پای صحبت‌های اصغر یوسفی‌نژاد کارگردان فیلم «اِئو» برگزیده بخش مسابقه جشنواره جهانی فیلم فجر
سید حسین رسولی: چند روزی از پایان بخش بین‌المللی جشنواره جهانی فیلم فجر می‌گذرد. امسال نگاه‌‌ها بیش از همه به فیلم «اِئو»(در زبان ترکی یعنی خانه) به کارگردانی اصغر یوسفی‌نژاد بود که علاوه‌بر جایزه «نتپک»(ویژه فیلم‌ها و سینماگران آسیایی) توانست جایزه‌های اصلی بخش مسابقه بین‌الملل مانند بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را هم ازآن خود کند.
  • ۱۳۹۶-۰۲-۱۰ - ۱۴:۳۰
  • 00
پای صحبت‌های اصغر یوسفی‌نژاد کارگردان فیلم «اِئو» برگزیده بخش مسابقه جشنواره جهانی فیلم فجر
از خودم دور مانده بودم
از خودم دور مانده بودم

جالب اینکه این فیلم بهمن‌ماه سال گذشته در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در بخش مسابقه حاضر بود اما چندان مورد توجه هیات داوران قرار نگرفت. داستان این فیلم در شهر تبریز می‌گذرد و دیالوگ‌ها به زبان ترکی است. به مناسبت موفقیت این فیلم پای حرف‌های اصغر یوسفی‌نژاد نشستیم.

نام فیلم شما به زبان آذری است. لوکیشن هم در شهر تبریز است و دیالوگ‌ها به زبان آذری گفته می‌شود. از این لحاظ فیلم تجربه متفاوتی است. چه شد که فیلم را این‌گونه جلوی دوربین بردید؟
 پیش از اینکه وارد فیلمسازی بشوم سال‌ها در رسانه‌های مختلف مانند روزنامه و تلویزیون مشغول بودم. این رسانه‌ها با سیاست‌های خاص خود با عموم مردم سروکار دارند. این رسانه‌ها به اقتضای سیاستی که دارند از زاویه دید خود به مسائل نگاه می‌کنند. همیشه با خودم فکر کردم آن چیزی که برای من مطرح است اساسا نباید در این رسانه‌ها بیان شود. بنابراین تا موقعیت ساخت فیلم سینمایی پیش آمد تلاش کردم که این دوری چندساله خودم از نگاه خودم را جبران کنم. سعی کردم فیلمی بسازم که به خودم نزدیک باشد. تلاش کردم همه چیز را صادقانه بیان کنم. برای بیان صادقانه چیزهایی که می‌خواهید بگویید، اصالت خیلی مهم است، لازمه‌اش همین است. شخصیت‌هایی را برای فیلم انتخاب کردم که می‌شناختم، همه از یک طبقه بودیم. با یکدیگر آشنا بودیم و زبان هم را می‌فهمیدیم. زبان آذری، زبانی است که سال‌ها با آن حرف زده‌ام. لوکیشن فیلم هم جایی است که در آن زندگی کرده‌ام.

البته ایده پر ریسکی به نظر می‌رسد. فیلم قرار است برای تمام اقلیم‌ها، زبان‌ها و به‌طور کلی برای عموم به نمایش در بیاید. شاید خاص بودن آن به لحاظ فرهنگی- قومی این ارتباط را سخت‌تر کند؟
بگذارید پاسخ شما را این‌گونه بدهم. امروز خبر خوبی شنیدم. فیلم «گشت ۲» سعید سهیلی رکورد پرفروش‌ترین فیلم سینمایی تاریخ سینمای ایران را به دست آورد. می‌خواهم بگویم آیا سعید سهیلی چنین پیش‌بینی‌ای داشته است؟ به نظرم چنین چیزی به اقتضای مخاطب به وجود می‌آید. ما هنوز پس از صدوچند سال که سینما به ایران وارد شده در رابطه با مخاطب هیچ تحقیق و پژوهش جامعه‌شناسانه و روانشناسانه‌ای نداشته‌ایم. انگار مخاطب ما یک توده بی‌شکل است. فیلم را فی‌امان‌الله در مواجهه با مخاطب قرار می‌دهیم تا ببینیم چه چیزی پیش می‌آید. این خیلی بد است که خلوص فیلم با فکر کردن به این چیزها از بین برود. نباید به مخاطب، جشنواره و فلان منتقد فکر کنیم که می‌خواهند فیلم ما را ببینند. نباید به فروش فیلم فکر کنیم. آدم باید با خودش روراست باشد. آدم باید از خودش بپرسد که می‌تواند انبوه مخاطب را سرگرم و جذب کند؟ باید فکر کنم که آیا قدرتی که سعید سهیلی و مسعود ده‌نمکی در جذب مخاطب دارند؛ من هم دارم؟ تمام دستاوردهایی که برای فیلم حاصل می‌شود از یک خودشناسی می‌آید.

