ادوار سه‌گانه و تحولات روحانیت شیعه در یکصدسال گذشته
اثرگذارترین کسی که این نقش را در دوره سوم برعهده گرفت آیت‌الله مصباح‌یزدی بود. او بود که با اخلاص و پشتکار و برنامه‌ریزی توانست مبانی و اصول اندیشه اسلامی را عرضه کند و علاوه‌بر مقابله با جریان‌های انحرافی و التقاطی متأثر از غرب و شرق، جریان فکری گسترده‌ای را برای عرضه عقلانی و کارآمد اندیشه اسلامی راه‌اندازی کند.
  • ۱۳۹۹-۱۲-۱۱ - ۱۰:۰۳
  • 00
ادوار سه‌گانه و تحولات روحانیت شیعه در یکصدسال گذشته
موج سوم
موج سوم

محمد فنایی‌اشکوری، استاد موسسه امام خمینی(ره): اینک که در پایان قرن چهاردهم و طلیعه قرن پانزدهم شمسی قرار داریم جا دارد نظری گذرا به کارنامه روحانیت شیعه در ایران در یکصدسال گذشته داشته باشیم. تاریخ حوزه‌های علمیه و روحانیت شیعه در صد سال گذشته (قرن چهاردهم شمسی) را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد:

الف. از آغاز قرن چهاردهم تا شروع نهضت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۲،
ب. از شروع نهضت امام خمینی(ره) تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی،
ج. از پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون.

  دوره اول

در این دوره حوزه‌های علمیه در شرایط دشواری به‌سر می‌بردند، به‌طوری که کمتر کسی رغبت به آمدن به حوزه را داشت. اغلب حوزویان یا فرزندان علما و روحانیون بودند، یا از طبقات فقیر روستایی از مناطق دورافتاده. محور درس‌ها فقه و اصول و مقدمات آن مانند ادبیات عرب بود. در این دوره علمای ارشد معمولا در حوزه مشغول تدریس فقه بودند و عمده فعالیت اکثر روحانیون منبر و خطابه بود که در محافل دینی و در جمع متدینان ایراد می‌شد. روحانیت ارتباطی با مجامع فرهنگی و دانشگاهی نداشت. البته در دانشگاه کسانی بودند که سوابق حوزوی داشتند، ولی به‌خاطر فشار حکومت رضاخان لباس روحانیت را کنار گذاشته بودند و نماینده حوزه علمیه محسوب نمی‌شدند. روحانیت در رسانه‌ها و مطبوعات حضوری نداشت، مگر اندک افراد وابسته به دربار، یا فرد نادری مثل مرحوم راشد تربتی که شب‌های جمعه در رادیو سخنرانی داشت. فعالیت قلمی متناسب با زمان هم جز به‌طور استثنا صورت نمی‌گرفت. از این استثناها می‌توان به مرحوم علامه شعرانی اشاره کرد. از جهت فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی افرادی مثل آیت‌الله مدرس و کاشانی در مسائل سیاسی فعال بودند، ولی شرایط به‌گونه‌ا‌ی بود که جریان پیوسته و فعالی از روحانیت در این زمینه شکل نگرفت. گاهی نیز مراجعی مانند آیت‌الله بروجردی در مقطع‌هایی در بعضی مسائل سیاسی به‌صورت محدود ورود می‌کردند، اما این حرکت‌ها استمرار نداشت و فراگیر نبود.

همچنین حوزه و روحانیت ارتباطی با خارج از ایران و محافل بین‌المللی نداشت. البته گهگاهی افرادی ممکن بود فعالیت‌ها و ارتباطاتی داشته باشند، اما اولا بسیار محدود بود و ثانیا کاملا امری شخصی بود و به نهاد روحانیت به‌طور کلی ارتباطی نداشت؛ مثلا ممکن بود مرجع تقلیدی مانند آیت‌الله بروجردی نماینده‌ای به کشوری اعزام کند. این وضعیت از گذشته‌های دور در حوزه‌ها حاکم بود و این دوره با زمان‌های پیش از آن چندان تفاوتی نداشت. در حوزه نجف هم کم و بیش اوضاع به همین منوال بود.

