محمدحسین ساعی، استاد دانشگاه در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
صداوسیما باید ماهیت خودش در تولیـد را حفـظ کنـد. چون هنوز این مزیت برایش وجود دارد. قبول دارم که هندسه و به‌قولی انحصار قبلی به‌هم خورده است، اما به هرحال رادیو و تلویزیون رسانه‌های زنده جهانی هستند و صداوسیما هم نباید مزیتش را در تولید برنامه و سریال از دست بدهد.
  • ۱۳۹۹-۱۲-۲۰ - ۱۰:۱۳
  • 00
محمدحسین ساعی، استاد دانشگاه در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
صداوسیما مزیت خودش در تولید را حفظ کند
صداوسیما مزیت خودش در تولید را حفظ کند

استفاده از شیوه‌های نوین رسانه‌ای در روزگار کنونی و ارتباط آن با رسانه ملی مساله مهمی است که درباره آن کمتر صحبت شده است. با محمدحسین ساعی، عضو هیات‌علمی دانشگاه صداوسیما درباره تحلیل این شیوه‌ها و وضعیت صداوسیما همکلام شدیم. متن این مصاحبه را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

در توسعه صداوسیما براساس  IPTVضرورت دارد یک‌سری تغییرات ساختاری یا طراحی‌های جدید از مدیریت در شبکه‌ها به‌وجود بیاید؛ یعنی باید شیوه قدیمی خود را تغییر دهد و به‌سمت شیوه‌های نوین برود. پیشنهادات شما برای این شیوه‌های نوین چیست؟

ما همیشه در مصاحبه با خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها و غیره این نگرانی را داریم که حرف ما در کانتکس سیاسی برداشت می‌شود یا خیر. امیدوارم این اتفاق این‌بار نیفتد. یک نکته را همین ابتدای مصاحبه بگویم که روزنامه «فرهیختگان» نسبت عجیبی با صداوسیما انتخاب کرده که انتقادی است که ممکن است خوب باشد. اما قصد من در این نکاتی که بیان می‌کنم تضعیف صداوسیما نیست و خیلی نگران این هستم، چون صداوسیما را جای مهمی می‌دانم و دوست دارم اگر انتقادی باشد از همان جنس باشد که می‌گویند سازنده است.
اما نکته اصلی کار این است که صداوسیما از ابتدا بوده، از قبل انقلاب رادیو و تلویزیون ملی ایران و بعد صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، یک رسانه برودکست بوده است که این مدل رسانه‌‌ها جنس خود و شیوه‌های اداری خود را دارند. سوال اصلی این است که آیا لزومی دارد صداوسیما رویه خود را تغییر دهد؟ آیا رادیو و تلویزیون مگر در دنیا ورافتاده است؟ خیلی از آینده‌پژوهی‌ها این اعتقاد را دارند که تا یک دهه دیگر رسانه برودکست را خواهیم داشت؛ یعنی به‌نظر نمی‌رسد که ما رسانه‌های برودکست را از دست بدهیم یا حتی اگر برودبند هم باشد، ماهیت تلویزیون به‌هم نمی‌خورد؛ اینکه برنامه‌ها بر اساس کنداکتور و جدول مشخصی پخش شود و تنها قدرت برای مخاطب، قدرت انتخاب شبکه است، به‌نظر می‌رسد که تا یک دهه دیگر ادامه داشته باشد و بعد از یک دهه دیگر ممکن است تحولات جدی شود. بسیاری از آینده‌پژوهان می‌گویند تا 2030 احتمال دارد تلویزیون و رادیو و رسانه‌های برودکست وجود داشته باشند. اینجا یک سوال پیش می‌آید که آیا از اساس یک کار علمی و صحیحی است که این فشار را روی رادیو و تلویزیون بگذاریم که خودش را تغییر دهد؟ که به‌نظر من یک رادیو و تلویزیون قدرتمند با شیوه‌های مدیریتی رادیو و تلویزیونی می‌خواهیم.

