محمدامین باقریکنی، پژوهشگر هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) در خصوص نقش رسانه ملی در انتخابات نوشت:
نقش دوگانه رسانه ملی
در یک نظام مردمسالار دینی نباید فاصلهای میان مردم و حاکمیت وجود داشته باشد، چراکه حاکمیت تجلی اراده عمومی است. منتها وصف اسلامی نظام، همه قواعد، ساختارها، قوانین و فرآیندها را ذیل یک چارچوب واحد و بر یک مبنا و محور تعریف میکند و آن، شریعت اسلام است. یعنی اگر حاکمیت تجلی اراده عمومی است، این اراده عمومی تنها در چارچوب دین میتواند شکل بگیرد و بیرون از چارچوب دین مشروعیت نخواهد داشت. از طرف دیگر اگر حاکمیت میخواهد برای اداره امور عمومی و تحقق ارادهای که مردم به او تفویض کردهاند، کاری انجام دهد -چه در سیاستگذاری و خط مشیگذاری و چه در اجرا، نظارت و ارزیابی- تنها در چارچوب شرع مقدس است که میتواند عمل کند. یکی از مهمترین ارکانی که باید فاصله میان حاکمیت و مردم (که نه فاصلهای فیزیکی بلکه از جنس فهم و نگاه به مساله است) را پر کرده و تلقیها را به یکدیگر نزدیک کند، رسانه ملی است.
صداوسیما در جمهوری اسلامی، بازوی حاکمیت برای برقراری یک ارتباط مستقیم و بیواسطه و البته موثر و کارآمد با مردم است. صداوسیما بهعنوان رسانه حاکمیت، تفاوتهایی با دیگر رسانهها دارد. این رسانه بهعنوان واسطه انتقال پیام، تنها یکسویه عمل نمیکند بلکه علاوه بر رساندن پیام حاکمیت به مردم، وظیفه رساندن صدای مردم به حاکمیت را نیز برعهده دارد. هرچند، طرق مختلفی – نظیر انتخابات- برای رساندن صدای مردم به حاکمیت وجود دارد، رسانه ملی به دلیل گستره وسیع، تعطیلیناپذیری و سرعت بالای انتقال پیام، مهمترین تریبونی است که میتواند بازتابدهنده نیازها، نقدها و انتظارات مردم از حاکمیت باشد. همه برنامههایی که این سازمان تولید و پخش میکند، باید در خدمت ادای صحیح این دو نقش باشند. بهعبارت دیگر محتوای برنامههای رسانه ملی یا باید تبیینکننده آن پیامی باشد که حاکمیت میخواهد به مردم برساند یا باید تریبونی باشد که از آن صدای مردم به خوبی شنیده شود. از آنجا که حاکمیت تجلی اراده مردم در اداره کشور است، ایدهآل آن است که مرزی میان این دو نوع کارکرد رسانه ملی وجود نداشته باشد. با این همه، هرچه فاصله میان مردم و حاکمیت ایحاد شود از یگانگی این صدا کاسته و بر دوگانگی آن افزوده میشود. حدی از این فاصله طبیعی و تا حدی ناگزیر است، از اینرو، کارکرد رسانه ملی در عمل کارکردی دوگانه و رفتوبرگشتی است.
یکی از مهمترین چالشهای رسانه ملی در ادای این دو کارکرد، تلقی صحیح از واژه «مردم» است؛ به تحقیق، مراد از مردم فلان گروه و حزب یا بهمان تشکل دانشجویی و صنفی نیست همانطور که منظور از مردم فلان هنرمند و ورزشکار یا طرفداران آنها نیستند. مراد از مردم در این فضا، هرآن چیزی است که عمومیت بیشتری در جامعه بیابد؛ این اهمیت گاهی کمی است نظیر مشکلات عمومی مردم؛ مثلا وقتی قاطبه مردم با مساله گرانی مواجهند، تکلیف صداوسیما انعکاس این مساله است و گاهی کیفی است، نظیر مسائل قشر خاصی از مردم که درگیر یک مساله خاص هستند؛ مثلا مشکلات و مصائب بیماران خاص و خانوادههایشان که ممکن است بخش بسیار کوچکی از مردم را تشکیل دهند، اما علیرغم تعداد کم، به دلیل شدت و حدت مساله، رسالت رسانه ملی بازتاب دادن نیاز و انتظار آنهاست. این تریبون مادامی که نقد، نیاز و انتظار مردم در محدوده شرع باشد دراختیار مردم است و مطابق قانون اساسی جایی که نیاز و خواست بخشی از مردم مخالف شرع و در تنافی با آموزههای دینی باشد، رسانه ملی اجازه انعکاس مطالبات آنها را نخواهد داشت. بهعنوان نمونه، اگر گروهی در جامعه بهدنبال قانونی ساختن همجنسبازی باشند، نمیتوان صدا و سیما را در عدم انعکاس خواسته آنها به غیرمردمی بودن متهم ساخت. درنتیجه، در یک نظام مردمسالار دینی به نام جمهوری اسلامی، رسانه ملی باید انعکاسدهنده صدای همه طبقات و اقشار مختلف مردم باشد؛ با این توضیح که الزامات قانونی و شرعی در ادای این تکلیف دخیل هستند.
