سیدمهدی طالبی، روزنامهنگار:کمتر از 9 هفته تا سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری در ایران باقیمانده است. اگر در دورههای پیشین هر جناحی، جناح مقابل را متهم به تشکیل زودهنگام ستادهای انتخاباتی و تبلیغات زودهنگام میکرد، تا این لحظه در هیچیک از دو طیف اصلی انتخابات 1400 -بهجز چند چهره که حضورشان در رقابت نهایی به شوخی میماند- خبری از کاندیداهای اصلی نیست. اگر وضع به سیاق گذشته بود، هفتهها قبل از این روزها، کاندیداهای نهایی انتخابات ریاستجمهوری نهتنها مشخص بودند که نیمی از مسیر مبارزات انتخاباتیشان را هم پشتسر گذاشته بودند.
اکنون اما در افکار عمومی که اثری از انتخابات نمیتوان یافت و در محافل سیاسی هم گزارشها حکایت از آن دارد که هیچ جمعبندیای روی گزینههای اصلی صورت نگرفته است، چه اینکه سیدحسن خمینی، یکی از گزینههای اصلی جریان اصلاحطلب، همین چند روز پیش از کاندیداتوری در انتخابات انصراف داد. بخشی از این وضعیت ناشی از ویروس کروناست که مانع برگزاری میتینگها و نشستهای انتخاباتی شده است؛ اما بخش مهمتر که حتی کاندیداهای احتمالی را نیز درگیر کرده، سرنوشت مذاکرات هستهای ایران و 1+4 برای بازگشت آمریکا به توافق هستهای یا همان برجام است. مساله مذاکرات بهقدری در انتخابات ایران دارای اهمیت شده که احتمالا با به نتیجه رسیدن آن و یا عدمحصول نتیجه، کاندیدای نهایی هر دو جریان تغییر کند. با این اوصاف میتوان گفت که این سومین انتخابات پیاپی در ایران است که زلفش را به یک مساله خارجی گره زدهاند.
نخستینبار در انتخابات سال 92 بود که این اتفاق افتاد. حسن روحانی با کلیدی در دست، به مردم وعده داد میتواند کاری کند که «هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ کارخانهها». او میگفت در برنامهاش راهحلهای کوتاهمدت یکماه و ۱۰۰روزه برای حل مشکلات حتی در سیاستخارجی پیشبینی شده است و با این برنامهها آنچنان رونق اقتصادی ایجاد میکند که مردم نیازی به یارانه 45 هزار تومانی نداشته باشند.
روحانی با گرهزدن انتخابات به سیاستخارجی و تبدیل آن به رفراندوم هستهای، توانست پیروز انتخابات شود. 4 سال بعد در سال 96 برای دومینبار این سناریو به اجرا گذاشته شد. روحانی و تیم انتخاباتیاش، از رقیب انتخاباتیاش اهریمنی ساخت که اگر در انتخابات پیروز شود، قیمت دلار به 5 هزار تومان میرسد. او در این انتخابات نیز یک امر داخلی را به سیاستخارجی گره زد و وعده داد که درصورت انتخابشدن مجدد به مقام ریاستجمهوری، «آمادگی دارم در چهار سال بعد غیر از تحریمهای هستهای، بقیه تحریمها را هم بردارم و عزت و منفعت ایران را برگردانم». اکنون و در آستانه انتخابات 1400، یکبار دیگر انتخابات به مساله سیاستخارجی گره خورده است و برای سومینبار قرار است سرنوشت انتخابات را نه برنامه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... که «توافق با آمریکا» مشخص کند.
چرا پیوند انتخابات و سیاستخارجی خطرناک است؟
صرفنظر از تجربه تلخ پیوند انتخابات و سیاستخارجی در دولت روحانی، هیچ دموکراسیای حاضر به پذیرش این وصلت نامیمون نیست؛ چراکه به تبعات آن آگاه است. مهمترین دلایلی که میتوان گرهخوردن سیاستخارجی به انتخابات در هر دموکراسیای را خطرناک دانست، بدین شرح است:
1-1 با برقرارکردن نسبت بین سیاستخارجی و انتخابات، عملا پای متغیرهای خارج از ایران که غیرقابل کنترل نیز هستند، به انتخابات و تصمیمگیری برای کشور وارد میشود.
