علیرضا شیخعطار، سفیر اسبق ایران در آلمان و قائممقام وزیر امورخارجه اسبق کشورمان در گفتوگو با «فرهیختگان» به تحلیل و ترسیم فضای موجود بین ایران و آمریکا در مذاکرات وین و موضوع پایان مهلت سهماهه و تلاش ایالاتمتحده ناظر به این فرصت همزمان با فرارسیدن انتخابات در ایران پرداخت. مشروح این گفتوگو در ادامه از نظر میگذرد.
درصورت توافق در مذاکرات وین چه تحریمهایی باید از سوی آمریکا علیه کشورمان برداشته شود و شما فضای کلی درباره مذاکرات پیشرو و برجام را چگونه ترسیم میکنید؟
به نظر میرسد آمریکا در دوره دولت جدید دچار یک پارادوکس شده است که ریشه آن به دوره ترامپ بازمیگردد. آن پارادوکس این است که از یکطرف دولت آمریکا یک تعهدی را در برجام داده بود اما از سوی دیگر ترامپ برخلاف عرف دیپلماتیک و سیاسی این تعهد را نقض کرده است.
در آن زمان تحلیل ترامپ این بود که مهره اصلی برجام، آمریکاست و اگر از این توافق خارج شود، شاکله برجام برهم میخورد و درعینحال ایران تحتفشار حداکثری تسلیم میشود اما چنین اتفاقی در طول چهار ساله ترامپ نیفتاد.
عدم ادامه برجام هم برای بایدن کار سادهای نیست
همزمان با انتخابات آمریکا بایدن و سایر منتقدان ترامپ اعلام کردند که سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران شکست خورده است اما این موضوع فقط یکطرف قضیه است و سوال اصلی این است که آیا عدم ادامه برجام کار سادهای است؟ بحث این است که کار بایدن بسیار پیچیده است؛ چراکه از یکطرف قدرتهای غیرآمریکایی در این کشور نفوذ بسیاری دارند که در رأس آنها رژیمصهیونیستی است و آنها دشمن اصلی خود را نه فلسطینیان بلکه ایران میدانند و ازاینرو به هر قیمتی تلاش دارند ایران را تضعیف و نهایتا نابود کنند، لذا فشار میآورند تا از اهرم آمریکا بهعنوان بزرگترین قدرت جهانی علیه جمهوری اسلامی استفاده کنند. همچنین رقبای داخلی بایدن نیز بعد از ریاستجمهوری او فشار میآورند و این یک رسم است که وقتی یک گروه روی کار میآید، رقیب او سعی دارد بهصورت مرتب از آنها انتقاد کرده و او را تخریب کنند، لذا یکی از بهانههای اصلی منتقدان بایدن این است که ترامپ درحال تکمیل فشار حداکثری بر ایران بود اما دولت بایدن نگذاشت؛ این پارادوکس سختی برای دولت جدید آمریکاست. بنابراین بایدن از یکطرف مایل است که به برجام بازگردد و از سوی دیگر برای این بازگشت نمیخواهد که بهانهای به دست اسرائیل و مخالفان خود بدهد.
مطرح کردن قدرت منطقهای و برد موشکی ایران نیز در همین راستا تعریف میشود؟
بله، در چنین شرایطی بایدن این موضوع را مطرح میکند که شرایط با سال ۲۰۱۵ تفاوت دارد و باید بحثهای جدیدی علاوهبر آنچه در برجام توافق شده، روی کار بیاید که بهطور مشخص عناوین آن مباحث را نیز تعیین کرده و به بحث نفوذ منطقهای ایران، حقوق بشر و همچنین قدرت موشکی جمهوری اسلامی اشاره داشته است، بااینحال آمریکا نمیخواهد متهم به کاهش فشار حداکثری دوره ترامپ شود و درعینحال میخواهد خود را به مذاکره علاقهمند نشان دهد، بر همین اساس فرمول مذاکرات وین شکل گرفت.
ایران، آمریکا را وارد یک پارادوکس فشار کرده است
اما نکته مهم این است که تنها طرف بازی آمریکا نیست بلکه طرف دیگر ایران است که سیاستی اتخاذ کرده که به فشار آمریکا در این پارادوکس کمک کرده است، چراکه بسیار روشن و مبتنیبر عرف حقوقی و دیپلماسی بینالملل اعلام کرده، کشوری که از تعهد خارج شده باید به آن بازگردد و تعهدات خود را انجام دهد، البته این موضوع جدا از انتقاداتی است که به برجام وجود دارد. اما این موضوع یک بحث کاملا متقن حقوقی است که مبدع و مبدا آن مقاممعظمرهبری بودند.
این استدلال بهگونهای است که افکار عمومی دنیا نسبت به آن جذب میشوند و آن را درک میکنند، حتی مقامات اروپایی نیز بر این نکته تاکید دارند، لذا آمریکا بهدنبال یک راهحل میانه است که یکی از این مباحث، درس گامبهگام بود که ایران بسیار روشن این بحث را رد و تاکید کرد، تنها یک گام و آن هم بازگشت به برجام وجود دارد. همان برجام و با شرایطی که امضا شد، نه بیشتر و نه کمتر؛ درنتیجه کار آمریکا دشوار شده است. لذا مذاکرات وین با همین فلسفه پیگیری شد و چیدمان مذاکره نیز به این صورت است که آمریکاییها در اتاق دیگری قرار دارند.
آمریکا بهدلیل پارادوکس ناچار به انعطاف دربرابر ایران از طریق اروپا شده است
بنابراین جمعبندی سخنان مهم این است که با توجه به مقاومت ایران و شکست فشار حداکثری، آمریکا ناچار خواهد بود انعطاف نشان دهد، هرچند این انعطافها برای آمریکا گران تمام شود و به همین دلیل آمریکاییها برای پایین آوردن قیمت این انعطاف اروپاییها را واسطه کردند تا شرایط با حفظ آبروی آنها باشد.
نظر شما درباره تلاش آمریکا برای پیشبردن روند مذاکرات تا پیش از انتخابات و روی کار بودن دولت روحانی برای نهایی کردن توافق چیست؟
این روند بسیار طولانی خواهد بود و با یک یا دو جلسه به نتیجه نخواهد رسید و همانطور که خود مذاکرات برجام نیز چند سال طول کشید. اما اتفاق مهمی که افتاده و با زمان برجام متفاوت است اینکه از ایران یکصدا و یکنظر اجماعی بیرون میآید، درحالیکه در آن زمان اینگونه نبود.
بههرحال در آمریکا افراد سیاسی و آکادمیکی که ایران را خوب میشناسند، وجود دارند که میدانند با رفتن و آمدن یک رئیسجمهور یک تصمیم استراتژیک ملی در این سطح تغییری نمیکند؛ چراکه این تصمیم، در سطح نظام و بالاترین مقامات درحال پیگیری است. بنابراین چه روحانی باشد چه نباشد، موضعی که مقاممعظمرهبری صراحتا اعلام کردند و همه حتی خود روحانی هم به اصطلاح پشتیبانی کردند، همین خواهد بود، بنابراین آمریکاییها اینقدر عاقل هستند که بدانند در این دو سه ماه با عوض شدن رئیسجمهور اتفاق خاصی نمیافتد.
موضوع دیگر بحث راستیآزمایی ایران است و به نظر میرسد دولت بهنوعی راستیآزمایی را تقلیل میدهد، ایران باید چه مواردی را مورد راستیآزمایی قرار دهد؟
این مسائل بحثهای فنی و بسیار روشن است و دیگر یک بحث سیاسی نیست، راستیآزمایی اینکه هرکدام از طرفین به تعهداتشان پایبند بودند یا نه، دقیقا یک بحث فنی است و خیلی راحتتر از بحثهای سیاسی به توافق میرسند.