ابوالقاسم رحمانی، روزنامه نگار: از دیروز که من این گزارش را مینوشتم تا همین الان که منتشر شده و عدهای آن را میخوانند، هر لحظه میترسیدم و البته منتظر بودم یک نفر از آن سازمان عریض و طویل نظام پزشکی، موضعی بگیرد و نامه دیگری منتشر کند که «برای روحیه دادن به مردم و تغییر حال و هوای عمومی در این فضای کرونایی، یک شوخی با جامعه و هنرمندان کردیم.» منتها انگار واقعی است و واقعا این سازمان که کمکم به موضعگیریهای عجیب و شاذ شهرت میگیرد، نامه داده است که هنرمندان را در اولویت دریافت واکسن کرونا قرار دهند! حقیقتش را بخواهید به محض اینکه این نامه را دیدم، تلفنم را برداشتم و با چند نفری از اعضای کادر درمان، چه آنهایی که در خط مقدم مبارزه با این ویروس در بیمارستانها مشغول فعالیت هستند و چه آن دوست سربازم که در فلان شهرستان محروم در دوره سربازی درحال ویزیت بیماران است صحبت کردم و پرسیدم که آیا واکسن کرونا دریافت کردهاند؟ چون با این نامه این مساله به ذهن خطور میکند که شاید میلیونها دوز واکسن به کشور وارد شده است و فراوانی شده و همه واکسن زدهاند که حالا میخواهند اولویتهای خودشان را به سیستم غالب کنند. منتها این هم نبود، یعنی سازمان نظام پزشکی برای همین چند هزار واکسن واردشده دندان تیز کرده، تازه نه برای همصنفها و پزشکان و کادر درمان که برای هنرمندان و بازیگران و در تعریف بهتر، سلبریتیها! در تمام این حدود یکسالی که از شیوع کرونا در کشور میگذرد، فکرش را نمیکردم یک روز در ارتباط با یک چنین مساله شاذ و عجیبی مجبور به نوشتن گزارش باشم، منتها اینهم از کرامات سازمان نظام پزشکی است دیگر. یک روز برای عدم دریافت مالیات و استفاده از دستگاه کارتخوان در مطب پزشکان صفآرایی میکند، یک روز علیه واکسن روسی موضعگیری شتابزده و سیاسی انجام میدهد و حالا هم که دایه مهربانتر از مادر سلبریتیها شده است. دلم میسوزد برای پرستار و پزشکی که ماههاست روزگار خوش نداشته و جانش را کف دستش گرفته و به این بیمار و آن بیمار کرونایی رسیدگی میکند و هنوز واکسن نزده، آن وقت سازمان نظام پزشکی نامه میزند برای اینکه سلبریتیها در اولویت دریافت واکسن قرار گیرند. من از طبقات و گروهها و اصناف دیگری که شاید خیلی خیلی جلوتر از هنرمندان نیاز به دریافت واکسن داشته باشند حرفی نمیزنم، منتها سازمان نظام پزشکی میتوانست با همان نگاه صنفی خودش، حداقل پیگیر دریافت واکسن پزشکان و اعضای کادر درمان باشد. البته این رابطه بین گروههای مختلف، اعماز سازمان نظام پزشکی، هنرمندان و سلبریتیها و... خصوصا در جهان سرمایهداری، تحلیل و توصیفاتی دارد که در ادامه به آنهم اشاره خواهیم کرد.
