر ساخته و دیده شوند و معلوم نشد که این تولیدات از روی اجبار جامعه بوده یا سیاستگذاری آن زمان سازمان صداوسیما بر این بوده است. نیاز به برنامههای سیاسی البته از دوره اول دولت اصلاحات حس میشد و اما باز هم این برنامهها به موقع ساخته نشدند و دولت دوم اصلاحات هم داشت به کارش پایان میداد که سیاست نقش پررنگی در برنامهسازی پیدا کرد. تقویت عزت ملی و پافشاری روی «ما میتوانیم» که یکی از شعارهای دولت احمدینژاد بود از سیاستهای دیگر برنامهسازی تلویزیون در دهه 80 بود.
نکته مشترک در دو دهه 70 و 80 حضور چشمگیر برنامههای مقابله با اعتیاد و همچنین آشپزی بود که البته هرچه جلوتر آمد آن اولی فراموش شد و این دومی لاکچریتر شد و تصور اینکه زمانی در برنامههای آشپزی تلویزیون، نحوه درست کردن نون و پنیر و حتی املت را آموزش میدادند حالا تبدیل به لطیفه یا افسانه شده است.
اگرچه در پایان دهه 90 شاهد ساخت برنامههای نسبتا موفقی مانند «مامانها»، «زوجی نو»، «کودک شو» یا «اعجوبهها» با موضوعیت کودکان یا خانواده یا تشویق به فرزندآوری بودیم و به جرات میتوان گفت که طبقات مختلف جامعه و ردههای سنی، فارغ از کیفیت برنامهها، سهم خود را از شبکههای تلویزیونی داشتند اما یک بررسی ساده در چهار دهه اخیر صداوسیما نشان میدهد که اکثر سیاستگذاریهایشان یا دیر و عقبتر از مردم بوده یا اشتباه بوده است. برای نمونه میتوانید همین حالا چند دقیقهای تلویزیونتان را روشن کنید و حجم بالایی از آگهی مواد خوراکی پیش از اذان مغرب در ایام ماه رمضان را شاهد باشید و از آن بدتر خانهها و لوازم لاکچری که در این تبلیغات نمایش داده میشود را.
الان هم موضوعات دیگری مانند فضای مجازی، نیازهای نسلهای تازه، مهاجرت، وطندوستی و... مطرح است که به مدیران صداوسیما توصیه میشود و گوششان بدهکارش نیست و احتمالا باید در میانههای این دهه یا دهه بعدی شاهد ساخت برنامههایی با موضوعات بالا باشیم. درست است که دوره برنامهسازی یکی برای همه گذشته است اما همچنان سیاست مدیران تلویزیون، همه برای خودشان است.