شهریار در سال ۱۲۸۵ در روستای خشگناب در بخش قرهچمن آذربایجان ایران در اطراف تبریز متولد شد. پدرش حاج میرآقا خشگنابی در تبریز وکیل بود. پس از اول متوسطه در تبریز در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون (تا ۱۳۰۳) و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. قبل از گرفتن مدرک دکتری «به علل عشقی و ناراحتی خیال و پیشآمدهای دیگر» ترکتحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان بهمنظور کار در اداره ثبت اسناد مشهد و نیشابور، به تهران برگشت و در سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی به استخدام درآمد و پس از مدتی به تبریز منتقل شد.
شهریار بیتردید محبوبترین شاعر یکصدساله اخیر ایران است، زیرا اشعار شورانگیز او تا دورترین روستاها در دل کشور و نیز تا بیرون مرزهای کشورمان نفوذ کرده است، چنانچه پروفسور سیدحسن امین مینویسد: «یکی از مهمترین معیارهای شعر ناب همین قبول خاطر و اقبال عمومی است. نام و شعر شهریار، نهتنها در مجامع رسمی مثل مجلس شورای اسلامی و مراکز مدنی، فرهنگی آموزشی و دانشگاهی بلکه در مساجد، حسینیهها، مجامع عرفانی و حتی کوچه و بازار هم مطرح شده است. شهریار در شعر فارسی از حافظ الهام گرفته و محبوبیت او بهحدی است که بعضیها او را «حافظ دوم» خواندهاند.»
آنچه مسلم و محقق است، اینکه هیچ شاعری از شاعران ایرانی پس از مشروطیت در زمان حیات خود به اندازه شهریار، زبانزد خاص و عام نشد. عارف قزوینی در عصر خود به مدد آواز دلکش و هنر تصنیفسازی خود، از احترام و اشتهاری بسیار برخوردار بود، اما حقیقت آن است که علاقهمندان به تصنیفهای وطنی عارف، محدود به قشر شهرنشین مرفه و باسواد ایران بودند و آنهم در شرایطی بود که نهتنها 80درصد جمعیت ایران روستایی بودند، بلکه از 20درصد جمعیت شهرنشین هم، گذشته از زنان که عموما بیسواد بودند نامی از شعر وطنی عارف قزوینی نشنیده بودند؛ اما شهریار را همه باسوادان و بیسوادان در مسجد و میخانه میشنیدند. یکی از مهمترین شاخصههای ادبی شهریار آن است که وی اگرچه زاده تبریز بود و به زبان ترکی آذربایجانی نیز شاهکاری مسلم چون «حیدر بابایه سلام» ساخت، اما زبانی را که برای تمامیت هنر شعر خود و بلکه برای تمامیت هویت فرهنگی_ اجتماعی_ ملی خود انتخاب کرد، زبان معیار پارسی دری بود. بهعبارت دیگر با اینکه شهرت شهریار در حیات خود او از مرزهای ایران فراتر رفته بود، بیشترین اشعار او به زبان پارسی و بیشترین مخاطبان او درونمرزی بودند. الهه عزیزیفرد، نویسنده درمورد شعر شهریار و اینکه او در اشعارش همیشه ایران یکپارچه را مدنظر قرار میداد، مینویسد: «قصاید و مثنویهای شهریار بیشتر از سرودههای دیگرش دیدگاههای سیاسی-تاریخی او را منعکس کرده است، زیرا این قالبها بیشتر و بهتر مجال تجلی افکار اجتماعی، سیاسی و تاریخی را دارا هستند. بیان دیدگاههای میهنی درقالب رخدادهای تاریخی در اشعار ترکی شاعر نیز قابلتوجه است و بخش مهمی از مضامین میهنی وی در این سرودهها جای گرفته است. او حتی در اشعار غیرسیاسی خود از پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی وطن غافل نمانده است. یکی از شگردهای شهریار آن بود که در اشعار غیرسیاسی هم گریزی به مسائل سیاسی و اجتماعی روز میزد و فریاد اعتراض برمیآورد. او در شعرهای ترکیاش سرکشتر مینماید.
اما یکی از ویژگیهای شهریار این است که آذربایجان را جزء لاینفک ایران میداند و میگوید:
پر میزند مرغ دلم با یاد آذربایجان
خوش باد وقت مردم آزاد آذربایجان
دیریست دور از دامن مهرش مرا افسرده دل
باز ای عزیزان زندهام با یاد آذربایجان
تا باشد آذربایجان پیوند ایران است و بس
این گفت با صوتی رسا فریاد آذربایجان
در بیستون انقلاب از شور شیرین وطن
بس تیشه بر سر کوفته فرهاد آذربایجان
در مکتب عشق وطن جان باختن آموخته
یارب که بود است از ازل استاد آذربایجان
ضحاکیان مرکزی بیرون برند از حد ستم
تا سر بر آرد کاوه حداد از آذربایجان
خون شد دل آزادگان یارب پس از چندین ستم
کام ستمگر میدهی؟ یا داد آذربایجان
جان داده آذربایجان امداد ایران را و نیست
ایرانمداران را سر امداد آذربایجان
تا چند در هر بوم و بر آوارهاید و دربهدر
دستی بهم ای نامور اولاد آذربایجان
از آتش پاشیدگی تا چند خاکسترنشین
آباد باید خانه بر باد آذربایجان
آزادی ایران ز تو آبادی ایران ز تو
آزاد باش ای خطه آباد آذربایجان
بر زخم آذربایجان هان شهریارا مرهمی
تا شاد گردانی دل دلشاد آذربایجان
شهریار چنان بر پیوند آذربایجان با ایران اصرار دارد که با وجود اختلاف لهجه یا زبان، بر حفظ وحدت ملی تاکید ورزیده و معتقد است جدا تلقی کردن آذربایجان از ایران امری محال است:
اختلاف لهجه ملیت نزاید بهر کس
گر بدین منطق ترا گفتند ایرانی نه ای
ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان
او همواره آذربایجان را فرزند عزیز ایران خطاب کرده و زمانی که در اشغال فرقه دموکرات است با دلی غمگین و لحنی آتشین میسراید:
بیکس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانان آذربایجان
هر زیانی کو قضا باشد به ایران عزیز
چون تو ایران را سری بیشت رسد سهم زیان
مادر ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر
روز سختی چشم امید از تو دارد همچنان
تو همان فرزند دلبندی که جانبازی تو
مینیاید در حدیث و مینگنجد در زبان
شهریار که خود بزرگشده اوج دوران مشروطیت و حقخواهی و وطنخواهی است، در برهههای مختلف تاریخی این ابراز ارادات به ایران و پیوند ناگسستنی آذربایجان با این مرز و بوم را به رخ میکشد تا زمینهای برای تفرقه باقی نگذارد:
آزادی ایران ز تو آبادی ایران ز تو
آزاد باش ای خطه آباد آذربایجان
تا باشد آذربایجان پیوند ایران است و بس
این گفت با صوتی رسا فریاد آذربایجان