به گزارش «فرهیختگان»، با پیچیده شدن شرایط اقتصادی کشور، دومینوی تولید در سینمای ایران نیز با سختیهای بیشتری مواجه شده است. هزینههای تولید بالاتر رفته و دستمزد برخی عوامل ازجمله بازیگران، با افزایش سرسامآوری مواجه شده است. این درحالی است که قیمت بلیت، ثابت مانده و تعداد مخاطبان سینما با افت قابلتوجهی همراه بوده است.
در چنین شرایطی که افزایش تصاعدی هزینههای تولید با افت فاحش مخاطب مواجه شده، قدرمسلم باید با تبعاتی در حوزه سرمایهگذاری و تولید فیلمهای سینمایی همراه باشیم، اما نکته عجیب ماجرا آنجایی است که سینمای ایران با همین شرایط نیز به عطش بالای تولید خود ادامه داده و حتی با وجود عدمبازگشت سرمایه نیز ترجیح میدهد پرکار ظاهر شود. این عطش تولید تا جایی است که طی امسال که تمام بنیان کشور تحتتاثیر ویروس کرونا بوده، تا امروز که 6 ماه از سال میگذرد، بیش از 50 فیلم سینمایی جلوی دوربین رفته که آماری بسیار عجیب و تاملبرانگیز را نشان میدهد. درحالی که در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی، تا همین امروز حتی به سینماگران اجازه فیلمبرداری هم داده نشده و کشورهای صاحب صنعت در حوزه سینما نظیر هندوستان نیز تا به امروز قوانین سفتوسختی برای تولیدات سینمایی خود اتخاذ کردهاند که سبب شده تا جایگاه این کشور بهعنوان نخستین کشور در حوزه تولید فیلم با آمار شکننده و عجیبی روبهرو شود.
در ایران اما پولهایی که سرمایههای فیلم میشوند، خود محل تشکیک هستند. اینکه سرمایهگذارانی که در روزگار نرمال سینما، بارها طعم شکست را تجربه کردهاند، حالا باز هم در این روزگار کرونایی که سینما به چنین وضعیتی دچار شده، با اشتیاق پولهای خود را به چرخه تولید رساندهاند، بسیار عجیب و غیرواقعی به نظر میرسد. از دیگر سو، این حجم فیلمهای پشت صف اکران سبب میشود تا سینما حداقل طی یک الی دو سال آینده نتواند روال معمول خود را در زمینه نمایش پی بگیرد و به این ترتیب، فیلمها لااقل نمیتوانند به مانند سال گذشته، طی چند هفته، اکرانهایی طولانی و با سالنهای زیاد را تجربه کنند. این دو پارامتر در کنار مختصاتی دیگر که یک آینده مبهم را برای سینمای ایران تشریح میکنند، منافاتی کلی با وضعیت تولید این روزهای سینمای ما دارند و این علامت سوال را بهوجود میآورند که این میزان عطش تولید در شرایط کنونی، به چه دلیل و ضرورتی وجود دارد. آنهم زمانی که سازمان سینمایی نیز حمایت خاصی از فیلمسازان به عمل نیاورده و خود فیلمساز و سرمایهگذار به تنهایی، جور سختیهای اثرش را به جان میخرد اما باز حاضر است که با وجود این همه موانع فعلی و آتی، به کار خود ادامه داده و به فعالیت بپردازد.
