به گزارش «فرهیختگان»، محمد زعیمزاده، جانشین سردبیر روزنامه «فرهیختگان» در سرمقاله روزنامه نوشت: معمولا وقتی قافیه سیاست بر اصلاحطلبها تنگ میشود، ایدههایی دارند برای زدن زیر میز و شانهخالی کردن از مسئولیت دولت روحانی چه راهحلی بهتر از اینکه بگویند به ما اجازه نمیدهند به قدرت وارد شویم و... .
چند روز قبل عباس عبدی در مطلبی کنایهوار که برخی آن را جدی گرفتند نوشت اصلا اینطور نمیشود، بهتر است نخستوزیری احیا شود تا هرموقع لازم بود تغییر کند، این یعنی جمهوری اسلامی تحمل پذیرش رای مردم را ندارد، سعید حجاریان هم در تکمیل این کنایه نوشت نه، بهتر است یک کاندیدا را شورای نگهبان تایید کند و مردم هم به همان رای بدهند.
من اگر جای شورای نگهبان بودم با همان سیاق کنایی پیشنهاد دوم را قبول میکردم و انتخاب آن فرد را هم به آقای حجاریان میسپردم فقط مشروط به اینکه جناب حجاریان اول این گزینه را به شورای شهر صددرصد اصلاحطلب که فارغ از هر نوع نظارت استصوابی سهسال است کلیددار تهران شده معرفی کند، آنها هم او را بهجای جناب حناچی که ناکارآمدیاش حتی فریاد محسن هاشمی را هم درآورده و تنها مزیتش نسبت به شهرداران قبلی این شورا این است که تفنگش 5گلوله ندارد، بهعنوان شهردار انتخاب کنند، بعد یکسال صبر کنیم ببینیم گزینه جناب حجاریان میتواند یکمتر مترو در تهران بکشد یا یک وجب بزرگراه بسازد یا... آنوقت همه به او رای بدهیم... یا اصلا آن گزینه را با توافق جناب روحانی بهعنوان معاون اول رئیسجمهور آنهم با اختیار تام منصوب کنیم ببینیم میتواند جلوی نجومیتر شدن قیمت دلار و طلا و لوازم خانگی را بگیرد؟ میتواند کاری کند قیمت مسکن ماهیانه 20درصد افزایش پیدا نکند؟ میتواند مشکل آب 700 روستای خوزستان را حل کند؟ میتواند مشکل گاز سیستانوبلوچستان را مرتفع کند؟ میتواند برای برخی زلزلهزدههای کرمانشاه که هنوز کانکسنشینند سرپناه درست کند؟ میتواند مشکل کولبران را حل کند؟ میتواند درمورد بازگشایی مدارس در شرایط کرونا تصمیمی بگیرد که دو روز روی آن بایستد؟ من اگر بین هم قطاران جناب حجاریان چنین فردی پیدا میکردم خیلی جدی به پیشنهادش فکر میکردم حتی از او نمیپرسیدم اگر چنین مدیری را میان رفقای اصلاحطلبت میشناسی چرا در این 7 سال از معرفی آن به دولت دریغ کردهای.
مخلص کلام اینکه این حرفها خیلی جدی نیست، آنها درپس صحنه دارند برای انتخابات 1400 آماده میشوند، با همین نظارت استصوابی و با همین شورای نگهبان و با همین شرایط و حرفهایی از این جنس بیشتر برای دیو و دلبرسازی در موضوع آزادیهای سیاسی است.
شاید مخاطب بگوید بعد از تجربه روحانی دیگر این فرمول جواب نمیدهد، مردم سابقه انتخاباتهای 92 و 96 را در ذهن دارند و اینبار دیگر نمیشود. بله در شرایط عادی این حدس درست است اما شرایط سالهاست غیرعادی است.
شرایط عادی یعنی زمانی که همه بازیگران سیاسی تلاش کنند عاقلانه رفتار کنند و چندبار از یک سوراخ گزیده نشوند اما شواهد نشان میدهد شرایط همچنان غیرعادی است.
یعنی دقیقا همان لحظهای که با خودتان فکر میکنید که مگر ممکن است کسی حرف کنایهوار عباس عبدی را جدی بگیرد، ناگهان اظهارات نایبرئیس مجلس درباره لزوم احیای نخستوزیری منتشر میشود. یا دقیقا وقتی که همه تلاش اصلاحطلبان رادیکال این است که بگویند در نبرد نابرابری هستند و شورای نگهبان تعیینتکلیفکننده همهچیز است در مجلس از طرحی رونمایی میشود که ترجمه بخش مهمی از آن در افکارعمومی بازتر شدن دست شورای نگهبان در استصواب است. یا دقیقا زمانی که مردم بهخاطر شرایط سخت کرونایی بیش از هر زمان دیگری وابسته به فضای مجازی و اینترنت شدهاند جزئیات طرحی پیشنهادی مطرح میشود که خلاصهاش ایجاد محدودیتهای جدید در شبکههای اجتماعی است، آنهم توسط نمایندگانی که همین حالا فعالیتشان در توئیتر فیلترشده بیشتر از صحن بهارستان است.
یا نمایندهای پا را از این هم فراتر میگذارد و مخاطبان ساعتهای مختلف اینترنت را نیتخوانی میکند.
اصلاحطلبها مدتی است به شکل غیردقیق و ناعادلانه از فضای سیاسی کشور گلایه دارند اما اگر انصاف داشتند یکبار هم میگفتند که هیچ گروه سیاسی در دنیا چنین رقیبی ندارد، رقیبی که استعداد آن را دارد که بارها با یک فن تکراری روی پل برود و ضربه شود. آقایان اصلاحطلب، هیچ جریان سیاسیای در دنیا اینقدر خوششانس نیست.