بوی تند بدهوبستانهای سیاسی و جریانی
برای اینکه بیشتر با اصل مساله آشنا شوید، بد نیست یک بار (اگر نخواندهاید) و بار دیگر (اگر خواندهاید) نامه سازمان نظام پزشکی به وزارت بهداشت را بخوانید. در این نامه آمده است: «امروز در سالگرد وجود ویروس جهانگیر و جانگیر کرونا، یکی از شعارهایی که همه ما درمانگران به آن اعتقاد راسخ داریم و الحق وزارت بهداشت نیز برای نهادینه کردن آن سنگتمام گذاشت و صدالبته اغلب مردم خوب کشورمان نیز در جامهعمل پوشاندن به آن از بسیاری از منافع خود گذشتند، شعار پرمحتوای «درخانه بمانیم» است. همانگونه که خود نیز آگاهید، یکی از گروههای موثر در تامین عملی این شعار، تولیدکنندگان برنامههای متنوع تلویزیونی و سینمایی کشور هستند. مگر میتوان به مردم گفت در خانه بمانید، اما برای آنها برنامهای درنظر نگرفت. خوشبختانه در یک سال گذشته اکثر هنرمندان کشور در کنار مردم ماندند تا مردم در خانه بمانند و بر سر این اقدام برخی از این عزیزان جان شیرین وانهادند. جهاد امروز هنرمندان کشور در نگهداشت مردم در خانه و سست کردن چرخش ویروس کرونا، کمتر از کادر درمان نیست. سازمان نظام پزشکی کشور ضمن پاسداشت همراهیهای دلسوزانه این عزیزان، معتقد است این گروه معظم، از پرریسکترین گروههایی هستند که هر آینه میتوانند درمعرض ابتلا و انتقال ویروس کرونا باشند. مگر میشود در سریال یا فیلمی به ایفای نقش پرداخت درحالیکه ماسک بر صورت است؟ بسیاری از داستانهایی که امروز این هنرمندان مشغول بازی نقشهای آن هستند در زمانهایی رخ داده که ماسک زدن مرسوم نبوده است، لذا پیشنهاد میدهیم در واکسیناسیون اختیاری، این دست از برنامهسازان هنری که سرمایه ملی هم محسوب میشوند، همپای کادر درمان نگریسته شده و ترتیبی اتخاذ شود که سهمیه لازم درنظر گرفته شود. درصورتیکه این پیشبینی از طرف وزارت بهداشت و ستاد خستگیناپذیر ملی کرونا درنظر گرفته نشود، بیم آن میرود که تولیدات بهشدت کاهش یابد (که تاثیر منفی در ماندن مردم در خانه دارد) و یا با پذیرش ریسکپذیری این عزیزان شاهد فقدان بیشتر آنها باشیم.» به سطح استدلالهای موجود در این نامه کاری ندارم، فقط بوی سیاسیکاری و بدهوبستانهای این گروههای بهاصطلاح بالا و برنده آنقدر تند شده که نمیتوان از پس کلمهبهکلمه این مدل حمایتها و نامهنگاری متوجه آن نشد. فقط کافی است تقویم را جلوی خودتان بگذارید، به چندماه آینده نگاه کنید، به موضعگیریهای قبلی اعضای همین سازمان و سلبریتیها و بازیگران و هنرمندان هم نگاهی بیندازید، آنوقت همهچیز روشن میشود.
برخی پزشکان و متخصصان بیمارستان مسیح دانشوری هم هنوز واکسن نزدهاند!
همانطور که بالاتر هم نوشتم، بلافاصله بعد از انتشار این نامه در رسانهها با برخی از دوستان و پزشکانی که میدانستم در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا هستند تماس گرفتم و اکثر قریببه اتفاق آنها هنوز موفق به تزریق واکسن نشده بودند و از این نامه سازمان نظام پزشکی هم بهشدت تعجب کرده بودند. سیدعلیرضا ناجی، رئیس مرکز ویروسشناسی بیمارستان مسیح دانشوری که ماهها است در مواجهه مستقیم با این ویروس قرار دارد، به «فرهیختگان» گفت: «کسانی که در آزمایشگاههای تشخیص کرونا هستند، جزء اولویتها بهشمار میروند، اما هنوز به ما واکسن تزریق نشده است. ما به اصرار باتوجه به شرایطی که بیان کردند اول ICU تزریق میشود و بعد بقیه کادر درمان دریافت میکنند قرار بود واکسن بزنیم، منتها کلا 10نفر از آزمایشگاه برای زدن واکسن داوطلب شدند که آن را هم گفتند زیاد است و پنج نفر اعلام کنید! ما 5 نفر را اعلام کردیم و دو روز پیش فاز اول واکسن را تزریق کردند. با این