به گزارش روزنامه «فرهیختگان»، نشست «انقلاب اسلامی و سینمای ایران» عصر 23فروردین ماه به صورت مجازی در دانشگاه سوره برگزار شد. احمدرضا درویش، کارگردان سینمای ایران در این نشست گفت: «فکر میکنم عرصه فرهنگ بهطور کلی و عرصه سینما از چهار جهت مورد هجوم است یا در چهار ضلع دچار حبسشدگی است.»
او سپس این چهار ضلع را «جریانهای رسمی و دولتی، جریانهای سیاسی، سینمای جشنوارهای و سینمای قبل از انقلاب» معرفی کرد و افزود: «یک ضلع دولتها و جریانهای رسمی هستند که خودشان را داعیهدار فرهنگ میدانند، مراجعی که در رسانهها با قید «سکاندار فرهنگ» معرفی میشوند. درحالی که سکانداران اصلی فرهنگ و هنر، کسانی هستند که دیدهبانی دست آنهاست. این ساختارها تحتتاثیر القاب سیاسی تلاش میکنند تعریفی توهمآمیز از مقوله هنر و سینما ارائه کنند تا سیستم خود و دیوانسالاری خود را بزرگ نشان دهند، یعنی بخشینگر هستند.»
درویش تصریح کرد: «از نظر من سینمای ایران ملی نیست، چون بازتابدهنده آرمانها و مطالبات ملت ایران نیست. آنچه در محضر سینما مشاهده میکنیم، دربردارنده خواست ملی نیست، پس سینما نیست. از نظر جغرافیایی هم همینطور است و یک فرد در شهرهای سیستانوبلوچستان امکان حضور در سینما را مانند یک فرد در شهرهای تهران و تبریز و مشهد ندارد. هنوز 80 و اندی شهر ما فاقد سینما هستند.»
وی با طرح این پرسش که تولیداتمان در سینما چه وضعیتی دارد، اظهار داشت: «مهمترین وجه سینما و تفاوت آن با تلویزیون، «ملاقات اجتماعی» است. انسان معاصر بهخصوص در کشور ما نیاز به ملاقات اجتماعی دارد، بنابراین حتما سینما به حیات خود ادامه میدهد، اما آیا سینمای ایران این ملاقات را در سالنهای تاریک و بزرگ خود نمایندگی میکند و آینهتمامنمای زندگی و مطالبات مردم است؟ چنین نیست! رسانه ملی هم همینطور است. اصلا مدیا چنین است.»
کارگردان فیلمهای سینمایی «دوئل» و «رستاخیز» گفت: «سینمای ایران صنعت هم نیست، چون نمیتواند بازار خودش را مدیریت کند، نمیتواند فیلم وارد یا صادر کند.»
وی افزود: «این همه پلتفرم و بودجه بیتالمال برای مدیریت رسمی سینما وجود دارد اما آیا یک دیویدی فیلم ایرانی در مزارشریف که حدود دومیلیون جمعیت شیعه و فارسیزبان دارد، وجود دارد؟! یا از طریق فضای اینترنتی میتوانند بخرند و ببینند؟ الان در کشور عراق آیا میتوانند تولیدات شبکه نمایش خانگی ما را بخرند و ببینند؟ بخش بینالملل سینمای ایران اساسا ادعاست!»
درویش با طرح این پرسش که آیا واقعا سینمای ایران فرهنگ و زیست اجتماعی ایرانی را نمایندگی میکند، پاسخ به آن را منفی دانست و ادامه داد: «اصلا اینچنین نیست! اساسا این جنس سینما کجای بازار و نقطه طلایی نگاه مخاطب جهانی قرار میگیرد؟ چهار، پنجهزار نفر هستند که در جشنوارهها همدیگر را ملاقات میکنند و پروموت (حمایت و ترویج) میکنند و تمام! فیلمهای ما در زنجیره سینمای جهان، جایگاهی نداشته و ندارد.»
به گفته این کارگردان سینمای ایران، ما دچار توهم هستیم، چون از سینما یک «رستم» ساختهایم و همه از رستم انتظار دارند. به همین دلیل است که بلافاصله پس از شهادت سردار سلیمانی، همه توقع دارند یک فیلم از ایشان ساخته شود. درحالی که سینمای ما نه صنعت است، نه ملی است، نه بینالمللی! بنابراین اولا باید بپذیریم که سینمای ما تجربی است.
وی افزود: «وقتی انتظاراتمان را واقعی کردیم، به تمام سینما واقعی نگاه میکنیم و انتظارمان، انتظارات جعلی نمیشود. اما در شرایط کنونی، افرادی در فضای مجازی سینما را تعریف میکنند که یک عملکرد درست در واقعیت ندارند.»
درویش درباره ضلع دومی که سینما را تهدید میکند، توضیح داد: «جریانهای سیاسی و جناحهایی که زدوخوردهای سیاسی دارند، در حوزه هنر و فرهنگ اشاعه پیدا کردهاند. این زدوخوردها به سینمای ایران مجال نمیدهد که به جوهره خودش بپردازد. ضلع سوم، جریانهایی هستند که سینمای ایران برای آنها ابزار است تا به آنسوی آب پرتاب شوند.»
وی در خاتمه اظهار داشت: «ضلع چهارم هم همه اصالت را به سینمای قبل از انقلاب میدهد و تصویری به مخاطب ارائه میدهد که نهتنها در شأن هنری و فرهنگی ملت آرمانگرا و انقلابکرده ایران نیست بلکه اساسا هرچه هست، چیزی مخدوش است و جعلی.»