به گزارش «فرهیختگان»، سالها، آمریکا قدرت نخست جهان در زمینه علمی بود و از این رو، توانست جایگاه بسیار خوبی را از آن خود کند. تعداد مقالات علمی منتشرشده توسط محققان و دانشمندان این کشور، علت اصلی آن عنوان شده است. در پی آن، چند سالی بود که چین رفتهرفته خود را به آمریکا نزدیک میکرد و دنیا، این کشور را رقیب سرسختی برای آمریکا میدانستند که پابهپای آن پیش رفته و سعی میکند از آن جلو بزند؛ تا اینکه امسال این اتفاق افتاد و چین که چند سال بهعنوان دومین کشور پرقدرت از نظر علمی در جهان شناخته میشد، گوی سبقت را از آمریکا ربود و به کرسی نخست تکیه داد و حالا آمریکا با آن همه ادعایی که در زمینه تولید علم جهان داشت، حالا دومین کشور بهشمار میرود. چینیها برای رسیدن به این جایگاه زحمات زیادی را تحمل کردند و سیستم آموزش عالی خود را بهطور جدی بازسازی کردند تا بتوانند به این مهم دست پیدا کنند.
تفاوت تسط ابرقدرتها بر حوزههای علمی
کشورهای بزرگ همواره از پیشرفتهای علمی برای قضاوت نسبت به دیگر کشورها استفاده کردهاند و یکی از معروفترین این کشمکشها به برگزاری مسابقه فضایی میان آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی برمیگردد. در این بین شواهد کافی وجود دارد که نشان میدهد ابرقدرتهای علم در دنیای امروز یعنی چین و آمریکا بهویژه در دوران کرونا باانگیزه بالایی کار میکنند تا به همه نشان دهند که بیشترین تحقیقات را در زمینه تولید واکسن کووید-19 داشتهاند. با تجزیهوتحلیل دادههای جدید بهدستآمده از فعالیتهای علمی که در خط مقدم فعالیتهای استنادی قرار دارند، واضح است که موضوعات برجستهای وجود دارند که چین و آمریکا برای دستیابی به برتری در آنها با هم به رقابت میپردازند.
دادههای بهدستآمده از موسسه ISI، سهم کشورها و موسسههای آموزش و دانشگاهها را در ارائه مقالات علمی و نقش آنها را در سرآمد شدن کشورها در حوزه علمی و تحقیقاتی را تجزیهوتحلیل میکند. در 14 جبهه تحقیقاتی Web of Science که طی 5 سال گذشته با بالاترین نمره مقالات مورد تایید قرار گرفتهاند، آمریکا و چین حرف اول را میزنند اما کشوری که نقش برجستهتری در هرکدام از این حوزهها دارد، بسته به رشته اصلی متفاوت است. بهنظر میرسد چین در حوزههایی چون مهندسی، علم مواد و شیمی و موضوعاتی مرتبط با انرژیهای تجدیدپذیر در رده نخست جهان از نظر مقالات قرار گرفته است. بهعنوان مثال، آکادمی علوم چین در حوزه تحقیقات مرتبط با فناوری سلول خورشیدی، حدود یکپنجم مقالات را بهخود اختصاص داده و دیگر موسسات آموزشی چین هم در زمینههایی چون انرژیهای پایدار و ذخیره انرژی الکتریکی با هزینه پایین، توسعه حسگرهای گرافنی هوشمند و شاخهای از تحقیقات علم کامپیوتر متمرکز هستند که حول محور روشهای علمی برای تجزیهوتحلیل مجموعه دادههای بزرگ میچرخند.
اما برترین حوزههای تحقیقاتی در آمریکا بیشتر مربوط به زمینههای پزشکی و علوم زیستی میشوند که از جمله شناختهشدهترین تحقیقات در این حوزه را میتوان پیشرفت در فناوری ویرایش ژنی CRISPR-Cas9 عنوان کرد. دانشگاه کالیفرنیا، دانشگاه هاروارد و موسسه فناوری ماساچوست (MIT) در این حوزههای تحقیقاتی در آمریکا پیشگام هستند که البته هر کدام از آنها سهم مشخصی از تحقیقات را شامل میشوند. علاوهبر این، آمریکا در مسائل تحقیقاتی مرتبط با سرطان هم نسبت به دیگر کشورهای دنیا پیشگام است. اگر از دیدگاه «جاناتان آدامز» دانشمند موسسه ISI و پروفسور موسسه کالج سلطنتی لندن به این قضیه نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد یافتههای بهدستآمده از تجزیهوتحلیلها، تمرکز تحقیقاتی هر دو کشور آمریکا و چین را نشان میدهد که طی سالهای اخیر رشد قابل توجهی داشته و پیشرفت خوبی را بهدنبال داشته است.
