

ناصر تکمیل همایون، در نکوداشت سیمین دانشور که عصر یکشنبه در سومین نشست مفاخر فرهنگی ایران برگزار شد، در بخشی از خاطرات خود از سیمین دانشور و جلال آلاحمد گفت: «سالهای دانشگاه که تازه سیمون دوبوار و ژان پل سارتر را شناخته بودیم، بچهها به شوخی میگفتند سیمین و جلال هم مثل آنها هستند. البته اولین آشنایی من با جلال آل احمد به واقعه 9 اسفند و توطئه شاه علیه دکتر مصدق برمیگردد. جلال آن روز مقابل خانه مصدق روی چهارپایه رفته بود و سخنرانی خطرناک و آتشینی در حمایت از دکتر مصدق کرد. بعد هم جمعیتی از خیابان جمهوری درحالی که شعار دهان مصدق پیروز است سر میدادند به آنجا رسیدند. نوبت دوم ملاقاتم با جلال آلاحمد در خانه خلیل ملکی بود که خیلی جدی و مصمم حرکتهای ضعیف جبهه ملی را نقد میکرد و میگفت جبهه ملی باید تندتر و قویتر عمل کند. یک بار هم وقتی در خارج از کشور بیمار شدم جلال آلاحمد به دیدارم آمد که فکر میکنم آدرسم را از شمس آلاحمد گرفته بود. وقتی او را دیدم اصلا بیماری را فراموش کردم و بلند شدم نشستم. چندی بعدش هم میهمانش شدیم که سیمین دانشور را هم دیدم. نهایتا وقتی به تهران برگشتم و هنوز خیلی با سیاست ایران آشنا نبودم برای عرض تسلیت به مسجد فیروزآبادی رفتم و اتفاقا هم سیمین خیلی من را تحویل گرفت. همین مساله باعث شد عوامل ساواک فکر کنند چگوارا آمده و بلافاصله دستگیر شدم. بعد از انقلاب هم چند مرتبه خانم دانشور را دیدم.»
این جامعهشناس و تاریخپژوه در بخشی دیگر از بیان خاطراتش گفت: «اگر کسی میخواهد تحلیلی اجتماعی و تاریخی از سیمین دانشور ارائه دهد حتما باید او را جدای از جلال آلاحمد ببیند و لحاظ کند. منکر تاثیر این دو بر یکدیگر نیستم ولی سیمین شخصیت و تفکر مستقلی داشت که بر مدار منطق میچرخید و با نظم آکادمیک پیش رفت، اما جلال نوعی نویسنده تند و تیز سیاسی بود.»
