

هدف عالی موزهها دانشافزایی، شناخت و فهم بیشتر مخاطبان از پیشینه تاریخی یا فرهنگی است که اشیای موزهای دارند. موزهها کنجکاوی و همینطور حس جستوجوگرانه مخاطبان را قلقک میدهد و بازدیدکنندگان پس از خروج از موزهها لااقل فهم و شناخت کلی نسبت به آنچه دیدهاند و آنچه به آنها ارائه شده است دارند. برای نمونه به موزههای آلمان میتوان اشاره کرد. مردم این کشور برای همه چیز موزه دارند. از موزه شکلات و قهوه گرفته تا موزههایی برای شنیدن داستانهای هر شهر که با تئاتر و جلوههای ویژه تاریخچه مختصری از آن شهر به شما ارائه میشود. حتی کارخانههای خودروسازی این کشور همچون بنز موزه دارند یا صنعت عطرسازی، کشتیسازی و قایقرانیشان، حتی موزههای علم و فناوری یا آب و هوا که تغییرات اقلیمی جهان را به نمایش گذاشته است. موزههایشان برخلاف ایران، پر از جوانانی است علاقهمند که با خلاقیت موزهداران بر فهم کلی خود از گذشته و پیرامونشان میافزایند. توضیحات نهتنها مکتوب بلکه صوتی و گاه تصویری است به این ترتیب که مخاطب پشت مانیتور قرار میگیرد و پرسشهای خود را میپرسد و پاسخش را تصویری دریافت میکند. موزهها اغلب جایی برای نشستن و استراحت دارند و حتی میتوان به برخی اشیا دست زد و آنها را لمس کرد، اما کمتر کسی این کار را میکند. نورپردازی موزهها کاملا خلاقانه است و حتی رنگ سالنهای نمایش جذاب انتخاب شده است.
بروشور، کاتالوگ، کارت پستال، آهنربا، دفترچه یادداشت، مجسمه، لیوان و جاسوئیچی از اشیای موزهای از محصولاتی هستند که معمولا در بخش جنبی موزهها به فروش میرسند. همچنین همه موزهها بروشور معرفی همراه نقشه دارند. همینطور کافیشاپ دارند برای نوشیدن یک فنجان قهوه و حتی قرار و مدارهای کاری و غیرکاری.
بلیت موزهها اما برای بزرگسالان و کودکان متفاوت است. خیلی از موزهها برای زیر 26 سالهها نیمبهاست و زیر 18 سالهها گاه رایگان. برای کسانی که با خانواده میروند نیز تخفیف در نظر گرفته میشود؛ مثلا دو نفر بزرگسال و دو بچه تخفیف دارند و به این ترتیب سعی میکنند مخاطبان را از همه گروههای سنی جذب کنند. نگاهی به موزههای خارج از کشور نشان میدهد که ایران راهی بس طولانی برای رسیدن به این استانداردها دارد یا حداقل عزمی جدی برای رسیدن به این استانداردها میخواهد.
