کارشناسان توانایی تجاری ایران با آسیای مرکزی را حدود 20 میلیارد دلار پیش‌بینی کرده‌اند درحالی که حجم تجارت ایران با این منطقه حدود 2 میلیارد دلار است. نیاز است که با واردکردن بخش خصوصی و فعال‌کردن دیپلماسی اقتصادی از ظرفیت این کشورها بهترین استفاده را کرد.
  • ۱۳۹۹-۰۶-۱۹ - ۰۶:۴۶
  • 00
دولت ایران و فراموشی اقتصاد ۲۰ میلیارد دلاری آسیای مرکزی

به گزارش «فرهیختگان»، عماد هلالات، دانشجوی کارشناسی‌ارشد مطالعات منطقه‌ای طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: آسیای مرکزی در منطقه قلب آسیا قرار دارد. از نظر ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی بین شرق و غرب قرار گرفته و با احتساب روسیه در شمال آن منطقه، محل اتصال شمال به جنوب است. آسیای مرکزی متشکل از پنج کشور قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان میان فضای اقلیمی پهناور اوراسیا واقع شده و تقریبا 80 میلیون نفر را در خود جای داده است. اگرچه در نگاه نخست آسیای مرکزی منطقه‌ای فقیر و از نظر جغرافیایی محصور در خشکی به‌نظر می‌آید که کشورهای منطقه را به همسایگان و جامعه جهانی وابسته کرده، اما واقعیت امر آن است که این منطقه تحت لوای تاریخ طولانی خود یکی از مهم‌ترین مناطق اقتصادی جهان شناخته می‌شود که علاوه‌بر آنکه میراث‌دار اقتصاد بزرگ جاده ابریشم و پلی ارتباطی میان اروپا و آسیای‌شرقی و میان شمال و جنوب قاره آسیا به‌شمار می‌آید، امروزه به‌سبب کشف منابع غنی انرژی نیز کانون توجه‌های شدید بین‌المللی قرار گرفته است.

هالفورد مکیندر انگلیسی واضع نظریه قلب زمین (هارتلند) درباره اهمیت این منطقه می‌گوید: «آسیای مرکزی قلب زمین است و هرکس بر این منطقه مسلط شود می‌تواند برکل کره خاکی مسلط شود.» همچنین برژنسکی نظریه‌پرداز معروف آمریکایی در کتاب یک استراتژی برای اورسیا، اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت آمریکا را در قبال این منطقه بیان می‌کند:

1- دستیابی به منابع نفت و گاز و کنترل بازار انرژی
2- تقویت نهادهای منطقه‌ای در راستای اهداف بلندمدت
3- تعمیق حوزه‌های نفوذ و مهار روسیه، چین و ایران
4- حمایت از نفوذ ترکیه و رژیم صهیونیستی

 ایران و آسیای‌مرکزی

پیوند ایران و کشورهای آسیای‌مرکزی ریشه در تاریخی چندهزار ساله دارد. آسیای‌مرکزی خاستگاه فرهنگ و تمدن ایرانی است و از این مکان است که آریایی‌ها توانسته‌اند به سراسر فلات ایران و حتی سرزمین‌هایی مانند شبه‌قاره هند و آسیای‌صغیر مهاجرت کرده و فرهنگ و تمدن خود را اشاعه دهند. در سراسر دوران باستان، تاریخ ایران و آسیای‌مرکزی نه‌تنها از لحاظ فرهنگی، دینی و اجتماعی مشترک بوده بلکه ازنظر سیاسی هم یک حاکمیت مشترک درقالب دولت فدرال شاهنشاهی داشته است. در دوران اسلامی نیز قرن‌ها ایران و آسیای‌مرکزی بخش‌های واحدی از دستگاه خلافت و سپس حکومت‌های ایرانی–اسلامی بوده‌اند؛ هرچند بیشتر حکومت‌های ایرانی در دوره اسلامی ترک‌نژاد بوده ولی با وجود این خود را وارث تمدن ایرانی–اسلامی می‌دانسته و حتی آن را نیز اشاعه و گسترش داده‌اند. اما به دلایل متعددی با روی کار آمدن حکومت شیعی صفوی در ایران و سپس دولت‌های تزاری و کمونیستی در امپراتوری روسیه یا شوروی، این پیوند ژرف فرهنگی، سیاسی و تاریخی به‌‌تدریج گسسته شد که در زمان بلشویک‌ها این امر به اوج خود رسید. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، امکان بیرون آمدن کشورهای آسیای‌مرکزی از این انزوای فرهنگی و تاریخی فراهم شد و بدین‌سان، ایران فرصتی برای احیای روابط تاریخی و فرهنگی با این منطقه را به دست آورد که تاکنون از این فرصت طلایی بهره‌برداری چندان شایسته و لازم صورت نگرفته است.

