رضا شیبانی، شاعر جوان تبریزی است که خودش همواره معتقد است شهریار برای او استاد بلامنازع است. در دیدار با رهبری، وقتی شعری خواند، رهبری بعد از خواندن شعری گفتند: «شهریار هم در جوانی مانند شما شعر میگفتند.» او شعر گفتن را از همان تبریز شروع کرده و آنقدر به شعر علاقه داشت که برای رسیدن به سطحی خوب از شاعری، کلاسهای مختلف را رفته است تا بتواند کارش را در سطحی خوب پیش ببرد. میلاد عرفانپور، شاعر درباره او میگوید: «جریان برجسته شعر امروز متعلق به شعر انقلاب اسلامی است که شعر اصیل و فخیم فارسی را دامن میزند و شیبانی در پیشانی آن قرار دارد. جریان شعر انقلاب این سالها با چهرههایی مثل شیبانی آشنا شده که بهدنبال مطرح کردن نام خود نیستند و هدف اصلیشان اعتلای شعر انقلاب اسلامی است. اگر بخواهیم درمورد شیبانی حرف بزنیم، باید دو بعد را مدنظر داشته باشیم؛ یکی بعد ادبی و دیگری بعد فرهنگی شیبانی است که در بعد ادبی شعر وی متعهد به ارزشهای دینی و اجتماعی است. استحکام و اصالت شعر شیبانی و موضوعات مغفولمانده در ادبیات امروز از شاخصههای شعر وی هستند و در بعد فرهنگی او دارای دغدغههای فرهنگی در حوزه انقلاب و ادبیات انقلاب بوده و یکتنه پرچم ادبیات فارسی انقلاب را در آذربایجان برافراشته است.» از طرفی دیگر، محمدمهدی سیار، شاعر او را شاعری میداند که علاوهبر بحث شاعرانگی، به مسائل اجتماعی و سیاسی هم توجه دارد و میگوید: «شعر شیبانی شعری رشید، شنیدنی و خوشآهنگ است. نکته جالب توجه برای من از زمان رونمایی کتاب وی تا امروز که مجددا شعر وی را تورق کردم تکرار لذتبار اول شعر وی را داشت. ریزهکاریهای زبانی در شعر شیبانی از برجستگیهای شعر وی است. امروز آنچه توجه من را به خود جلب کرد، موسیقی کلمات و همنشینی آوایی واژهها در شعر وی است.»
شیبانی در شعرهایش بسیار سعی میکند از وطن بگوید و بیتفاوت به اتفاقات نباشد:
با سینه دریده خونین
در واپسین نفس
گفتند عاشقانه به نجوا:
آسوده باش گربه زخمی؛ ایران!
کفتارها گریختهاند...
یکی از دلایلی که رضا شیبانی را بهعنوان شاعر تبریزی یا به قول معروف، شاعر آذربایجانی معرفی میکنند و روی مساله آذربایجانش تاکید میکنند، این است که او خودش، بسیار روی این مساله تاکید میکند و درمورد اینکه آذربایجان همیشه برای ایران است، مطالب زیادی نوشته و جلسات بسیار هم برای این موضوع گذاشته و حتی جلسه شعری را در تبریز به اسم (شعرآورد) تشکیل داده است. او در گفتوگویی درباره این موضوع میگوید: «در جلسات شعر تبریز ما از عکس آقا استفاده میکردیم که گروهی که دارای تفکرات ملی بودند پیام دادند ما با ایرانیت شما مشکلی نداریم، ولی با وجود آن عکس در جلسه شعر شما مشکل داریم. ما در پاسخ گفتیم این عکس بخشی از رفتار و اصول ما است. ولی دیدم همانها که پیام دادند، بعد از چند جلسه به جمع ما اضافه شدند و امروز در زمینههای دینی نیز پیشرفتهایی داشتهاند. این خوب است که در جلسه شعر رهبری از شعرای دیگر کشورها نیز دعوت شد و به شعرخوانی پرداختند، ولی نباید از شعر خطه آذربایجان که همیشه نقشآفرین بودهاند مورد بیمهری قرار بگیرند. دامن زدن به آتش قومیت نباید در منطقه آذربایجان صورت بگیرد. برخی نمایندگان و مسئولان بهخاطر چند رای بیشتر یا یک میز به این آتش دامن میزنند. مردمان آذربایجان ملیگراترین افراد هستند و عدهای مطالبات آذربایجان را به موضوعات قومیتی تقلیل میدهند و این موضوع میتواند به وحدت ملی ما خدشه بزند. تلاشهای ما در «شعرآورد»های تبریز بر این بوده که نشان دهیم تعارضی میان زبان فارسی و ترکی نیست و تبیین این مساله از وظایف ما است.»
ما برزیگران خوشههای خشم
دریادلانی با شکمهای گرسنه
با صدهزاران آرزوی مرده در سینه
خرد و خمیر و خسته و زخمی
پای تنور رنج و آزادی
گندم کم آوردیم
تو با مشعلی از شعله نیرنگ در دست
اندیشناک آتشافروزی
با برقبرق وسوسه در چشم
سرمست از تاراج گندمزارهای شرق
میریختی در کام دریا دسترنج خلق دنیا را
آنقدر که دریا کم آوردی
ما گندم کم آوردیم
تو دریا کم آوردی
آنقدر که ای کدخدای گندم و نیرنگ
ای ناخدای قرنها در زخم پهلوی تمدن لنگرافکنده
مشرقزمین را
دریای خون کردی
آنسان که انسان را اگر از جور تو نانی به دست آمد
در کاسه خون زد