آنتونی بلینکن در نامه‌ای به رئیس‌جمهور و رئیس شورای مصالحه افغانستان بر احتمال خروج آمریکا از افغانستان و لزوم توافق میان دولت مرکزی در کابل با طالبان تاکید کرده است
آمریکا از نگاه خود به وسیله توافق با طالبان توانست ضمن دستیابی به برخی از اهداف، پوششی خوب و آبرومندانه برای خروج از افغانستان ایجاد کند. در صورتی که حضور پررنگ نظامی این کشور در افغانستان ادامه داشت این مساله می‌توانست واشنگتن را به یک هدف تبدیل کرده و تلفات گسترده‌ای از آنها بگیرد.
  • ۱۳۹۹-۱۲-۲۰ - ۰۹:۰۷
  • 10
آنتونی بلینکن در نامه‌ای به رئیس‌جمهور و رئیس شورای مصالحه افغانستان بر احتمال خروج آمریکا از افغانستان و لزوم توافق میان دولت مرکزی در کابل با طالبان تاکید کرده است
سناریوی کابل
سناریوی کابل
سید مهدی طالبیپژوهشگر حوزه بین‌الملل

سیدمهدی طالبی، روزنامه‌نگار: انتشار بخشی نامه آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا به اشرف غنی‌زی، رئیس‌جمهور افغانستان و عبدالله عبدالله، رئیس شورای مصالحه این کشور در روزهای اخیر جنجال زیادی را در افغانستان برپا کرده است. براساس این نامه آمریکا اعلام کرده است که واشنگتن بازنگری توافقنامه صلح دوحه با طالبان را هنوز نهایی نکرده و همچنان درحال بررسی طرح خروج کامل نیروهایش از افغانستان تا اول ماه می سال جاری میلادی(اردیبهشت 1400) است. وزیر خارجه آمریکا در این نامه مشخص کرده است که ماهیت مطالب آن «فوری» است.

بلینکن در این نامه خواهان یافتن راه‌حل فوری سیاسی در افغانستان شده و هشدار داده که در صورت خروج نیروهای آمریکا و حتی با ادامه برقراری حمایت مالی این کشور از افغانستان، اوضاع بدتر خواهد شد و احتمال دارد که طالبان مناطق بیشتری از این کشور را تصرف کند.آمریکا همچنین مدعی شده است که طی چند هفته آینده وزرای خارجه آمریکا، روسیه، پاکستان، ایران و هند نشستی را درباره افغانستان برگزار خواهند کرد و کنفرانسی نیز در ترکیه با حمایت سازمان ملل تشکیل خواهد شد.

با این حال سعید خطیب‌زاده، سخنگوی وزیر امورخارجه ایران روز دوشنبه اعلام کرد تهران دعوتنامه‌ای را برای شرکت در چنین نشست‌هایی دریافت نکرده است. بلینکن در نامه خود از رئیس‌جمهور افغانستان درخواست کرده با طرف‌های سیاسی افغانی مذاکره کند تا کشورش همانند اوایل دهه 90 میلادی وارد درگیری‌های مسلحانه و سیاسی در داخل نشود. لحن آمرانه بلینکن و اعلام مواضع آمریکا که حاکی از تمایل این کشور برای انحلال دولت افغانستان و تشکیل یک دولت انتقالی با مشارکت طالبان و دیگر طرف‌هاست، باعث شده تا مقامات افغانی واکنش شدیدی به آن نشان دهند. امرالله صالح، معاون اول رئیس‌جمهوری افغانستان روز دوشنبه گفت: «دولت صلح آمرانه و معامله‌ای را که در یک اتاق با حضور ۲۰ نفر، نسخه انحلال نظام و قانون را بپیچد و حق رای را از مردم بگیرد، هرگز نمی‌پذیرد اما حاضر است در مورد برگزاری انتخابات به توافق برسد.» صالح هشدار داد که معامله بر سر قانون اساسی و حق رای مردم افغانستان هرگز پذیرفتنی نخواهد بود. معاون اول رئیس‌جمهور افغانستان در سخنانی که نشانگر تلاش‌های پشت‌پرده آمریکا برای قدرت‌یابی طالبان در افغانستان است اعلام کرد مردم کشورش خواهان صلحی عزتمندانه هستند و در صورت عدم رعایت آن خود همانند امام حسین(ع) در برابر طالبان و حامیانش خواهد ایستاد.

عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحه‌ ملی افغانستان نیز در همین روز در جریان مراسم گرامیداشت هفتمین سالروز درگذشت مارشال محمدقسیم فهیم، معاون پیشین ریاست‌جمهوری افغانستان درباره این نامه گفت: «نامه وزیر خارجه آمریکا دو روز قبل از سفر زلمی خلیل‌زاد به کابل به‌دست ما رسید و مباحثی را مطرح می‌کند که از کنترل ما خارج است.» رئیس شورای عالی مصالحه افغانستان ضمن اشاره به این موضوع که قصد دفاع از نامه وزیر خارجه آمریکا را ندارد اعلام کرد موارد مهمی در آن مطرح شده است. او با این حال در موضعی کنایه‌گونه به نامه بلینکن تاکید کرده است هیچ‌کس هیچ چیزی را نمی‌تواند به مردم افغانستان تحمیل کند.

نوع موضع‌گیری مقامات عالی‌رتبه افغانستان نشان می‌دهد دولت جو بایدن با تایید سیاست دولت پیشین دونالد ترامپ در راستای خروج آمریکا از افغانستان و تلاش برای دادن سهم بزرگی از قدرت به طالبان، قصد دارد دولت این کشور و فرآیند دموکراسی آن را نادیده بگیرد. «فرهیختگان» در گزارشی به بررسی دلیل این‌گونه اقدامات آمریکا در افغانستان پرداخته است.

 به بن‌بست رسیدن راهکارهای همه‌جانبه آمریکا در افغانستان

آغاز استراتژی آمریکا در افغانستان برمبنای استفاده از ابزار نظامی (حمله نظامی به این کشور) بود. با مشخص شدن ناکارآمدی مبارزه مسلحانه به‌ویژه از سال 2005 میلادی (1384) به بعد، واشنگتن ابزارهای دیگری در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را به‌کار گرفت که این راهبرد نیز ناموفق بود.1

آمریکا در افغانستان به هیچ‌وجه گزینه نظامی خاصی در دست ندارد. در حوزه‌های کلان فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نیز ناکامی‌های گسترده‌ای داشته است. پس راهکار چیست؟ کاخ‌سفید اگر از خیر موفق شدن طرح‌هایش در افغانستان نیز بگذرد، نمی‌تواند روند استقرار خود در این کشور را ادامه دهد، زیرا زیر حملات خردکننده و فرسایشی طالبان قرار خواهد گرفت که به‌مدت دو دهه بی‌وقفه ادامه داشته‌اند. هنگامی که نه راه‌حلی برای تسلط وجود داشته باشد و نه ادامه شرایط فعلی ممکن باشد، چه راهی برای واشنگتن باقی می‌ماند؟

به‌علت شکست آمریکا در پیاده‌سازی نقشه‌های خود در افغانستان آمریکایی‌ها راهی جز کمرنگ کردن حضورشان در این کشور ندارند. آمریکا برای انجام یک خروج آبرومندانه از افغانستان آخرین تلاش‌ها برای اعمال زور به گروه‌های افغانی را به‌کار خواهد گرفت تا نهایتا مجبور به خروج زیر حملات نظامی طالبان نشود. هنگامی که در مدت چندهفته طالبان ساقط شده و افغانستان توسط آمریکا اشغال شد، این مساله شکوه‌آمیز برای آمریکا در تاریخ ثبت شد، اما اگر این موضوع که آمریکا پس از جنگی دودهه‌ای یا سه‌دهه‌ای در افغانستان از دست یک گروه مستقر در کوهستان‌ها شکست خورد نیز در تاریخ ثبت شود، هیمنه‌ای برای آمریکا باقی نمی‌ماند.

اگر آمریکا در برهه کنونی تصمیم به خروج مستقیم نظامی از افغانستان بگیرد، می‌تواند به شکلی غیرمستقیم حضور خود را در این کشور ادامه دهد. این حضور در چارچوب شرکت‌های امنیتی که به‌بهانه حفاظت از شرکت‌ها و معادن در برخی مناطق افغانستان مستقر می‌شود باعث می‌شود تا آمریکا بخشی از توانایی‌های عملیاتی و اطلاعاتی خود را در افغانستان حفظ کرده و درصورت لزوم ازطریق آنها بتواند از گروه‌های سیاسی طرفدار خود حمایت کند.

 تبدیل شدن افغانستان به بهترین مکان برای بی‌حیثیت کردن ارتش آمریکا

یکی از دلایل تلاش آمریکا برای خروج آبرومندانه از افغانستان، تغییرات در وضعیت جهانی است. قدرت‌های متعددی در عرصه بین‌المللی ظهور کرده‌اند و دیگر فضا شرایط تک‌قطبی سال 2001 نیست. به‌جز آن چین نیز از شرایط بحران اقتصادی سال 2008 در غرب استفاده کرده و وزن خود را در معادلات جهانی افزایش داده است. ازسوی دیگر روسیه درحال بازیابی قدرتش و ایران نیز درحال افزایش نفود منطقه‌ای خود است. از طرفی، آمریکا برای حضور در شرق آسیا به‌دنبال محاصره چین و ازسوی دیگر متلاشی ساختن ایران برای رسیدن به تبت و محاصره مسکو و پکن بوده است. این اقدامات باعث شده تا درکنار تغییرات جهانی و کاهش نسبی قدرت واشنگتن در جهان به‌دلیل رشد دیگر بازیگران، قدرت‌هایی مانند چین، روسیه و ایران از فشارهای واشنگتن به ستوه آمده و به‌دنبال جایی برای تسویه‌حساب با آمریکا باشند. آمریکا به‌دلیل کاهش قدرت نسبی‌اش علیه چین، ایران و روسیه دست به اقدامات تهاجمی شدیدی زده است تا بتواند قدرت پیشینش را حفظ کند، اما در سایه ناکامی در این امر، باعث شده است این سه قدرت بدون کاهش توان‌شان تنها توسط آمریکا تحریک شده و مترصد ضربه زدن به منافع واشنگتن باشند.

شاید جایی بهتر از افغانستان برای تسویه‌حساب این سه قدرت با آمریکا وجود نداشته باشد. استقرار آمریکا در بسیاری از کشورهای جهان با موافقت دولت‌های این کشورها انجام پذیرفته است؛ مانند کشورهای اروپایی و یا ژاپن، کره جنوبی و ترکیه. در برخی نواحی دیگر مانند عراق و سوریه نیز آمریکا از توانایی اعمال زور برخوردار بوده و دارای خطوط تدارکات‌رسانی است. در افغانستان اما پاکستان که زمانی خط تدارکاتی نیروهای ناتو به افغانستان بود، به محور چین پیوسته و پذیرای سرمایه‌گذاری‌های چند ده‌میلیارد دلاری پکن است و تسلیحات خود را نیز دیگر از این کشور تامین می‌کند. از سوی دیگر روسیه و ایران نیز دیگر تمایلی به همکاری با آمریکا در افغانستان ندارند و آسیای میانه نیز دیگر مهیای تامین نیازهای نظامی آمریکا در جنوب خود نیست، بنابراین ضمن آنکه دیگر خطوط تدارکاتی قابل‌توجهی در افغانستان برای نیروهای آمریکایی وجود ندارد، این خطوط بیشتر در دستان محور چین، روسیه و ایران قرار گرفته است. این سه کشور شاید برای مقابله با آمریکا هماهنگ نباشند، اما در اراده برای برخورد با آن متفق‌القولند. در چنین شرایطی اگر آمریکایی‌ها از افغانستان خارج نشوند، قطعا به‌زودی با توطئه‌ای سازمان‌یافته ازسوی دشمنان خود روبه‌رو خواهند شد که در آن نیروهای آمریکایی در محاصره محورهای متخاصم در قلب آسیا گیر افتاده و در افغانستان با گروه‌های نظامی فرودولتی به‌شدت درگیر خواهند شد. گروه‌هایی که برای بی‌حیثیت کردن آمریکا و گرفتن انتقام از این کشور از کشورهای دشمن با آمریکا تجهیز شده‌اند. واشنگتن چنین سناریویی را بسیار محتمل می‌داند و برای همین تا دیر نشده می‌خواهد تغییری در شرایط ایجاد کند. در اینجا باید توجه داشت به‌دلیل حضور طالبان در افغانستان در هیچ‌جای دیگر برای ضربه زدن به آمریکا دیوار حاشا به این بلندی نیست. آمریکا در زمانی که زیر ضربات فرسایشی طالبان قرار گیرد، نمی‌تواند به‌سادگی به طرف‌های بین‌المللی برای تجهیز آنها اتهام وارد کند. آمریکایی‌ها برای به‌تاخیر انداختن اجرای چنین سناریوی محتملی یک بار به روسیه اتهامی نافرجام وارد کرده‌اند.

