به گزارش «فرهیختگان»، از دیروز و با پافشاری ایالاتمتحده بر یک روند غیرحقوقی و غیرقانونی مکانیسم ماشه از دید و نظر کاخسفید فعال شده و مطابق آن تحریمهای لغوشده در ۶ قطعنامه پیشین سازمان ملل احیا شدهاند. این درحالی است که از یکسو اعضای حاضر در توافق هستهای اعماز چین، روسیه و کشورهای اروپایی صراحتا اعلام کردند آمریکاییها امکان استفاده از مکانیسم ماشه را نداشته و اقدام اخیرشان فاقد اثر حقوقی و قانونی است و ازسوی دیگر اعضای شورای امنیت، رئیس موقت آن، بهاضافه آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل توضیح دادند که تفسیر و تعبیرشان از آنچه در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ آمده، متفاوت از مسیر ایالاتمتحده است و لذا نمیتوانند مطابق آنچه واشنگتن میخواهد رفتار کنند؛ از اینرو هم در شورای امنیت نهتنها کمیته ناظر و دیگر سازوکارهای اجرایی قطعنامههای قبلی ایجاد نشده، بلکه حتی درخواست آمریکا مبنیبر فعالسازی مکانیسم ماشه در دستورکار جلسات این شورا قرار نگرفته است.
در اینباره صرفنظر از مساله حقوقی- تاریخی که آن را از هر مساله دیگری مستثنی میکند، وضعیت کنونی از دو منظر قابل تحلیل و ارزیابی است؛ اول بعد سیاسی و دوم بعد اقتصادی. از منظر سیاسی، درخصوص چالشی که امروز میان تهران و واشنگتن وجود دارد، باید گفت شرایط کنونی متفاوت از هر زمان دیگری است و برای مثال برخلاف دوره تحریمی سالهای ۹۰ و ۹۱ اکنون ایالاتمتحده برای فشار به ایران تنهاست و علاوهبر اینکه چین و روسیه از اقدام آنها حمایت نمیکنند، اروپاییها هم میگویند تحریمی احیا نشده و اتفاقی نیفتاده است. این وضعیت میتواند در آیندهای که البته نزدیک نیست، در مباحثات سیاسی بینالمللی و در چالشهای موجود در نهادهای بینالمللی ازجمله سازمان ملل، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دیوان لاهه بعدها مبنای قضاوت قرار گیرد.
عرصه اقتصاد متفاوت از میدان سیاست
از منظر اقتصادی اما ماجرا کاملا متفاوت است، هرچند باید بگوییم و نمیتوانیم چشمپوشی کنیم که مساله سیاسی در این خصوص و آنچه در شورای امنیت سازمانملل اتفاق افتاده دارای اهمیت است، اما باتوجه به واقعیات میدانی بهناچار باید این مساله را هم مدنظر داشته باشیم که آمریکا بهخاطر تسلطی که در بازارهای بینالمللی و در مسیر نقلوانتقالات پولی دارد و همچنین بهخاطر اینکه توانسته در منطقه و در بسیاری از کشورهای جهان نفوذ امنیتی قابلتوجهی ایجاد کند، میدان تجارت و اقتصاد را متفاوت از اظهارنظر و کنشهای سیاسی کرده است.
برخلاف عرصه سیاست که اروپاییها بیانیه میدهند و ایستادگی میکنند، در اینجا مجموعهها و شرکتهای مختلف اقتصادی تابع قوانینی هستند که قلدری آمریکا ایجاد کرده و اگر برخلاف آن رفتار کنند، عواقبی گریبانگیرشان خواهد شد. بهصراحت اینکه عرصه تجارت خارجی ایران همچون گذشته، اعماز تجارت اورانیوم غنیشده و دیگر مواد هستهای و تکنولوژیهای مربوط به این حوزه، تجارت نفت و مشتقات آن و انواع و اقسام کالاهای تجاری دیگر با محدودیتهای زیادی مواجه است و به این سادگیها هم مرتفع نخواهد شد.
نکته آخر در اینخصوص هم اینکه باتوجه به اظهارات شنبهشب محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه و حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران که هر دو در صداوسیما حضور یافته بودند و با مردم گفتوگو میکردند، احتمال توسعه تلاشهای آمریکا برای افزودن فشار به ایران بهخصوص در حوزه اقتصادی وجود دارد و از اینرو هم برای کوتاهمدت و هم برای بلندمدت باید تدبیری برای مدیریت فضای کنونی و مواجهه با ایالاتمتحده اندیشیده شود.
چه باید بکنیم؟
همچنانکه در بالا توضیح دادیم، مزیت سیاسی در چالش کنونی با آمریکا بهرغم اینکه ارزشمند است، آنچنانکه برخی انتظار دارند یا به اشتباه درباره آن غلو میکنند، باعث نخواهد شد مشکل اصلی و فوری کشور یعنی مساله اقتصاد مرتفع شود. از طرف دیگر آنچه مشخص و انکارناپذیر است این است که راهحل همه مسائل و مشکلاتی که اکنون ایران با آنها دستبهگریبان است از داخل نشأت میگیرد و تغییر و تحولات از مبدایی در داخل کشور است که بهسمت سیاست خارجی و روابط بینالملل ما میرود و برای مثال میتواند گرهگشای اقتصاد داخلی و تجارت خارجی ما هم باشد. اگر فرض کنیم دولت دل به تغییرات سیاسی در ایالاتمتحده نبسته باشد و ایضا ارادهای برای تغییر و تحول در کوتاهمدت داشته باشد، اکنون گزینههایی هستند که اگر آنها را مدنظر قرار دهد، میتواند حتی در کوتاهمدت به مدیریت فضا پرداخته و از این بیعملی و بعضا اقداماتی که برخی دیگر از اقدامات را خنثی میکند، دست بردارد.
