در نقد و بررسی کتاب «دانشگاه نو» مطرح شد
مراسم معرفی و نقد کتاب «دانشگاه نو»دوشنبه ۱۱ اسفندماه در سالن اجتماعات جهاد دانشگاهی شهید‌بهشتی با حضور دو نویسنده کتاب و میثم سفیدخوش، عضو هیات‌علمی دانشگاه شهید‌بهشتی و نویسنده کتاب «ایده دانشگاه» برگزار شد. ‌
  • ۱۳۹۹-۱۲-۱۷ - ۰۹:۲۰
  • 00
در نقد و بررسی کتاب «دانشگاه نو» مطرح شد
ایده دانشگاه ایرانی در میان ۳ جریان دانشگاه‌پژوهی سرگردان است
ایده دانشگاه ایرانی در میان ۳ جریان دانشگاه‌پژوهی سرگردان است

کتاب «دانشگاه نو» مهرماه امسال به کوشش حسن ثابتی و محمد رضایتی گردآوری و از سوی انتشارات عصر قلم منتشر شد. موضوع اصلی این اثر گفت‌وگو و گفتارهایی از صاحب‌نظران برجسته مطالعات آموزش‌عالی در زمینه تاریخ و جریان‌شناسی دانشگاه‌پژوهی در ایران است و مراسم معرفی و نقد این اثر دوشنبه 11 اسفندماه در سالن اجتماعات جهاد دانشگاهی شهید‌بهشتی با حضور دو نویسنده کتاب و میثم سفیدخوش، عضو هیات‌علمی دانشگاه شهید‌بهشتی و نویسنده کتاب «ایده دانشگاه» برگزار شد. ‌

در ابتدای این نشست حسن ثابتی با اشاره به موضوع اصلی «دانشگاه نو» گفت: «این اثر از لابه‌لای مباحث تئوریک و نتیجه مطالعات و نظریات درباره دانشگاه ایرانی نبود، بلکه ناشی از شرایط خاص سال 1396 و قبل از آن در فضای میدانی دانشگاه‌ها در ایران بود. با بررسی استقرایی فضای دانشگاه شاهد رقابت و حتی درگیری سه نیروی متفاوت بودیم. اول جریانی که خواهان خصوصی‌سازی و تقویت ارتباط دانشگاه و بازار بود که ما نام طرفداران دانشگاه کارآفرین را برای آن انتخاب کردیم. جریان دوم مخالفان خصوصی‌سازی و کالایی‌سازی‌ها و طرفداران استقلال آکادمیک دانشگاه هستند که نام طرفداران دانشگاه اجتماعی برایشان انتخاب شده و جریان سوم هم طرفداران دانشگاه اسلامی هستند که ماهیت علم در دانشگاه را راه‌حل اساسی می‌بینند. نقطه اصلی برای این جریان‌شناسی و تقسیم‌بندی موضوع نسبت جامعه و دانشگاه است که به مساله روز دانشگاه ایرانی تبدیل شده است.» ‌

در ادامه محمد رضایتی؛ نویسنده دیگر کتاب به چگونگی و تاریخچه نگارش کتاب در سال‌های 96 تا 99 پرداخت و از همکاری روزنامه «فرهیختگان» در شکل‌گیری مصاحبه‌ها تشکر کرد. او با بیان اینکه به نظر من اتفاقات درونی دانشگاه منشأ تئوریک خاصی نداشته و ناشی از اقتضائات مدیریتی بوده، این کتاب را در راستای فهم وضعیت فعلی دانشگاه‌ها موثر و مفید دانست. ‌

در ادامه میثم سفیدخوش، عضو هیات‌علمی دانشگاه و صاحب‌نظر آموزش عالی به بیان نکات خود پرداخت. او با بیان اینکه این جلسه درباره نقد و بررسی کتاب هست، گفت: «اتفاقاتی که بعد از جنگ افتاد این بود که مسئولان از بی‌پولی صحبت کردند و گفتند دانشگاه‌ها و آموزش‌های عالی را هم خصوصی کنند. خب حرف درستی هم است. انتهای حرف‌های رضایتی این است که فکر نکنید آنها خیلی روی ایده‌های لیبرال و نولیبرال مشخص‌شده‌ای که داشتند کار می‌کردند. این نکته را قبول دارم. اوایل دهه هفتاد سال 72، 73، 74 بود که برای پیدا کردن شخصیت نوجوانی‌ام علاقه‌مند به خواندن روزنامه شدم. آن موقع دو روزنامه سلام و رسالت بود، البته روزنامه‌های دیگر هم مثل کیهان و اطلاعات و جمهوری بودند. در آن برهه گفتمان خصوصی‌سازی عالی براساس عدالت اجتماعی بود. بحث این نبود که پول نداریم یا اینکه ارزش‌های لیبرال مهم هستند یا خصوصی‌سازی، بلکه گفتمان لیبرالی بود، طرفداران خصوصی‌سازی دانشگاه می‌گفتند ما بودجه محدودی داریم. کشور دوطبقه است، یک عده ندارها و پابرهنه‌ها و یک عده سرمایه‌داران و وضع خوبان؛ اگر قرار است من مسئول آموزش عالی همه باشم معنی‌اش آن است که مثلا سرانه دانشگاهی را برای‌ جوانی که در منطقه خوب تهران زندگی می‌کند باید هزار تومان برایش در نظر بگیرم و آن جوانی که در محله فقیر دانشگاه زندگی می‌کند نیز همین مقدار.

