معنویت در فضای فرهنگ وحیانی و جغرافیای معارف اسلامی از مفهوم مقومی به ‌نام «غیب» برخوردار است که موطن حیات معنوی را «عالم باطن» و «جهانِ غیب» و «غیبِ جهان» قرار می‌دهد.
  • ۱۳۹۹-۰۶-۱۲ - ۱۷:۰۵
  • 00
اذا علمت فاعمل

به گزارش «فرهیختگان»، محمدجواد رودگر، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: معنویت در فضای فرهنگ وحیانی و جغرافیای معارف اسلامی از مفهوم مقومی به ‌نام «غیب» برخوردار است که موطن حیات معنوی را «عالم باطن» و «جهانِ غیب» و «غیبِ جهان» قرار می‌دهد، غیب و باطنی که احاطه به شهادت و ظاهر داشته و در ظاهر جلوه‌گری دارد یعنی معنویتی ایده‌آلیستی، اتوپیایی یا انتزاعی و آسمانی محض نیست، بلکه معنویتی است متناظر به واقعیت انضمامی و عینیت‌یابنده در زمین. بدین‌سان معنویت از سه ضلع: اعتقاد راسخ به خدا، ارتباط مستمر با خدا و عمل و کنشگری‌های خداباورانه برخوردار است و بر دو پایه درونی (فطرت و عقل که رابطه متقابل دیالکتیکی دارند) و بیرونی (شریعت و نبوت و امامت که نقشه راه معنویت همه‌جانبه را تبیین و ترسیم می‌کنند) استوار است. در معنویت عاشورایی «حق و تکلیف» به‌صورت نظام‌یافته حضور بالفعل و فعال دارند تا معنویت پویا و پایا، ناظر به حق‌الله، حق‌النفس و حق‌الناس تجلی یابند. (1)

در معنویت عاشورایی، سالک و رونده، گاه در عالم ظاهر سفر می‌کند و از مکانی –که مبدأ است- طی مسیر و مسافت می‌کند و منازل بین‌راه را یکی پس از دیگری درمی‌نوردد و به مقصد -که مکان خاصی است- می‌رسد و گاه رونده در عالم باطن و از مکانتی به مکانت برتر سیر می‌کند و سالک در حرکت سلوکی خود، به معرفت نیاز دارد تا به انحراف کشیده نشود؛ زیرا انسان در هر حرکتی محتاج معرفت است؛ چنان‌که امیرمومنان(ع) خطاب به کمیل فرمود: «یا کمَیلُ مَا مِنْ حَرَکةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیها إِلَى مَعْرِفَةٍ...» (مستدرک‏الوسایل، ج17، ص267)؛ همچنین از نقش نگین اباعبدالله‌الحسین(ع) یعنی: «اذا علمت فاعمل» (مفید، 1413، ج1، ص58) نیز حداقل دو نکته قابل‌درک و دریافت است:
1. تا علم و دانایی به چیزی حاصل نشود، نوبت به توانایی و عمل نمی‌رسد.

2. هرگاه علم و معرفت یافتی، در عمل بدان اقدام کن. همان‌گونه که امیرالمومنین(ع) فرمود: «لَا تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهلًا وَ یَقِینَکُمْ شَکّا إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَیَقَّنْتُمْ فَاقدموا: علم خود را نادانی و یقین خود را شک پندارید، پس هرگاه دانستید عمل کنید و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.» (نهج‌البلاغه، حکمت 274) یا با تاکید بر اهمیت عمل و لزوم استمرار در آن فرمود: «العَمَل العَمل، ثُمَّ النَّهایة النَّهایة، والاستِقامة الاستِقامَة، ثُمَّ الصَّبر الصَّبر، والوَرَع، آن لَکُم نَهایَة فَانتهوا اِلی نَهایَتِکُم؛ کار کنید و آن را به پایانش رسانید و در آن پایداری کنید؛‌ آنگاه شکیبایی ورزید و پارسا باشید. همانا شما را پایانی است؛ پس خود را به آن پایان رسانید.» (همان، خطبه 16) لذا دانایی باید به دارایی و علم به عمل تبدیل شود و در سلوک الی‌الله علم به سلوک، مسلک و مسلوک‌الیه لازم است و در معنویت عاشورایی هدف از سیر و سلوک، خدایی‌شدن، خداخوئی یا خداگونه‌شدن، به‌ تعبیر قرآن کریم رنگ خدایی یافتن و خدایی ‌گشتن است «صبغه‌الله و من احسن من‌الله صبغه» (بقره، 138) به تعبیر استاد جوادی‌آملی این سیر معنوی: «سیر و سلوک عبد به‌ سوی خدا، سیری عمودی است؛ نه افقی و منظور از «عمودی» در اینجا، عمودی در هندسه الهی است، نه در هندسه طبیعی؛ یعنی به «مکانت برتر» راه‌یافتن است، نه به «مکان برتر» رفتن. از این‌رو زاد و توشه‌ای طلب می‌کند تا انسان را در سیر به مکانت برتر کمک کند.» (جوادی‌آملی، 1379، ص254) در ادامه با عنایت به ابحاث یادشده به بیان و تبیین برخی مبانی و اصول، لوازم و شروط، راهبرد و راهکار و کارکردهای سلوک معنوی در آموزه‌های حسینی خواهیم پرداخت.

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