به گزارش «فرهیختگان»، حاشیه از جمعه آغاز شد. زمانی که «خرس» با کیفیت بالایی در «یوتیوب» قرار گرفت. فیلم «خسرو معصومی»، در سال 90 جلوی دوربین رفت و در همان سال هم وارد بخش رقابتی جشنواره شد و توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای «فرهاد اصلانی» و همچنین سیمرغ بهترین صداگذاری را برای «محمدرضا دلپاک» به ارمغان بیاورد. در همان اثنای جشنواره سیام بود که زمزمههای توقیف فیلم نیز به گوش رسید. فیلمی که تا امروز که قریب به 9 سال از تولید آن میگذرد، همچنان رنگ پرده را به خود ندیده؛ نهتنها به سینما راه پیدا نکرد بلکه در تمام این سالها، حتی در صف مقدم فیلمهایی که باید رفع توقیف شوند نیز قرار نگرفت. در تمام این 9سال، هیچگاه مشکل اصلی فیلم عنوان نشد اما شائبهها از تم ضدجنگ فیلم و حتی ایرادات شرعی آن سخن میگفتند.
فیلم، داستان فردی(پرویز پرستویی) است که تصور میشده شهید شده اما او در تمام آن سالهایی که حضور نداشت، در اسارت دشمن بعثی بود. با آزاد شدن بیسروصدای او، وی در مسیر بازگشت به خانهاش متوجه میشود که همسرش(مریلا زارعی)، با مردی(فرهاد اصلانی) ازدواج کرده و این، آغاز چالش درام است. از سال 90 که بحث توقیف این فیلم به گوش رسید تا همین امسال، چندین بار اخبار ضعیفی مبنیبر نمایش فیلم شنیده شد. آخرین آن مربوط به همین چند هفته پیش بود که بحث اکران آنلاین فیلم قوت گرفت. بحثی که خیلی زود با عدمرغبت کارگردان و تهیهکننده جمع شد و تداوم نیافت. در همین کشوقوس بود که نسخه باکیفیت فیلم با هشتگهای مرموزی چون «مریلا زارعی»، «فرهاد اصلانی» و «داریوش بابائیان» در یوتیوب منتشر شد.
تهیهکننده فیلم(جواد نوروزبیگی) ادعا کرده که فیلم از کانال «شکوفا فیلم» (متعلق به بابائیان) منتشر شده و وی در قبال دریافت مبلغی حاضر به انجام چنین کاری بدون هماهنگی با او شده است. در مقابل بابائیان نیز این اتهام را رد و عنوان کرده که اصلا پخشکننده فیلم نیست و هیچ نسخهای از فیلم در اختیار وی قرار نداشته که وی بخواهد آن را پخش کند. در شرایطی که تهیهکننده فیلم و «داریوش بابائیان» یکدیگر را متهم میکنند، فارابی بهعنوان مالک اصلی فیلم، درحال پیگیری این موضوع است. نهادی که خود متهم است به اینکه تلاش چندانی برای نمایش فیلم در تمام این سالها نداشته است.