در گذشته برخی فیلم‌هایی که از زبان و لوکیشن بومی بهره می‌بردند با فضایی قوم‌شناسانه پیش می‌رفتند یا حتی در دوره‌ای این توجه نتیجه یک کنش سیاسی مستقیم بود. مثل ادبیات روستایی در دهه 40 اما فیلم‌هایی مانند «خواب تلخ» محسن امیریوسفی که در اصفهان می‌گذرد یا فیلم «ناهید» آیدا پناهنده که در بندرانزلی اتفاق می‌افتد یا همین فیلم «ائو» به‌گونه‌ای دیگری به سراغ فرهنگ بومی می‌روند. این اتفاق را که حالا روایت‌ها، خلاصه به مرکز و زبان رسمی نمی‌شود چگونه می‌بینید؟
ایران به‌شدت جذاب است. به لحاظ فرهنگی پتانسیل بالایی دارد. این فرهنگ غبطه‌برانگیز است. فیلمسازان شهرستانی مثل خود من که موفق می‌شویم بالاخره فیلم‌های‌مان را بسازیم، تلاش داریم که پتانسیل بالای فرهنگی مردم خودمان را نشان بدهیم. الآن همه جای ایران توانایی تولید چنین فیلم‌هایی را دارد. در غیراین صورت قربانی اصلی خود سینمای ایران خواهد بود. یکی از اهدافم در ساختن فیلم این بود که این پیام به شهرستان‌های دیگر هم برسد. سینمای ما باید آیینه تمام‌قد کشور چهار فصل و زیبای ما باشد. اگر این طور باشد ما با دیدن هر فیلم یک سفر عمیق را تجربه می‌کنیم. تماشاگر بین‌المللی را در نظر بگیرید که با دیدن این فیلم‌ها با چه گستردگی فرهنگی روبه‌رو خواهد شد. متاسفانه ۸۰ درصد سینمای ما به‌طور فیزیکی در تهران است.

یکی از لایه‌های روایی فیلم شما مربوط به مساله اهدای عضو می‌شود. چه شد که به این مساله پرداختید؟
اهدای عضو در حد یک لایه روایی نیست. یک استارت برای وارد شدن به لایه‌های دیگر داستان است. ما با این داستان وارد گفت‌وگو با لایه‌های دیگر داستان می‌شویم. فیلم از این موضوع عبور می‌کند. قصه اصلی مربوط به بحث «تشریح یک پیکر» است. آدم‌های زنده برای فیلم مطرح هستند. این همان مساله خودشناسی است. آدم‌ها باید نقاب‌هایی را که روی چهره‌های‌شان گذاشته‌اند کنار بزنند. باید به خلوص برسند. «سایه» شخصیت اصلی فیلم در انتها به خودشناسی می‌رسد و نقاب خود را کنار می‌زند.
 
