وطنم حادثه‌ها دید و چنان نخل رشید / ریشه گسترد و از اندوه گران گریه نکرد
  • ۱۳۹۹-۱۱-۳۰ - ۱۶:۳۱
  • 00
وطنم حادثه‌ها دید و چنان نخل رشید...
وطنم حادثه‌ها دید و چنان نخل رشید...

حسین اسرافیلی متولد سال ١٣٣١ در تبریز است. تحصیلات ابتدایی را در مراغه گذراند و با انتقال خانواده به تهران دنباله تحصیلات را در تهران ادامه داد و در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران لیسانس گرفت. او فعالیت‌های شعری خود را از سال ٥٤ آغاز کرد و نخستین دفتر شعری خود را با نام «تولد در میدان» در همان سال انتشار داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی از اولین افراد تشکیل‌دهنده حوزه هنری اندیشه اسلامی بود. مرحوم اوستا و استاد مشفق‌کاشانی و استاد محمود شاهرخی مشوق و راهنمای او در کار شاعری بوده‌اند.
اسرافیلی اشعار زیادی را برای اهل‌بیت(ع) دارد و بیشتر او را شاعر اهل‌بیت می‌دانند که با همان زبان شیرین ترکی اشعار زیادی درمورد اهل‌بیت مخصوصا امام‌حسین(ع) دارد. اما در این میان برای وطن و ایران یکپارچه هم چند شعر سروده است:
وطنم از غم گل‌های جوان گریه نکرد
سوخت و آب شد، از سوز نهان گریه نکرد
وطنم حادثه‌ها دید و چنان نخل رشید
ریشه گسترد و از اندوه گران گریه نکرد
زخم‌ها خورد ولی باز سرافراز استاد
نعش‌ها برد ولی از غم جان گریه نکرد
شعله در بال و پرش بود و نیفتاد به خاک
تیر در چشم و دلش بود و از آن گریه نکرد
گم نشد در ستم آتش و دود آوازش
خم نشد قامتش، از زخم گران گریه نکرد
وقتی از تیغ و تبر شاخه به خون می‌غلتید
ریشه در خاک، از آوار خزان گریه نکرد
ماه‌هایش رمضان بود و به روزان و شبان
خون دل خورد ولی از غم نان گریه نکرد
انتظار وطنم از گل نرگس زیباست
که به شوق کهن، از داغ جوان گریه نکرد
او یک شعر دیگری دارد که باز هم در این شعر، با تلفیق اشعار عاشورایی و تاکید به حب وطن سروده است:
تولد در میدان
پاکباز عشق را شور و شراری دیگر است
نوح این دریا نگاهش بر کناری دیگر است
گرد میدان را بشوی از بارۀ خونین رکاب
کین سوار عرصه را عزم دیاری دیگر است
خانه گر در آتش بیداد می‌سوزد چه باک؟
لانه مرغان حق را شاخساری دیگر است
سر به سودائی دگر می‌خواند آواز رحیل
کین دل مشتاق را با سر قراری دیگر است
تیشه گر بر سر نشسته آتش فرهاد را
شعله شیرین ما در کوهساری دیگر است
بال اگر در خون نشیند، همت پرواز هست
تکسواران خطر را راهواری دیگر است
کربلا دیدیم و در میدان تولد یافتیم
هم شهادتگاه ما معراج «دار»ی دیگر است
گر به خاک افتاد سرداری در این میدان چه باک
مرکب این سربداران را سواری دیگر است

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