در سال گذشته میلادی نشریه نیویورک‌تایمز آمریکا در گزارشی که اهداف متعددی داشت ادعا کرد که تحقیقات مقامات اطلاعاتی ایالات‌متحده حاکی‌از آن است که یک واحد اطلاعاتی نظامی روسیه، در خلال مذاکرات صلح برای پایان دادن به جنگ 20ساله افغانستان، به‌طور مخفیانه به شبه‌نظامیان مرتبط با طالبان پول داده تا نیروهای ائتلاف بین‌المللی حاضر در افغانستان ازجمله سربازان آمریکایی را بکشند. این اتهام به‌شکل وسیعی در آمریکا بازتاب داده شد. گرچه یکی از اهداف این خبر تحت‌فشار قرار دادن ترامپ برای موضع‌گیری ضد روسیه بود، اما هم‌زمان نشان می‌داد آمریکایی‌ها تا چه میزان از وقوع این سناریو نگرانی داشته و وقوع آن را مساله‌ای بدیهی می‌دانند و از آن نگران هستند. این خبررسانی همچنین قصد داشت به روسیه هشدار دهد درصورت دست زدن به این کار با چه فضایی در رسانه‌های غربی روبه‌رو شده و باید فشار افکار عمومی جهانی را تحمل کند.

 راهکار آمریکا برای جلوگیری از آبروریزی در افغانستان

آمریکایی‌ها برای آنکه به‌زعم خود مانع از توطئه محورهای متخاصم علیه خود در افغانستان شوند باید راهکاری بیندیشند. این راهبرد آمریکایی‌ها فن بدل به محور متخاصم به خود بوده است. براساس ذهنیت آمریکایی‌ها چین، روسیه و ایران به دلیل وضعیت فعلی افغانستان با فوریت برای زمین‌گیر کردن واشنگتن در این زمین عمل نخواهند کرد تا بتوانند به مرور شرایط را مهیا کنند. هر سه این قدرت‌ها از رشد بنیادگرایان در افغانستان چه طالبان باشد و چه داعش، نگرانی‌هایی دارند. پس تا نگرانی آنها در این زمینه حل نشود دست به حذف آمریکا نخواهند زد. از نگاه کاخ سفید برقراری ارتباط میان طرف‌های خارجی مانند چین و ایران با طالبان با این عنوان که «طالبان واقعیتی عینی در افغانستان است» به این دلیل صورت می‌گیرد تا آنها وارد تعامل با طالبان شده و از نگرانی‌های خود از این گروه بکاهند. در صورت به پایان رسیدن این فرآیند که شامل توافق میان طالبان با قدرت‌های موجود در اطراف افغانستان است احتمال وقوع سناریوی حیثیت‌زدایی از آمریکا در افغانستان شدت خواهد گرفت. آمریکایی‌ها برای اختلال در این روند و خرید زمان در برهه‌های مختلف اقداماتی را انجام داده‌اند. براساس ادعای منابع آمریکایی « اختر محمدمنصور» در سال 1395 به مدت دو ماه در ایران مشغول مذاکره با مقامات ایرانی بود و پس از خروج از این کشور در پاکستان توسط حمله پهپادی آمریکا کشته شد. این ادعا فارغ از درستی یا نادرستی آن نشان می‌دهد آمریکا تا چه میزان از برقراری رابطه میان ایران و طالبان نگران است. شدت عمل فیزیکی و رسانه‌های آمریکا در برابر این ارتباطات نشان می‌دهد آمریکایی‌ها به‌شدت از وقوع سناریوی برخورد با خود در افغانستان در هراس هستند.