تجربه دولت روحانی بهخوبی این مشکل را بهنمایش گذاشته است. دال مرکزی ایده روحانی، حل مشکلات کشور از طریق مذاکره بود. او بر همین اساس پرونده هستهای را از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه منتقل کرد.
توافق ژنو در آذر 92 و برجام در تیر 94 نهایی شد تا اقتصاد ایران روی ریل بیفتد. روحانی در انتخابات 96 حتی وعده برداشتن سایر تحریمها را داد، اما یکسال بعد آمریکا از برجام خارج شد تا نهتنها او نتواند هیچ تحریمی را با مذاکره بردارد که تمام تحریمهای سابق نیز برگردد و چندین تحریم دیگر نیز روی آن سوار شود. درواقع، اجرای این وعده حسن روحانی بهدست او نبود و بیش از او رئیسجمهور آمریکا بود که تعیین میکرد اقتصاد ایران به چه شکل پیش برود.
2-1 پیوند زدن سیاستخارجی به انتخابات، باعث میشود دیگر مسائل مهم و حیاتی کشور که نیاز به تمرکز و توجه به آن است، دیده نشده و هیچگاه حل نشوند. شاید اگر دولت روحانی بیش از مذاکره بهدنبال حل معضلات حیاتی کشور بود، حداقل در توزیع سبد کالا و مرغ و روغن ناتوان نمیشد.
3-1 با توجه به غیرملموسبودن و آزمونپذیرنبودن بسیاری از متغیرهای سیاستخارجی نسبت به امور داخلی همانند اقتصاد، این موضوع شاخص خوب و موثری برای انتخاب رئیسجمهور ارائه نمیدهد.
4-1 باز کردن پای سیاستخارجی به انتخابات میتواند با دوقطبیکردن روابط خارجی، منافع ملی را بهخطر بیندازد. بهعنوان مثال درصورتیکه سیاستخارجی قطبی نشود، مذاکره با چین، روسیه و یا اروپا میتواند به شکل طبیعی توسط تهران پیگیری شود، اما با قطبیشدن روابط خارجی، تعامل با هرکشوری دارای تبعات سنگین خواهد بود.
چرا اثر سیاستخارجی روی انتخابات غیرقابل کتمان است؟
هریک از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری درصورت پیروزی در انتخابات، نگاه ویژهای به رفع تحریمها خواهد داشت. با کنار رفتن تحریمها، اقتصاد ایران پویاتر خواهد شد و بخش اعظمی از مشکلات معیشتی مردم حل خواهد شد. سرریز یک اقتصاد پویا، سایر حوزهها را نیز تحتتاثیر قرار میدهد و کشور را بهسمت شکوفایی و رشد هدایت میکند.
آگاهی از این وضعیت است که باعث شد در انتخابات سال 96، هیچیک از کاندیداها مخالفتی با نفس برجام نداشته باشند و تنها از شیوه نقدکردن آن انتقاد کنند. اما این بدان معنا نیست که باید تمام انتخابات را روی مذاکره و سیاستخارجی هزینه کرد؛ چراکه این اقدام تبعات جبرانناپذیری برای کشور دارد. شاکله دولت روحانی بر سیاستخارجی استوار بود و بر همین اساس پس از شکست ایده مذاکراتیاش، برخی پیشنهاد کنارهگیری او را دادند؛ چراکه ایده اصلیاش تباه شده بود. اگر روحانی و دولتش در اقتصاد، فرهنگ و یا اعتماد عمومی دستاورد خاصی داشت، امکان اینکه با بایکوت سیاستخارجی شکستهای دولت پوشانده شود، وجود داشت اما شکست همان ایده، وضعیت اقتصاد، فرهنگ و جامعه را به ضعف کشانده است. بنابراین بهترین راهکار برای دولت تاکید بر همان ایده قبلی یعنی سیاستخارجی است. اینکه دولتی پس از سلسلهشکستها در تمامی حوزهها، مجبور به انتخاب باشد، قاعدتا گزینهای را انتخاب میکند که با هویتش سنخیت بیشتری دارد. دولت روحانی در 8 سال گذشته در اقتصاد، فرهنگ و اجتماع حرفی برای گفتن نداشته است و اساسا این حوزهها، قرار بود متاثر از ایده سیاستخارجی پیش بروند. در حوزه سیاستخارجی با وجود اینکه دولت شکست خورده است، اما چهرههای اصلی دولت، از روحانی تا جواد ظریف و محمود واعظی اگر بخواهند از خود دفاع کنند، از این حوزه اقدام میکنند. بنابراین تیم دولت روحانی هم سیاستخارجی را به عرصه انتخابات کشانده است و هم در ادامه راهی جز ماندن در این زمینه ندارد. برای همین سعی خواهد کرد دیگر حوزهها را نیز در پیرامون سیاستخارجی به صف کند. اینطور تصور میشود که حال اقتصاد زمانی خوب میشود که برجام احیا شود. جامعه زمانی رشد میکند که در برجام پول به دولت برسد. فرهنگ زمانی تعالی مییابد که برجام پول به دانشگاهها تزریق کند.
چرا دعوای حقوقی بر سر تحریمها تمامنشدنی است؟
همانطورکه هیچ بندی در توافق هستهای برجام وجود نداشت که طرف آمریکایی را مجاب به ماندن در آن کند و یا حداقل او را به برجام بازگرداند، پیگیری روند بازگشت به برجام آنهم از مجاری حقوقی امکانپذیر نیست. بهعبارت سادهتر بازگشت آمریکا به برجام از منظر حقوقی، بهمعنای تامین نیازهای اقتصادی ایران نخواهد بود؛ چراکه:
1-3 تمام جهان سرعت بازگشتپذیری تحریمهای آمریکا را پس از خروج واشنگتن از برجام تجربه کرده است و به همین دلیل حتی با بازگشت حقوقی آمریکا به برجام، حاضر به سرمایهگذاری در ایران نخواهند بود. در دولت اوباما تا پیش از آنکه وزارت خزانهداری آمریکا به شرکتها مجوز برای فعالیت در ایران نداد، آنها حاضر به سرمایهگذاری در ایران نشدند و پس از خروج آمریکا نیز با وجود ادعای امانوئل مکرون مبنیبر اینکه اروپا حضور شرکتها در ایران را تضمین میکند، همه شرکتها در مهلت مقرر از بازار ایران خارج شدند.
اکنون این شرکتها بهخوبی میدانند با روی کار آمدن یک جمهوریخواه مثل ترامپ، چه بر سر برجام میآید. نکته تاسفبار اینکه برای تصمیمگیری درباره حضور در ایران، نیاز به تأمل تا انتخابات 2024 نیست و همزمان با آغاز رقابتهای درونحزبی و تهدید برجام، هیچ شرکتی حاضر به ریسکی سنگین نخواهد بود.
2-3 جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران فقط در فاز حقوقی خلاصه نمیشود و شامل پیوستهای فیزیکی مانند سفر کارمندان وزارت خزانهداری به اروپا و رایزنی با شرکتها برای عدمهمکاری با ایران، دستگیری و ترور رابطان تجاری ایران نیز میشود.
3-3 ریسک بالای تجارت با ایران میتواند حتی درصورت برطرفشدن موانع قانونی منجر به گشایش بزرگی نشود.
4-3 شرکتهای تجاری میدانند برطرف شدن تحریمها بهمعنای مجوز تجارت با ایران نیست زیرا کینهتوزی آمریکا در برخورد با افراد تجارت کننده با ایران را دیدهاند.
دولت روحانی چه کند؟
برای جلوگیری از افتادن در چاه بیپایان حقوقی، باید تدبیری اندیشیده شود. بهنظر میرسد حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب با آگاهی به همین وضعیت در سخنرانیهایشان سیاست کشور در رابطه با مواجهه با طرفهای برجامی را مشخص خواندند و تاکید کردند که «نباید از آن تخطی شود.» برپایه این سیاست «آمریکا باید تحریمها را لغو کند و پس از آن ایران راستیآزمایی خواهد کرد و پس از آن به تعهدات برجامی باز خواهیم گشت.» ایشان صراحتا تاکید کردهاند که «تحریمها باید در عمل برداشته شود.» این تاکید رهبر انقلاب برای عینیسازی تعهدات که با راستیآزمایی عملی است، راهحل کوتاهمدت است. دولت روحانی در فرصت باقیمانده لازم است که براساس سیاست کشور، لیست دقیق تعهدات غرب را مشخص کند و آماده راستیآزمایی آن باشد.
بهطور حتم آنچه روحانی در هفته گذشته درباره راستیآزمایی فوری گفته، غلط و در تضاد با منافع ملی است. روحانی چهارشنبه هفته گذشته در جلسه هیاتدولت به طرف غربی گفته بود: «هر روزی که شما به تعهداتتان برگردید، ما هم به عین برجام بازمیگردیم.» او راستیآزمایی را محدود به این کرد که «وزیر نفت ما گفت، نفت را میفروشد، و گفت کشتی من در جایی که باید پهلو بگیرد پهلو میگیرد، بیمه ما عنوان کرد کار ما انجام میشود، بانک مرکزی گفت، پول ما آزاد است و بهخوبی آن را جابهجا میکنم.» این شیوه راستیآزمایی برای هر محفل و پای هر بساطی باشد، متعلق به عرصه سیاستخارجی که با منافع ملی ارتباط دارد، نیست.
در این راستیآزمایی لیست تعهدات غرب باید از «مجوزهای شکلی» به «اقدامات عملی» برسد. بهعنوان نمونه هرچه ایران «اقدامات عملی» در راستای تعهدات برجامی انجام داده است، طرف مقابل تنها به دادن «مجوزهای شکلی» اکتفا کرده است. بهعنوان مثال آمریکا اجازه سرمایهگذاری در ایران را داده است، اما شرکتها بهخاطر ریسک در ایران، چنین کاری را نمیکنند. ایران چندصد سانتریفیوژ را از چرخه خارج میکند تا سرمایهگذاری در ایران آزاد شود و مجوز حقوقی این کار نیز صادر میشود، اما هیچ شرکتی سرمایهگذاری نمیکند.
درواقع آمریکا موظف است برای بازگشت به برجام، فضای امنیتیای که برای ایران ساخته است را بشکند و با مجوزهای علنی اجازه فعالیت در ایران را به شرکتها بدهد. در راستیآزمایی آتی تحریمها توسط ایران، تهران باید درخواست کند برای راستیآزمایی دولتهای اروپایی عضو برجام مانند بریتانیا، فرانسه و آلمان و تعدادی دیگر از کشورهای عضو اتحادیه اروپا در سهمیههای جزئی مشخص روزانه حداقل یک میلیون بشکه نفت از ایران وارد کنند و قرارداد نیز حداقل یکساله باشد. این مساله تناقضی با برجام ندارد، بلکه موقعیت فعلی این فرصت را به ایران میدهد تا ضعفهای پیشین برجام را مرتفع کند. ایران باید بگوید زمانی راستیآزمایی قبول است که اروپا نیز از ایران نفت بخرد.
منتقدان چه کنند؟
مذاکرات هستهای در دولت روحانی از ابتدا منتقدانی جدی داشت و پس از خروج از برجام نیز بر خیل آنان افزوده شد. آنها مدعی بودند پرونده غنیسازی ایران با سیمان ریختن در قلب رآکتور اراک پایان یافت و این دولت تمام سرمایه هستهای را بر باد داد.
همانها یا امروز سکوت کردهاند و در پس پرده نشستهاند یا اینکه با ادبیاتی زنندهتر مدعی هستند نباید به دولتی که ماههای آخرش را میگذراند، اجازه داد تعهدی برای مردم ایجاد کند. اینکه دقیقا این شکل از منتقدان دچار چه شکلی از نارسایی هستند، مشخص نیست، اما بهنظر میرسد آنها بیش از نگرانی از منافع ملی، دل در گرو منافع حزبی و جریانی خود دارند. اینکه در این منازعه بیحاصل و خلاف امنیت ملی، حسن روحانی و وزیر امور خارجه با ادبیات سیاسی و نادرست مقصرند، شکی نیست. اساسا چه لزومی دارد وزیر امور خارجه که باید فاقد گرایش سیاسی آن هم در آستانه انتخابات باشد، بهجای تمرکز بر مذاکرات، خود را درگیر کسانی کند که به اعتقاد او «آرزوی فرسایندگی مذاکرات، تعویق گرهگشایی از تحریم و تاخیر در احیای برجام را کنار بگذارند.» سوال جدیتر اینکه به فرض محال عدهای چنین آرزویی داشته باشند؛ این آرزو چه خللی در روند مذاکرات و اینکه طرف غربی حاضر به بازگشت به برجام و راستیآزمایی شود، خواهد داشت؟ با این حال درکنار خطای سیاسی کردن سیاست خارجی و منافع ملی از سوی دولت، نباید از خطای منتقدان نیز چشمپوشی کرد.
منتقدان تیم سیاست خارجی دولت باید بهجای انتقاد از مذاکرات یا تاکید بر مثبت بودن آن، به ظریف تاکید کنند که او در وضعیت فعلی مسئولیت وزارت خارجه ایران را برعهده دارد و نباید مسائل انتخاباتی را وارد مذاکره کند و برای پیروزی خود یا جریان متبوعش در انتخابات دست به امتیازدهی به طرف مقابل بزند. متاسفانه بهنظر میرسد دولت در شرایط فعلی به شکل مستقیم و غیرمستقیم در انتخابات حضوری جدی دارد و همین حضور نیز شائبه و نگرانیهایی درباره سرنوشت مذاکرات را بهدنبال داشته است. اشاره روحانی به اینکه راستیآزمایی وقت زیادی نمیگیرد، بیش از هر چیز با نگاهی انتخاباتی عجین شده است. در شرایط فعلی وقت آن است که دولت مسیر بازی را عوض کند، نه اینکه از مذاکرات برای خود پوستینی بدوزد.
چارچوب منافع ملی در مساله هستهای و تحریم چیست؟
1-6 شدت بخشیدن به تحقیق و توسعه هستهای: با توجه به بازگشتپذیری بالای تحریمهای آمریکا علیه ایران که خروج ترامپ از برجام آن را عیان کرد، ایران نیز باید تحقیق و توسعه هستهایاش را بهشکلی پیش ببرد که اگر آمریکا مجددا تصمیمی مشابه با زمان ترامپ گرفت، تهران بتواند با ماشینهای پیشرفته غنیسازی با سرعت بالاتر به وضعیت پیشین بازگردد.
2-6 برداشتن فشار تحریم: خطر تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا همیشه بالای سر ایران وجود دارند. این مساله حقیقی نیست، مگر اینکه طرفهای غربی برخلاف پیش از برجام ملزم به همکاری با ایران شوند. بهعنوان مثال غربیها در راستای برجام اقدامی معمول درحوزه تجاری با ایران انجام دهند. بسیاری از کشورها تعرفه ترجیحی و تخفیفات گمرکی بین خود دارند. ایران باید از اروپا بخواهد برای تضمین رفع تحریم علیه ایران خود رأسا از طریق دولتی نفت ایران را خریداری و سپس حضور در ایران را برای شرکتهایش مهیاتر کند. بهعنوان مثال شرکتهای فرانسوی حاضر در ایران از دولت پاریس معافیت مالیاتی بگیرند. برای نمونه شرکتی که در ایران کار میکند 10 درصد مالیات کمتری به دولت فرانسه بدهد. همچنین سرمایهگذاریهای خرد شرکتهای فرانسوی در ایران معاف از مالیات شوند. مثلا هر شرکت فرانسوی که تا 100 میلیون دلار در ایران سرمایهگذاری کند از مالیات معاف باشد. همچنین سه کشور اروپایی بهشکل دولتی دست به سرمایهگذاری در ایران بزنند.
چرا غرب سایه مذاکره- تحریم را حفظ میکند؟
گیر افتادن کشور در سایه مذاکره- تحریم، کشور را معطل و پا در هوا در انتظار تصمیمگیری دیگران قرار خواهد داد. این وضع باعث خواهد شد هیچتصمیم جدیای برای اقتصاد کشور گرفته نشود. سایه مذاکره- تحریم:
1-7 ابزاری است که با ریسک کم برای طرف غربی هزینه مستقیم بالایی به ایران تحمیل میکند.
2-7 ابزاری نهادینهشده در غرب است که درطول تاریخ علیه دهها کشور اعمال شده است.
3-7 درحالحاضر ابزاری به کارآیی و بیهزینهای آن وجود ندارد.