مقایسه آمار تولید در سینمای ایران و جهان
نگاهی به آمار تولید سینمای ایران طی سالیان اخیر نشان میدهد که حدود 135 فیلم توانستهاند بهطور میانگین در طول سال ساخته شوند. این آمار در مقایسه با یک دهه پیش سینمای ایران، از رشد 30 درصدی برخوردار است. جالب آنکه سینمای ایران در همان یک دهه گذشته، با کمبود سالن برای نمایش 90 الی 100 فیلم سالانه خود مواجه بود و امروز که نهضت سالنسازی در ایران بهوجود آمده، با رشد 30 درصدی تولید، باز هم همان کمبودها و موانع در زمینه نمایش فیلم وجود داشته و عملا اتفاق خوشایندی در زمینه عدالت در اکران و نمایش نرمال تمامی فیلمهای تولیدشده در سینمای ایران رخ نداده است. علاوهبر کمبود سالن، برخی سوءمدیریتها و تصمیمگیریهای اشتباه که هنوز هم ادامه دارد سبب شده تا اقتصاد سینما در کمتر از 10 درصد تولیدات سالانه چرخش داشته و مابقی آثار به ضرر هنگفت رسیده و اتفاق بهینهای را برای شاخصهای سینمایی ایران به همراه نداشته باشند. هندوستان تا پیش از شیوع کرونا، کمی بیش از دو هزار فیلم را در طول سال تولید میکرد و دهههاست که بهعنوان بزرگترین کشور تولیدکننده فیلم در جهان شناخته میشود.
چین با تولید 1000 فیلم در طول سال در رتبه دوم و آمریکا با کمی اختلاف در رتبه سوم قرار دارد. این درحالی است که کل 47 کشور اروپا، در طول یک سال چیزی در حدود دو هزار فیلم تولید میکنند.
ایران درحالی متوسط تولید 135 فیلم در طول یک سال را دنبال میکند که طبق شاخصها که شامل تعداد سالن فعال و میزان جمعیت میشود، میزان تولیدش به مراتب بیشتر از تمامی این کشورهایی است که آمارشان پیشتر قید شد. تولیدات هند، چین، آمریکا و اروپا متناسب با سالنهای فعال و میزان جمعیت آنهاست اما در ایران، این میزان تولید نه متناسب با 550 سالن فعال است و نه 60 میلیون جمعیتی که میتوانند از فیلمها استقبال کنند. به همین دلیل سالهاست که آمار تعداد مخاطبان سینما در ایران، زیر یک درصد جمعیت کل کشور بوده و فیلمها نیز نمیتوانند به صورت عادلانه، رنگ پرده را در سراسر ایران دیده و طی مدت زمان مناسبی در نمایش بمانند.
وقتی بیعدالتی از خود سینماگران آغاز میشود
تا اینجا از بیعدالتیها در تولید و اکران گفتیم اما بیعدالتی بزرگتر قبل از تولید و اکران رخ میدهد یعنی پیش از کلید خوردن یک فیلم و در زمان بسته شدن تیم. طبق آمارهایی که «فرهیختگان» از چند مدیرتولید سینمایی بهدست آورده، درحال حاضر، نمیتوان یک فیلم کمبازیگر و آپارتمانی را بهعنوان به صرفهترین و ارزانترین اثر سینمایی، با زیر دو میلیارد تومان تولید کرد. طبق این آمار، هزینه نرمال تولید فیلم در ایران چیزی حدود چهار میلیارد تومان است که این هزینه با توجه به نوع فیلمنامه، تیم تولید و گونه اثر، تا ارقام عجیبی که طی این سالها برخیشان رسانهای شده، افزایش مییابد.
درواقع اگر متوسط هزینه چهار میلیارد تومان را در 135 فیلم تولیدشده یک سال سینمای ایران ضرب کنیم، به عدد 540 میلیارد تومان در سال میرسیم. حال اگر برخی رانتها و پولشوییهای سینمایی را که قطعا به افزایش رقم تولید سالانه منجر میشوند در این آمار لحاظ کرده و اینگونه بیندیشیم که با این مخارج، هزینه تولید سالانه، به دو برابر مقدار نرمال خود خواهد رسید، با رقم هزار میلیارد تومان در سال مواجه میشویم که این رقم در برابر بسیاری از پولشوییها و رانتهایی که در کشور وجود دارد و دادگاه آن درحال برگزاری است، رقم چندان چشمگیری نیست. بنابراین از همین مقایسه میتوانیم متوجه شویم که اقتصاد سینمایی ایران تا چه اندازه کوچک است و گردش مالی این صنعت در گیشه که کمتر از 300 میلیارد تومان است تا چه اندازه، کمتر از هزینههای تولید آن است.