پیشرفت علمی با سرمایهگذاریهای کلان
سرمایهگذاری تحقیقاتی آمریکا طی دههای اخیر بیش از هر چیز روی علوم زیستی بوده بنابراین، جای تعجب ندارد که آمریکاییها تا چه اندازه در حوزههایی مانند CRISPR قدرتمند و کاربلد هستند. او با اشاره به دادهها نشان میدهد که نرخ سرمایهگذاری موسسههای ملی سلامت آمریکا بعد از تنظیم و بهبود اوضاع تورم، حدودا 3 برابر 40 سال قبل شده است و این امر تا حدی میتواند نقش آمریکا را در تحقیقات حوزه سلامت بهویژه در سالهای اخیر توجیه کند.
اما در مقایسه با آمریکا، پایگاه تحقیقات چین هنوز هم از پسزمینه علوم مهمی چون مهندسی و فناوری شکل میگیرد که پیش از شناخته شدن این کشور در دنیا، از زمینههای تولیدی حمایت میکرد. درحال حاضر، پیشرفت چین در علوم مهندسی و فناوری در دیگر حوزهها نیز قابل لمس است بنابراین، هرچه جلوتر میرویم، شاهد رشد و پیشرفت بیشتر این کشور در علوم زیستی و علوم اجتماعی نیز هستیم، اما آنچه مسلم و غیرقابل انکار است، سرمایهگذاری طولانیمدت چین در حوزههای مهندسی و فناوری است که حالا بعد از گذشت سالها شاهد میوه دادن آن هستیم. همین چالش در سالهای پیشرو در آمریکا باعث شده تا این کشور به راهکارهای استراتژیک برای تقویت سرمایهگذاری در برخی حوزههای تحقیقاتی و علمی روی آورد، درحالیکه چین هنوز هم در این حوزهها سرآمد است.
سازمان سیاست علم و فناوری کاخ سفید سال گذشته اولویتهایی را برای بودجه تحقیق و توسعه سال 2021 مشخص کرد که بهعنوان مثال، تمرکز بیشتر آن را روی بحث انرژی و تولیدات پیشرفته نشان میدهد. «آدامز» میگوید: «استراتژی فعلی که از سوی سازمان سیاست علم و فناوری کاخ سفید برای پایگاه علوم آمریکا وضع شده، شامل سرمایهگذاری در حوزههایی چون انرژی و حوزههایی است که پیش از این سرمایهگذاری روی آنها امکانپذیر نبوده است. این دقیقا نقطه تضاد دو کشور است بهطوری که چین با مدیریتی قوی، ظرفیتی بالا و مشارکت بینالمللی در سطح بالا توانسته خود را بالا بکشد و در بسیاری از حوزههای علمی و تحقیقاتی حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد.»
مشکل آمریکاییها در مشارکت بینالمللی
نقطهای که آمریکا بیش از هر چیز با آن چالش دارند، همین بحث مشارکت بینالمللی است که چینیها سالها بهخوبی از عهده آن برآمدهاند. درواقع، آمریکاییها باید در بیشتر حوزههای علمی شامل رشتههایی که نیاز به رشد دارند، با چین همکاری کنند. این درحالی است که موضع سیاسی دولت ترامپ به شکل دیگری تعریف شده که باید تا حد امکان از چین فاصله گرفت و این امر، بهطورکلی مساله مشارکت را از بین میبرد. از دیدگاه «ویلیام کربای» استاد مطالعات چین در دانشگاه هاروارد، ماهیت بههمپیوسته علوم جهان به این معناست که آمریکا نمیتواند در جداسازی علمی با چین و سلطه این کشور در نوآوری در جهان کنار بیاید.
دولت ترامپ برای باقیماندن آمریکا در خط مقدم علم و فناوری باید به سه ماده با دستورالعمل سیاسی خود متعهد شود که آن شامل سرمایهگذاری در بخش آموزش عالی؛ استقبال از مهاجران بااستعداد؛ و مشارکت با افراد باهوش خارجی که چینیها را هم دربرمیگیرد. اما سوالی که باز هم در این میان مطرح میشود، این است که آیا آمریکا و چین حتی در دستیابی به موفقیتهای علمی هم با هم مشارکت کردهاند چراکه این امر ممکن است باعث نادیده گرفتن این واقعیت شود که بیشترین و مهمترین اکتشافاتی که امروز بهوقوع میپیوندند، با مشارکت گروههای بینالمللی به سرانجام رسیدهاند که جدای از ملیت، افراد موفق و هوشمندی را از دنیا دور هم جمع میکنند. رقابتی که میان آمریکا و چین وجود دارد به کلی با رقابت میان آمریکا و جماهیر شوروی که در زمینه فضا و دفاعی بود و هیچ مشارکتی را بهدنبال نداشت، متفاوت است. تفکیک جوامع تحقیقاتی آمریکایی و چینی به دو دلیل عملا غیرممکن است؛ یکی به این دلیل که محققان هر جا که باشند، برای پیشبرد کارهای تحقیقاتی به کارهایی تکیه میکنند که در نقاط دیگر انجام میشود و دوم اینکه درصورت تلاش محققان، سرعت نوآوری را در هر دو کشور کاهش میدهد.