موسسه رسانههای تصویری، مالکیت این فیلم را از نوروزبیگی و پرستویی خریداری کرد و چون این موسسه منحل شد، مالکیت آن در اختیار فارابی قرار گرفت؛ همان اتفاقی که برای چند فیلم توقیفی دیگر نیز رخ داد و نهادهای دولتی توانستند مالکیت آنها را از صاحبان آثار خریداری کرده و با تملک آنها، حاشیههای مربوط به نمایششان را به حداقل برسانند. اما حالا قدرمسلم آنکه بعید است فارابی بهعنوان مالک اثر، قائل به این خودزنی بزرگ شده باشد که با نمایش قاچاق فیلم سوختهای که آوردهای برایش به همراه ندارد، بخواهد حواشی آن را به حداکثر ممکن رسانده و به این ترتیب موضوع نمایش آن را برای همیشه به بایگانی تاریخ بسپارد. از سوی دیگر بابائیان این اتهام را متوجه نوروزبیگی کرده که وی در نخستین ساعات انتشار فیلم که کمتر کسی از آن اطلاع داشت، با او تماس داشته و خبر قاچاق فیلم را به بابائیان رسانده و از نقش شکوفا فیلم در این فرآیند سوال میپرسد. بابائیان همچنین این اتفاق را به نوروزبیگی بیربط ندانست و تلویحا اعلام کرد که قاچاق فیلم کار ایشان است و وی(نوروزبیگی) برای تلافی مصاحبه اخیر بابائیان که نسبت به تعدد پروانههای ساخت نوروزبیگی معترض بود، دست به این اتهامزنی کرده است. نوروزبیگی نیز ادعا کرده که شکوفا فیلم متعلق به بابائیان بوده و وی در قبال دریافت مبلغی حاضر به این کار شده است. البته که نمیتوان از هماکنون نسبت به صحتوسقم ادعاهای طرفین اظهارنظر کرد، اما سوالاتی مطرح میشود که تمام این اتهامزنیها را کمرنگ میکند. اینکه چرا نوروزبیگی باید بهعنوان تهیهکننده فیلم، دست به چنین خودزنی ای کرده و فیلمش را سر ببرد؟ فیلمی که وی اگر به قصد جبرانمافات قربانی کرده باشد، میتوانست در تمامی این سالها و در مقاطعی که وی با برخی جریانها و انسانها به بنبست و اختلاف خورده بود، چنین بلایی را بر سر آن بیاورد. اوقاتی که قطعا خیلی بهتر از سه روز تعطیلی محرم میتوانست منویات وی را به هدف نزدیک کند.
ابهام دیگری که وجود دارد اینکه اگر بابائیان در قبال دریافت مبلغی دست به این کار زده بود، اولا؛ اینکه چه کسی حاضر است برای پخش «خرس» به او پول بدهد؟ ثانیا؛ اگر چنین بود، وی در تمام این 9 سال میتوانست دست به چنین اقدامی بزند. ضمن اینکه آن کسانی که به بابائیان برای پخش این فیلم پول دادند، میتوانستند همین مسیر را از راه خسرو معصومی(که احتمالا هنوز هم مستاجر است) یا نوروزبیگی امتحان کرده و با حاشیهخاطر کمتری اقدام به قاچاق فیلم کنند. ضمن اینکه اگر هم چنین ادعایی صحت داشته باشد، چرا بابائیان باید فیلم را با نام موسسه خود پخش کند که اینچنین مورد اتهام همه قرار بگیرد. به دلیل تشکیک در اتهامپراکنیهای هر دو طرف، حداقل فعلا نمیتوان با قاطعیت درباره ریزجزئیات این اقدام ناشیانه سخن گفت.
باید دید فارابی بهعنوان مالک اصلی فیلم تا چه اندازه در بررسیهای خود دقیق و با اراده عمل میکند تا در ادامه نسبت به معرفی عامل اصلی قاچاق این فیلم سخن گفته شود. در تمام این سالها انگشت اصلی اتهام به سمت ساختمان وزارت ارشاد و سازمان سینمایی نشانه گرفته میشد که آدمهایی از داخل سازمان، به دلایل مختلف اقدام به انتشار خواسته یا ناخواسته این آثار میکنند. البته که در تمام این سالها، این اتهامزنیها در اندازه فرضیه مطرح بود و هیچگاه سندیت نیافت اما حالا و با قاچاق «خرس» زمینه کاملا برای این مهم مهیاست که برای یکبار، تمام ابعاد و زوایای پرونده روشن شود و خاطی یا خاطیان با شفافیت کامل، به مردم و اهالی سینما معرفی شوند تا قاچاقچیان فرهنگی تا این اندازه صریح و جسور اقدام به پخش غیرقانونی آثار سینمایی نکنند. سازمان سینمایی که در تمام این ماهها، شفافیت را در اندازههای انتشار آمار و ارقام ریالی نهادهای متبوعش محدود میکرد، الان بهترین زمان ممکن را دارد که با معرفی قاچاقچیان «خرس»، به منتقدان خود ثابت کند که به دنبال شفافسازی و روشن کردن ابعاد خاموش و کمتر پرداختهشده این سالهای سینمای ایران است.
* نویسنده : مجتبی اردشیری،روزنامهنگار