این قیف وارونه در شرایطی قابلتوجه است که تعداد تولیدات سالانه سینمای ایران، طبق ضریب شاخصهایی که پیشتر عنوان شد، از هند، چین، آمریکا و اروپا بیشتر است، اما رقم گیشه که کمتر از یکسوم هزنیه تولید سالانه است، بسیار کمتر از این کشورهای صنعتی در حوزه سینما محسوب میشود که همین، آسیب ماجرا و نادرست بودن مهندسی تاکتیکهای سینمایی از مدیریت تا اجرا و از مدیران پشتمیزنشین تا خود سینماگران را نشانه گرفته است. یعنی این بیعدالتی، ابتدا از خود سینماگران آغاز شده و سپس با برخی سوءمدیریتها و آشنابازیها، به مراحلی میرسد که سبب پیدایش چنین وضعیت بغرنجی برای سینمای ایران شده است.
بگوییم اشتباه زیرساختی بخوانیم ناعدالتی در تولید
طبق اطلاعات موثقی که «فرهیختگان» از چند مدیرتولید سینمایی بهدست آورده، یک تیم سینمایی با حداقل 42 نفر و حداکثر تا 80 نفر بسته میشود. هر چند این تیم بسته به نوع و خواست فیلمنامه و با حضور هنروران میتواند تا چندصد نفر افزایش یابد اما تعداد معمول یک تیم سینمایی مابین 42 تا 80 نفر است. دیگر همه میدانند که بازیگران، بیشترین دستمزد یک اثر سینمایی را دریافت میکنند که میزان دستمزدشان بسته به میزان بودجه هر اثر و البته برش آن بازیگر و چهره بودنش، بین یکدوم تا یکسوم کل بودجه تولید را شامل میشود. حال آنکه اگر تعداد نرمال بازیگران اصلی یک فیلم را 4 نفر بدانیم و تعداد اعضای تولید یک فیلم را در کمترین میزانش یعنی 42 نفر، باید بگوییم که نصف بودجه این فیلم متعلق به 4 نفر است و نیم دیگری از بودجه نیز بین 38 نفر تقسیم میشود.
حالا اگر تعداد بازیگران اصلی یک فیلم را 6 نفر بدانیم و تعداد اعضای یک پروژه را 80 نفر، باید بگوییم نیمی از بودجه این فیلم میان 72 نفر تقسیم میشود. تازه در بین همین 72 نفر، برخی اعضا، دستمزدهای بیشتری به نسبت بقیه میگیرند مانند مدیران فیلمبرداری یا تدوینگران و مابقی نظیر تدارکات، برنامهریز، منشیصحنه، طراح صحنه و لباس و... درصد بسیار پایینتری از بودجه یک اثر سینمایی را به خود اختصاص میدهند.
بنابراین بیعدالتی در حوزه تولید یک فیلم، پیش از آنکه در چرخه تولید و اکران خود را نشان دهد، در زمان بستن تیم تولیدی خود را نشان داده و متناسب با پیشرفت پروژه، اوج گرفته و شاخهبندیهای دیگری را به خود میبیند.
اگر بخواهیم اعضای معمول یک پروژه را با ذکر نفرات عنوان کنیم به این پایش میدانی میرسیم:
گروه فیلمنامه یک تا 3 نفر، تیم کارگردانی 4 نفر، تهیهکننده یک نفر، بازیگران اصلی 3 نفر و 7 تا 8 نفر فرعی، تیم تدوین 2 نفر، تیم فیلمبرداری 6 نفر، تیم گریم 3 نفر، تیم موسیقی 2 نفر، تیم صدابردار 2 نفر، مدیرتولید یک نفر، تیم تدارکات 6 نفر، هنروران بسته به نوع فیلمنامه، مجری طرح یک نفر، برنامهریز 2 نفر، منشی صحنه یک نفر، بازیگردان یک نفر، بدلکار بسته به نوع و خواست فیلمنامه، طراح صحنه 5 نفر، طراح لباس 3 نفر، جلوههای ویژه میدانی 3 الی 4 نفر، جلوههای ویژه رایانهای یک تا 2 نفر، سینهموبیل 2 نفر و حملونقل 5 تا 7 ماشین.
«سیدحسین هادیانفر» از مدیرتولیدهای سرشناس سینما و تلویزیون کشورمان در اینباره به «فرهیختگان» گفت: «این یک حقیقت است که بخش اعظمی از بودجه، صرف دستمزد بازیگران میشود و بسیاری از اعضای گروه با دستمزدهای بهخورونمیر درحال فعالیت هستند. خیلی از این عوامل برخلاف بازیگران که دستمزد بالایی میگیرند از اول صبح میآیند و تا آخرین ساعات شب حضور دارند.»مدیرتولید «متری شیشونیم» درباره این بیعدالتی میگوید: «به نظرم نمیتوان برای این وضعیت، کاری کرد و باید به همین منوال ادامه داد چون سیستم به این ترتیب پایهگذاری شده و چگونه میتوان چیزی که از ریشه به این شکل سازمان یافته را تغییر داد؟ در تمام این سالها همواره گفتند که میخواهند با تدابیری، تبعات این بیعدالتی را به حداقل برسانند اما آنچه در حقیقت شاهد بودیم آن بوده که این وضعیت نهتنها بهبود نیافته بلکه مبتنیبر تورم روز جامعه بالاتر رفته و الان به این وضعیت گرفتار آمده است.»
هادیانفر که در دورهای مدیرتولید «خندوانه» نیز بود، درباره وجود این وضعیت در تولیدات تلویزیونی میگوید: «تا قبل از امسال، تولیدات تلویزیونی را با دقیقهای سه میلیون و 800 هزار تومان میبستیم که امسال شده چهار میلیون و 500 هزار تومان اما از آنجایی که وضعیت دستمزد بازیگران در تلویزیون نیز به صورت ماهانه است و آنها بیشترین میزان بودجه یک کار را به خود اختصاص میدهند با این افزایش دقیقهای نیز بودجه، کفاف پروژه را نداده و چیزی در انتها کم میآوریم که شرایط را بسیار سخت میکند.»
«رحمت عبداللهزاده» از مدیرتولیدهای قدیمی سینما اما این اتفاق را «بیعدالتی» نمیداند و ریشه این قبیل اتفاقها را از جای دیگری عنوان میکند.
عبداللهزاده به «فرهیختگان» گفت: «وقتی قیمت هر چیزی در این مملکت بالا میرود چطور نباید انتظار داشته باشیم که قیمت تولیدات سینمایی و دستمزد عوامل یک فیلم بالاتر نرود؟ البته که برخی از این قیمتها غیرواقعی و عجیب است مثلا قیمت سینهموبیل یک میلیون تومان بود اما امروز، تنها قیمت دوربین آن شده روزی 7 میلیون تومان. برخی فیلمبردارها هم میگویند آقا ما فقط با این دوربینها کار میکنیم. یا حتی در دوربینهای فیلمبرداری، برخی فیلمبردارها میگویند ما فقط با این دوربینهای جدید و گران میتوانیم کار کنیم درحالی که من خبر دارم برخی از این عزیزان حتی نحوه کار با این دوربینها را بلد نیستند و فقط برای اینکه نشان دهند مطابق با دانش روز حرکت میکنند یا برای چشم و همچشمی دست به چنین کارهایی میزنند.»
وی ادامه میدهد: «نباید بگوییم بیعدالتی بلکه باید بگوییم در بهوجود آمدن این شرایط، ما مقصر هستیم که چنین وضعیتی را رقم زدیم. این اتفاق از 10، 12 سال پیش بهوجود آمد یعنی همان دورانی که سرمایههای مشکوک و بیدلیل وارد سینما شد. یک زمانی بود که تهیهکنندگان با پول جیبشان فیلم میساختند الان اما به جز معدودی از تهیهکنندگان، مابقی یا اسپانسر میگیرند یا دولتی هستند. از یک دورانی به بعد، خیلی از این مدل تهیهکنندگان وارد صنف شدند که چنین اتفاقهایی را برای سینمای ما به وجود آوردند.»
عبداللهزاده اما برای چنین رویهای، راهحل هم ارائه میدهد و میگوید: «ما اگر میخواهیم چنین دستمزدهایی به بازیگران ندهیم تا دستمزدها، رویکرد منطقیتر و نرمالی به خود بگیرد، باید چند ماه از این بازیگران گران استفاده نکنیم. دقیقا مثل مرغ و گوشت و دیگر اقلام میماند که تا قیمتش بالا میرود، خانوادهها استقبال بیشتری از آن به عمل میآورند درحالی که اگر همان اجناس را برای مدتی نخریم، قیمت آنها تعدیل میشود. در سینما هم تا بازیگری گران میشود، برای همکاری با او صف میکشند و آن بازیگر هم طبیعتا قیمتش را بالا میبرد. آنهم با این محدودیتهایی که ما در تعداد بازیگران محبوب و مردمپسندمان داریم.»
گزارهای که گویا برای همه تثبیت شده
همانگونه که در بحث تولیدات سینمایی عنوان کردیم، میزان تولید با زیرساختها و نیروی انسانی موجود برابری نکرده و یک پارادوکس عجیب را رقم زده است. پاردوکسی که سبب شد تا سینمای ایران، اختلاف فاحش و معناداری را با کشورهای صاحب صنعت در حوزه سینما تجربه کند. در زمینه دستمزدها نیز وضعیت عجیبتر از سرانه تولیدات و هزینهها و فروش گیشه است. نصف تا یکسوم بودجه یک فیلم به بازیگران تعلق میگیرد و مابقی بودجه نیز در اختیار دهها تن از عوامل آن فیلمها قرار میگیرد.
یکی از عوامل سینما که حضوری فعال در فیلمها و سریالهای تلویزیونی دارد به «فرهیختگان» اعلام کرد: «برای یکی از سریالهای پرسروصدای شبکه نمایش خانگی این سالها، قرارداد بستم. من کارم از 5 صبح شروع میشد و باید تا 12 شب به صورت یکسره آن هم برای چند ماه حضور مییافتم. آن زمان برای من ماهانه 2.5 میلیون تومان دستمزد تعیین شده بود اما به چشم خودم میدیدم که فلان بازیگر، ساعت 10 صبح تازه میآمد برای گریم و حوالی غروب هم کارش تمام میشد و میرفت و ماهانه 250 میلیون تومان دستمزد میگرفت یعنی با نصف میزان کار من، ماهانه 100 برابر من و امثال من دستمزد میگرفت.»
متاسفانه در تمام این سالها تا صحبت از دستمزد افسارگسیخته بازیگران میشود، این گزاره اشتباه ذکر میشود که قیمت بازیگران در تمامی دنیا به همین منوال است که در چنین مواقعی باید بگوییم که تمام آمارهای سینمای ایران با ابعاد جهانیاش مقایسه شود و این انصاف نیست که تنها دستمزد بازیگرانمان با بازیگران جهانی مقایسه شود و دیگر ابعاد آن سینماهای پیشرفته در سینمای ما لحاظ نشود یا آن تعهداتی که آن بازیگران در قبال کیفیت و مصاحبههای خود به کمپانیها و تهیهکنندگان طرف قرارداد خود میبندند، در اینجا لحاظ نشود. بنابراین خیلی بعید است که این فرمول مندرآوردی، روی تغییر را به خود ببیند. فرمولی که دیگر طی این سالها برای همه عادی شده و دیگر کسی از شنیدن دستمزدهایی ولو 3 میلیارد تومانی برای یک پروژه 90دقیقه سینمایی که کل بودجهاش 5 میلیارد تومان هم نمیشود، تعجب نمیکند. دیگر کار از عزم سینمایی یا تصمیم مدیران سینمایی برای یک ریلگذاری جدید گذشته است و این ساختار معیوب در حال ورود به قلههای جدید 60 درصد بودجه کل است تا به این ترتیب برخی بازیگران چهره، غنیتر شوند و قیف زندگی و دستمزد بیش از 90 درصد عوامل سینما، روزبهروز تنگتر و سختتر شود.