در جشنواره ملی فجر با حاشیه‌های فراوانی در رابطه با داوری روبه‌رو بودیم. عده‌ای حتی اعتراض می‌کردند که چرا حالا که خودم کاندیدا شده‌ام، بازیگرم کاندیدا نشده است. برنامه تلویزیونی «هفت» هم تلاش می‌کرد که روی داوری‌ها تاثیر بگذارد. میزان حواشی خیلی بالا بود. با اینکه خیلی از منتقدان و کارشناسان از فیلم «اِئو» تعریف کردند؛ ولی شما جایزه‌ای نبردید و هیچ واکنشی هم نشان ندادید.
واکنش نشان ندادم و نخواهم داد. شاید جملاتی که الآن می‌گویم کلیشه‌ای باشند. با اینکه در فیلم تلاش می‌کنم از کلیشه‌‌ها استفاده نکنم اما الان می‌خواهم کلیشه‌ای جواب بدهم. چیزی به نام قواعد بازی وجود دارد. هفت نفر داور انتخاب شده‌اند که باید درباره فیلم‌ها نظر بدهند. این نظر نه مطلق است و نه می‌تواند نظر همه باشد. البته نظرشان برایم خیلی محترم است چون فیلم من را دیده‌اند. جایزه تنها آن چیزی که روی صحنه می‌دهند نیست! اساسا این دیدگاه درست نیست. من احساس می‌کنم از هر دو جشنواره ملی و جهانی فجر جایزه گرفته‌ام. حتی جایزه جشنواره ملی فجر آموزنده‌تر و مهم‌تر بود. نظری بود که کارشناسان درباره فیلم دادند. عده‌ای فیلم را تایید و عده‌ای هم با آن مخالفت کردند. در جشنواره جهانی فجر تایید بیشتر بود. فقط می‌توانم بگویم کار تمام تیم ما خالصانه بود و نتیجه‌اش را دیدیم. بگذارید این این جمله کلیشه‌ای را بگویم که «هر چه از دل برآید بر دل ‌نشیند.»

کلیت جشنواره جهانی فجر را چگونه می‌بینید؟
دو نظر وجود دارد. یکی ممکن است نظر کارشناس خبره‌ای باشد که جشنواره‌های مهم جهانی را دیده و فیلم‌های آنها را بررسی کرده است. طبیعتا من چنین آدمی نیستم. حضور فیزیکی هم در جشنواره جهانی فجر نداشتم. تنها در دو سانس اکران فیلم خودم حضور داشتم. اما تصور شخصی من این است که خیلی صادقانه عمل کرده‌اند. رضا میرکریمی و مجموعه همکارانش یک گام بزرگ برداشتند و امیدواریم که گام بعدی‌شان بزرگ‌تر باشد.

البته نیامدن چهره‌های سرشناس می‌تواند فرصتی باشد که توجه به سینماهای حاشیه‌ای مانند سینمای بالتیک به سیاست این جشنواره تبدیل شود؟ گاهی برخی منتقدان به عدم حضور چهره‌های سرشناس در جشنواره فجر اعتراض می‌کنند. نظرتان چیست؟
امیدوارم سینمای حاشیه‌ای بیشتر دیده و بالنده شود. دوستان منتقد جشنواره باید به این توجه کنند که آیا خودشان در مسند مدیریتی این جشنواره قرار بگیرند می‌توانند کار دیگری بکنند؟ با توجه به اینکه مسائل ملی و دولتی در این جشنواره مهم است و ما ایرانی‌ها هم تفاوت‌های فرهنگی زیادی با کشور‌های اروپایی داریم. بسیاری از سیاست‌ها دست دبیر جشنواره نیست! خیلی از مسائل مربوط به قوانین و مقررات کشور است.

 بخش بازار فیلم‌ها را چطور دیدید؟ آیا برنامه‌ای برای حضور فیلم در خارج از کشور دارید؟
اگر شرایطی ایجاد شود که کمپانی‌های بزرگ‌ و مهم وارد این بازار شوند خیلی خوب است. باید اعتماد شکل بگیرد. این بازار فعلا تابع حضور افرادی است که می‌توانند و می‌خواهند در جشنواره جهانی فیلم فجر حضور داشته باشند. ما برای میهمان‌ها اکران با زیرنویس انگلیسی داشتیم و پخش‌کننده تلاش داشت که فیلم را به دیگران معرفی کند. طبیعتا قول و قرارهایی هم گذاشته شده است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