اما این شکل اداره رادیو و تلویزیون قرار است با چه گستره‌ای باشد و با چه تعداد شبکه‌ای؟

اینکه در چه گستره‌ای باشد، خودش جای بحث دارد و بر اساس وضعیتی است که ما در داخل کشور داریم. ما الان به‌لحاظ حقوقی و قانونی غیر از سازمان صداوسیما رسانه برودکست دیگری نداریم. البته خیلی‌ها پیشنهادهایی دادند که در قالب قانون اساسی و قوانین فعلی بشود کارهایی انجام داد؛ ازجمله اینکه صداوسیما به تنظیم‌گر شبکه‌های متعدد تبدیل شود؛ یعنی یک سیستم مدیریتی رادیو و تلویزیون افغانستان. یعنی کشوری که به‌لحاظ مالی ضعیف‌تر است و اولویت‌های بازسازی زیادی دارد، اما ده‌ها رادیو و تلویزیون دارند. همین الان هم فرض کنید رادیو و تلویزیون صداوسیما به این صورت دست حاکمیت نبود. خود شما فکر می‌کنید چند رادیو و تلویزیون در کشور به‌وجود می‌آمد؟ مثلا اگر قانونی مشابه روزنامه‌های ایران داشت، به نظرم می‌رسید چندصد شبکه رادیو و تلویزیونی در کشور ایجاد می‌شد. با این حال سطح سیاستگذاری و تصمیم‌گیری برای اینکه چه‌کار کنیم، بستگی به نیازی است که در جامعه وجود دارد. مثلا خیلی از کشورهای دنیا یک شبکه مستقل رادیویی یا تلویزیونی برای مجلس یا پارلمان‌شان دارند، دولت یک شبکه مستقل دارد، برخی از شهرداری‌ها شبکه مستقل دارند، تیم‌های ورزشی شبکه رادیویی یا تلویزیونی مستقلی دارند. همین را ضریب بدهید راحت 200-100 شبکه تلویزیونی برای کشوری مثل ایران می‌توانیم داشته باشیم. گره کار این است که می‌خواهیم با ساختار حقوقی فعلی جلو برویم. خیلی‌ها پیشنهادی که داشتند این بود که تلویزیون از یک تولیدکننده محتوا یا از یک تولیدکننده محتوای صرف به یک تنظیم‌گر تبدیل شود. این پیشنهاد از دهه70 وجود داشت و همین‌طور جلو آمد و اتفاقی نیفتاد تا اینکه فضای مجازی همه‌گیر شد.
اواخر دهه 70، بعد از اتفاقاتی که در کوی دانشگاه به‌وجود آمد، دولت اصلاحات درصدد بود شبکه‌های کابلی در کشور راه‌اندازی کند.

آن زمان هم مخالفت‌های زیادی درمورد این شبکه کابلی شکل گرفت.

آن زمان فضای مجازی به این گستردگی نبود. دولت اصلاحات یک مدل ابتدایی از شبکه کابلی را برای نقاط محدودی همچون کوی دانشگاه و برخی خوابگاه‌های دانشجویی طراحی کرده و تصمیم گرفته شده بود که زیرساخت برای شبکه‌های تلویزیونی تاسیس کنند و برخی برنامه‌ها و محتواها برای آن تولید شود. بعد از آنکه درگیری سیاسی تشدید شد، در سال 79 شورای نگهبان یک تفسیری از قانون اساسی داد و انحصاری که نسبت‌به صداوسیما برای برودکست است، به مفهومی به‌نام «صوت و تصویر فراگیر» گسترش داد. این یک مفهوم خاص است و توضیح و تفسیر آن ممکن است سخت باشد و حتی معادل انگلیسی آن را نمی‌توان یافت. به هرحال همان‌طور که وضعیت برودکست کشور ما وضعیت خاصی در سطح بین‌الملل است، بقیه سیاسیون هم در مختصات همین وضعیت تصمیم گرفتند و این مفهوم خاص هم در همین فضا شکل گرفته است. اما نکته اینجاست که در دهه 70 زیرساخت‌های فضای مجازی به این اندازه نبود و چیزی که از «صوت و تصویر فراگیر» به ذهن می‌آمد، یک چیزی شبیه شبکه‌های کابلی یا برخی از شبکه‌های ماهواره‌ای بود. اما بعد از یک کش‌وقوس بسیار طولانی، سازمان صداوسیما براساس برخی از زیرساخت‌های حقوقی که به‌وجود آمده بود به این سمت رفت که سازمانی را برای تنظیم‌گری صوت و تصویر فراگیر ایجاد کند، این هم یک مدل خاص است و احتمالا به‌لحاظ حقوقی، چنین نمونه‌ای در سطح بین‌الملل نداریم.
اشکالی که اینجا وجود دارد این است که به هر تقدیر دولت فعلی این تفسیر را نپذیرفته و بالاخره همگرایی بین بخش‌های مختلف به‌وجود نیامده است؛ یعنی دولت تلاش می‌کند صوت و تصویر فراگیر را چیزی شبیه امتداد رسانه‌های خانگی درنظر بگیرد و از این جهت مدیریت و تنظیم‌گری آن را خودش نگه دارد یا امتداد برخی زیرساخت‌های فنی درنظر بگیرد و نگه دارد. همین باعث یک دعوای فرسایشی داخل نظام جمهوری اسلامی ایران شده است. نهادهای بالادستی مثلا شورای‌عالی فضای مجازی باید ورود کنند تا این حلقه مفقوده پیدا شود.
 به هرحال در چنین وضعیتی، مدیران صداوسیما می‌توانند دو تصمیم بگیرند؛ یک تصمیم این است که بگویند همان رادیو و تلویزیون هستیم و تمام تمرکز ما در حوزه یک رسانه بردوکست است و اگر از فضای مجازی بخواهیم استفاده کنیم در حد پیوست‌های مجازی شبکه‌های خودمان خواهد بود یا مثلا نزدیک شدن به مفهومی که الان به اسم سوشال تی‌وی‌ها یا تلویزیون‌های اجتماعی در سطح دنیا شناخته می‌شوند. تلویزیون ماهیت اصلی خودش را حفظ می‌کند، اما در تعامل با مخاطبان خود از فضای رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کند.
تصمیم دیگر هم این است که مستقیم به عرصه شبکه‌های اینترنتی ورود پیدا کنند، یعنی با داشتن چنین شبکه‌هایی، شروع به تنظیم‌گری کنند. ظاهرا چیزی که از صداوسیما می‌بینیم دومی را انتخاب کرده است. فعلا صداوسیما قصدی ندارد  IPTVرا فعال کند؛ یعنی خودش نمی‌خواهد IPTV ایجاد کند، بلکه علاقه دارد این را در قالب مجوزهایی به موسسات بیرونی واگذار کند که تا الان هم به 5 موسسه بیرون از سازمان مجوز داده است. البته این نکته‌ای است که اختلافاتی بین شخصیت‌های حقوقی کشور وجود دارد، ولی آن چیزی که جاری شده همین است.