  گفتمان‌سازی درباره آموزش عالی به میدان کنشگری سیاسی تبدیل شده بود

او با تاکید بر اینکه این عدالت نیست، اظهار داشت: «درست این است آنهایی که وضعیت مالی خوبی دارند، خودشان باید خرج خودشان را بدهند. این را گفتم تا مساله التقاط ایده‌ها و نداشتن تعریف روشن از مفاهیم را بگویم و هم به مفاهیم و راهکارها اشاره کنم. هیچ‌کدام از اینها برایش راهکار و تعریف روشنی وجود نداشت. چرا؟ چون کم و بیش گفتمان‌سازی در زمینه آموزش عالی میدان کنشگری سیاسی بود. یعنی واژه عدالت، پیشرفت و تربیت را اصولا دولت‌ها راه می‌انداختند، دانشگاهیان را استخدام می‌کردند که برای گفتمان‌سازی این ماجرا خوراک تهیه کنند. الان هم کم‌وبیش وضعیت همین است.»

عضو هیات‌علمی دانشگاه شهید‌بهشتی تصریح کرد: «فربهی دانشگاه، وجود فضاهای مجازی، پیدا شدن موسسات موازی، به هرحال اتفاقاتی که الان افتاده امیدهایی را ایجاد می‌کند که دانشگاه و دانشگاهیان مستقل از اراده‌های سیاسی دولت‌ها کار را پیش ببرند. شما دانشگاه عصر پهلوی را قبل و بعد از کنفرانس رامسر و موضع‌گیری دانشگاهیان با هم مقایسه کنید، می‌بینید گفتمان تغییر می‌کند. می‌خواهم از این بهانه‌ برای تشریح نقش سنگین دولت در گفتمان‌سازی ایده‌های دانشگاهی استفاده کنم.» ‌

سفیدخوش تصریح کرد: «همیشه کسانی هستند که تابع تصمیم دولت نیستند. وقتی دولت نقش محوری را در تعیین گفتمان‌های دانشگاهی دارد، رویکردهای ضد آن نیز دولتی هستند. یعنی وقتی دولت روی گفتمان خصوصی‌سازی کار می‌کند و چون از بالا به پایین با اقتدار مالی و سیاسی که دارد این مهم را ترویج می‌کند با توجه به اینکه مردم دولت‌ها را دیگری می‌پندارند، البته باید به این مساله اشاره کرد که فاصله حکومت و مردم در دوره‌ای کم و یک دوره ‌زیاد می‌شود. اصولا در تاریخ ایران بین مردم و دولت یک فاصله معنادار‌ وجود دارد و این مساله در نخبگان فرهنگی بیشتر است، درنتیجه روشنفکر محاسبه می‌کند و می‌گوید اشکالی ندارد و کوتاه می‌آید.»

  هنوز برای صحبت از روابط ایده‌ها زود است

سفیدخوش با تاکید بر اینکه هنوز برای ما زود است که درمورد روابط ایده‌ها صحبت کنیم، بیان داشت: «الان در وضعیت بلبشویی به سر می‌بریم، خیلی‌ها می‌گویند که ما امروز هیچ فکری نداریم، درحالی که اصلا این‌گونه نیست و کلی ایده، تاریخ و تجربه وجود دارد، من با صراحت از چیزی به اسم دانشگاه ایرانی دفاع می‌کنم به این معنا که تجربه شکل‌یافته‌ای از ایرانیان در زمینه دانشگاه وجود دارد، اصالتی در این بین شکل گرفته اما اصالت این تجربه، گرفتار بلبشویی ناشی از اصل استقرار در وضعیت سیاسی است. اگر بتوانیم در جامعه علمی خودمان به یک توافق نظری برسیم، اشکالی ندارد، البته نباید در این مسیر عجله کرد.»