فقدان درک درست از نقش دوگانه رسانه ملی در قوه فاهمه آن
نکته مهم آنکه، این نقش دوگانه صداوسیما، باید همزمان اتفاق بیفتد. تقریبا به غیر از رسانه ملی هیچکدام از نهادهای موجود در نظام سیاسی کشور که واسطه میان مردم و حاکمیت هستند، این نقش دوگانه را به شکل همزمان ایفا نمیکنند. وقتی خبر 21 یا برنامهای مثل عصر جدید روی آنتن میرود، همزمان درحال ایفای هردو نقش است. عمده آنکه این نقش دوگانه باید به بهترین شکل ایفا شود؛ درحقیقت رسانه ملی باید صدای مردم را قبل از آنکه به فریاد و نهیب برسد منعکس کند و پیام حاکمیت را قبل از آنکه دیر شود، آرام، متین، درست و فصیح به گوش مردم برساند. اگر مردم با مساله یا مشکلی در مسیر زندگی خود مواجهند، در دسترسترین تریبون آنها باید صداوسیما باشد و اگر حاکمیت در مسائل مختلف توضیح، تبیین یا گزارشی دارد، رسانه ملی است که باید این مهم را به اطلاع عموم برساند. از اینرو فعالیت صداوسیما هرگز توقف و تعطیلی ندارد، چون مسائل و مشکلات و اتفاقات، هرگز متوقف نمیشوند. اولین و مهمترین الزامی که این نقش دوگانه برای صداوسیما ایجاب میکند، فهم درست و کامل آن است. به نظر میرسد درحال حاضر، قوه فاهمهای که رسانه ملی را اداره میکند، به خوبی به این امر واقف نیست. گاهی به نظر میرسد حتی یک برداشت واحد از نقش رسانه ملی در سازمان صدا و سیما وجود ندارد. یعنی در هر گوشه از آن براساس یک برداشت منحصربهفرد از این نقش دوگانه عمل میکنند. یک انگاره نادرست، یگانه پنداشتن این نقش دوگانه است که در دو شکل بروز یافته است؛ برخی براین باورند که صداوسیما فقط بازوی حاکمیت است و برخی بالعکس فقط آن را تریبون مردم میدانند. برخی دیگر یک گام از این هم دورترند؛ این عده احساس میکنند صداوسیما تریبون مردم است اما نه همه مردم، بلکه فقط همفکران و همقطاران آنها؛ درمقابل این عده، برخی نیز آن را صرفا بازوی حاکمیت میدانند اما حاکمیت با تعریف و محدوده خودشان. گروه اول، مردم را به همقطاران و دوستان خود محدود ساخته و گروه دوم، حاکمیت را به برخی اشخاص یا مناصب تنزل دادهاند. این ادراکات غلط باعث میشود خطایی بهمنوار، بزرگ و بزرگتر شده و منجر به خطاهای بیشتر و آسیبهای بزرگتر شود.
