ابوالقاسم رحمانی، روزنامهنگار: امروز یکی از سوررئالترین داستانهای زندگیام را از پشت تلفن شنیدم و تجربه کردم. برای نوشتن از ماجرای گردوغبار شدید در استان سیستانوبلوچستان که مثل همیشه لابهلای اخبار گم شده است و کسی هم ککش نمیگزد که چه بلایی سر مردم آمده و میآید، با یکی از متخصصان و مطلعان و البته کارشناسان استانی تماس گرفتم، نفسنفس میزد، فهمیدم شرایط مصاحبه را ندارد، پرسیدم اتفاقی افتاده؟ که پاسخ داد: «چند روزی است گردوغبار امان مردم را بریده و واقعا نفس کشیدن و حتی عبور و مرور در سطح شهر هم سخت شده است. این چندمینبار است که در سال جاری این اتفاق میافتد. درد و مشکل مردم ما یکی، دوتا نیست و محدود به گردوغبار نمیشود. الان من در صف خرید آب هستم! چند روزی است آب هم قطع شده و آمدهایم آب بخریم! در این گردوخاک، در این شرایط کرونایی، آب هم نداریم و در صف ایستادهایم که آب بخریم تا به کارهای منزل و زندگیمان برسیم. واقعا زندگی کردن سخت شده و دولت هم در این چند ماه آخر کاملا رها کرده و واقعا مدیریت وضعیت افسارگسیختهای دارد. هیچچیز مرتب نیست. معلوم نیست چه بلایی قرار است سر این مردم بیاورند، هر روز وعده و وعید، هیچ برنامه درست و مدونی برای مهار ریزگردها ندارند. نماینده شهر آمده در نمازجمعه میگوید با انتقال آب از دریای عمان به سیستانوبلوچستان مشکل حل میشود؟ درصورتیکه ما میدانیم با این حجم از هزینههای گزاف و آن آب گرانی که قرار است به اینجا بیاید جز فولادیها و صاحبان صنایع فولادی کسی مشتری آن آب نیست، چون مردم پولش را ندارند... .»
وضعیت بغرنجی است، هنوز خیلی از آن بلبشوی سوختبرها و بگیروببندهای سراوان نگذشته است، هنوز حتی از عکس یادگاری نمایندگان تهران هم خیلی نگذشتیم، منتها آب از آب نداشته سیستان تکان نخورد که نخورد. هر روز شاخصهای توسعه انسانی و اجتماعی افت میکند، مردم در ابتداییترین مسائل زندگیشان ماندهاند و حتی نمیتوانند راحت نفس بکشند. مشکلش سدسازیهای افغانستان است؟ خب مدعیان مذاکره با دنیا نمیتوانند همسایه شرقی را متقاعد کنند که دارد چه بلایی بر سر محیطزیست خودش و ما میآورد؟ مشکلش مدیریت ضعیف و بیبرنامگی است؟ خب مدعیان دولتداری و مدیران توسعه و پیشرفت و اعتدال نمیتوانند بعد از این همه سال گرهگشایی کنند و این مردم را نجات دهند؟ واقعا این ظلم است، ظلم است که مردم یکی از محرومترین استانهای کشور اینطور در گردوغبار دستوپا بزنند و اینجا، در پایتخت، همه ذهنشان معطوف به سیاست محض باشد و هرازچندگاهی برای عکس گرفتن راهی سیستانوبلوچستان شوند. حق آب و هوا و حیات را دیگر سلب نکنید!
در سیستان، چشم چشم را نمیبیند!
«این نخستین توفان شن امسال و شدیدترین توفان شن زاهدان در چند سال اخیر است که سرعت آن به بیش از 110کیلومتر بر ساعت رسیده است. وزش باد شدید و گردوخاک سبب شد غلظت ذرات معلق با اندازه 10 میکرون در هوای زاهدان به 6856 میکروگرم بر مترمکعب معادل 44.5 برابر حد مجاز برسد. از پیامدهای احتمالی این توفان میتوان به خیزش شدید گرد و خاک، خسارت به تاسیسات، کاهش شدید دید و کیفیت هوا، اختلال در تردد جادهای به سمت شمال استان و استانهای کرمان و خراسان جنوبی، اختلال در حملونقل ریلی و لغو برخی پروازها، احتمال بروز خسارت در گلخانهها، دامداریها، مرغداریها، احتمال سقوط درختان و تابلوها و سقوط مصالح ساختمانی و اشیا از ساختمانهای درحال احداث و کاهش موقتی هشت تا 12 درجهای دما اشاره کرد. بیشینه سرعت توفان شن در زاهدان به 101 کیلومتر بر ساعت رسید و گردوغبار حاصل از آن شعاع دید افقی در فرودگاه بینالمللی زاهدان را به صفر رساند. توفان شن اخیر زاهدان حداقل در 9 سال اخیر بیسابقه بوده است.»
اینها وصف شرایط موجود در استان سیستانوبلوچستان از زبان محسن حیدری، مدیرکل هواشناسی این استان است. وضعیت سال به سال بدتر میشود، دیگر میزان دید به صفر رسیده و به قولی چشم، چشم را نمیبیند. هیچ اقدام و تدبیری هم در کار نیست. بخشی از این واقعه، یعنی وقوع توفان، طبیعی است و هزاران سال است که این منطقه بهخاطر شرایط اقلیمی و زیستمحیطی، با چنین توفانهایی مواجه است، ولی، گردوغبارهای اینچنینی، شنهای روان و ریزگردها، پدیدههایی هستند که ماحصل اتفاقات چند دهه اخیرند؛ اتفاقاتی که ریشه در افعال و ماجراهای انسانی، سیاسی و اقتصادی دارند.
پازل خشکی آب هامون و هوای نامطلوب سیستانوبلوچستان
برای شرح ماجرا با عباس نورزایی، قائممقام سابق سازمان جهاد کشاورزی سیستانوبلوچستان گفتوگویی انجام دادیم تا ابتدا تا انتهای مساله و علل ایجاد این شرایط بحرانی حاصل از گردوغبار در استان سیستانوبلوچستان و همچنین راهکارهایی که برای بهبود شرایط وجود دارد و گاهی هم مسئولان اظهار میکنند را بررسی کنیم. نورزایی در تشریح علل وجود این ریزگردها به «فرهیختگان» گفت: «بحث گردوغبار در سیستانوبلوچستان منشاهای مختلفی دارد. گردوغبار دو، سه روز گذشته ناشی از توفانهایی از سمت مدیترانه است یا بنا به تعریفی در استان سیستانوبلوچستان جنوبی حساب میشوند اما گردوغبار دائمی و توفانهای همیشگی سیستان، شمالغربی هستند یعنی منشا این توفانها که در قالب بادهای 120روزه حادث میشوند بهخاطر اختلاف دما و فشاری است که بین کوههای سمت تاجیکستان و پاکستان به وجود میآید و کانال بادی از آن منطقه به سمت سیستان که منطقه تایباد در خراسان رضوی و مناطقی از خراسان جنوبی را درمینوردد و استان فراق افغانستان را میپیماید و به کاسه سیستان به لحاظ زمینشناسی میرسد. این کاسه سیستان اصطلاحا حوزهای است که سیستان فعلی بخش ایرانی و بخشی از سیستان قدیمی است که الان با عنوان ایالت نیمروز در افغانستان واقع شده و تا قسمتهایی از نزدیک قندهار و منطقه ریگستان در افغانستان و نارو تا نزدیک چمن و کویته پاکستان است. این یک کاسه بزرگ زمینشناسی و محلی است که تمام آبهای آوردهشده توسط رودخانه هیرمند و سایر انشعابات و رودخانهها و آبراهههای مناطق کوهستانی افغانستان در زمان سیلابی رسوبات خود را در این کاسه فرونشت میدهد که قسمت اعظم آن نهایتا در پایینترین گودالها میشود که سه هامون موجود میشود. بنابراین این توفانها دائمی هستند و طی میلیونها سال این درحال وزش بوده و بادهای 120روزه معروف هستند اما مسالهای که بوده بهدلیل اینکه در بالادست برداشت آب از رودخانهها کمتر صورت میگرفت، دریاچه هامون مرطوب بود و آب داخل آن بود. یعنی طی سال، حتی به میزان حداقلی، در سه گودال هامون ما آب داشتیم. حواشی هامون ممکن بود خشک شود تا سال بعد که باز آب میآمد و این پیشروی و عقبنشینی آب باعث رشد گیاهان علوفهای و مرتعی و نیزارها در منطقه میشد و خودبهخود وقتی توفان میآمد برداشت خاک یا به تعبیری ریزگرد یا ماسه بادی را نداشتیم یا در حداقل ممکن بود یا مردم به آنها خو کرده بودند و روش و سبک زندگی خود را تعیین کردند اما با شرایطی که الان ایجاد شده طی دهههای گذشته، با برنامهریزیهایی که شده در بالادست با ایجاد سد که حجمی از آب را آنجا برای تولید برق و کشاورزی استفاده میکنند، سد ارغنداب که نزدیک به قندهار روی شاخه دیگری از رودخانههایی است که به هیرمند وصل میشود و بندهای کوچک محلی که توسط سرداران و خوانین مناطق بالادست هیرمند در افغانستان برداشت میشود و اخیرا سد کمالخان که در قسمتهای انتهای رودخانه هیرمند در افغانستان احداث شده، به کلی آب را خشکانده و آبی وارد منطقه سیستان نخواهد شد یا به حداقل ممکن رسیده است و درنتیجه دریاچه هامون با 480هزار هکتار عرصه و دارای تناژ بسیار بالا از رسوبات ریزدانه با کوچکترین باد و توفانی حالت بادکن پیش میآید و ذرات خیلی ریز به هوا برمیخیزد و کیلومترها بالا میرود و صدها کیلومتر به مناطق دیگر پرتاب میشود که طبق گزارشهایی که محققان کردند به کشور عمان رسیده است. این وضعیت ریزگردهاست که شرایط بسیار بدی را به لحاظ سلامت، محیطزیست و مباحث دیگر در منطقه ایجاد میکند. از طرفی ذرات دیگر که سنگینتر از ریزگردها هستند ماسه بادیها میشوند که به آرامی حرکت میکنند و به اصطلاح شنهای روان به آنها گفته میشود. اینها تمام تاسیسات اعم از منازل، خیابانها، جادهها، سدها، رودخانهها، کانالها و... را تحتالشعاع قرار میدهد و خسارات وارد میکند که سالیانه در ارتباط با لایروبی انهاری که به دلیل همین شنهای روان پر شدهاند میلیاردها تومان بودجه مملکت خرج میشد و خواهد شد. بنابراین ما در منطقه سیستان با این پدیده روبهرو هستیم.»
مسیر رفعمشکل هامون از دیپلماسی میگذرد
قائممقام سابق سازمان جهاد کشاورزی سیستانوبلوچستان در پاسخ به این سوال که راهکار برونرفت از این شرایط چیست خاطرنشان کرد: «تنها راه این به تعادل رساندن رژیم آبی دریاچه هامون در سه گودال است. گودال پوزک که بهعنوان هامون پوزک در افغانستان وجود دارد یا سابوری یا سنگل که در ایران وجود دارند، هر سه باید در یک حد مطلوبی در گودالها مرطوب و آبدار باشند. در غیر این صورت این حکایت همچنان باقی است و ادامه مییابد. راه علاج اصلی این ماجرا آبدار شدن حداقلی گودالهای اصلی هامونهاست. از اینکه بگذریم یکسری راهحلهای دیگر میتواند کمککننده باشند. بهعنوان مثال اینکه بستر دریاچه خشک است یا قسمتهایی که خشک است باید کامل قرق شود، هر گونه تردد باعث ایجاد بادکند میشود، اگر این تردد توسط خودروها سنگینتر باشد بدتر است. در مواقعی از آن عرصه دریاچه که در آنجا پاسگاهی وجود ندارد و رفتوآمدی نمیشود، خیلی از خودروهای قاچاقبر، انواع قاچاق اعم از آدم، سوخت، موادمخدر و... تردد میکنند که اگر در گوگلمپ ببینید شبکه تار عنکبوتی کف دریاچه ایجاد شده است. هرکدام از این رد لاستیک خودروها که از آنجا عبور میکنند وقتی توفان میآید تبدیل به گودالی میشود و بادکند ایجاد میشود و هم شن روان را جاری میکند و به حرکت میاندازد و هم ریزگردها را به هوا میدهد و اشکال دیگر فیزیولوژیکی به لحاظ اقلیمی این است که جهت وزش باد طوری است که ابتدا باد میوزد و بستر خشک دریاچه خاکها را هوا میدهد و در مسیر این خاکها دشت سکونتی مردم سیستان قرار دارد. بنابراین همه آن عرصهها و زندگی تحتتاثیر این امر است. ما گودی دیگری را هم داریم که با سه برابر عرصه و عمق نسبت به سه گودال هامونهاست ولی آن در پاییندست و در قسمتهای جنوبی دشت است. بنابراین اگر بادی بوزد علیالقاعده چون آنجا ترددی نیست کمتر ریزگرد برمیخیزد و منطقه سیستان را تحتالشعاع قرار نمیدهد. شاید سراوان یا منطقه ماشکیت را تحتالشعاع قرار دهد. به هرحال این خود جهت وزش باد مضاف بر این ماجراست و مشکلساز است و کارهایی که میتوان انجام داد این است که در وهله اول باید حتما حقابه زیستمحیطی دریاچه هامون وارد شود، نمیگوییم همه دریاچه هامون پر شود که امکان این بهصورت طبیعی و اقلیمی به دلیل میزان بارندگیهای سالانه وجود ندارد اما در حدی که حداقلهای این سه گودال آبدار باشد این باید به صورت رایزنیهای بینالمللی به سرانجام برسد. در غیر این صورت بهعنوان مکمل، دشت سیستان 200 هکتار زمین است و اینجا پیشبینی شده که باید مزارع بادشکن داشته باشند. برای احداث بادشکنها باید اعتبارات فورسماژور و بهعنوان مدیریت بحران بگذارند. اینگونه نیست که فقط در بخش کشاورزی بگویند بکارید درحالیکه این حمایت و پشتیبانی میخواهد و اعتبارات باید تامین شود و ارادهای برای پیگیری وجود داشته باشد، لب مرز زمینهای کشاورزی کشاورزان باید بادشکن ایجاد کنند. بعضا به اشتباه دوستان داخل عرصه دریاچه نوارهای بادشکن ایجاد میکنند که این اصلا معنی ندارد. درواقع شما در خود بستر دریاچه مجددا شنهای روان را به وجود میآورید که این کار متاسفانه بهعنوان نمونه انجام شده است. مطلب بعدی قرق کردن است. به هیچ عنوان اجازه ندهند شتر در قسمتهای بدون پوشش، تراکتور و خودروهای دیگر داخل آن تردد کنند. مورد غلط دیگری که وجود دارد اینکه متاسفانه بهدلیل بیکاری و وضعیت حادی که در منطقه وجود دارد ترددهای زیادی برای قاچاق و... در این دشتها صورت میگیرد. یا حتی در این دشتها گونههای گیاهی خاصی پرورش میدهند که عده اندکی ممکن است از آن درآمد اندکی را کسب کنند و وضعیت معیشتی آنها بهبود یابد. داخل بستر دریاچه چالهای حفر میکنند و داخل آن چاله بذر خربزه میکارند که این خود به خود باعث میشود این بادکن به دست ما ایجاد شود. این هم از مواردی است که باید از آن ممانعت شود. اقدامات دیگر مثلا برای جلوگیری از حرکت شنهای روان قبل از انقلاب در زمان طاغوت در سازمانی تحتعنوان اداره کل تثبیت شنهای روان در سیستان وجود داشته است. الان این بهطور کلی منحل شده، حتی در سطح یک اداره بیابانزا یا تثبیت شنهای روان در سیستان نداریم، درحالی که معضل اصلی سیستان این است. 16هزار هکتار شنزار در دشت سیستان نیز داریم یعنی زمینهای کشاورزی را بلعیده است. متاسفانه آنجا هم اعتباری وجود ندارد . پیگیری، پشتیبانی مناسبی نمیشود. هفته گذشته به اداره منابع طبیعی زهک رفتم و گفتم نهال اکالیپتوس و گز برای دور مزارع خود میخواهم. گفتند ما نداریم. این دستگاهی که متولی این کار در آن منطقه است نهال ندارد تا من حتی بهصورت خرید از آنها تهیه کنم یا راهنمایی کند یا کسانی را حمایت کند تا این نهالها را تولید و توزیع کرده و در اختیار مردم بگذارند. چه کسی میخواهد به این ماجرا رسیدگی کند؟ بهطور کلی متاسفانه رسیدگی به اینکه جلوی ریزگردها یا جلوی حرکت شنهای روان گرفته شود وجود ندارد. میزان مسئولیتپذیری دستگاههای ما بسیار پایین یعنی عملا رهاشده است.»
انتقال آب از دریای عمان جز برای شرب هیچ مشکلی را حل نمیکند
نورزایی در پایان به ماجرای انتقال آب از دریای عمان به سیستانوبلوچستان و بعد از آن به خراسان شمالی و... و نقش آن در رفع بیآبی و رفع گردوغبار اشاره کرد و گفت: «روشهای متعددی برای تامین آب در منطقه سیستان وجود دارد. ما در سیستان به آب برای چه نیاز داریم؟ یک نیاز برای شرب است. برای شرب از آب موجود داخل چاهنیمهها یعنی آبی که زمانی ذخیره میکنیم و در دریاچههای مصنوعی موسوم به چاهنیمه است، مقادیری برداشت و تصفیه کرده و آب شرب هزار روستای سیستان، هفت شهر سیستان و شهر زاهدان را تامین میکنیم. نزدیک به 70 میلیون مترمکعب در سال ما مصرف میکنیم. این اولویت یک ماست یعنی آب شرب، چون بخشی از آب شرب زاهدان مرکز سیاسی استان سیستانوبلوچستان را به آب ناپایدار وصل کردهایم، باید این میزان اینجا بیاید و تامین شود. مصرف دیگر برای صنعت است که متاسفانه در سیستان قابلاغماض است یعنی اسم آن است و هیچ نداریم. بحث کشاورزی میماند که 200 هزار هکتار زمین کشاورزی داریم. هر هکتار زمین کشاورزی برای زراعت گندم در سال هشتهزار و 700 مترمکعب است. این آبی که ما در اختیار میگیریم در 40 سال گذشته هیچگاه نتوانسته هزار هکتار را آبیاری کند. بخشی از این بایر است اما 120 هزار هکتار آن آماده کشت است که البته آبی در اختیار نداریم که بخواهیم آن را آبیاری کنیم. طرح انتقال آب با لوله به 46هزار هکتار زمین کشاورزی (حداقلی که بتواند یکسوم زمینهای سیستان را آبیاری کند) از چاه نیمهها با لوله میبریم که تلفات آب را از بین ببریم و راندمان آبیاری را بالا ببریم. با این دیدگاه گفتهاند ما با 46هزار هکتار زمین 400 میلیون مترمکعب سالیانه آب میدهیم. برای اینکه فقط دریاچه آب حداقلی داشته باشد و تا حدودی جلوی ریزگردها و حرکت شنهای روان را بگیرد سالیانه یکمیلیارد مترمکعب آب نیاز داریم. ما برای کشاورزی، به 46هزار هکتار نسبت به 200 هزار هکتار یعنی از 200 هزار هکتار دل بکنیم، برای این 400میلیون مترمکعب آب نیاز داریم. برای آب شرب روستاهای سیستان، هفت شهر سیستان و شهر زاهدان 70 میلیون مترمکعب آب نیاز داریم. آبی که از دریای عمان قرار است از مسیر زاهدان بیاید و بعد به خراسان جنوبی برود و... ، 250 میلیون مترمکعب آب است. این بابت آب شرب شهرهاست. یعنی به کشاورزی از این سهمی نمیرسد. برای دریاچه نمیتوان استفاده کرد. بنابراین هیچ ارتباطی بین رساندن آب دریای عمان به زابل یا زاهدان در ارتباط با ریزگرد وجود ندارد. این فقط برای آب شرب است. به همین میزان از آب مصرفی چاه نیمههای ما کاسته میشود که میتوان صرف کشاورزی کرد. گاهی هم برای تامین آب سیستان به چاه ژرف اشاره میشود که الان حتی چاههای کوچک با 20 متر عمق زده میشود و نزدیک به هفتهزار از این چاهها در دشت سیستان وجود دارد و مردم از اینها آب میکشند و با آن کشاورزی میکنند. مقدار آبی که آنجا استحصال میشود بیشتر از چاه ژرفی است که الان حرف آن را میزنند. مگر اینکه معجزهای رخ دهد و با متراژ بسیار بالا آب بیاید. آن هم باید منتظر معجزه باشیم.»