مکرون در غرب آسیا و شمال آفریقا به‌دنبال چیست؟
مکرون سعی دارد با فعال شدن در زمینه سیاست خارجی به خصوص در مناطقی که سابقا مستعمره فرانسه بوده‌اند، با تقویت احساسات ملی گرایانه مردم کشورش جایگاه خود را در میان افکار عمومی ارتقا بخشیده و از سوی دیگر به بازیگری فعال در عرصه بین المللی تبدیل شود تا بتواند وجهه تخریب شده فرانسه را بازسازی کند.
  • ۱۳۹۹-۰۶-۱۶ - ۱۰:۳۵
  • 00
مکرون در غرب آسیا و شمال آفریقا به‌دنبال چیست؟
رویای ژنرال دوگل شدن
رویای ژنرال دوگل شدن

به گزارش «فرهیختگان»، جهان پیش از کرونا نیز درحال تغییر بود؛ تغییری که درست بر بستر گسل‌هایی فرود آمد که ناکامی‌های نظام بین‌الملل نتوانسته بود آن را به‌خوبی ترمیم کند. دونالد ترامپ، هیولایی بود که از درون یکی از همین شکاف‌ها بیرون آمد و به‌تنهایی بخش زیادی از نظم موجود را به‌سخره گرفت و آن را به چالش کشید. با ظهور او نظم بین‌الملل دیگر معنای سابق خود را نداشت. یکجانبه‌گرایی‌های پی‌درپی او، همه متحدان آمریکا را به دردسر انداخت تا آنها را به این نتیجه برساند که هرکس به‌تنهایی باید گلیمش را از آب بیرون بکشد. در اروپا، امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه تلاش‌های زیادی کرد تا از غلظت یکجانبه‌گرایی دونالد ترامپ بکاهد و خواسته‌های او را با یک قالب متفاوت پیگیری کند، اما رئیس‌جمهور آمریکا دست او را پس زد. در پرونده توافق هسته‌ای با ایران، امانوئل مکرون، سفری سه‌روزه به آمریکا داشت تا ترامپ را راضی کند که در برجام باقی بماند. او به ترامپ قول داده بود درصورت ماندنش در برجام، به توافقی جدید با ایران دست پیدا خواهد کرد که در آن شروط ترامپ یعنی «دائمی شدن محدودیت‌های هسته‌ای»، «محدود شدن برنامه موشکی» و «تغییر سیاست‌های منطقه‌ای» رعایت شده باشد. مکرون تلاش می‌کرد همان خواسته ترامپ را در قالب چندجانبه‌گرایی به ایران تحمیل کند، اما ترامپ نمی‌خواست این افتخار را با امانوئل مکرون تقسیم کند و به او در این پرونده وزن بدهد. خروج آمریکا از برجام، نخستین تلاش جدی مکرون در دوره ترامپ برای ارتقای جایگاه بین‌المللی فرانسه را نابود کرد. نه مکرون، نه اروپا و نه تمام پیوندهای شکل‌گرفته از سال‌های پس از جنگ‌جهانی دوم، هیچ یک نتوانستند دست‌وپای یکجانبه‌گرایی آمریکا را ببندند تا ترامپ با حمله لفظی به ناتو و تهدید خروج از این پیمان، در شیپور بازگشت به یک قرن قبل بدمد.

