به گزارش «فرهیختگان»، 1. در نقلهای متواتر آمده است که حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در مسیر مکه بهسمت کوفه بسیار آرام حرکت کردند و در این مدت با افراد فراوانی مواجه شده و افرادی همچون زهیر را جذب کاروان سعادت کردند و به قله رساندند. برخی نیز در همین فاصله طولانی فرصت ریزش پیدا کردند، چهبسا اگر حضرت سریعتر طی طریق میکردند، اینان فرصت فکر و تردید نمییافتند و همراه حضرت بهشهادت میرسیدند.
حضرت اباعبدالله الحسین(ع) 14 قرن است که آرام آرام در پهنای تاریخ، از مکه عبادت فردی بهسمت کوفه سیاست و عبادت اجتماعی گام برمیدارد و جامعه انسانی را نهیب میزند که فقط کسانی عارف به شریعت و طریقت و حقیقت هستند که مبدأ سلوکشان عبادت فردی شود و مقصد سلوکشان شکوه عبادت اجتماعی؛ مبدأ عزمشان حرکت از مدینه خود بهسوی مکه خدا باشد و مقصد همتشان، حرکت درمیان خلق برای دستگیری به سوی حضرت معشوق.
هان! که این فرصت طولانی، سبب تردید و ریزش نشود. کاروان اباعبدالله الحسین(ع) فقط اهالی صبر و بصر را دربر میگیرد و بقیه حیران و سرگردان در بیابان تاریخ، شبانه از سیطره رافت نور به ظلمات بردگی و غربپرستی و غربگدایی خارج میشوند. وای بهحال من و تو اگر وهب مسیحی، لیاقت همراهی امامالمسلمین یابد و من و تو که نام خود را شیعه و موالی حسین(ع) گذاشتهایم، از این کاروان بهشت جا بمانیم.
۲. برخی در این مسیر از جان و مال و آبروی خود میگذرند و حبیبوار اجازه ورود اهلبیت(ع) را به میدان کارزار نمیدهند و تا جان به تن دارند، مقابل دشمن میایستند.
برخی دیگر، فقط امکانات خود را نثار امام میکنند و سخن که به جان میرسد، دریغ کرده و جان امام را مقدم میدارند.
گروه سوم در میادینی حاضرند که دشمنی در آنجا نیست؛ البته دست به دعا برمیدارند که امامی که در کارزار است، بهسلامت بماند!
گروهی نیز خودشان را نوکر شخص امام میدانند و نماینده امام برایشان هیچ است.
گروه پنجمی هم هستند که امام حاضر درصحنه را مذمت و چون قصد کوفه سیاست کرده است، مذمتش کرده و دنیاطلبش میخوانند. افّ بر این چهار گروه.
هان! ای نفس. ببین در کدامین جمع نشستهای؟
اگر درمیدان مبارزه هستی و تیرهای پرتابشده، قامتت را خم نکرده یا مایه زخم خوردن امامت نشدهای، زهیروار و سلیمانیوار، همچنان مدافع امام زمانت هستی. فرود تیرها نگرانت نکند که اگر دشمن در مقابلت نبود، تیری هم بهسویت پرتاب نمیشد. پس تیرباران بهسوی تو علامت درستی اقدام تو و درستی جا و مکان تو است. طُوبی لَکَ و حُسنُ مَآب.
اگر درمیدان مبارزه فقط آماده خدمات مالی هستی و جان خودت را شیرینتر از خدمت به امام میبینی، همان عبیدالله حر جعفی هستی که اسبش را لایق خدمت به امام میدید و نه خودش را... نه خودش و نه اموالش بهدردی نخورد و بیبرکت شد. اگر درمیدان مبارزه نیستی، ولی دعاگو و ثناگوی امام حاضر در صحنهای و زمانی که مسئولیت دفاع از جامعه اسلامی متوجه تو میشود، به کنجی میخزی و مشغول ذکر میشوی، بهجایی کوچ کن که ندای طلب یاری امام حاضر در صحنه به گوش تو نرسد وگرنه شریک قتل امام و مقام امامتی.
اگر مانند سلیمان صُرَد خزاعی، تنها مطیع شخص امامی ولی مطیع نایبش نمیشوی، سرانجامت در بهترین حالت مثل سلیمان است و تائب میشوی، ولی دیر آمدهای و خونت، بدون چنان فایدهای، برای اسلام ریخته میشود و در بدترین حالت حتی توفیق توبه هم نخواهی داشت.
و اما آن که دین را جدای از دنیا و سیاست میپندارد و امام جامعه را از ورود به سیاست پرهیز میدهد و او را از فرجام تلخ سیاست کربلایی نگران میکند و شربت مذاکره و سازش به امام(ع) پیشنهاد میدهد، از محرومان اولین و آخرین است. چنین کسی -در بهترین حالت- در مکه عبادات فردی جا مانده و به کربلای تاریخ حیاتش نخواهد رسید.
* نویسنده: سید احمد غفاریقرهباغ، عضو هیاتعلمی موسسه حکمت و فلسفه ایران