نقش رسانه ملی در انتخابات
حال، اگر چنین برداشت درست و واحدی از نقش دوگانه رسانه ملی در قوه فاهمه این سازمان وجود داشته باشد، صحبت درباره کارکرد رسانه ملی در انتخابات چندان دشوار نخواهد بود. درحقیقت باید به این سوال پاسخ گفت که نقش و تکلیف رسانه ملی در انتخابات بهعنوان بازوی حاکمیت و تریبون مردم چیست؟
برای پاسخگویی به این سوال، نخست باید به انتظارات مردم و حاکمیت از انتخابات توجه کنیم؛ حاکمیت بهطور خلاصه از انتخابات دوچیز میخواهد: تقویت جمهوریت و «انتخاب درست». جمهوریت، یکی از پایههای جمهوری اسلامی و عنصر به فعلیت رسیدن و دوام آن است که از طریق مشارکت مردم در انتخابات تقویت میشود؛ این بیان امامین انقلاب که «هر رأی مردم در انتخابات، رأی به جمهوری اسلامی است» مبین این مساله است. انتظار دوم حاکمیت از انتخابات، تحقق بهترین انتخاب یا «انتخاب درست» است. بیان اخیر رهبر انقلاب مبنی بر اینکه علاج مشکلات و تضمین امنیت کشور در گرو انتخابات پرشور و «انتخاب درست» است، موید همین مطلب است.
مردم نیز از انتخابات سه انتظار مشخص دارند؛ نخست، هموارشدن مسیر سعادت دنیوی و اخروی یا همان اصلاح اوضاع معیشتی و عمل به آموزههای دینی؛ در یک کلام تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی؛ انتظاری نهچندان پیچیده و البته مهم؛ دوم، اینکه میخواهند اراده خودشان در کشور جاری شود؛ به تعبیر بهتر، میخواهند سرنوشت خود را با اراده و تصمیم خود رقم بزنند. سومین و آخرین انتظار آنها، «انتخاب درست» خواهد بود که تضمین اجرای دو انتظار نخست آنها هم است. بهطور خلاصه حاکمیت در انتخابات بهدنبال مشارکت حداکثری و انتخاب درست است و مردم بهدنبال بهبود زندگی، تحقق اراده خود در اداره کشور و انتخاب درست هستند. مشارکت حداکثری و تحقق اراده مردم در اداره کشور، دو روی یک سکهاند؛ به تعبیر بهتر، میزان تحقق اراده مردم در اداره کشور ترجمان میزان مشارکت در انتخابات است. همچنین «انتخاب درست»، فصلی مشترک میان انتظارات مردم و حاکمیت است. نقش رسانه ملی در انتخابات، یاری حاکمیت و مردم در تحقق انتظاراتشان در هر یک از این ساحات است.
انتخاب درست
فصل مشترک خواسته مردم و حاکمیت از انتخابات، «انتخاب درست» است. از سویی رسانه ملی بهعنوان بازوی حاکمیت وظیفه دارد شاخصههای یک «کاندیدای درست» را اعلان و ترویج کند. حرکت در چنین مسیری، حرکتی یکشبه یا چندماهه نخواهد بود؛ بلکه عملکرد پیوسته و دائمی رسانه ملی است که میتواند بر این مهم اثر بگذارد. درحقیقت، همه آنچه در چهار سال فاصله میان دو انتخابات از آنتن رسانه ملی پخش میشود، به سهم خود به افکار عمومی جهت میدهد؛ هم در تعیین ملاک کاندیدای درست و هم در انطباق این ملاکها با شخصیتهای سیاسی. دراین مورد، رسانه ملی یک تیغ دولبه را در اختیار دارد که هم میتواند کاندیدای نادرست را ترسانده و از ورود به میدان باز بدارد و هم میتواند کاندیدای درستی را ذبح کند؛ بد ارائهدادن یک امر مطلوب به همان اندازه خطرناک است که امر نامطلوبی را به خوبی ارائه کنید. نقش دیگر رسانه ملی در تحقق «انتخاب درست»، تسهیل فضایی برای رقابت و تبلیغات درست است. این مسیر نیز مسیری یکشبه یا چندماهه نیست. رعایت موازین شرعی، حفظ حرمت اشخاص، پرهیز از بداخلاقیهای سیاسی، اجتناب از قبیلهگرایی و بهطور خلاصه، تحصیل و نگهداشت روحیه مستقل، آزاده و عزتمند، رسانه ملی را در ترویج و تحکیم پایههای رقابت و تبلیغات درست در رقابتهای انتخاباتی یاری خواهد کرد.