رقابت واقعی آغاز شده
به گزارش تایم، «کارولین واگنر»، رئیس امور بینالملل در دانشگاه ایالتی اوهایو میگوید: «ذکر این نکته حائز اهمیت است که پیشرفت و توسعه گروههای مشارکتی حتی فراتر از مرزها گاهی محصول ارتباطات دنیای کوچکی است که از جلسات رویدادها پیش از شیوع کرونا و نیز ارتباطات معتبر و تصمیمگیریهای بودجهای ایجاد میشوند. بنابراین ریزش و حرکت افراد بیشتر از آنکه نتیجه یک استراتژی یا سیاست ملی هدفمند باشد، در یک پدیده اجتماعی نمود پیدا میکند. به طور قطع، هدایت و مدیریت این فعالیتها دشوار است؛ این فعالیتها، جدا از بودجه تحقیقاتی، کمکهزینه تحصیلی و سفر، بیشتر کارکرد اجتماعی دارند. باوجود این، «اندرو ناثان»، استاد علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا معتقد است بسته به رشته علمی، مشخص است که آمریکا اکنون ازنظر استراتژی ملی، به پیشرفتهای علمی به چشم رقابت با چین نگاه میکند. این رقابت بهویژه در حوزههایی مانند علم رباتیک و نانوفناوری که کلید اصلی اقتصاد قرن 21 هستند، بیشتر به چشم میخورد.»
چین به صراحت اعلام کرد مشغول مدیریت این حوزههاست و آمریکا هم متوجه این واقعیت شده که رقابتی جدی را با رقیب خود یعنی چین پیشرو دارد. مسالهای که در اینجا باید به آن توجه کرد، برتری علمی نسبتبه جایگاه یک کشور نیست، بلکه کشوری موفقتر است که بتواند اولین قدم را بردارد و از استانداردهای رشتههای کلیدی برای پیشبرد اقتصادی خود با مدیریت طولانیمدت در آن رشته استفاده کند. با درنظر گرفتن این استانداردها، آمریکا در سالهای اخیر بهخوبی توانسته با کمک علوم کامپیوتر و فناوری اینترنت خود را در سطح علمی جهان بالا بکشد. این درحالی است که طبق عدد و ارقام و آمارهای ارائهشده، چین مقام نخست تولید علم را در دنیا از آن خود کرده است.
کشورهای دیگر در کجای این رقابت جای گرفتهاند؟
با نظر به اینکه آمریکا و چین برای دستیابی به موفقیتهای علمی در زمینههای مهمی چون ژنتیک، محاسبات و تولیدات پیشرفته با هم رقابت میکنند، تکلیف بقیه کشورهای جهان در این میان چه میشود؟ دادههای بهدستآمده از تجزیه و تحلیلهای حوزههای تحقیقاتی Web of Science نشان میدهد اگرچه ظرفیت رقابتی دیگر کشورها پایین است، اما کشورهای بزرگی مانند انگلیس و آلمان بهدنبال موقعیت مناسبی هستند تا مرزهای تحقیقاتی خود را گسترش دهند. در این میان، آلمان قدرت زیادی در تولید سیستمهای انرژی تجدیدپذیر دارد، درحالیکه باتوجه به دادهها، انگلیس در زمینه علوم اجتماعی ازجمله سازگاری جامعه با تغییرات آبوهوایی سرآمد است.
برخی دیگر از کشورها هم معمولا بهسمت حوزههایی از علم میروند که دستنخورده باقی مانده و کشورهای پیشرو علم دنیا زمینهای در آنها نداشتهاند. باوجود این، «جنی لی»، استاد مرکز مطالعات آموزشعالی دانشگاه آریزونا که در دوران کرونا روی شبکههای تحقیقاتی مشارکتی کووید- 19 فعالیت میکرد، معتقد است کشورهای ثروتمند کمتر و آنهایی که از حاشیه علمی برخوردارند هنوز هم برای پیشرفت در زمینههای مختلف بهسراغ همکاری با آمریکا و چین میروند و از همکاریهای بینالمللی غافل نمیشوند. مشارکتهای بینالمللی بهویژه مشارکت با آمریکا، چین یا هر کشور بزرگ و مطرح دیگر در حوزههای علمی باعث افزایش میزان استنادهای علمی به مقالات میشود. تحقیقات در مناطق کوچک بهویژه در یک کشور کمدرآمدد یا در میان کشورهایی با تولید اندک بهطور قطع منجربه انتشار مقالاتی کماثر با میزان استناد پایین خواهد شد. بنابراین، مزیتها، تنها منابع و متخصصان نیستند، بلکه شبکههای علمی را هم شامل میشوند. اگرچه، نقطهضعف احتمالی این مساله، پویایی نابرابر قدرت در مشارکت کشورها یا موسسههای نابرابر ازنظر سطح علمی است که میتواند شبکههایی از کشورهای کوچکتر را به گزینههای جذاب برای همکاری تبدیل کند.
* مترجم: ندا اظهری