اروپا در شرایط جدید، یک دلگرمی موقت داشت و آن ماندن بریتانیا در قالب اتحادیه بود. این دلگرمی نیز دیری نپایید و بوریس جانسون نخست‌وزیر بریتانیا با برگزیت، یکی از سه ستون خیمه اتحادیه اروپا را کشید تا از اتحادیه سابق، خیمه نیمه‌برافراشته‌ای با حضور فرانسه و آلمان باقی بماند. در آلمان به لطف سیاست‌های هوشمندانه آنگلا مرکل و جذب نیروی کار ارزان، شرایط خیلی دشوار نبود، اما در فرانسه اوضاع کمی متفاوت بود. اعتراضات مردمی موسوم به «جلیقه‌زردها» و پیروزی راست‌های افراطی در انتخابات پارلمان اروپا، شرایط را برای امانوئل مکرون سخت‌تر کرد. علاوه‌بر این، دیگر نه آمریکایی برای تامین منافع فرانسه باقی مانده بود و نه بریتانیا حاضر به ایفای چنین نقشی بود. برگزیت برای بریتانیا نقش جدیدی تعریف کرد و آنها را به حضور مستقل در مناطق مهم جهان تشویق کرد. یکی از این مناطق، غرب آسیا است که بریتانیا به‌خصوص بعد از روی کار آمدن ترامپ، به‌دنبال قدرت و حضور نظامی در این منطقه پس از نزدیک به پنج دهه است. مکرون در چنین شرایطی تقریبا عرصه را واگذار کرده بود؛ او نه در داخل شرایط مناسبی داشت و نه در عرصه بین‌الملل شریک قابل‌اتکایی. مکرون می‌دانست اگر در عرصه بین‌الملل به موفقیت‌هایی دست پیدا کند، سرریز آن به داخل فرانسه نیز کشیده می‌شود. مکرون دست به‌کار شد و باتوجه به وزن کشورش در برخی پرونده‌های حساس بین‌المللی ورود کرد. او بر غرب آسیا و شمال آفریقا متمرکز شد و در پرونده‌هایی همچون لیبی، اختلافات شرق مدیترانه، لبنان و حتی عراق ورود پیدا کرد تا با یک تیر دو نشان بزند. اینکه او چقدر در این مسیر موفق خواهد بود، جای سوال است، اما تا به امروز او بیش از هرچیز، مرد «جایگزین‌های شکست‌خورده» بوده است.

  توئیت ترامپ و ماموریت مکرون

دور جدید تحرکات فرانسه در غرب آسیا و شمال آفریقا، به توئیت مهرماه سال گذشته دونالد ترامپ بازمی‌گردد. ترامپ در اکتبر 2019 در پنج توئیت آتشین با انتقاد از طولانی شدن نبردها در خاورمیانه و گرفتاری آمریکا در آنها، فرمان خروج ارتش این کشور از سوریه را اعلام کرد. این توئیت ترامپ، پیام روشنی برای اروپا داشت؛ خودتان برای منافع باید هزینه کنید. آمریکا این تصمیم را بدون اطلاع دادن به متحدان اروپایی خود گرفته بود و قصد داشت آن را اجرایی کند. در همان زمان، فلورانس پارلی، وزیر دفاع فرانسه در مواضعی که حاکی از غافلگیری هیات‌حاکمه فرانسه در مقابل این تصمیم بود، به آمریکا هشدار داد عقب‌نشینی این کشور می‌تواند باعث قدرت‌گیری مجدد «داعش» و همچنین سرکوب کردها توسط ترکیه بشود. ترامپ گرچه بعدا تحت فشارهای گسترده داخلی و انتقادات رسانه‌ای، از تصمیمش درباره عقب‌نشینی کامل از سوریه منصرف شد، اما تعداد نیروهای ارتش آمریکا را در این کشور کاهش داد. ترامپ متوقف‌شدنی نبود. کمتر از 100 روز بعد، با اعلام نگرانی وزیر دفاع فرانسه و تلاش برای سفر به واشنگتن، مشخص شد که آمریکا قصد عقب‌نشینی از ساحل آفریقا (مستعمرات سابق فرانسه در شمال و مرکز قاره آفریقا) را دارد. پاریس اعتقاد داشت حضور نظامی در منطقه ساحل به کشورهای این منطقه برای نبرد با تروریست‌های القاعده و داعش کمک می‌کند، اما پاریس به‌تنهایی چنین توانی را ندارد. نیروهای آمریکا با استقرار در این منطقه در عملیات‌های ویژه و نیز اقدامات اطلاعاتی مشغول به‌کار بودند و پاریس به‌دلیل همین قدرت جمع‌آوری اطلاعات و «اکتساب هدف»، خواستار باقی ماندن نیروهای آمریکا در ساحل آفریقا بود.