مشارکت سیاسی
یک فصل مشترک مهم میان انتظارات مردم و حاکمیت از جامعه، مشارکت سیاسی است. مهمترین عواملی که میتواند مشارکت در انتخابات را به شکل قابلتوجهی افزایش دهد اعتماد به حاکمیت و امید به آینده است. تاثیر رسانه ملی در هردو مورد قابلتوجه است. از سویی رسانه ملی بهعنوان بازوی حاکمیت در انتقال پیام خود به جامعه، ماکتی از مجموعه حاکمیت در افکار عمومی است. از اینرو، صداقت صداوسیما، علاوه بر تحکیم پایگاه این رسانه در اعماق جامعه، تلویحا تجلیگر صداقت مجموعه حاکمیت با مردم نیز خواهد بود. از سوی دیگر، آینده بهعنوان مفهومی ناموجود و نامحسوس، بیش از هر مفهوم دیگر موجود در فرآیند انتخابات نیازمند یک تصویرسازی است. این مهم، جز از عهده یک رسانه مقتدر و توانمند بر نخواهد آمد. عمده آنکه، تحقق هر دو مورد جز در سایه تلاشی مستمر و بلندمدت امکانپذیر نخواهد بود.
بهبود معیشت مردم
نقش رسانه ملی در یاری مردم برای تحقق این انتظار مهم، در درجه نخست، تبیین بهموقع و صحیح نیازها و اولویتهای مردم است. روشن است این نقش رسانه ملی، نقشی صرفا انتخاباتی نیست، بلکه بهعنوان تریبون مردم، در سراسر سال، رسانه ملی باید پیوسته و بیوقفه، انعکاسدهنده این نیازها و اولویتها باشد. درخصوص انتخابات، این امر آثار متعددی برجای خواهد گذاشت. بیتردید در چند ماه یا چند هفته منتهی به انتخابات نه میتوان به تبیین این نیازها پرداخت و نه درصورت پرداختن، حاصلی از قِبَل آن عاید انتخابات خواهد شد. درنتیجه، عملکرد مستمر و دائمی رسانه ملی در بازتاب این نیازهاست که میتواند آثار خود را در انتخابات نشان دهد. اثر مهم این امر، علاوه بر بازنمایی و برجستهسازی نیازها و اولویتهای مردم، عملا ریلگذاری حرکت نامزدهاست. به این معنی که رسانه ملی میتواند با تبیین این اولویتها راه پیروزی در انتخابات را نشان نامزدها دهد. هرچه صدا و سیما بتواند بهتر از عهده این مهم برآید، تاثیر آن بر انتخابات به مراتب بیشتر خواهد بود. امری که ناگزیر بر میزان مشارکت نیز تاثیر بسزایی خواهد گذاشت.این مهم به سهم خود در دو عرصه مشارکت و انتخاب درست نیز که فصل مشترک انتظارات مردم و حاکمیت از انتخابات است، تاثیری ویژه خواهد داشت. از سویی هرچه این تلاش رسانه ملی صادقانهتر و بهنگامتر باشد، ناگزیر مشارکت در انتخابات را بیشتر خواهد کرد؛ چه اینکه مسیر رقابت در انتخابات رقابت بر سر تحقق اولویتهای مردم خواهد بود. از سوی دیگر، با ریلگذاری صحیحی که از قِبل این امر در مسیر انتخابات رخ خواهد داد، مسیر ورود کاندیداهای نادرست به میدان رقابتهای انتخاباتی باریک و باریکتر خواهد شد. چه اینکه عملا نامزدهایی میتوانند وارد میدان انتخابات شوند که پاسخی برای نیازها و اولویتهای مردم داشته باشند. درکنار این مهم، تبلیغات توخالی، نیازسازی و فریب افکار عمومی توسط نامزدهای در عرصه نیز تا حد زیادی از کارکرد خواهد افتاد.