   دوره دوم

این دوره با آغاز نهضت حضرت امام شروع شد. امام خمینی با بصیرت و شجاعت استثنایی که داشت با نهضت بیدارگرانه‌اش همانگونه که مسیر تاریخ ایران را تغییر داد، روحانیت شیعه را هم وارد دوره‌ای جدید کرد. در این دوره تحولاتی در روحانیت شیعه شکل گرفت که حوزه‌های علمیه را وارد مرحله‌ای جدید کرد. مبارزات امام خمینی(ره) و پیامدهای آن از زندانی شدن و تبعیدشدن تا حوادث قیام پانزده خرداد سال چهل‌ودو زمینه را برای آگاهی سیاسی روحانیت فراهم کرد و جمعی از شاگردان و طرفداران امام گام در میدان مبارزه سیاسی با رژیم پهلوی گذاشتند و زندان و تبعید و شکنجه و شهادت با سرنوشت وارد زندگی روحانیت مبارز شد.

با ورود به میدان مبارزه ارتباط روحانیت با تحصیلکردگان و روشنفکران بیشتر شد و نیاز به ارائه معارف دین به جامعه درقالبی جدید احساس شد. کم‌کم در حوزه‌ها زمزمه تحول مطرح و احساس شد که علاوه‌بر فقه و اصول که درس‌های متداول حوزه‌ها بود، پرداختن به مباحث معارف دین در موضوعات گوناگون اجتماعی و سیاسی مبتلابه جامعه ضروری است. در گذشته اگر کسی دست به قلم می‌برد اغلب مباحث فقه و اصول را آن هم به زبان عربی می‌نوشت و کمتر کسی به فکر پاسخ به نیازهای معارفی عموم مردم بود. در این دوره جریان جدیدی شکل گرفت و برخی از علما دست به‌قلم شدند و نگارش کتاب در زمینه مسائل روز دینی رایج شد. شاید برای نخستین‌بار مجله‌ای با ویژگی‌های «مکتب اسلام» از سوی برخی از فضلای نواندیش حوزه به‌راه افتاد. علامه طباطبایی و سپس شهید مطهری مباحث عمیق فلسفی و الاهیاتی را مطرح می‌کردند. کم‌کم برخی از حوزویان مانند شهید مطهری و شهید مفتح با دانشگاه ارتباط پیدا کردند و کوشیدند در آن فضا اثرگذار باشند. رواج مارکسیسم در ایران و فعالیت‌های حزب توده و دیگر جریان‌های کمونیستی و جذب عده‌ای از روشنفکران و جوانان به مارکسیسم، بعضی علما را به مقابله فکری با این جریان و عرضه اسلام به‌عنوان مکتب زنده فکری و اجتماعی وادار کرد. هرچه به پیروزی انقلاب نزدیک‌تر می‌شویم جریان انقلابی و تحول‌خواه حوزه پرشمارتر و نیرومند‌تر می‌شود و جمع قابل توجهی از روحانیت پیشگام مبارزه علیه نظام استبدادی می‌شوند. اما با این حال جریان مبارز نوگرا و تحول‌خواه در اقلیت بود و بدنه اصلی حوزه علمیه و روحانیت همچنان در فضای سنتی به‌سر می‌برد.

  دوره سوم

در این دوره که با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ آغاز شده حوزه‌های علمیه و روحانیت شیعه وارد مرحله‌ای جدید در تاریخ خود می‌شود. در این مرحله حوزه علمیه باید خود را برای انجام رسالتی سنگین، با ابعاد گوناگون و بی‌سابقه آماده می‌کرد. اولا باید به همراه ملت انقلاب را در بحبوحه التهابات و انواع تهاجمات دشمنان حفظ می‌کرد. ثانیا باید در تاسیس نظام اسلامی و تثبیت پایه‌های نظری آن نقش ایفا می‌کرد. گام نخست در این راه تدوین قانون اساسی بود که با موفقیت انجام گرفت. ثالثا باید در بحبوحه التهابات انقلاب ارکان نظام را تثبیت می‌کرد و مدیریت کشور را به‌همراه دیگر نیروها بر عهده می‌گرفت. رابعا و از همه دشوارتر روحانیت باید مبانی نظری اداره کشور را طراحی و تدوین می‌کرد. باید در حوزه‌های مختلف اعتقادی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، روابط بین‌الملل و ده‌ها موضوع دیگر نظریه‌پردازی کرده و حکومت و حاکمیتی را بر مبنای دین پایه‌گذاری کند.

