امروز که حتی حامیان اروپایی آمریکا هم مجبور شده‌اند مقابل حماقت و یکجانبه‌گرایی ترامپ بایستند و مسئولان ایران نیازمند حمایت‌هایی برای تداوم ایستادگی خود هستند، اینکه در داخل کسانی تئوریزه‌کننده سیاست «پذیرش تحقیر و سودمندی عقب‌نشینی» باشند، به مثابه این است که در میدان جنگ کسی برای دشمن پالس بفرستد که بیا ما پذیرای تو هستیم.
  • ۱۳۹۹-۰۶-۲۴ - ۰۸:۱۵
  • 00
ترامپ، همچنان امیدوار به کاسبان ترس

به گزارش «فرهیختگان»، علی جمشیدی، دبیرگروه سیاسی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت:  هرچند ممکن است بابت نوشتن این عبارات به همراهی با صهیونیست‌ها و آل‌سعود و... متهم شوم، اما چاره‌ای نیست و رسالت رسانه‌ای اجازه نمی‌دهد به‌خاطر چنین برچسب‌زدن‌هایی ساکت بمانیم و ببینیم منافع ملی به‌دست عده‌ای که علاقه وافری دارند از یک سوراخ نه دو مرتبه که چندین و چند مرتبه گزیده شوند و درس عبرت نگیرند، ذبح می‌شود.

اجازه دهید داستان را با یکی دو سوال کلیدی آغاز کنم. آیا شما فکر می‌کنید آمریکا صرفا به‌خاطر قلدرمآبی و خوی استکباری سردمدارانش است که در مقابل ایران این‌گونه رفتار می‌کند؟ آیا تصور می‌کنید ایالات متحده و ترامپ تنها مقصر وضع موجود هستند و همه معادلاتی که نتیجه‌اش وقوع شرایط کنونی است، ناشی از تفکرات، تصمیمات و اقدامات ساکنان کاخ سفید است؟

می‌خواهم به‌صراحت بگویم که خیر، این‌گونه نیست. ایالات متحده یک دشمن است، قلدر است، یکجانبه‌گراست، تمامیت‌خواه است و... . اما به واقع همه وضعیت امروز ایران به‌خاطر این ویژگی‌های ایالات متحده نیست. از دیدگاه من به‌عنوان یک فعال رسانه‌ای که چند سالی است کنش‌های جریانات مختلف را رصد می‌کنم، این‌گونه نیست، بلکه بخشی از این وضعیت هم از سر بی‌تدبیری و ندانم‌کاری خودمان است، به‌خاطر این است که مسئولان کاخ‌سفید همانقدر به دشمنی‌هایشان امیدوارند به اشتباهات ما هم دل بسته‌اند. آنها سال‌هاست به جریانی در داخل ایران نگاه می‌کنند که معمولا ساز مخالف می‌زند، جریانی که حداقل در سیاست خارجی نه بنا دارد از اصول و اولیات علمی استفاده کند و نه حتی دلش اجازه می‌دهد عقلانی نگاه کرده و از تجربیات گذشته خودمان عبرت بگیرد.

البته برای شناختن این جریان راه دور و مسیر پیچیده‌ای در پیش ندارید، کافی است به سراغ شماره اخیر هفته‌نامه صدا بروید و چند خط از تحلیل‌شان درباره مناسبات صربستان و آمریکا را بخوانید تا ببینید ترامپ به چه چیزی در ایران دل بسته که دست از فشارهای خود برنمی‌دارد و همچنان در تاریکی به‌دنبال جلو رفتن است.

چندی پیش که تصویر دیدار تحقیرآمیز رئیس‌جمهور صربستان با دونالد ترامپ منتشر شد و نه در ایران که در بسیاری از کشورهای جهان، تحلیلگران با تعجب از آن یاد کردند، دست‌اندرکاران نشریه صدا، تحلیل متفاوتی داشتند، به دفاع از آن برخاستند و برای توجیه چنین رفتاری نوشتند: «آیا اقداماتی از جنس کنش رئیس‌جمهور صربستان را باید مایه شرمساری او دانست؟ فرض کنیم سیاستمدار صرب همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک برده در مقابل همتای آمریکایی خود نشسته است؛ اگر منافع صربستان چنین اقتضایی کند، باید اقدام رئیس‌جمهور این کشور را تمسخر کرد یا باید آن را عقلانیتی سیاسی خواند؟! ووچیچ در بلندمدت سیاستمداری خواهد بود سرافراز و متعهد به منافع ملی، حتی اگر در کوتاه‌مدت بی‌هنران مدعی او را به باد تمسخر گیرند!»

این الگوی رفتاری در سیاست خارجی البته اولین بار نیست که از جانب آنها سر می‌زند چراکه اعضای این جریان بارهاوبارها همین‌گونه رفتار کرده‌اند و البته نتیجه‌ای نگرفته‌اند. نمی‌خواهم زیاده‌گویی کنم اما برای نمونه می‌توانید به یادداشت سال گذشته محمد خاتمی در گاردین مراجعه کنید، جایی که او به‌گونه‌ای وضعیت منطقه را تصویر‌سازی کرده بود که گویا آمریکا آماده جنگ با ایران است و برای ممانعت از این اقدام همه باید دست‌به‌دست هم بدهند تا نظر ترامپ عوض شود و جنگ درنگیرد. یا یادداشت چند روز قبل‌تر اصلاح‌طلبان رادیکال از جمله تاجزاده، امین‌زاده، رمضان‌زاده و خاتمی در نیویورک‌تایمز که نمونه دیگری از این رفتارهاست.

البته در این خصوص نمونه‌های عینی‌تری هم هست یا بهتر بگوییم اَبَرنمونه‌هایی هست. یکی در دهه 90 و یکی در دهه 80. نمونه اخیرش را که فعلا همه با آن دست‌به‌گریبانیم؛ توافقی که در سال 94 برخلاف همه استدلال‌های عقلی و منطقی با ضعف‌های متعدد و ارائه امتیازهای قابل توجه امضا شد و نتیجه آن نه‌تنها تنش‌زدایی، تامین منافع کشور و آرام شدن آمریکا نبود که همین کرنش، ایالات متحده را جری‌تر کرد و تنها ظرف یکی دو سال، سنگین‌ترین تحریم‌های تاریخ علیه ایران وضع شد. نمونه دهه 80 آن را هم که حتما همه به یاد دارند، عقب‌نشینی تا مرز تعطیلی کامل صنعت هسته‌ای و پلمب کردن قریب به اتفاق تاسیسات، به امید همکاری طرف مقابل که خب نتیجه‌اش تداوم زیاده‌خواهی بود و... .

حالا اما تعجب اینجاست که چرا این جریان با وجود تجربه‌های متعدد همچنان مدافع رفتاری است که نه‌تنها با غیرت و عزت انسان جور درنمی‌آید که با عقل، علم و تجربه هم نمی‌خواند، آن هم در میانه کارزار بزرگی به‌نام فشار حداکثری که ایالات متحده در آن تنها مانده و امیدوار به تک‌صداها و اندک حمایت‌هایی است که شاید در گوشه‌ای از جهان برای حمایت ترامپ دیده شود.

درواقع و به‌ناچار باید گفت امروز که حتی حامیان اروپایی آمریکا هم مجبور شده‌اند مقابل حماقت و یکجانبه‌گرایی ترامپ بایستند و مسئولان ایران نیازمند حمایت‌هایی برای تداوم ایستادگی خود هستند، اینکه در داخل کسانی تئوریزه‌کننده سیاست «پذیرش تحقیر و سودمندی عقب‌نشینی» باشند، به مثابه این است که در میدان جنگ کسی برای دشمن پالس بفرستد که بیا ما پذیرای تو هستیم درحالی که نیروهای خودی نیاز به پشتیبانی، ‌انگیزه و حمایت دارند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