

اما حالا آنقدر مشکلات تو زیاد شده که من شدم سنگ صبورت تا برایت بنویسم شاید مشکلاتت کمتر شود. هیچوقت فکر نمیکردم معلمی که هر روز با خنده و روی باز از در کلاس تو میآمد، مشکل حقوق، نداشتن مسکن و هزار و یک مشکل دیگر دارد اما چه صبورانه تو همه مشکلاتت را پشت در کلاس میگذاشتی به ما درس زندگی میدادی. امروز روز معلم است، روزی که میتوان به بهانهاش پای درددل معلمها نشست و از آنها گفت اما چه سود که فردا همه آن را فراموش میکنیم.
آموزش همچنان در فراموشی
مهدی بهلولی* این روزها، خیلی به خرداد نمانده است؛ یعنی به آغاز آزمونهای پایانی هر ساله. امروز، روز آموزگار و آغاز هفته آموزگار هم هست. چند روز پیش، مدیر آمد دفتر آموزگاران و پیشاپیش روز آموزگار را تبریک گفت و همچنین درخواست کرد که در دادن نمرههای مستمر دوم، تا جایی که میتوانیم نمرهها را بالا رد کنیم و یادمان نرود که در نهایت، ارزیابی عملکرد آموزشی مدرسه و مدیر و معاون و آموزگار را همین نمرهها روشن میکند. همچنین گفت حالا شاید در طول سال تحصیلی درس نخوانده و کمکاری کرده باشد اما در این روزهای آخر سال، ممکن است به خودش بیاید و شروع کند به درس خواندن.
ما هم باید بکوشیم در نمره دادن کمکش کنیم. باری، همین رخداد کوتاه دفتر یک مدرسه، پرده از خیلی آسیبهای آموزش و پرورش ما و مشکلاتی که آموزگاران با آن دست به گریبانند، برمیدارد. توجه به همین نمرههای ناواقعی که با فشار مستقیم و غیرمستقیم مدیران از برخی آموزگاران گرفته میشوند و بعد همچون سنجش بنیادی ارزیابی عملکرد آموزشی مدرسه به شمار میروند، روشن میکند وضع آموزش و پرورش ما چگونه است؟ در این آموزش کمیتمحور، برخی آموزگاران ما که معنایی دیگر از آموزش را درسر میپرورانند با چه فضای ناخوشایندی دستوپنجه نرم میکنند. از دشواریهای کاری آموزگاران این کشور- گذشته از مشکلات معیشتی و حقوقی- یکی این است که از یک سو با دانشآموزانی سروکار دارند که اغلب انگیزه چندانی برای درس خواندن ندارند و از سوی دیگر با روشهای سنجشی مواجهند که نا کارآمدی خود را نشان دادهاند. کار در چنین فضایی نمیتواند شادیبخش و با لذت درون همراه باشد. این است که آموزش، شوربختانه از آموزش زنده و پویا و اثرگذار روی ذهن و روان دانش آموز، به فرآیندی خستهکننده بدل میشود؛ هم برای دانشآموز و هم برای آموزگار. آموزش گیرا، آموزش تحلیلی است، نه آموزش القایی، جزوهای و نمرهای. باری، دشواریهای کار آموزگاران این سالهای کشور ما چیز چندان ناگفته و ناشنیدهای نیست. شگفتی در این است که گویا کمتر کسی در اندیشه رسیدگی به آن است. در همین مناظره اجتماعی- فرهنگی چند روز پیش نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری نیز روشن بود که این بیتوجهی به آموزش و پرورش و دشواریهای کاری آموزگاران، هنوز هم نهتنها در اولویت کاری فرادستان کشور قرار ندارد بلکه حتی یک پرسش هم درباره آموزش و پرورش مطرح نشده است.
یادی از معلم فداکار
حمیدرضا گنگوزهی معلم اهل سیستان و بلوچستان که در زنگ تفریح به همراه معلم دیگر مدرسه متوجه ریزش دیوار اتاق مخروبه در همسایگی ساختمان مدرسه میشود، به سرعت برای نجات دانشآموزان اقدام کرد اما سرعت و قدرت گردباد به حدی زیاد بود که سبب ریزش دیوار و به شهادت رسیدن این معلم شد.
اما حالا بعد از گذشت یکسال خانواده این معلم فداکار نهتنها حمایتی نشدند بلکه موضوع شهادت این معلم هم رد شده است. خانواده حمیدرضا گنگوزهی به «فرهیختگان» گفتهاند که همسر و دو فرزند برادرش تنها حقوق تامین اجتماعی میگیرند و هیچ کمکی از سمت مسئولان به این خانواده نشده است.