ترور مهم‌ترین پشتوانه‌های ‌فکری و مدیریتی نظام مثل مطهری و بهشتی، بی‌تجربگی انقلابیون در کشورداری، عدم‌همراهی جمعی از علما و دشمنی‌های داخلی و خارجی کار را دشوار می‌کرد. ترورها، شورش‌ها، تجزیه‌طلبی‌ها، کودتاها و سرانجام جنگ گسترده هشت‌ساله که با حمایت همه قدرت‌های جهانی و ارتجاع منطقه بر ایران تحمیل شد انقلاب و روحانیت را با مشکلات عدیده و کمرشکن روبه‌رو کرد. با افت و خیز و آزمایش و خطا و تحمل هزینه‌ها‌ی سنگین بالاخره انقلاب توانست راه خود را باز کند و به پیش رود و کشور به یک ثبات نسبی برسد. نقش امام خمینی(ره) و پس از آن آیت‌الله خامنه‌ای در رهبری این انقلاب و رویارویی با چالش‌ها بی‌بدیل بود. اینک مهم‌ترین چالش حوزه و روحانیت چالش فکری و معرفتی است.

در این مرحله روحانیت را به سه دسته می‌توان تقسیم کرد: یک‌دسته همان روش سنتی پیش از انقلاب را دنبال می‌کنند و اساسا وارد مباحث فضای جدید نمی‌شوند، چنان‌که گویی نه انقلابی شده و نه دنیای امروز با گذشته تفاوتی کرده است.

دسته دیگر روحانیونی هستند که با تحولات دنیای جدید تا حدی آشنا هستند، اما به جهت ضعف بنیه علمی و با تأثر از برخی روشنفکران دینی گمان می‌کنند که اسلام در برابر پدیده‌های نو و مباحث جدید سخنی ندارد و نباید از موضع دین وارد این فضا شد. باید اصول معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی، ارزش‌شناختی، حقوقی و سیاسی دنیای جدید را پذیرفت و به دین حداقلی بسنده کرد. کار هردو گروه یادشده آسان است، چراکه قرار نیست مشکلی را حل کنند. گروه نخست اساسا وارد این میدان کارزار نمی‌شود. گروه دوم وارد میدان شده، اما تسلیم رقیب می‌شود. مساله و مشغله اصلی گروه دوم این است که سعی کنند دین و دینداری را سازگار با چارچوب‌های پذیرفته‌شده مدرنیته و لیبرال دموکراسی نشان دهند.

دسته سوم روحانیونی هستند که هسته اولیه‌شان در مرحله دوم (از آغاز حرکت امام(ره)) شکل گرفت. آنها معتقدند انقلاب اسلامی بر اساس اسلام پیروز شده است و می‌تواند پاسخگوی نیازهای مختلف حکمرانی و تمدن‌سازی باشد. برای این منظور باید منظومه فکری اسلام را متناسب با زمان بازسازی و ارائه کرد و چالش‌های ‌فکری‌ که از سوی مکتب‌های دیگر طرح می‌شود را پاسخ داد. آنها باید روحانیت سنتی را متقاعد کنند که اسلام فقط عبادت‌های فردی نیست، بلکه دینی اجتماعی و تمدن‌ساز است و ما امروز این رسالت را بر دوش داریم. از سوی دیگر باید برای روشنفکران دینی و روحانیون متاثر از آنها تبیین و اثبات کنند که اسلام در درون خود سازوکاری دارد که می‌تواند چالش‌های نوشونده را حل کند، ضمن اینکه آغوش جامعه اسلامی برای پذیرش علم و فناوری جدید و اندیشه‌های عقلانی که قابل دفاع‌اند نیز باز است. این گروه دشوارترین رسالت را بر عهده دارند. البته شکی نیست که برخی از روشنفکران دینی و جریان‌های فکری خارج از روحانیت در پاره‌ای از تحولاتی که در روحانیت پیش آمد، اثرگذار بودند که در جای دیگری باید به آن پرداخت.

شهید مطهری و شهید سیدمحمدباقر صدر که بنیان‌های نظری اولیه انقلاب را طراحی کردند متعلق به پایان دوره دوم و آغاز دوره سوم و در ملتقای این دو دوره قرار دارند. اما اثرگذارترین کسی که این نقش را در دوره سوم برعهده گرفت آیت‌الله مصباح‌یزدی بود. او بود که با اخلاص و پشتکار و برنامه‌ریزی توانست مبانی و اصول اندیشه اسلامی را عرضه کند و علاوه‌بر مقابله با جریان‌های انحرافی و التقاطی متأثر از غرب و شرق، جریان فکری گسترده‌ای را برای عرضه عقلانی و کارآمد اندیشه اسلامی راه‌اندازی کند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