در این شرایط با تمام اختلافاتی که وجود دارد می‌توان گفت دیگر همه‌چیز دراختیار مدیران سازمان نیست و باید تغییرات و الزامات پیشرفت رسانه در دنیای مجازی را بپذیرند؟ به هرحال مردم منتظر نمی‌مانند که صداوسیما بخواهد تغییر ساختار بدهد یا IPTV را حمایت کند. مردم خود به‌سمت خوراک‌هایی می‌روند که وجود دارد.

به هرحال این فضا مختص ما نیست و در کل دنیا وجود دارد. موسسه‌ای در آمریکا داشتیم به‌نام FCC که برخی از تنظیم‌گری‌ها را در حوزه رسانه‌های برودکست رادیو و تلویزیون انجام می‌داد، اما درحال حاضر تصمیم گرفته تغییر فاز بدهد و فضای مجازی را مدیریت کند. یا اینکه در سطح بین‌الملل چیزی به‌نام ITU داشتیم که مهم‌ترین موسسه بود که برخی تنظیمات را در حوزه فنی ارتباطات راه دور داشت. این موسسه قبلا در فضای شبکه‌های ماهواره‌ای فعال بود، ولی الان در حوزه فضای مجازی ورود کرده است. یا مثلا موسسه دیگری به‌نام OfCOM در انگلستان داریم که عمده خدماتش برای رسانه‌های برودکست بود، اما الان خودش را در حوزه برخی محتواهای مجازی صاحب صلاحیت می‌داند.
یک نگاه وجود دارد که می‌گوید ما سازوکار قانونی برای فضای مجازی را به رسمیت نمی‌شناسیم و می‌گویند این فضا به‌قدری غیرمتمرکز و ذوابعاد است که نباید شامل تنظیم‌گری شود و نمی‌تواند تحت حاکمیت قرار گیرد. اما واقعیت این است که خیلی از کشورها از این عبور کردند. شاید این حرف را 10سال پیش بیان می‌کردیم یک معنایی داشت، اما الان رویکردها و رویه‌های حقوقی جهانی نسبت‌به فضای مجازی از این حالت عبور کرده و به این نتیجه رسیدند که حاکمیت‌ها باید به فضای مجازی ورود کنند. الان بحث سر این است که آیا در دهه پیش‌رو اینترنتی که ما می‌شناختیم به‌دلیل برخی از رویه‌های حقوقی از اساس تغییر می‌کند یا خیر؟
به هرحال اگر بپذیریم که حاکمیت‌ها و مردم باید درمورد فضای رسانه‌ای جدید مدیریتی داشته باشند، سوال این است که این مدیریت را باید چه کسی انجام دهد؟ به‌نظر می‌رسد درمورد این مساله، بین نخبگان داخل جمهوری اسلامی اجماعی وجود ندارد. اصل تنظیم‌گری فضای مجازی باید تکلیفش مشخص شود. این تنظیم‌گری به‌خصوص در لایه محتوا مهم است، چون لایه محتوایی صوت و تصویر بیش از 70 درصد اینترنت را مصرف می‌کند و حوزه‌ای است که باید به تصمیم برسیم چه کار کنیم. فعلا که اصلی‌ترین مدعی این حوزه طبق برخی از رویه‌های قانونی صداوسیما است.

در سال‌های اخیر، صداوسیما در موقعیت خاصی قرار گرفته‌ است. با فراگیر شدن رسانه‌های فضای مجازی، انحصار قبلی صداوسیما کم شده است. به‌نظر شما در چنین وضعیتی، مدیران سازمان باید چه رویه‌ای را درپیش بگیرند؟ آیا IPTV می‌تواند راه‌حلی برای بهبود وضعیت تولید و انتشار محتوای تلویزیون باشد؟

به نظر من اولین نکته این است که صداوسیما باید ماهیت خودش در تولیـد را حفـظ کنـد. چون هنوز این مزیت برایش وجود دارد. قبول دارم که هندسه و به‌قولی انحصار قبلی به‌هم خورده است، اما به هرحال رادیو و تلویزیون رسانه‌های زنده جهانی هستند و صداوسیما هم نباید مزیتش را در تولید برنامه و سریال از دست بدهد. این‌طور نشود که صداوسیما برای به‌دست آوردن مزیتی در فضای مجازی، مزیت اصلی خودش که تولید برنامه‌های رادیو و تلویزیون است را از دست بدهد. تلویزیون با همین مختصاتی که اداره می‌شود هنوز مخاطبان خاص خودش را دارد؛ مثلا در جامعه ما می‌توان گفت 50 درصد مخاطب فعال در این حوزه وجود دارد و به هیچ‌وجه نباید به‌عنوان یک سازمان مدیریتی این 50درصد از بازار را از دست بدهد و باید این را حفظ کند.
نکته دوم اینکه صداوسیما باید وارد گفت‌وگوی جدی با حاکمیت شود. منظور از حاکمیت به‌خصوص دولت منظور است و در کنارش مجلس، قوه قضائیه، شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و شورای‌عالی فضای مجازی است که در همه اینها صداوسیما عضوش است. مدیران سازمان باید مجموعه حاکمیت را برای تنظیم و تعیین نقش صداوسیما به یک اجماع برسانند. عمده مشکلات صداوسیما، بیشتر بیرونی است نه مشکلات درونی. مشکل این است که درباره نقش صداوسیما، داخل حاکمیت اجماعی وجود ندارد و باید این اجماع ایجاد شود.
نکته سوم برای اینکه تغییری انجام شود این است که باید ساختارهای جدید فعال و چابک به‌وجود بیاید و افراد جدیدی انتخاب و جذب شوند و برخی از عادت‌ها تغییر یابد. البته سازمان در ساختار خود حتی در سطح معاونت‌های استانی تغییراتی داشته است و معاونت فضای مجازی ایجاد کرده و حتی در حوزه فضای مجازی، آموزش‌های گسترده‌ای به برخی کارکنان داده است که بتوانند کاربر جدی فضای مجازی شوند، اما به‌نظر می‌رسد سازمان نیازمند فعالیت بیشتری در این موضوع است؛ یعنی افرادی بیایند که بتوانند یک فضای کاربرپسند، نه مخاطب‌پسند را ایجاد کنند. مدل‌هایی هم وجود دارد مثلا اینکه صداوسیما باید یک «شبه‌باشگاه» مخاطبانی ایجاد کند که خیلی از اتفاقات به‌وسیله برخی از فعالان فضای مجازی رقم بخورد. این مجموعه هم ازجمله وفاداران یا علاقه‌مندان صداوسیما در فضای مجازی هستند و می‌توانند هسته اولیه بازنشر و ایجاد بحث درباره محتوای صداوسیما در فضای مجازی باشند، که به‌نظر من هنوز این اتفاق نیفتاده است و مهارت و شیوه‌های خاصی می‌طلبد که با شیوه‌های سنتی مدیریت رسانه قدری متفاوت است.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