روزنامه «فرهیختگان»، پیش از این، در ستونی تحت عنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز میپرداخت. بنمایه این رشته مقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علیاکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده و سپس، بنا به درخواستهای متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان، جهت تبیین دقیقتر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه، تنظیم کرده بودند. روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به درخواستهای مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته بهجهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.
اما مهمترین بخش ربع رشیدی مرکز علمی، بیمارستان و دانشگاه علوم پزشکی آن بود که در آن، دوره آموزشی علمی و عملی دانشجویان پزشکی 5 سال بوده است: «شرط میرود که طبیبی حاذق ملازم آن باشد و بکرهًًْ و عشیاً مداومت کند و مسکن او در خانهای باشد که در جنب دارالشفا است و باید که آن طبیب قادر باشد بر درس طب گفتن و دو متعلم را همواره درس گوید و باید که آن دو متعلم مردم زیرک باشند و مسکن ایشان در حجرههای پایین که بر پشت حوالی داروخانه است باشد و مدت پنج سال ملازمت کنند و چون علم، در آن پنج سال بدان مقام رسانند که قادر باشند بر علاج بیماران و استاد ایشان را معلوم شود که در آن ماهر گشته باشند، به موجبی که عادت است، اجازت ایشان بنویسند تا ایشان در علاج شروع کنند و زیادت از پنج سال اجازت نیست که در آن دارالشفا ملازم مدرس علم طب باشند، بعد از پنج سال بیرون روند تا دیگران که به موجب مذکور استعداد داشته باشند ملازم شوند».1 بدینترتیب، طبق وقفنامه ربع رشیدی (1350، صص 188 - 184)، پزشکانی که در دارالشفا مشغول به خدمت بودند باید بهنوبت، کشیک میدادند؛ بهگونهای که در تمام مدت شبانهروز یک نفر پزشک با شاگرد و داروساز در محل دارالشفا حضور داشته باشند و پاسخگوی بیماران باشند. اگر هر دانشجویی که مدت 5 سال آموزش میدید و از عهده امتحانات بهخوبی برمیآمد و استادش لیاقت و صلاحیت او را تأیید میکرد، میتوانست کار درمانی را بهتنهایی شروع کند. دارالشفای ربع رشیدی برای درمان کارگران ربع و مسافران مجانی بود و روزهای پنجشنبه و دوشنبه نیز عموم مردم بهطور مجانی مورد درمان قرار میگرفتند. بدینترتیب، معلوم میشود که رشیدالدین اولین گامهای خود را برای طریقه اداره اسلامی بیمارستانها که همانا توزیع عادلانه خدمات پزشکی برای هر بیماری است برداشته بود.2 خواجه رشیدالدین در ادامه مینویسد: «باید که طبیب مذکور تمامت کسانی که در ربع رشیدی مجاور یا مسافر باشند یا عمله آنجا باشند و رنجور شوند علاج کند و مناسب مزاج، شربت و دارو و مزوره دهد و به علاج دیگری مشغول نشود، چه او را حسب علاج مجاوران و مسافران ربع رشیدی و عمله آنجا معین کردهایم. فحسب و شرط رفته که به هر دوشنبه و پنجشنبه درِ دارالشفا باز کنند و درین دو روز مذکور، این ادویه که مفصل میشود به جماعت سکان [=ساکنان] و ملازمان و مجاوران ربع رشیدی و شهرستان رشیدی و جماعتی که به همسایگی منسوبتر باشند، دهند [...]. باید که خازن و شرابدار (داروساز) هر دو در اندرون دارالشفا روند، طبیب بنشیند و هر چیز که به کسی باید دادن بر کاغذش نویسد و به خازن دهد تا او را در اندرون ترتیب داده، بدان بیرون میدهد. و چون گفتم که مجاوران و مسافران و علمه ربع رشیدی را طبیب علاج کند و دارو و شربت و مزوره از داروخانه بدهد، چون هریک را از این جماعت مذکور، مسکنی معین هست، پس اگر رنجور شوند، همانجا در مسکن خود بخسبند، باید که طبیب برود و ایشان را ببیند و شرابدار (داروساز) را بگوید تا ترتیب شربت ایشان کند و بدیشان دهد و مطبخی مزوره ایشان در مطبخ دارالشفا ترتیب داده ببرد تا تناول کنند و مسافران مذکور را مقرر چنان کردهام که اگر متمیز باشند، یعنی ایشان را تَبَعی باشد، نزول ایشان در حجرههای بالای درگاه بیرونی ربع رشیدی یا غلام گردش آن باشد و اینچنین کسان اگر رنجور شوند همانجا که نزول کرده باشند علاج ایشان بکنند و اگر غیرمتمیز باشند در دارالضیافه نزول کنند و این کسان اگر رنجور شوند، ایشان را در هر کجا که متولی مصلحت داند بخواباند و از جایخوابی که به دست فراش دارالشفا باشد بدیشان تسلیم کند یا در آنجا افراش کرده و طبیب دارالشفا ایشان را علاج کرده و از آن رنج به فضل حق فرج یافته از صحت بدن و سلامت نفس سفر کنند، انشاءالله تعالی [...] و جماعتی که به مهمات این دارالشفا قیام کنند و ملازم آن باشند مشاهَرَه [مزد ماهیانه] و مُیاوَمه [مزد روزانه] باید دادن؛ این جماعتند که مفصل میگردد و مواجب ایشان و مصالح ادویه و اشربه و مزوره بیماران بدین موجب است که مفصل میگردد...».3
دستور خواجه بر تعلیم دو دانشجوی طب نزد هر پزشک، فقط برای آغاز کار بود، زیرا در سوانح افکار رشیدی، پیداست که بعدا 50 طبیب حاذق از هند و چین و شام و مصر در ربع رشیدی گرد آمدند که هرکدام تعلیم 10 دانشجوی پزشکی را برعهده گرفتند: «50 طبیب حاذق که از اقصای بلاد هند و مصر و چین و شام و دیگر ولایات آمده بودند گفتیم که هر روز در دارالشفا (بیمارستان) تردد کنند و پیش هر طبیب 10 کس از طالبعلمان مستعد نصب کردیم تا به این فن شریف مشغول شوند. کحالان و جراحان و مجریان را که در دارالشفای ما هستند [محلی] به قُرب باغ رشیدآباد که آن را «معالجه معالجان» خوانند بنیاد فرمودیم. دیگر اهل صنایع و حرف را که از ممالک آورده بودیم هر یک را در کوچهای ساکن گردانیدیم. غرض از نوشتن این مکتوب آن است که 50 نفر صوفباف از انطاکیه وسوس و ترسوس بفرستید، اما نه به زجر و زور، بلکه به لطف و مواسات، و همچنین 20 نفر صوفباف از ملک نوفلبنسحابیل طلب کنند تا قبرس روانه دارالسلطنه تبریز کنند.»
پینوشت:
1- رشیدالدین فضلالله (1350). وقفنامه ربع رشیدی، چاپ عکسی از روی نسخه خطی دستخط مولف، تهران، انجمن آثار ملی، ص 183 – 184.
2- مرادی، همانجا؛ تاجبخش، (1379). تاریخ بیمارستانهای ایران از آغاز تا عصر حاضر، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، صص 141 – 140.
3- رشیدالدین فضلالله (1350). وقفنامه ربع رشیدی، چاپ عکسی از روی نسخه خطی دستخط مؤلف، تهران، انجمن آثار ملی، صص 189 – 185.
4- رشیدالدین فضلالله (1346). مکاتبات رشیدی، به کوشش و تصحیح محمد شفیع، لاهور، پنجابایجو کیشنل پریس، ص 318.