اوصاف در آزمایشگاههای دیگر امکان دارد هنوز این کار را نکرده باشند. جالب است در این نامه نوشتند باتوجه به سند چشمانداز واکسیناسیون ایران این موضوع را بیان کردیم. در این سند گروهها و مخاطبان پربرخورد و پررفتوآمد دیگر هم وجود دارند، به غیر از اینکه در فضای کنونی وقتی هنوز کادر درمان، پرستاران، پیراپزشکان، آزمایشگاه و غیره که در خط مقدم برخورد با بیماران کرونایی هستند، واکسن تزریق نکردهاند صحبت این موضوعات زود است که بگویند هنرمندان همپای کسانی که در کادر درمان هستند، اهمیت دارند. همه اقشار مردم برای ما ارزشمند هستند، ولی اینکه قشر هنرمندان را همپای گروه پزشکی بدانیم، درحالیکه اینها مستقیم با بیماری برخورد دارند و الان کرونای واریانتهای جدید در ایران موجود است، تعجببرانگیز است. تعداد واکسنهای ما بسیار کم است و چنین درخواستی عجیب و کملطفی به کادر درمان است. در بیمارستان مسیح دانشوری هنوز بهطور وسیع کادر درمان را واکسن نزدهایم و در آزمایشگاه و پیراپزشکی هم همینطور است. وضعیت کل مراکز درمانی کشور هم به همین صورت است. من فکر نکنم درحال حاضر از کادر آزمایشگاهی ایران کسی واکسن زده باشد، درحالیکه با نمونه ویروس کار میکنند و تجربه آزمایشگاه ما نشان داده در دو نقطه آزمایشگاه که نمونهگیری و پذیرش نمونه است، برخورد با کووید-19 زیاد است و افراد آلوده میشوند. در هرصورت در کادر پزشکی هنوز این واکسیناسیون اتفاق نیفتاده است. با این شرایط این تقاضا عجیب بود، بهغیر از اینکه گروههای پرمخاطب دیگری هم داریم. اگر مخاطب زیاد است گروههای دیگر همچون آتشنشانی و پلیسها، مردم در اصناف مختلف، حتی افرادی که در سوپرمارکتها کار میکنند هم افراد پربرخوردی هستند.»
نظام پزشکی بهتر است بهدنبال مطالبات پزشکان باشد
ناجی با انتقاد از رویه سازمان نظام پزشکی ادامه داد: «نظام پزشکی باید بهدنبال حقوق حقه صنف پزشکی باشد. حتی اگر درباره واکنش نسبتبه واکسن اسپوتنیکوی که بهنظرم واکنش مناسبی نبود هم سخن و نقدی بگوییم باز آن واکنش رنگوبوی حمایت از صنف خود را داشت. بهخاطر اینکه در مرحله اول کسانی که باید این واکسن را تزریق میکردند افرادی در نظام پزشکی بودند و نگرانیهایی وجود داشت. باز هم بهنظر من آن واکنش هم پخته نبود و ما اطلاعاتی از آن واکسن را داشتیم و باید صبر میکردند این دیتاها بیاید. قدری عجله کردند، اما در این مورد آیا هنرمندان نظام یا هیاتی ندارند که بخواهد از حقوق آنها دفاع کند و باید نظام پزشکی این کار را انجام دهد؟ بهنظرم خیلی در این موضوع هماهنگی وجود ندارد. ازنظر فکر و منطق من اینچنین است که از نظام پزشکی این انتظار را داریم که دنبال حقوق حقه نظام پزشکی باشد، افرادی که در سیستم نظام پزشکی کار میکنند، فشار بیاورند که با سرعت بیشتری به گروههای پزشکی واکسن تزریق شود که در مرحله اول باشند. در تمام کشورها واحد درمان و بعد مسنها در اولویت قرار میگیرند. گروههای دیگر بنا بر شرایط سنی و بیماری تزریق میکنند و میتوانند در آن گروه قرار گیرند و جلو بروند. گروههای پرمخاطب را باید تعریف کرد که چه کسانی هستند. من فکر میکنم این واکنش بهخاطر فیلم شهاب حسینی است که ظاهرا در آمریکا واکسن تزریق کرد. درحال حاضر باتوجه به اینکه تعداد بسیار کمی واکسن که به ایران وارد میشود و اولویتهای بالاتری نسبتبه هنرمندان داریم، عنوان کردن این درخواست ازطریق یک سازمان و نظامی که بهدنبال حقوق نظام پزشکی است، عجیب است. این امر پسندیده نیست. باید صبر کنیم واکسن به تعداد زیاد بیاید و گروههای پزشکی تزریق کنند و بعد سالمندان اولویت دارند، بعد بیمارانی که پرریسک هستند و بهترتیب تزریق شود.»
