نگاهی به اندیشه‌های فیلسوف ایتالیایی، آنتونیو گرامشی
زهرا سلیمانی‌اقدم : امروز سالروز مرگ یکی از فیلسوفان مشهور ایتالیایی است؛ فیلسوفی نظریه‌پرداز در قاموس اندیشه‌های مارکسیست و بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا. فیلسوفی که در ایران به خاطر جذابیت‌های بزرگان اندیشه‌های چپ چون مارکس، انگلس، لنین و استالین و قرار گرفتن زیر سایه آنها کمتر شهرت یافته و به آن پرداخته شده است.
  • ۱۳۹۶-۰۲-۰۶ - ۱۴:۴۶
  • 00
نگاهی به اندیشه‌های فیلسوف ایتالیایی، آنتونیو گرامشی
انسانی به سبک مارکسیسم
انسانی به سبک مارکسیسم

امروز سالروز مرگ یکی از فیلسوفان مشهور ایتالیایی است؛ فیلسوفی نظریه‌پرداز در قاموس اندیشه‌های مارکسیست و بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا. فیلسوفی که در ایران به خاطر جذابیت‌های بزرگان اندیشه‌های چپ چون مارکس، انگلس، لنین و استالین و قرار گرفتن زیر سایه آنها کمتر شهرت یافته و به آن پرداخته شده است. آنتونیو گرامشی که از مارکسیسم ارتدوکس پوزیتیویست سرخورده شده بود، نقش برجسته‌تری به اندیشه‌های فرهنگی و روشنفکری بخشید. در باب اهمیت گرامشی علاوه‌بر اینکه مبارزات عملی و درایت نظری و اهمیت تاریخی زندگی او اعتبار آثارش است این را هم باید افزود که متفکران جدی و با‌اهمیتی مانند پولانتزاس، بتلهایم، کلتی و آلتوسر از تفکر او تاثیر پذیرفته‌اند.
۲۷ آوریل ۱۹۳۷ زمان که گرامشی در بیمارستان زندان ایتالیایی فاشیست درگذشت، ۳۳ دفترچه، حاوی ۲۸۴۸ صفحه یادداشت از خودش به جا گذاشته است. این یادداشت‌ها که به گفته خود او عصاره اندیشه‌های 12سال آخر عمرش بوده، حاوی مطالبی است که آنها را همچون سکان و تکیه‌گاهی برای مقابله و مبارزه با فشارهای روانی و جسمانی فاشیست‌ها به شمار می‌آورد. عباس میلانی در مقدمه خود بر ترجمه گرامشی «دولت و جامعه مدنی» این‌گونه شرح می‌دهد که این نامه‌ها، که به زیبایی نگارش یافته در عین حال عمق و گستردگی مطالعات گرامشی را هم نمایان می‌سازند و از ارزش ادبی، سیاسی و تاریخی خاصی برخوردارند. دست‌نوشته‌های گرامشی بعد از مرگ او با عنوان «یادداشت های زندان» منتشر شده و توجه‌ها را به خود جلب کرده است.
مضمون «یادداشت‌های زندان» تحلیل و تعلیل تاریخ ایتالیا جزم‌اندیشی در مارکسيسم، نقش جامعه‌ای مدنی و ماهیت ایدئولوژی بورژوایی، ظهور فاشیسم در ایتالیا و سرانجام استراتژی و تاکتیک‌های مبارزانی است.

 تاکید بر آگاهی انسان
عباس میلانی معتقد است: «در خصوص تفسیر اندیشه‌های گرامشی اختلاف‌نظرهای عمده‌ای وجود دارد. علی‌رغم این اختلاف‌نظرها پیرامون اندیشه گرامشی در میان مفسران ادبیات سیاسی مارکسیسم یک وحدت نظر وجود دارد و آن اینکه گرامشی، همراه با کارلی کرشی و لوکاج، مارکسیسم ارتودکس را چنان بازسازی کرد که جایی برای نفوذ و اثر اندیشه و نیز تاثیر نیرومند اراده انسان در آن پدید آمد.
استدلال‌های گرامشی براساسی قرائتی از مارکسیسم قرار داشته که بسیار ظریف‌تر و پیچیده‌تر از برداشت‌های خام‌انديشانه و اکونوميستی متداول بوده است. گرامشی بر نقش آگاهی و اختیار انسان تاکید داشته، ماتریالیسم منفعلانه مارکسیسم را مورد نقد و انتقاد قرار می‌داد و در عوض از نقش اراده انسان و فلسفه «پراکسیس» دفاع می‌کرده است. به نظر گرامشی، انسان صرفا به عنوان اینکه خود جزئی از طبیعت است با طبیعت رابطه برقرار نمی‌کند، بلکه فعالانه و از طریق کار و فن وارد این رابطه می‌شود. بنابراین این روابط ابزار‌گونه نیستند؛ بلکه فعال و آگاهانه‌اند. همین تاکید بر نقش مستدل اندیشه‌ها و آگاهی انسان و تاثیر آنها بر زیربنای اقتصادی جامعه ویژگی شاخص اندیشه گرامشی را تشکیل می‌دهد.