پس از فروپاشی شوروی، آسیای مرکزی به صحنه فعالیت‌های گسترده بازیگران منطقه‌ای و برخی بازیگران جهانی تبدیل شد. غرب تلاش گسترده‌ای را برای ارائه الگوی توسعه ترکیه در این منطقه به عمل آورده تا مانع توسعه نفوذ ایران شود. جلوگیری از احیای قدرت روسیه نیز همواره جزئی از اهداف غرب در این منطقه بوده است.

تاکنون جغرافیا در نبرد خود با ژئوپلیتیک به پیروزی نرسیده و خفقان جامعه جهانی بین‌المللی برای اقتصادهای آسیای‌مرکزی گران تمام شده است، زیرا این امر مانع از استفاده کامل آنها از نزدیکی به ایران شده است. عدم استفاده از این فرصت باعث شده که ایران نتواند روابط سیاسی و اقتصادی مناسبی را با این کشورها داشته باشد. این درحالی است که ایران با ترکمنستان مرز دریایی و زمینی و با قزاقستان مرز دریایی دارد و مادامی که ایران نتواند در تعامل با همسایگان از موقعیت جغرافیایی خود بهره‌برداری کند، نخواهد توانست موقعیت جغرافیایی خود را به موقعیت استراتژیک تبدیل کند با وجود اینکه ایران از همان آغاز استقلال این کشورها و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روابط دیپلماتیک و سیاسی برقرار کرد و در ناامنی‌ها و جنگ‌های داخلی این کشورها به‌خصوص در تاجیکستان، نقش میانجیگر را برعهده گرفت، ولی نتوانست با وجود گذشته سه دهه روابط مناسبی را با این منطقه ایجاد کند. حال این سوال اساسی پیش می‌آید که چرا منطقه آسیای‌مرکزی جایگاه مناسبی در سیاست خارجه ایران ندارد؟ در پاسخ به این سوال باید به دو دسته از عوامل اشاره کرد؛ دسته‌ای عوامل بیرونی هستند و با توجه به جایگاه جمهوری اسلامی در منطقه و نوع حکومت‌های این کشورها ارزیابی می‌شوند که عبارتند از: ایران‌هراسی، فعالیت و رقابت رقبا، بوروکراسی و فساد داخلی این کشورها، ویژگی اقتصادی این کشورها (دولتی و کوچک‌بودن اقتصاد آنها).

دسته‌ای دیگر به عوامل درونی اختصاص دارند که می‌توان از آنها به نبود نگاه لازم، فقدان شناخت کافی از خود و منطقه، اقتصادمحور نبودن روابط با کشورهای این منطقه، نبود راهبرد منطقه‌ای در نوع تعامل با این منطقه و مسائل مالی و اقتصادی اشاره کرد.

در همین زمینه براساس گزارش سازمان توسعه تجارت ایران، سهم کل تجارت خارجی ایران با کشورهای آسیای‌مرکزی حدود 2 تا 3 درصد است. ایران حداکثر در رتبه دهم تجاری با این کشورها قرار دارد. از خط انتقال انرژی منطقه هیچ خطی از ایران عبور نکرده است. حداکثر 3 درصد مسافران از فرودگاه‌ها و مسیر ایران استفاده می‌کنند و حدود 5 درصد تجارت این منطقه با ایران است.

 فرصت‌ها و چالش‌ها در آسیای‌مرکزی

ایران در این منطقه فرصت‌های مناسبی برای توسعه منطقه‌گرایی خود دارد که می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد؛ اشتراک‌ها و قرابت‌های (فرهنگی و تاریخی)، مکمل‌بودن اقتصاد طرفین، توسعه همکاری‌های تجاری با نظر به حمل‌ونقل و ترانزیت میان ایران و این کشورها، حمایت ایران از عضویت این کشورها در سازمان اکو، موقعیت مناسب و استراتژیک و کم‌نظیر ایران و درنهایت عوامل ژئوپلیتیکی مناسب. همچنین در این منطقه ایران با چالش‌های مختلفی مواجه است، برای مثال می‌توان به حضور رقبای قوی و سیاست‌های منزوی‌کردن ایران، وابستگی ساختاری به مسکو، محدودیت‌ها و موانع پولی و ارزی، اتخاذ سیاست‌های غرب‌گرایانه توسط حکام این کشورها، تحریم، عدم توجه جدی به این کشورها و درنهایت نداشتن سیاست و راهبرد منطقه‌ای در تعامل با این کشورها اشاره کرد؛ اما با وجود این ایران می‌تواند با اتخاذ سیاست تعادل‌گرا و موازنه‌گرا (موازنه مثبت)، اولویت‌بخشی به محیط همسایگان و مناطق مجاور به‌عنوان اولویت اول سیاست خارجی، توجه بیشتری به منطقه آسیای‌مرکزی و قفقاز داشته و با مشارکت در سازمان‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مثل سازمان همکاری شانگهای، نقش بیشتری را در این منطقه داشته باشد. ایران از سال 1384 عضو ناظر این سازمان است ولی علی‌رغم فعالیت گسترده در این سازمان تا به‌حال نتوانسته است عضو دائم این سازمان باشد.