اروپا به این جمع‌بندی رسیده که تصمیمات آمریکا در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به زیان اتحادیه اروپا و ذی‌نفعان اصلی ازجمله فرانسه و آلمان بوده است. آمریکا همزمان با کاهش نیروهایش در این مناطق، دست به اقدامات ملتهب‌کننده نیز زد تا یک بسته آماده را تحویل رقبای اروپایی‌اش ندهد و تبعات این التهاب، دامان اروپا را نیز بگیرد که چنین نیز شد. اروپاییان ناچار شدند ضمن پرکردن جای خالی آمریکا در منطقه، با التهابات تازه ایجادشده توسط واشنگتن نیز روبه‌رو شوند. تلاش واشنگتن برای عقب‌نشینی از سوریه، کاهش نیروهایش در عراق، عقب‌نشینی از ساحل آفریقا درکنار خروج از برجام، ملتهب کردن اوضاع در سوریه و عراق ازطریق ترور فرماندهان محور مقاومت، نقش‌آفرینی در ساقط کردن دولت‌های بغداد و بیروت و نیز تلاش برای خرابکاری در تاسیسات حیاتی ایران، منطقه را در گردبادی از حوادث گرفتار کرد که کشورهای اروپایی جایگزین این کشور، نتوانند به‌راحتی منافع خود را از این میدان پیدا کنند.

جدا از بریتانیا که تمرکز خود را روی سابقه حضور خود در حاشیه جنوبی خلیج‌فارس گذاشته و تمایل چندانی برای همراه شدن با اروپا ندارد، امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه تلاش کرده کشورش را به دوران اوج خود و سال‌های استعمارگری بازگرداند. مکرون در غرب آسیا و شمال آفریقا یعنی مناطقی که استعمار فرانسه در آن نقش‌آفرینی داشت، پروژه‌ای را برای خودش تعریف کرده است.

او با این نقش تلاش کرد در مهم‌ترین پرونده غرب آسیا یعنی توافق هسته‌‌ای ایران، به هر شکل ممکن نقشی ایفا کند اما نه در مجمع عمومی سازمان ملل و نه در حاشیه نشست جی 7 که ظریف نیز به فرانسه رفته بود، نتوانست موفقیتی کم‌هزینه را کسب کند. او در سال جاری میلادی و به‌ویژه در چند هفته گذشته، برخلاف سابق، بی‌پرواتر در غرب آسیا و شمال آفریقا به‌دنبال ایفای نقش است. حضور معنادار او در لبنان تنها دو روز پس از انفجار هولناک در بندر بیروت یکی از این تلاش‌هاست. مکرون ششم آگوست (16 مرداد) در لبنان تقریبا همه کار‌های لازم را کرد. او به نزدیکی محل انفجار بندر رفت و با مردم رودررو سخن گفت. در همین سخنان او به گروه‌‌های سیاسی اولتیماتوم داد و گفت که چند هفته دیگر مجددا به این کشور بازخواهد گشت تا ببیند آیا آنها برمبنای طرح فرانسه گام برداشته‌اند یا خیر. مکرون شامگاه 31 آگوست برای بار دوم پس از انفجار بیروت وارد این کشور شد تا با مسئولان سیاسی لبنانی گفت‌وگو کرده و میزان پیشرفت طرح خود در لبنان را موردبررسی قرار دهد.

بسیاری دلیل حضور مکرون در لبنان را به سابقه تاریخی دو کشور و نفوذ قدرتمند پاریس در بیروت می‌دانستند. پیش از مکرون نیز برخی روسای جمهور سابق فرانسه همچون ژاک شیراک پس از حادثه‌‌های مهم به این کشور سفر کرده‌ بودند. درحال‌حاضر نیز تعداد زیادی از مردم و مسئولان لبنانی با کشور فرانسه ارتباط دارند، به‌گونه‌ای که همسر مصطفی ادیب، نخست‌وزیر جدید لبنان نیز فرانسوی است و وی نیز در دانشگاه‌‌های این کشور درس خوانده است. حتی سعد حریری، نخست‌وزیر اسبق لبنان نیز پیش از بازگشت آشوب‌‌ها به لبنان، سه ماه در فرانسه حضور داشت.

اما مقصد بعدی سفر امانوئل مکرون از بیروت، نشان می‌داد که روابط تاریخی دلیل حضور مکرون در بیروت نبوده است. مکرون هفته گذشته پس از بیروت، برای رایزنی‌‌های منطقه‌ای خود، راهی بغداد شد و در اقدامی غیرمعمول دیداری مشترک با روسای سه‌گانه حکومت عراق شامل برهم صالح رئیس‌جمهور، مصطفی الکاظمی نخست‌وزیر و محمد الحلبوسی رئیس پارلمان در محل کاخ ریاست‌جمهوری عراق داشت. حداقل در 17 سال گذشته این‌گونه نشست‌‌ها که در آن روسای سه‌گانه عراق به‌طور مشترک با یک رئیس‌جمهور خارجی در بغداد جلسه برگزار کنند، بی‌سابقه بوده است.

پیش از سفر مکرون به عراق برخی رسانه‌‌ها ادعا کردند که وی با آیت‌الله سیستانی، مرجعیت عالی عراق نیز دیدار خواهد داشت؛ مساله‌ای که واقعیت نداشت اما توانست اهمیت سفر مکرون به عراق را تقویت کند. مکرون در عراق بدون‌توجه به تبعات دیدار مغرورانه‌اش با مقامات عراقی، خواستار دوری بغداد از تنش‌‌های منطقه‌ای شد و دخالت خارجی و داعش را بزرگ‌ترین مشکلات این کشور توصیف کرد. مکرون جنگ با داعش را پایان‌یافته ندانسته و خواستار ادامه نبرد با این گروه تا برقراری امنیت در سراسر عراق شد و از حمایت‌‌های فرانسه در این مسیر خبر داد. او همچنین پایه اصلی مشکلات در عراق را دخالت خارجی دانسته و خواستار پایان‌یافتن این دخالت‌‌ها شد. مکرون با تاکید بر ادامه جنگ با داعش تلویحا بر نیاز عراق به نیرو‌های نظامی خارجی تاکید کرده و از آمادگی کشورش در این رابطه خبر داده است. مکرون با چنین سخنانی به‌دنبال محکم کردن جای پای فرانسه در عراق در کنار حضور کمرنگ آمریکا بود.

  بازگشت به لیبی ویران‌شده

پاریس در تحولات سال 2011 در جهان عرب موسوم به «بهار عربی» همراه با لندن دو راس اصلی جبهه غرب در تهاجم به لیبی برای سرنگونی حکومت معمر قذافی بودند. این اقدام آنها توانست اروپا را به موفقیت نظامی و سیاسی کوتاه‌مدتی در لیبی برساند. فرانسه پس از سقوط قذافی سهم خود را از نفت این کشور برداشت می‌کرد اما شدت گرفتن سیر تحولات در این کشور و ورود بازیگران دیگر به زمین بازی لیبی (ترکیه و اخوان‌المسلمین)، باعث شد شرایط پیچیده شود. دولت وفاق ملی لیبی که بر اثر حمایت‌‌های نظامی اروپا قدرت را در طرابلس به دست گرفته بود به‌سمت ترکیه گرایش پیدا کرده و دستاورد‌های فرانسه درمعرض از بین رفتن قرار گرفت. همین مساله کاخ الیزه را به ادامه مداخله در امور لیبی واداشت. پاریس در این درگیری‌‌ها از گروهی از نظامیان شورشی حمایت می‌کند که مورد پشتیبانی کشور‌های دیگری مانند عربستان سعودی، امارات، مصر و روسیه نیز هستند. اهداف فعلی پاریس از حضور در لیبی اخراج ترکیه از این کشور، از بین بردن حضور اخوانی‌‌ها که نماینده اسلام سیاسی هستند و دستیابی مجدد به منابع نفتی است.

  شرق مدیترانه و ترکیه

فرانسه همچنین در شرق مدیترانه نیز علیه ترکیه دست به تحرکاتی ‌زده است. آنکارا در سال‌‌های اخیر به‌خصوص از سال 2019 دست به اکتشافات گسترد‌ه‌ای در دریای مدیترانه به بهانه یافتن منابع انرژی ‌زده است. برهمین اساس ترکیه با تعریف موسع از سهم خود از دریای مدیترانه باعث اعتراض کشور‌های همسایه به‌خصوص همسایگان اروپایی خود شده است. فرانسه با استفاده از همین بحران می‌خواهد تحت‌عنوان حمایت از کشور‌های اروپایی حضور نظامی خود در شرق مدیترانه را تقویت کند. این تقویت حضور فرانسه می‌تواند ادراکی از قدرتمندی و حمایتگری پاریس را در ذهن کشور‌های شرق اروپا تثبیت کند. کشور‌های شرق اروپا از سال 2010 به بعد شاهد حضور راست‌‌های افراطی و مرکزگرا در قدرت بوده است. این گروه نگاه مثبتی به اتحادیه اروپا ندارند و حضور در این اتحادیه را به نفع خود نمی‌دانند. حمایت فرانسه از یونان و قبرس در درگیری‌‌های شرق مدیترانه باعث تثبیت قدرت فرانسه در نگاه کشور‌های کوچک شرق اروپا خواهد شد.

فرانسه در خلیج‌فارس نیز تحرکاتی داشته و پیش از بحران کرونا تنها ناوهواپیمابر خود را نیز راهی منطقه خلیج‌فارس کرده بود که با شیوع همه‌گیری کرونا و ابتلای 900 تن از پرسنل این ناو به ویروس کرونا مجبور به بازگرداندن آن به خاک اصلی فرانسه شد.

  نیاز‌های داخلی فرانسه

فرانسه از سال 2018 و در دوران ریاست‌جمهوری مکرون با اعتراضات خیابانی مانند اعتراضات فراگیر جلیقه‌زرد‌ها با چندین کشته و هزاران زخمی مواجه بوده است. این اعتراضات باعث تضعیف وجهه فرانسه در سطوح بین‌المللی شده است، به‌گونه‌ای که کشور‌هایی که تا پیش از این درمعرض اتهامات فرانسه قرار داشتند با شروع اعتراضات سال‌‌های اخیر در فرانسه پاریس را به نقض حقوق بشر متهم کرده‌اند. روسیه یکی از این طرف‌هاست که در سه سال گذشته به مرجع اصلی اخبار جلیقه‌زرد‌ها بدل شده و تاکنون چند خبرنگار این شبکه نیز در جریان حمله نظامیان فرانسوی به معترضان زخمی شده‌اند. از سوی دیگر به جز تخریب وجهه ملی فرانسه وقوع این اتفاقات در دوران ریاست‌جمهوری مکرون شانس وی را برای انتخاب مجدد در انتخابات بعدی ریاست‌جمهوری فرانسه تحت‌الشعاع خود قرار داده است. مکرون سعی دارد با فعال شدن در زمینه سیاست خارجی به‌خصوص در مناطقی که سابقا مستعمره فرانسه بوده‌اند، با تقویت احساسات ملی‌گرایانه مردم کشورش جایگاه خود را در میان افکار عمومی ارتقا بخشیده و از سوی دیگر به بازیگری فعال در عرصه بین‌المللی تبدیل شود تا بتواند وجهه تخریب‌شده فرانسه را بازسازی کند.

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