نتیجه چنین رویکردی جایگاه رسانه ملی را از یک سرویسدهنده صرف در انتخابات (شرایط کنونی) به عاملی موثر و مطالبهگر تغییر خواهد داد که به جای تیغ سانسور از شمشیر برنده صدای ملت برای اصلاح و استانداردسازی تبلیغات تلویزیونی و رادیویی نامزدها بهرهمند است. درحقیقت، نقش رسانه ملی در انتخابات از یک سرویسدهنده صرف که تنها آنتن خود را باید دراختیار محتوای تولیدی نامزدها یا مناظرات و سخنان آنها قرار دهد، به نقشی فعال، موثر و عملیاتی تبدیل خواهد شد. به نظر میرسد این مهمترین نقشی است که رسانه ملی میتواند در انتخابات ایفا کند. با این حال، روشن است که رسانه ملی درنهایت نمیتواند همه نامزدها را بهطور کامل با خود همساز کند.
الزامی دیگر
اما نکته مهم چگونگی انجام این رسالت است. از سویی هر گروهی از مردم نیازهایی متفاوت از گروه دیگر دارند و از سویی اولویتبندی آنها بدون توجه به منابع، مصالح و منافع ملی امکانپذیر نخواهد بود. طبیعتا اگر این نیازها را به صورت خام روی میز بگذاریم، هم مردم و هم حاکمیت دچار سرگیجه خواهند شد. درنتیجه، ضروری است این نیازها در اتاقهای فکر متناسب با این مسائل پرداخت شده و در تعامل با دیگر نهادهای حاکمیت، متناسب با امکانات، اقتضائات، محدودیتها و منابع کشور، اولویتبندی شوند. درنتیجه، بازتاب صرف نیازهای مردم، که فینفسه امری لازم و پسندیده است، بهتنهایی کافی نیست؛ عمده آنکه در یک نظام مردمسالار، میان خواسته و نیاز مردم از یکسو و تدبیر و تلاش حاکمیت -بهعنوان تجلی اراده مردم- از سوی دیگر، تنافی و تعارضی وجود ندارد، بلکه حاکمیت به نمایندگی از آحاد مردم، بهعنوان متولی امنیت، بودجه، منابع و تمامیت ارضی کشور و براساس مصالح عمومی و منافع ملی، به نیازها و خواستههای مردم ضریب داده و تعیین میکند، اولویت با تامین کدام نیازهاست. نقش رسانه ملی، در این میان بسیار مهم است؛ صدا و سیما باید بتواند این فاصله را با تولید و پخش محتوای مناسب پر کند؛ یعنی از یکسو مردم را نسبت به تأمین نیازهایشان مطمئن ساخته و از سوی دیگر محدودیتها و اقتضائات حاکمیت در اولویتبندی آنها را تبیین کند. بهرهمندی از ظرفیتهای بیپایان یک رسانه دیداری و شنیداری، مسیر رسانه ملی را در ادای این وظیفه هموار ساخته است. درعینحال، پرهیز از نگاههای سویهدار و جناحی، استفاده از قالبهای متنوع و متناسب با مضامین و توجه به اندیشه نخبگان و متخصصان هر حوزه در کنار تعامل موثر با دیگر نهادها و دستگاههای حاکمیت، الزامات موفقیت رسانه ملی در این ماموریت مهم خواهد بود.
جمعبندی
آنچه در تمامی نقشها و وظایف رسانه ملی در مساله انتخابات گذشت، حاکی از این الزام مهم بود که ایفای صحیح این نقشها جز در سایه تلاشی مستمر، بلندمدت و پیوسته محقق نخواهد شد. درحقیقت، الگوی مطلوب این است که صداوسیما هر روز را روز انتخابات بداند و هر آنچه به آنتن میفرستد را انتخاباتی به حساب آورد؛ حتی آگهی بازرگانی یا میانبرنامه را. اگر ثانیههای یک برنامه برای حامیان مالی آن در تلویزیون میلیونها تومان میارزد، این ثانیهها در شکلدهی به افکار عمومی و تعیین سرنوشت کشور در روزهایی چون انتخابات، قیمتبردار نیستند، چراکه در صلاح یا فساد سرنوشت یک ملت موثر خواهند افتاد. از این جهت، سادهانگارانه خواهد بود که صداوسیما نقش خود در انتخابات را در برنامههای چند ماه یا چند هفته منتهی به انتخابات بداند؛ صداوسیما بهعنوان رسانه ملی، بازوی حاکمیت و تریبون مردم، کمپینی دائمی است که حتی برای ثانیهای نیز متوقف نمیشود. برای رسانه ملی، هر روز روز انتخابات است.