 فرصت‌های ایران برای توسعه روابط با کشورهای منطقه

ترکمنستان درحال حاضر اصلی‌ترین شریک منطقه‌ای تهران است و به‌نظر می‌رسد همین‌طور باقی بماند. به غیر از ارتباطات اقتصادی و زیربنایی مربوطه، این دو کشور نگرانی‌های امنیتی مشترکی دارند و ترکمنستان موضعی تند علیه اسلام‌گرایان سنی و داعش دارد که در راستای اهداف سیاست خارجی ایران است. علاوه‌بر این، با توجه به مرز بزرگ مشترک، ترکمنستان یک شریک مهم ایران برای پیشگیری از تهدیدات منطقه آسیای‌مرکزی است. در این رابطه، ترکمنستان تلاش روزافزونی برای تقویت امنیت مرزی خود به‌گونه‌ای که تنها می‌تواند به‌نفع منافع ایران باشد، انجام داده است. همچنین ترکمنستان نه‌تنها در رابطه با منطقه آسیای‌مرکزی بلکه با توجه به افغانستان، یک ظرفیت مهم برای تهران به‌شمار می‌رود. با توجه به همکاری مهمی که عشق‌آباد با کابل دارد، ترکمنستان می‌تواند از امنیت انرژی و اهرم‌های دیگر خود برای هموارکردن روابط بین ایران و افغانستان بهره گیرد.

کشور دیگر حائز اهمیت، قزاقستان است که با پتانسیل‌های صنعتی، کشاورزی و علمی قابل‌توجه خود، منبعی از کالاها و محصولات مهم برای اقتصاد ایران و به‌عنوان شریک پروژه‌های مشترک نفت و گاز ایران-قزاقستان باقی خواهد ماند. همچنین، آستانه یک شریک مهم برای تهران به‌عنوان رهبر توسعه منطقه و به‌ویژه به‌عنوان میانجی روابط آسیای‌مرکزی با مسکو باقی خواهد ماند. همان‌طور که بیشتر در ادامه توضیح داده می‌شود، توسعه روابط در امتداد محور تهران-عشق‌آباد-آستانه-مسکو از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود.

تاریخ و فرهنگ مشترک، تاجیکستان را عنصر مهم طرح‌ریزی ژئوپلیتیک ایران نسبت به منطقه، به‌ویژه از نظر پتانسیل قدرت نرم آن، قرار می‌دهد. اما چند نکته درباره تاجیکستان. نخست اینکه، با توجه به تاثیر بحران اقتصادی طولانی‌مدت روسیه، ایران مجبور خواهد شد به‌منظور جلوگیری از اتفاقات منفی داخلی که موقعیت ایران را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد، امکانات ارزان را به مردم تاجیکستان ارائه دهد. رژیم رحمان نیز مشکلاتی را ایجاد می‌کند، به‌ویژه سرکوب حقوق مومنان و جبهه‌گرفتن مقابل حزب نهضت اسلامی تاجیکستان که این اقدامات، تنها روابط با ایران را پیچیده می‌سازد.

تغییر حکمرانی در تاشکند، فرصتی را برای بهبود روابط ایران و ازبکستان فراهم می‌کند. عامل تعیین‌کننده، مدیریت مسیرهای حمل‌ونقل بین‌المللی است که برای اقتصاد ازبکستان و ارائه خروجی‌های مورد نیاز برای بازار بین‌المللی مهم خواهد بود. ایران و قرقیزستان از زمان فروپاشی شوروی با هم ارتباط داشته‌اند و روابط دو کشور به‌طور مثبت اما حاشیه‌ای ادامه خواهد یافت، مگر اینکه تحولات جدیدی در این کشور آسیای‌مرکزی رخ دهد.

 نتیجه‌گیری

با وجود اینکه از زمان استقلال این کشورها، جمهوری اسلامی از اولین کشورهایی بوده است که در این منطقه روابط دیپلماتیک ایجاد کرده، اما با گذر زمان روابط ایران با این منطقه دچار فراز و نشیب‌های زیادی شده است. کشورهای دیگر مانند ترکیه با هویت‌سازی جعلی و استفاده از ظرفیت بازار مصرفی این کشورها در زمره 10 کشور اولی که بیشترین تجارت را با این منطقه دارند، قرار دارد. این درحالی است که ایران هم مرز جغرافیایی و هم پیوند فرهنگی با این کشورها دارد ولی بین 10 کشور اول قرار نگرفته است. کارشناسان این منطقه توانایی تجاری ایران با این منطقه را حدود 20 میلیارد دلار پیش‌بینی کرده‌اند درحالی که حجم تجارت ایران با این منطقه حدود 2 میلیارد دلار است. نیاز است که با واردکردن بخش خصوصی و فعال‌کردن دیپلماسی اقتصادی از ظرفیت این کشورها بهترین استفاده را کرد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