 فرهنگ پویا
قالب تاریخی-  فرهنگی مارکسیسم آنتونیو گرامشی با دیگران تفاوت‌هایی دارد. اصلیت فرهنگ پایه‌ای قومی و نیز مطالعات و تجربیات پربارش در زندگی سیاسی، شرکت مستقیم در مبارزات کارگری شهرهای بزرگ صنعتی و ارتباط وی با جریانات تاریخ‌گرایی ایتالیایی، به زندگی و آثار گرامشی ابعادی گوناگون و انسانی بخشیده است. حسین افشار، استادیار دانشگاه علامه در مقاله خود با عنوان «انسان‌شناسی فرهنگی - سیاسی از منظر گرامشی» معتقد است زیستن در متن دو موقعیت متفاوت اجتماعی - فرهنگی سبب شده گرامشی با ارزش‌های ویژه و متفاوت فرهنگی، نه به‌گونه‌ای مکانیکی که به شکلی پویا، برخورد کند. گرامشی هرگز هسته اصلی بحث انسان‌شناسی - یعنی انسان را - حتی در گرماگرم مبارزات تلخ و بی‌رحم سیاسی به دست فراموشی نسپرده است. از این روست که مفهوم فرهنگ ملی مردمی و کارکرد روشنفکرانه آن برای گرامشی قابل‌تامل بوده است. «مفهوم جهان خود پاسخگوی مسائل معینی است و از واقعیتی نشات می‌گیرد که در تازگی با اصالت است. چگونه ممکن است با تفکری که درباره موضوع‌های قدیمی و غالبا بسیار قدیمی و کهنه‌شده شکل گرفته، به زمان حال و زمان حال معینی اندیشید؟ اگر چنین چیزی روی دهد به این معنا‌ست که به ناهمزمانی دچار شده‌ایم و بیشتر به سنگواره‌ می‌مانیم تا به موجودات زنده نوگرا.» (درباره آموزش و فرهنگ)

 جامعه مدنی
گرامشی از اصطلاح جامعه مدنی از قلمروی خصوصی یا غیردولتی (شامل اقتصاد) استفاده کرد، اما تصویر وی از جامعه مدنی بسیار متفاوت از تصویری است که مارکس ارائه کرده است. برای گرامشی، جامعه مدنی صرفا گستره نیازهای فردی نیست؛ بلکه گستره سازمان‌هاست و توان نظم‌یابی درونی عقلانی و توان آزادی را دارد. گرامشی بر سازمان پیچیده جامعه مدنی به مثابه «همنوایی ارگانیسم‌هایی نام می‌برد که عموما خصوصی نامیده می‌شوند و در آن هژمونی و توافق خودانگیخته، سازمان می‌یابد.» (گرانشی، ۱۹۷۱، ص ۱۲-۱۳)
 او می‌گوید که تمایز بین دولت و جامعه مدنی صرفا روش‌شناختی است، زیرا سیاست عدم‌مداخله دولت، نظیر آزادسازی بازارها، را نیز خود دولت برقرار می‌کند. (گرامشی،1971)
گرامشی در یادداشت‌های خود در شرح رابطه دقیق دولت و جامعه مدنی از استعاره‌های متفاوتی استفاده می‌کند. جامعه مدنی کاملا توسعه‌یافته به مثابه نظام حائلی نشان داده می‌شود که قادر است در برابر «تجاوزهای» بحران‌های اقتصادی مقاومت و از دولت دفاع کند. در عین حال، در یادداشت دیگری، روسیه ۱۹۱۷، با «وضع ابتدایی» و جامعه مدنی توسعه نیافته‌اش را در برابر کشورهای غربی قرار می‌دهد که در آنها دولت به مثابه خندقی بیرونی است که پشت آن یک نظام دفاعی نیرومند در جامعه مدنی قرار دارد. گرچه مارکس بر جدایی بین دولت و جامعه مدنی تاکید می‌کند، گرامشی بر روابط متقابل این دو تاکید دارد و می‌گوید واژه دولت در استفاده محدود و روزمره‌اش ممکن است اشاره به حاکمیت داشته باشد، اما مفهوم دولت در حقیقت شامل عناصری از جامعه مدنی است. دولت که دقیقا تحت‌عنوان حاکمیت تعریف می‌شود با سرکردگی‌ای که در جامعه مدنی سازمان می‌یابد، حفظ می‌شود، در عین حالی که سرکردگی طبقه‌ مسلط با دستگاه‌های دولتی تحکیم می‌یابد.
با این حال، دولت چنان‌که می‌کوشد افکار عمومی را آموزش دهد و در اقتصاد مداخله کند دارای «کارکردی اخلاقی» است. گرامشی می‌گوید مفهوم محض قانون نیز باید به نوبه خود گسترش یابد؛ زیرا عناصر عرف یا عادت، می‌تواند بدون قهر یا مجازات، فشاری مشترک برای همنوایی با جامعه مدنی وارد آورده است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران