به گزارش «فرهیختگان»، ۳۲ سال پیش و در چنین روزهایی، حدفاصل روزهای ۶ تا ۸ فروردین ۶۸ اتفاقات مهمی رخ داد و امام خمینی اقدام به عزل آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری کرد.
امام خمینی ۲ نامه در تاریخ ۶ و ۸ فروردین نوشته و انتقادات مهمی نسبت به منتظری انجام میدهد که تا سال ۷۶ نامه اول رسانهای نمیشود. نامهای که اگر در زمان نگارش منتشر میشد آبرویی برای قائم مقام معزول رهبری باقی نمیماند.
آیتالله خامنهای دراینباره میگویند: «ما مشهد بودیم، ایّام عید بود. آقای هاشمی تلفنی دنبال من میگشت. گفتند آقای هاشمی تماس گرفته، شما را میخواهد... بالاخره تماس برقرار شد. ایشان گفت که شما باید فوری بیایی تهران. گفتم چرا؟ گفت کار بسیار مهمّی است، قضیّه آقای منتظری دارد به یک جاهای خیلی باریکی میرسد و بیا ببینیم چکار باید بکنیم...و خب ما هم حقیقتاً فکر اینکه ممکن است برکناری آقای منتظری پیش بیاید ناراحت بودیم. یعنی هیچ واقعاً راضی نبودیم که این کار انجام بگیرد.»
روز ششم فروردین آیتالله خامنهای به تهران رسیده و مستقیماً به دفتر آقای هاشمی رفتند. ایشان میگویند: «امام گفته بودند یکی از سه چیز باید انجام بگیرد: یا ایشان قول بدهد که اصلاح کند کارش را، بیتش را، حرفهایش را، اینها را درست کند؛ یا اینکه استعفا بدهد؛ یا اینکه مجلس خبرگان تشکیل بشود و تصمیم گیری کنند. معلوم بود که امام خیلی جدّی عازم این قضیّهاند. در همین حین که ما صحبت میکردیم، حاج احمد آقا تلفن زد به آنجا و آقای هاشمی گفت که فلانی اینجا است. ایشان گفت پس فلانی هم بشنود. من هم رفتم پای تلفن. گفت امام این نامه را به آقای منتظری نوشته و شروع کرد نامه را خواندن. خب نامه خیلی تکان دهنده بود برای ما... گوشی را گذاشتیم و گفتیم حالا چه کار کنیم؟ آقای هاشمی گفت گفتهام آقای مشکینی و هیئت رئیسه خبرگان بیایند اینجا که بنشینیم صحبت کنیم وقتی که آمدند... آنها هم مثل ما نگران شدند... به ذهنمان رسید که برویم با امام ملاقات کنیم و ایشان را از این کار منصرف کنیم.»
آیتالله خامنهای پیرامون ملاقات با امام نقل میکنند: «ساعت حدود نه شب بود. اینکه امام این ساعت ملاقات بدهد، خیلی چیز غیرمتعارفی بود. لکن خب ما رفتیم. رفتیم در همان اتاق امام و امام نشسته بودند و اخم کرده... آقای هاشمی شروع کرد به صحبت و گفت که آمدهایم که یک فکری بکنیم برای این کار. تا این حرف از ایشان صادر شد، امام برگشتند گفتند: «چه فکری؟» «آقای منتظری «...» و «...» و «فاجر» است.» این سه تعبیر را ایشان کردند.
خب واقعاً برق از چشم همه ی ما پرید. این تعبیر؟! امام در حرف زدن خیلی آدم مواظبی بود. یعنی حقیقتاً آدمی بود که من داستانها دارم از این که چیزی را که میخواست نسبت به کسی مخصوصاً بیان کند، مواظبت میکرد که زیاد و کم نشود. اگر یک وقتی یک چیزی گفته میشد که یک قدری این طرف و آن طرف بود، در اوّلین وقت ممکن اصلاح میکرد.
من نگاه میکردم به آقای مشکینی و آقای امینی که چرا شماها یک چیزی نمیگویید؟ ما همه آمده ایم که همکاری کنیم. اما آنها سکوت کرده بودند. اصلاً کانّه جرأت نمیکردند حرف بزنند. هر کدام یک جمله ی کوتاهی گفتند. جلسه حدود سه ربع ساعت یا شاید بیشتر طول کشید. گفته شد پس اجازه بدهید این نامه در رادیو خوانده نشود.»
ایشان کلام تعریض گونه ی شدیدی نسبت به آقای منتظری گفتند.«بعد آقای هاشمی یک مقداری بیشتر اصرار کرد و تعبیرات دیگری گفت. امام دو بار به ایشان خطاب کردند. یک بار گفتند: «اگر تا صبح هم اینجا اصرار کنید فایده ندارد.» یک بار دیگر گفتند: «اگر خیلی اصرار کنید، میگویم همین امشب نامه را بخوانند.» یعنی تهدید کردند.»
روز هفتم فروردین ماه آقای عبدالله نوری نامه ی امام خمینی(ره) را به قم برد و تحویل آیت الله منتظری داد. آن گونه که در خاطرات آیت الله منتظری آمده، حدود یکی دو ساعت از ظهر گذشته بود که آقای عبدالله نوری وارد منزل آیت الله منتظری شد و ضمن اظهار ناراحتی زیاد، به او گفت: «قرار بوده این نامه را در رادیو و تلویزیون بخوانند و اگر نامه پخش شود چه میشود؛ خیلی بد شده و امام خیلی ناراحت هستند و شما باید چیزی بنویسید که ایشان قانع شوند.».
آقای منتظری میگوید: «آقای نوری با حالت گریه متنی را از جیبشان درآورده و گفتند من در ماشین این متن را نوشته ام که شما این مضمون را به امام بنویسید.».
آیتالله منتظری در نهایت در نامه ۷ فروردین به امام عملاً از رهبری آینده کنار کشیده و از امام خمینی(ره) اجازه خواسته بودند که در حوزه علمیّه به فعّالیّت علمی اشتغال داشته باشند. این نامه، باعث شد حضرت امام (قدّس سرّه) از انتشار عمومی نامه 6/1 منصرف شده و نامهی دیگری را برای انتشار عمومی، خطاب به آیتالله منتظری بنویسند.