 اقدام راهبردی دیگر آمریکا برای ایجاد اختلال در این فرآیند که به‌زعم واشنگتن جریان دارد، انعقاد توافق صلح با طالبان است. این توافق گرچه دارای چندین بعد است اما یک بعد آن به جهت اختلال در فرآیند هماهنگی میان چین و ایران با طالبان صورت‌گرفته است. ایران و چین به دلیل مجاورت سرزمینی با افغانستان نگران اثرگذاری طالبان بر مناطق مرزی خود هستند و برای همین نمی‌توانند به سرعت با این گروه برای کنار زدن آمریکا در افغانستان کنار بیایند. در شرایطی که این دو کشور هنوز مسائل بین خود و طالبان را حل نکرده‌اند قدرت‌یابی طالبان می‌تواند باعث تخریب و اخلال در روابط میان آنها و طالبان شود. واکنش‌های ایران به توافق صلح آمریکا با طالبان، نشانگر نگرانی ایران از قدرت‌یابی گسترده طالبان در افغانستان بود. آمریکایی‌ها در این توافق براساس مصالح‌شان زیربار درخواست‌های زیاده‌خواهانه طالبان رفته بودند تا بتوانند به اهداف دیگری دست‌یابند. از نظر کاخ سفید این توافق می‌تواند هماهنگی میان طالبان با چین، ایران و روسیه را به تاخیر بیندازد تا سناریوی حیثیت‌زدایی از آمریکا در افغانستان نیز به تاخیر بیفتد. آمریکایی‌ها در توافق خود با طالبان حقوقی را برای این گروه قائل شدند که طالبان حداقل در کوتاه‌مدت نمی‌توانست به آنها حتی فکر کند. همین مساله باعث تزریق زیاده‌خواهی به طالبان می‌شود. مساله‌ای که از نگاه آمریکایی‌ها هرتوافق پیشینی میان ایران، چین و روسیه با طالبان را به دلیل دستیابی این گروه به امتیازات بیشتر در توافق با آمریکا، ملغی می‌کند. طالبان شاید در شرایط پیش از توافق با آمریکا حاضر به کسب قدرت در سطحی کمتر نیز بود اما توافق با آمریکا به آنان امتیازاتی را ارائه داد که باعث می‌شود آنها برای کسب قدرت حریص‌تر از گذشته شوند و با لغو تفاهمات غیررسمی پیشین خود با طرف‌های بین‌المللی و داخلی، در طلب امتیازات بزرگ‌تر باشند. آمریکایی‌ها در این توافق همچنین توانستند با افزایش حساسیت‌ها در موضوع افغانستان بخشی از معادلات پشت‌پرده را نیز برای خود آشکار کنند. از نگاه کاخ سفید افزایش تکاپوها در تهران و دیدارهای متعدد میان مقامات ایران با طالبان، باعث می‌شود سطوح همکاری‌های پیشین میان طرفین برای واشنگتن بیشتر آشکار شود تا بر مبنای آنها آمریکا بتواند به شکلی بهتر پی به سناریوهایی ببرد که علیه‌اش در جریان بوده‌اند.

آمریکا از نگاه خود به وسیله توافق با طالبان توانست ضمن دستیابی به برخی از اهداف، پوششی خوب و آبرومندانه برای خروج از افغانستان ایجاد کند. در صورتی که حضور پررنگ نظامی این کشور در افغانستان ادامه داشت این مساله می‌توانست واشنگتن را به یک هدف تبدیل کرده و تلفات گسترده‌ای از آنها بگیرد. اما الان توافق ضمن ایجاد فرصت تنفس به آمریکا، موجب آگاهی واشنگتن به برخی اقدامات پشت‌پرده نیز می‌شود. در کنار آن نیز کاخ سفید در صورت لزوم می‌تواند تحت‌پوشش یک توافق صلح و نه اجبار نظامی با حفظ وجهه به جنگ افغانستان پایان دهد، بدون آنکه شکست خورده به حساب بیاید.

پی‌نوشت:
-امینیان، بهادر و کریمی قهرودی و مائده. (1391). «استراتژی «دولت- ملت‌سازی آمریکا در افغانستان»، دانش سیاسی، سال هشتم، شماره 1، ص 71

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