اول از همه ایران باید پیغامهایی قابلفهم و دقیق به کشورهای خارجی ارسال کند، مبنیبر اینکه توان مدیریت داخلی خود را دارد؛ پیامهایی که هم حساب کار را به دست آمریکاییها و متحدانش بدهد و هم اینکه همراهان ایران اعماز چین و روسیه و دیگر همسایگان را امیدوار به ارتباط موثر نگاه دارد. این هم براساس همان ایدهای که میگوید حکمرانی چیزی نیست جز تصویر آینده و فروش آن به امروز حاصل شده و مبانی علمی و تجربی دارد که بعید است در سطوح مدیران ارشد کشور کسی از آن بیاطلاع باشد.
شاید بپرسید در چنین فضایی آیا اساسا امکان چنین کاری هست یا خیر و اگر دولت میخواست یا میتوانست چنین کاری کند، چرا در هفتسال گذشته انجام نداده است؟ پاسخ اینجاست که اولا دولت با همان پیشفرضهایی که چند سطر بالا گفته شد باید به میدان بیاید، ثانیا باید وحدت رویه و عملی در میان نهادهای مختلف برای کمک به دولت صورت پذیرد و ثالثا به ایدهها و پیشنهادهای کارشناسان توجه جدی شود. بهعنوان مثال، کارشناسان اقتصادی میگویند اکنون زمان عرضه دارایی مالی است و علاوهبر آن بهصورت همزمان باید سیاست پولی انقباضی آنچنان در کشور درپیش گرفته شود که کل نقدینگی را هدف بگیرد. برای عرضه دارایی مالی همین کارشناسان عرضه اعیان املاک خارج از شهرها را که دراختیار دولت هستند و مساحتی بیش از دو میلیون مترمربع را شامل میشوند، مثال میزنند. این راهکاری است که ارزیابیها نشان میدهد بهوسیله آن دولت میتواند بودجه جاری خود را برای یک بازه 10 ساله تامین کند؛ چیزی که علاوهبر استحکام دولت باعث میشود برای بلندمدت فشار خارجی به چالش کشیده شود. از طرف دیگر از این مسیر با ابتکارهایی میتوان تورم را هم کنترل و افزایش افسارگسیخته آن را تاحدود زیادی مهار کرد.
دوم: استفاده از ظرفیتی است که اکنون شکاف میان آمریکا و دیگر اعضای شورای امنیت برای ما ایجاد کرده است. یکی از این اعضا که ازقضا اکنون فرصت همکاری با آن است و شاید چندماه دیگر این فرصت مطلوب فراهم نباشد، چینیها هستند. درخصوص ارتباط با چین بهجز ایستادگی اخیر آنها مقابل آمریکا در سازمان ملل و صرفنظر از درگیری سفت و سختشان با ترامپ، باید ملاحظه دیگری را نیز درنظر گرفت. چینیها در ارتباط با ایران مثل شخص مارگزیده شدهاند و نگرانند که بهمحض دریافت پالسی ازسوی آمریکا، تهران بهسمت غرب بچرخد و منکر روابط قبلی با پکن شود، از اینرو اولا باید نظرمان درمورد روابط با پکن را قطعی کرده و به آن بلندمدت نگاه کنیم و ثانیا به آنها اطمینان بدهیم که چه در دولت روحانی و چه با تغییر وی، در این سیاست خللی ایجاد نخواهد شد. پس از اینکار باید مانند چیزی که در توافق 25 ساله آمده، ابتدا مشارکت خود و تسویههای فیمابین را از مسیر سرمایهگذاری عمرانی در ایران هدفگذاری کرده و سپس صادرات و واردات را نسبتبه آن تنظیم کنیم. در اینخصوص هم شاید بپرسید چه تضمینی برای ورود چینیها به همکاری راهبردی با ایران وجود دارد؟ پاسخ دشوار نیست، چینیها میدانند ضربه به ایران، ضربه به امنیت در مرزهای غربی چین است و اگر وارد یک همکاری راهبردی نشوند، معلوم نیست خواب آمریکاییها برای پکن چه زمانی تعبیر شود.
سوم تمرکز بر کشورهای همسایه است. ایران باید با فوریت نسبتبه ایجاد شبکهای برای تسویه مالی در کشورهای هممرز اعماز پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، آذربایجان، عراق و ترکیه اقدام کرده و تلاش کند در فضای نیمهرسمی و نقاطی متفاوت از ساختارهایی مانند بانک، پرداختهای خود را مدیریت کند. این مسیر البته با دشواریهایی همراه است، اما باتوجه به تاثیر عمیقی که اکنون ایران بر همسایگان خود دارد، شدنی است و نتیجه آن هم بسیار قابلتوجه خواهد بود.
چهارم همکاری تنگاتنگ اقتصادی و تجاری با روسیه است؛ مسیری که زیرساختهای آن فراهم است و تجربه چندماه و چندسال اخیر هم نشان داده که تمایل مناسبی در طرف خارجی یعنی مسکو برای افزایش این همکاریها وجود دارد. ظرفیت تامین کالا از روسیه ازقضا از آن مسیرهایی است که برخلاف تصور برخی به هیچعنوان محدودیتهای معمول را ندارد و از امکان توسعه و گسترش بالایی نیز برخوردار است.
به گفته وی درخواست مجلس از دولت این است که این موضوع را به جدیت پیگیری کرده و نمونههایی از انجام این تجارت را به خانه ملت معرفی کند.
اخبار مرتبط: