تاریخ علم در اسلام و ایران به روایت دکتر علی‌اکبر ولایتی (مروری بر گذشته – بخش 62)
غازان‌خان در حومه پایتخت خود، تبریز، ابنیه خیریه‌ای چون مسجد و رباط و نیز مدارس بسیاری بنا کرد و به اندازه‏ای در احترام مقام منتسبان به خاندان رسول‌خدا(ص) و اهل علم کوشید که در عهد او عمال دیوانی در فرمان‌های دولتی گاهی اسامی سادات را بر اسم ایلخان و شاهزادگان مقدم می‌نوشتند و عمامه را جزء لباس رسمی دربار قرار دادند.
  • ۱۴۰۰-۰۱-۱۷ - ۰۹:۲۹
  • 00
تاریخ علم در اسلام و ایران به روایت دکتر علی‌اکبر ولایتی (مروری بر گذشته – بخش 62)
پزشکی در دوران ایلخانان مغول- ۵
پزشکی در دوران ایلخانان مغول- ۵

روزنامه «فرهیختگان»، پیش از این، در ستونی تحت عنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز می‌پرداخت. بن‌مایه این رشته مقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علی‌اکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده‌ و سپس، بنا به درخواست‌های متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان، جهت تبیین دقیق‌تر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه، تنظیم کرده بودند. روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به درخواست‌های مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته به‌جهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.

سلطان محمود غازان‌خان (حکومت: 703-694ق) از ایلخانان مشهور مغول در بیست‌ونهم ذی‌القعده 694ق بر تخت نشست. غازان‌خان در حومه پایتخت خود، تبریز، ابنیه خیریه‌ای چون مسجد و رباط و نیز مدارس بسیاری بنا کرد و به اندازه‏ای در احترام مقام منتسبان به خاندان رسول‌خدا(ص) و اهل علم کوشید که در عهد او عمال دیوانی در فرمان‌های دولتی گاهی اسامی سادات را بر اسم ایلخان و شاهزادگان مقدم می‌نوشتند و عمامه را جزء لباس رسمی دربار قرار دادند. این مراسم از طرف جانشینان غازان نیز رعایت شد. بعدها غازان‌خان دستور داد که در ابتدای فرمان‌ها و مکتوب‌ها عبارت مبارک «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» را بنویسند و در سکه ‏هایی که به‌ نام سلطان محمود غازان ضرب می‌شود همین نکته را رعایت و نام خلفای اربعه راشدین را هم بر آنها نقش کنند. این روش نو، وضع سلطنت و تمدن و آداب ایام حکمرانی ایلخانان را از عهد غازان‌خان به ‌بعد با دوران حکومت ایلخانان پیش از او متمایز می‌کند.

با آغاز سلطنت غازان، دوران جنگ‌های داخلی در قلمرو ایلخانان، که پس از مرگ ارغون شروع شده بود، پایان یافت؛ دورانی که فقط چهار سال طول کشید، ولی آثاری مخرب در پی داشت. هدف ایلخان جدید در سیاست داخلی استقرار آرامش و درمان زخم‏هایی بود که در سال‌های آخر قبل از سلطنت او در پیکر فرسودۀ سیاست داخلی ایلخانان ایجاد شده بود. از سوی دیگر، غازان‌خان آشکارا تعلق سرزمین ایران را به قلمرو قاآن منکر شد. این تعلق کاملا صوری و ظاهری بود، اما در ضرب سکه و صدور اسناد رد پای آن دیده می‏ شد. تشرف غازان به دین اسلام و مرگ قوبیلای‌خان در سال 1294م، موجبات اصلی این تجزیه بود. جانشینان قوبیلای‏ شایستگی آن را نداشتند که بتوانند به‌واقع حقوقی را که منصب قاآنی با خود به‌همراه داشت، مطالبه کنند. این تجزیه‏ طلبی در بیان القاب تازه برای قاآن و حذف عناوین مانوس و مرسوم‌کردن تقویمی جدید که از عصر ایلخانان شروع می‏ شد به موازات تقویم اسلامی و تقویم مغولی ظاهر شد. در این تصمیمات، به‌خوبی دیده می‏ شود که ایلخان جدید تا چه اندازه به نشان‌دادن بی ‏نیازی خود از دربار قاآن علاقه‏ مند بوده است.1

در این هنگام، غازان‌خان با به‌کار بردن نیروی فراوان و یاری وزیران کاردان کوشید تا اشتباهات گذشتگان را جبران کند. او با آگاهی از وظیفه و مسؤلیتش پیش از هر چیز به ترمیم خزانه دولت پرداخت. غازان‌خان در این مورد کوشید که با اصلاح وضع مسکوکات و مقیاس‏ها و رسیدگی به منابع مالیاتی و تجدیدنظر در سازمان اخذ مالیات و محاسبات جدید در میزان مالیات‌های دریافتی تغییرات کلی بدهد. شیوه تحویل اسلحه به لشکریان، که کاملا منحط بود، به‌شکل تازه‏ای درآمد و در میزان و نحوه پرداخت مواجب سپاهیان نظم تازه‏ای ایجاد شد. وی با واگذاری زمین‏های بایر به امرا موجب افزایش‏ محصولات کشاورزی شد. هر کس می‏ توانست در حد توان زمین در اختیار بگیرد و در آن زراعت کند. دست مامورانی که برای اخذ مالیات از مردم از هیچ‌گونه ظلم و جور بی‏شرمانه‌ای فروگذار نمی‏ کردند کوتاه شد. دسته‏ های راهزنان و غارتگران ریشه‏ کن شدند و به این ترتیب آرامش برقرار شد. اثر قانون‏گذاری غازان در همه شئون زندگی روزمره مردم دیده می‏ شد؛ قوانین جدید را روی الواحی می‏ نوشتند و برای آگاهی عموم در معابر آویزان می ‏کردند. سراسر دوران فرمانروایی غازان‌خان مملو از کوشش خستگی‏ ناپذیر و لشکرکشی ‏های متعدد است.

پی‌نوشت:
1- اشپولر، برتولد (1386). تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ نهم، صص 97-96.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