او افزود: «قرار نیست یک چیزی بنویسیم و آن را به دانشگاهی مانند زاهدان بدهیم و بگوییم باید طبق آن عمل کند، درست است که این دانشگاه می‌تواند با امثال من مشورت کند، ولی دانشگاه زاهدان یک تجربه تاریخی و کنشگری دارد، از این‌رو دانشگاه باید براساس شرایطی که دارد به یک نظر نسبتا مشترکی برسد، ما نیز باید ایمان بیاوریم به اینکه گفت‌وگو کار خودش را می‌کند؛ چراکه گفت‌وگو مقدمه حل ماجرا نیست، بلکه بخشی از خود راه‌حل است. طبیعتا در این قضیه رسانه‌ها می‌توانند نقش‌آفرینی خیلی فوق‌العاده‌ای داشته باشند، البته منظور از عدم حاکم بودن سایه سنگین سیاسی این نیست که دانشگاه ماهیت غیرسیاسی داشته باشد.»

در ادامه نشست حسن ثابتی‌ گفت: «ما همیشه به‌عنوان راه‌حل سراغ گفت‌وگو می‌رویم، ولی نکته‌ای که هست اینکه ما یک پیش‌فرضی داریم و آن هم این است که هرکدام از طرفین گفت‌وگو خودشان یک موضع را اتخاذ کنند. امروز می‌گوییم التقاط ایده‌هاست، اما ایده منسجم نداریم. به همین دلیل هرکاری را می‌توان انجام داد. از طرف دیگر می‌بینیم وقتی می‌گوییم در مواردی که لازم است از دیدگاه خصوصی‌سازی استفاده کنید، دیگر هر کاری می‌کنند، علاوه‌بر آن در جایی که لازم است از اسلامی‌سازی صحبت می‌کنند و این مساله باعث ایجاد یک‌جور نفاق شده و فساد دانشگاهی هم از اینجا برخاسته است.»  در ادامه سفیدخوش گفت: «ارسطو رساله‌ای با عنوان «در پیرامون مواضع بحث» دارد که خیلی زود در فرهنگ ما به رساله‌ای درباره جدل تبدیل شد. ارسطور در این رساله می‌گوید اگر درباره موضوعی می‌خواهید بحث کنید، باید نقطه‌ای که در آن قرار گرفته‌اید، مشخص باشد. قبل از شکل‌گیری ایدئو‌لوژی‌ها در دنیای مدرن متفکران متوجه این بودند که پیشبرد هر گفت‌وگویی مستلزم به موضع دقیق درباره بحث است، اتفاقا از زمانی که ایدئولوژی مدرن شکل گرفت هم تعصب رنگ و بوی قوی‌تری پیدا کرد و هم چرخش مواضع و بازی با مواضع سیاست‌های منفعت‌طلبانه شروع شد؛ دلیلش این بود وقتی ایدئولوژی در اختیار داری، باید محکم از آن دفاع کنی، از این‌رو می‌گویم که برای گفت‌وگو باید نقطه‌ای که در آن قرار داریم، مشخص باشد.»

او در توضیح بیشتر این مساله گفت: «یک مثال سیاسی می‌زنم. زمانی که سردار قاسم سلیمانی به شهادت رسید، محمود دولت‌آبادی در موضع‌گیری‌ای عنوان کرد که انسان مهمی را از دست دادیم، درمقابل اما جریان‌های سیاسی‌ورزی که مخالف فضای جمهوری اسلامی هستند، به دولت‌آبادی انتقاد کردند که به‌عنوان یک روشنفکر چرا از سردار سلیمانی دفاع می‌کنی؟ درحالی‌که هرکسی که دولت‌آبادی و اصالت فکری‌اش را بشناسد، می‌داند که او 50 سال است درباره شرایط مرد نظامی شریف صحبت می‌کند، ولی توده افرادی که سیاسی‌نگر هستند، این مساله را نمی‌بینند. درحقیقت این نویسنده نیم‌قرن است که در همه رمان‌هایش این موضع را گرفته که جامعه به شرافت مرد شریف نظامی نیاز دارد، ولی در این التقاط سنگین سیاست‌گرایی روز موضع بنیادی این روشنفکر دیده نمی‌شود؛ در اصل اکثر افرادی که موضع می‌گیرند، مواضع‌شان براساس بازی قدرت روز بوده، با این حال افراد اصیلی هم هستند که از این مساله فاصله می‌گیرند.» ‌

عضو هیات‌علمی دانشگاه شهید‌بهشتی بیان داشت: «آیا من عضو جامعه دانشگاهی می‌توانم همزمان الگوی سیاست جاری روز را قبول داشته یا نداشته باشم اما در هنگام گفت‌وگو درباره ایده دانشگاه فراسوی این دوگانه حرکت کنم؟ باید جایگاه من در گفت‌وگوها مشخص باشد و این مساله کاری است که تنها انسان دانشگاهی می‌تواند آن را انجام دهد و اگر انسان دانشگاهی از پس آن برنیاید، هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند آن را انجام دهد.»

  برای شکل‌گیری گفت‌وگو به‌عنوان یک رقابت باید دوطرف ماجرا حضور داشته باشند

حسن ثابتی ناظر به همین بحث خطاب به سفیدخوش گفت: «شما رقابت را به رسمیت می‌شناسید اما عنوان می‌کنید رقابت سیاسی را قبول ندارید، بلکه رقابت اندیشه‌ای مدنظرتان است، بنده معتقدم حتی اگر قرار باشد گفت‌وگو به‌عنوان رقابت شکل بگیرد نیازمند دو طرف است و هرکدام از طرفین گفت‌وگو باید برای خود تابلوی مشخصی داشته باشد. معتقدم اینکه تاکید می‌شود ایده منسجم و قدرتمندی نداریم، کمی نگران‌کننده است؛ چراکه زمینه را برای مدیر مهیا می‌کند تا مدیر عنوان ‌کند که به این جایگاه رسیده‌ام اما ایده‌ای ندارم بنابراین هر کاری بخواهم می‌توانم انجام دهم.» 

سفیدخوش در پاسخ به ثابتی گفت: «متاسفانه ما توجهی به ایده نداریم اما حساس‌سازی جامعه متخصصان را برای دخالت در بحث‌های ایده‌ای دنبال می‌کنیم. نگاه کنید در این پنج‌سال اخیر چقدر دانشگاهیان درگیر بحث‌های ایده دانشگاه شدند. اتفاقا در این زمینه برای اولین‌بار خوشبختانه یا بدبختانه‌ فقط مدیران و سیاسیون از مباحث عقب هستند، در اصل برای اولین‌بار است که حوزه‌ای را داریم که سردمداران آن سیاسیون نیستند. این‌بار دانشگاهیان بروند سراغ مدیران تا آنها را قانع کنند. البته طبیعی است که در جامعه سیاسی افراد دست‌شان می‌لرزد که به سراغ رئیس دانشگاه بروند و به او بگویند به حرف‌شان گوش کنند. قطعا گفتمان به حرف نیست و نیاز به قانون و سازمان دارد و این‌طور نیست که ما صرفا ایده جالب داشته باشیم. اما باید تا جایی که امکان دارد متین اندیشید و گفتمان‌سازی کرد، تا از این طریق به جریان سیاسی تبدیل نشویم.»

  می‌توان بر نقطه دانشگاه ایرانی تکیه کرد

او گفت: «تیمورتاش نامه‌ای به عیسی‌خان صدیق می‌نویسد و در آن طرح ایجاد دانشگاه را مطرح می‌‌کند، در آن برهه عیسی‌خان آمریکا بوده اما هدف تیمورتاش هم از پروپوزال 5 و6 صفحه‌ای‌اش این بود که طرح را برای رضاخان مطرح کند، اما عیسی‌خان کار گسترده‌ای روی آن انجام می‌دهد و درنهایت می‌بینیم دانشگاه در ایران 80 سال سابقه دارد و اتفاقات زیادی در آن رخ داده است. با این حال افرادی که دانشگاه در ایران را تحقیر می‌کنند و دائما از دانشگاه اروپا حرف می‌زنند، نه‌تنها تاریخ در اروپا را نخوانده‌اند بلکه امروز هم اروپا را نمی‌شناسند و نمی‌دانند مشکلات دانشگاه اروپا امروز چیست.»

در بخش پایانی این مراسم محمد رضایتی خاطرنشان کرد: «معتقدم نقطه‌ای که می‌توان به آن تکیه کرد مساله خود دانشگاه ایران است، یعنی فارغ از اینکه جناح سیاسی و ایدئولوژیک چه هست و قدرت در اختیار چه کسانی است و چه می‌گوید به مقوله نگاه کنیم. قطعا بحث ایستادن روی دانشگاه ایرانی برای ایرانیان قابل تحمل است و همچنین می‌تواند به‌عنوان راه فراری هم به آن نگاه شود.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران