مجتبی جهانتیغ، فعال اجتماعی: پهنه شمالی سیستانوبلوچستان بار دیگر به فاصله یک ماه از توفان گسترده ریزگرد بهمنماه که سه استان جنوبشرق را در برگرفت، اینبار بههمراه تندباد کمسابقه با سرعت صد کیلومتر با خسارت به مردم و زیرساختها زیر شنها دفن شد. این توفانهای ریزگرد خبر از بهار و تابستان هولناکی برای جنوبشرق میدهد؛ چراکه پدیده اقلیمی خاص منطقه یعنی بادهای 120 روزه در سیستان هم اضافه خواهد شد.
بحران ریزگرد با عمری بیش از دو دهه از شیوع آن در جنوبشرق همزمان با آغاز خشک شدن هامون به علت قطع آب ورودی هیرمند از افغانستان، طی دهه 90 به اوج رسید و سال 95 زابل از سوی سازمان بهداشت جهانی بهعنوان آلودهترین شهر جهان معرفی شد. اما این فاجعه زیستمحیطی در کنار خشکسالی تحمیلی از سوی افغانستان باعث نشد دولت برنامهای جامع برای احیای هامون تدوین کرده و برنامهای اجرایی جهت مهار ریزگرد جنوبشرق داشته باشد و مساله را به ورود آب از افغانستان تقلیل داد که این مهم نیز با بیتفاوتی و اهمال وزارت خارجه و تمرکز شدید بر برجام روبهرو شد. ظریف از دستهگل بیتفاوتی خود در سیستان و شیوع فقر مطلق، زبالهگرد شدن کشاورزان و سوءتغذیه کودکان و نوزادان و کوچ اجباری حداقل 150 هزار نفر و شیوع اعتیاد و کارتنخوابی هزاران نفر در سیستان بهدلیل عدم احقاق حقابه هامون بیاطلاع است و تاکنون طی هشت سال وزارت یکبار هم به سیستان سفری نداشته، گویا غیر از مذاکرات برجام با آن کیفیت پرحاشیه وظیفه دیگری ندارد، البته معقولتر بود توان و ادعای دیپلماسی خود را قبل از آمریکا با افغانستان محک میزد. وضعیت سیستان بزرگترین منادی شکست برجام بود. قفل کردن اقتصاد کشور به برجام و غفلت از علل داخلی، اقتصاد کلان را دچار بحران بیسابقه کرده و ناتوانی در احقاق حق ایران در آب هیرمند نیز و ضعف دیپلماسی در بالفعل کردن مزیتهای استان و کشور در صادرات انرژی و ترانزیت و تجارت به افغانستان و پاکستان در کنار کندی محرومیتزدایی و تکمیل زیرساختها اکنون جنوبشرق را دچار بحران کرده است.
بحران زیستمحیطی اقتصادی-اجتماعی منطقه سیستان و جنوبشرق با انفعال دولت و اتمام بند کمالخان در پشت مرز افغانستان و بستن مسیر ورودی آب به ایران به اوج خواهد رسید و دهه آینده، دهه بدتر و هولناکتری از نظر ریزگرد خواهد بود و شتاب مهاجرت از جنوبشرق تصاعدی بوده و جمعیت حاشیه کلانشهرها فزاینده خواهد شد و با تخلیه جنوبشرق بحرانهای امنیتی بهواسطه نفوذ عربستان و آمریکا و داعش در افغانستان و پاکستان فزاینده خواهد بود و امنیتملی دچار مخاطره جدی خواهد شد و علاوهبر بحرانهای اقتصادی اعم از تورم و بیکاری و نابرابری، بحرانهای زیستمحیطی ممکن است به چالشهای امنیتی بدل شود.
دولت نهتنها عزم جدی در مهار ریزگرد جنوبشرق از هر طریقی نشان نداده است بلکه با تسهیلگری و حمایت از گسترش صنایع بهشدت آببر فولاد در منطقه شرق و مرکز کشور که دچار کمآبی و کمبارشی و فقر منابع آبی هستند چون خراسانجنوبی و رضوی، جنوب بلوچستان، یزد و کرمان هم منابع آبی منطقه را مصرف و تخلیه میکند هم به هزینه صدها میلیون دلاری از منابع ملی، پروژههای انتقال آب با تبعات زیستمحیطی و هزینه سرسامآور را برای شرکتهای انتقال آب تعریف کرده است و مساله تسخیرشدگی دولت توسط مافیای فولاد و انتقال آب را قوت میبخشد. بخشی بحران آب و نیاز کاذب ایجاد میکند و بخشی به این نیاز و بحران خودساخته پاسخ میگوید و هر دو به هزینه از جیب مردم؛ درحالیکه مردم در تبعات زیستمحیطی آن درحال غرق شدن هستند. انتقال آب سرچشمه هلیلرود برای صنایع فولاد کرمان و خشکی جازموریان و اضافه شدن کانون بزرگی از ریزگرد در جنوبشرق و آغاز انتقال آب عمان برای صنایع سنگین جنوبشرق و خراسان، آخرین پروژههای بزرگ انتقال آب که به نام مردم محروم و مستضعف جنوبشرق است ولی درواقع به کام شرکتهای بزرگ پیمانکار انتقال آب و صنایع فولاد و معدنی است. درحالیکه مسائل اصلی مردم و تعیینکننده کیفیت زندگی آنها یعنی مهار ریزگرد و گرفتن حقابه در حاشیه است و نه عزم سیاسی جدی دیده میشود، نه برنامهوبودجه مشخص و دقیق و مناسبی.