فاطمه سلیمانی،نویسنده:فاطمه سلیمانی، نویسندهای که خودش را شاگرد سیدمهدی شجاعی میداند، درباره او نوشته است: «روزی که کتاب «پدر، عشق و پسر» بهدستم رسید، یکی از بهترین خاطراتم بوده و هست. این را که اولینبار کجا و در چه شرایطی با این کتاب مواجه شدم، شاید بعدها نوشتم اما همینقدر بگویم که در همه این سالها بیش از 100 بار این کتاب را در دست گرفتهام و با کلمه به کلمهاش زندگی کردهام. بعد از آن اسم نویسنده کتاب، طوری در ذهنم نقش بسته بود که بهراحتی از بین دهها اسم تشخیصش میدادم؛ چه در صفحات کتابهای درسی و چه در بین کتابهای کتابفروشی و چه در میان تیتراژ فیلمها.
تصور اینکه روزی من چیزی بنویسم و نویسنده محبوبم بخواند، آنقدر دور از ذهن بود که حتی در خواب و خیال هم نمیگنجد؛ چه برسد به اینکه من بنویسم و نویسنده محبوبم منتشر کند، آن هم مثل نوشتههای یک نویسنده حرفهای نه مثل کار با یک نویسنده تازهکار و آماتور. تحقق این رویا جز بهدست توانمند تقدیر محقق نمیشد که خود داستانی جداگانه دارد.
هنوز نمیدانم کدامیک از این لحظات شادیآورتر بود؛ لحظهای که اولین اثرم برای چاپ در نشر محبوبم پذیرفته یا روزی که منتشر شد یا روزی که از ناشر محبوبم سفارش خلق یک اثر متفاوت را گرفتم؟ نوشتن داستانی درباره حضرت فاطمه معصومه(س) که شد اولین داستان از زندگانی آن حضرت. نمیدانم کدامیک از این لحظات بهتر از دیگری بود، اما میدانم هیچکدام بهاندازه دیدن لبخند رضایت حضرت استاد باشکوه و بهیادماندنی نبودند. بهعنوان یک مخاطب داشتن کتابهای امضاشده نویسنده محبوبم مثل یک گنج گرانبهاست. مخصوصا وقتی خطاب شده باشی «فاطمه سلیمانی عزیز» یا «دختر عزیز و نازنینم» که همین عبارت پر است از مهر پدری و من سالهاست تشنه مهر پدریام.
اما کتاب «به سپیدی یک رویا» که بهخواست خودم با دستخط حضرت استاد مزین شده یکی از باارزشترین داراییهای من است؛ یادداشتی که شاید حداقل هفتهای یکبار مرورش میکنم.
«فاطمه خانم عزیز و باصفا، خوشا به سعادتتان که توفیق انجام چنین مهمی را نصیب شما کردند. امید که لطفشان و توفیقاتتان مستدام باد.» و من همیشه و همیشه از ته دل دعا میکنم که «سالیان سال در صحت و سلامت سایهتان مستدام باد.»»