اتحاد طبقات برنده در ایران قویتر از آمریکا است
سوای نگاه تخصصی و صنفی به ماجرا، این موضعگیری و نامهنگاری سازمان نظام پزشکی به نفع سلبریتیها وجوه جامعهشناختی و البته اقتصادی-سیاسی هم دارد که به آن میپردازیم. سیدمجید حسینی، عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران در ارتباط با این مورد عجیب سرزده از سازمان نظام پزشکی به «فرهیختگان» گفت: «سیاهپوستان، ایندینها و امثالهم در آمریکا 4 برابر سفیدپوستان مبتلا به کرونا و خطرات ناشیاز آن میشوند. این نشان میدهد لیبرالیسم مبتنیبر نوعی فاصله طبقاتی است. الان فاصله طبقاتی در آمریکا 38-37 است و در ایران بالای 40 و خردهای ضریب جینی داریم. این بدین مفهوم است که لیبرالیسم مبتنیبر نوعی فاصله طبقاتی خود را اداره میکند و اتفاقا در این گزارش در بین ایران و آمریکا برابر است. در ایالاتی همچون ویرجینیا در آمریکا که تبعیض نژادی در آن زیاد است، مرگومیر ناشیاز کرونا هم بیشتر است. ایران هم همینطور است، نهادهایی که نهادهای طبقات برنده هستند، همچون سازمان نظام پزشکی اصولا بهصورت ذاتی متحد با همه طبقات برنده دیگر هستند. یعنی اصولا نظام پزشکی از کانون وکلا دفاع میکند و کانون وکلا از اتاق بازرگانی دفاع میکند و اتاق بازرگانی از همه اینها دفاع میکند؛ یعنی نهادهای طبقات برنده و سلبریتیها و شخصیتهای روانشناسی موفقیت و... طبقهای هستند که برنده بودن طبقه برنده را دائم توجیه میکنند؛ یعنی دستگاه فرهنگی طبقه برنده سلبریتیها هستند. در این میان نظام پزشکی وقتی نامه مینویسد و میگوید اول سلبریتیها را درمان کنید، انگار از دستگاه فرهنگی توجیهکننده خود حمایت میکند. درحقیقت صنعت فرهنگ حمایت از طبقه سرمایهدار است. طبیعتا طبقه سرمایهدار هم حمایت میکند. نظام پزشکی در بخشهای مختلف از پزشکان سرمایهدار دفاع میکند؛ از اینکه پزشکان مالیات ندهند یا درست مالیات ندهند یا از اینکه پزشکان پلکانی مالیات ندهند یا پزشکان بهخاطر خطاهای خود مجازات نشوند. من فکر میکنم این ماجرا طبیعی است، طبقات برنده برای اینکه طبقه خود را بتنی کنند، از یکدیگر حمایت میکنند. درحقیقت اتحاد طبقاتی بین اینها برقرار است، همدستی طبقاتی بین طبقات برنده برقرار است که این را در نظام پزشکی، کانون وکلا، اتاق بازرگانی، اتاق اصناف و همه سازمانهای طبقات برنده میبینید، درحالیکه این همدستی را بین طبقات بازنده نمیبینید. چنین نامهای را درباره پزشکان و پرستاران ندادند. خیلی از پرستاران هنوز واکسن دریافت نکردهاند و سازمان نظام پزشکی در اینباره سکوت کرد. دلیل این است که پرستاران و کادر درمان، خانه هدف طبقات برنده نیستند. پرستاران هم بخشی از کسانی هستند که در سازمان بردهداری نظام درمان استثمار میشوند و طبیعی است طبقه برنده پزشکی از اینها حمایت نمیکند. اصولا این حمایت طبقاتی است و باید پرستاران را کنار طبقه پایین ببینید و پزشکان را کنار سلبریتیها و طبقه بالا ببینید و متوجه میشوید که چرا دستور واکسن به اینها نمیدهند و به آنها میدهند. اتحاد طبقات برنده در ایران قویتر از آمریکا است.»
نیاز سازمانهای سرمایهداری به ارتباط با قشر ژلهای سلبریتیها!
در پایان، امیر خراسانی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه اقتصاد سیاسی هم در ارتباط با حمایت سازمان نظام پزشکی از سلبریتیها برای دریافت در اولویت واکسن کرونا در ایران به «فرهیختگان» گفت: «این ماجرا توضیحی از جنس جامعهشناختی ندارد؛ یعنی توضیح از جنس روابط قدرت است. یک زمانی در همه دنیا سلبریتی دارید، ولی بخشی از این سلبریتی سازوکار نولیبرالیسم است. نولیبرالیسم با مرجعسازی گروه سلبریتی معنا پیدا میکند. سلبریتیها میتوانند برخی امور را با سرعت زیادی همگانی کنند. بدون توجه به اینکه نسبت آنها با حاکمیت رسمی چه باشد میتوانند این کار را انجام دهند و این قدرت سلبریتی است. مثلا بگویند پودر عقرب بخورید فلان اتفاق برای شما میافتد، خیلیها انجام میدهند. لازم است توضیحی بیان کنم؛ مساله سرکوب. یک زمانهایی با ایجاد فراموشی سرکوب میکنید و تاریخ دولتی مینویسید، در تاریخ رسمی یکسری چیزها را تغییر میدهید، براساس آموزههای خاصی قدم برمیدارید، خیابانها را بر شیوه خاصی نامگذاری میکنید، براساس ایدئولوژی خودتان است. به هر تقدیری که هست سعی میکنید مردم چیزهایی را فراموش کنند، چیزهایی را باب روز میکنید تا مساله اصلی فراموش شود. این سازوکار سرکوب سازوکاری بود که همواره سرمایهداری انجام میداد. مکانیسم سلبریتیها متفاوت است که صرفا بر تولید فراموشی نیست. در ایجاد عادتهای جدید کار میکنند و این مکانیسم پیچیدهای است. یعنی چیزی را طرد یا سرکوب نمیکنید، بلکه نوع معینی از بدل میسازید. باید همه خوشتیپ همانند فلان بازیگر باشند، خانمها پوشش اینچنینی داشته باشند. درواقع بر ایجاد حق انتخاب است، درنتیجه در امتداد بازار قرار دارد؛ یعنی سرمایهداری در یکجایی با ایجاد قابلیتهایی سرکوب میکند و شما را تبدیل به آدمی میکند که مدام میگوید مهارت فلان داشته باشید و 12 ساعت در روز کار کنید تا فلان موقعیت را بهدست بیاورید؛ یعنی بدن شما را تبدیل به آدمی میکند که قابلیت کار کردن 12 ساعت را دارید. یک کتابی درباره سرمایه داریم با موضوع قهوه که سرمایهداری چطور نتوانسته خواب را فتح کند. این حجم از قهوه نوشیدن در غرب و برای ما با چای، برای این است که بدنی را خلق کنید که بیشتر کار کند و قابلیت بهرهکشی داشته باشد. اسم بدن را بدنی نمیگویید که بهرهکشی میشود بلکه اسم آن را مهارت فلان کار داشتن میگذارید. اگر من و شما توامان بخواهیم در شرکتی ثبتنام کنیم، قاعدتا بدنی که تربیتشدهتر است، شانس بیشتری دارد. در این سازوکار سلبریتیها نقش جدی را بازی میکنند، چون قبلا که گروه مرجع، روحانیون، روشنفکران یا گروههای فکری بودند اصولی داشتند. روحانیون قواعدی داشتند، روشنفکران قواعد دیگری داشتند و خودشان قواعدی خلق میکردند و حالا گروه مرجع یک گروه ژلهای شده که هیچ چیزی ندارد. یک روز لاک فلان میدهد، یک روز ذهنیت انتخاب فلان گزینه را میدهد. من معتقد نیستم دوره قبل یا ادوار قبلی سلبریتیها با تطمیع پای انتخابات آمدند و انتخابات را داغ کردند، چراکه اینها بهلحاظ اقتصاد سیاسی با این مدل برخورد گره خوردهاند. هم طبقهای ژلهای هستند که بهلحاظ سبک زندگی و منطق بازار به آن گروه نزدیکتر هستند، درنتیجه طبیعی است بخواهند رای بدهند این کار را میکنند. برای همین من فکر میکنم از این دو جهت بسیار مهم است؛ یکی ژلهای بودن و میتوانند نه با سازوکار طرح و نصب بلکه با تسهیل سازوکار به ایجاد قابلیتهای جدید کمک کنند. یک مورد دیگر قشر ژلهای هستند که چون اصول مشترکی ندارند هر چیزی را میتوانند بیان کنند، درنتیجه حفظ این گروه مهم است. وضعیت موجود مسیر آمریکایی شدن است. در آمریکا هم سیستم اینچنین است، در هند هم سیستم از آنها حمایت میکند. این امر عجیبی نیست. این در ماهیت سلبریتیسازی و گروه مرجعسازی است. در تاریخ ما روحانیت رابطه خیلی سینوسی با حاکمیت تا قبل از انقلاب داشت. روشنفکران هم همینطور بودند و بسیاری با حاکمیت بد بودند و خیلی مواقع با حاکمیت بر اساس اصولی همراه نبودند.»