به گزارش «فرهیختگان»، با انتخابات ریاستجمهوری هفتم و پیروزی جریانی که بعدا اصلاحطلب خوانده شد، اتفاقات مهمی در کشور رخ نمون کرد. فضای سیاسی برای مدتها وارد دورانی پرتلاطم و عجیبوغریب شد و هر اتفاق جدیدی افکارعمومی و بنیانهای آن را به چالش میکشید. در آن زمان برخی گمان کرده بودند انتخابات 76، انقلاب یا بهتر بگوییم کودتا بوده و همهچیز کشور عوض شده است، دورانی 8ساله و بسیار پرفراز و نشیب که بعدها رئیسجمهور وقت خودش ابراز کرد هر 9 روز یک بحران در دوران دولتش در کشور وجود داشته است.
در این ایام اصلاحطلبان رادیکال تلاش کردند هر آنچه از بنیانهای انقلاب و بعضا اسلام در کشور وجود داشته تغییر دهند و ذیل عناوینی چون جامعه مدنی، دموکراسی و آزادی انقلاب اسلامی را با محتوا و انگارهای جدید تغییر دهند. در این ایام یکی از کسانی که با تمام قوا در میدان بود و در مقابل این جریان ایستادگی میکرد و در مقاطعی توانست یکتنه مانع برخی تندرویهای اصلاحطلبان شود، مرحوم روحالله حسینیان بود. چند سال بعد مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتابی با عنوان آسیبشناسی حزب مشارکت (که در چاپهای بعدی نام 8 سال بحرانآفرینی اصلاحطلبان را به خود گرفت) منتشر کرد و به دقت وقایع 8ساله دولت اصلاحات و بحرانیهایی را که در این ایام و غالبا با محوریت اعضای حزب مشارکت به وقوع میپیوست، مورد بررسی قرار داد. محوریت روایتهای این کتاب از زبان روحالله حسینیان مطرح شده است. در این نوشتار چند نمونه از عناوین مهم کتاب یادشده را بارخوانی میکنیم.
ماجرای بازجویی و شکنجه همسر سعید امامی
یکی از فصلهای این کتاب به ماجرای «بازجویی و شکنجه همسر سعید امامی» اختصاص دارد و این فصل جنجالی به افشاگری روحالله حسینیان در این زمینه میپردازد؛ حسینیان در تیرماه 1378 و پس از مرگ سعید امامی، از شکنجه همسر سعید امامی توسط بازجوهایی که ازسوی سعید حجاریان بوده، رازگشایی میکند و در بخش دیگری از این فصل بر اطلاع خاتمی از جریان شکنجه، قبل از کشف آن، صحه میگذارد. در بخشی از این فصل آمده است: «درمورد جریان شکنجه اینگونه نبود که آقای خاتمی خبر نداشته باشد. متاسفم که آقای خاتمی انکار میکند. بنده به یکی از وزرا بارها گفتم که چرا جریان شکنجه را به آقای خاتمی نمیگوید؟ گفت: گفتهام. ماجرای کشفشدن جریان شکنجه در رمضان سال گذشته بود که یک نفر از پزشکان برای آقای یونسی خبر آورد که یک خانم و یک آقایی از متهمان پرونده در حال مرگ هستند و خیلی التماس میکنند که یک نفر با اینها صحبت کند... تا اینکه جریان به دفتر مقاممعظمرهبری رسید. از طرف دفتر با آقای هاشمیشاهرودی تماس گرفتند و ایشان آقای مروی را فرستاد برای تحقیق و دیدند که یکی از آنها همسر سعید امامی است. اینها در حال مرگ بودند... و شکنجه چیزی نبوده است که آقای خاتمی بخواهد انکار کند. این جریان کشانده شد به هیات سهنفری که رفتند پرونده را رسیدگی کردند و مشخص شد همهچیز دروغ بوده است. در سوالهایی که از متهمان میکردند دنبال قتلها نبودند بلکه دنبال چیز دیگری بودهاند. ...مهمتر از اینها پیامی بود که ایشان (خاتمی) پس از کشفشدن جریان شکنجه در حضور سه نفر برای من فرستاد... و گفته بود درمورد این جریان شما مصاحبه نکنید. من هم از طرف مقابل، از روزنامهها میخواهم فتیله را پایین بکشند و خودم پرونده را جمعوجورش میکنم. اگر آقای خاتمی کارهای نبود چطور میتوانست پرونده را جمعوجور کند؟ به همین خاطر است که اینها جرأت نمیکنند با من مناظره کنند.»
تصویب لوایح دوگانه توسط مجلس ششم
فصل دیگر این کتاب به موضوع «تصویب لوایح دوگانه توسط مجلس ششم» یا همان ماجرای «لوایح دوقلو» پرداخته است.
آنطور که تاریخ بهخاطر دارد، سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور وقت در 8 شهریور 1381 از ارائه لایحه «اصلاح قانون انتخابات مجلس» ازسوی دولت و آنچه لایحه «تبیین حدود وظایف و اختیارات رئیسجمهور» مینامید، خبر داد.
در آن زمان یکی از مباحث مسالهساز درخصوص لایحه دوم، جایگزینی واژه «افزایش اختیارات» بود؛ هنوز یکهفته از وعده خاتمی نگذشته بود که این لوایح به مجلس ششم رفت و فورا در دستورکار قرار گرفت و ظرف چند دقیقه و بدون طرح نظرات مخالف و موافق به تصویب رسید.
با رد لوایح ازسوی شورای نگهبان، حزب مشارکت دست به حرکات جنجالی زد و شورا را مسبب بحران در نظام و استعفای خاتمی دانست و در همین راستا عباس عبدی، عضو ارشد حزب مشارکت «تز خروج از حاکمیت» مشارکتیها را افشا کرد. مهمترین بخشهای این فصل را که درباره تصویب لوایح دوگانه توسط مجلس ششم است در ادامه مرور کردهایم.
اولین بند لایحه تغییر قانون انتخابات و درواقع ماده 3 قانون انتخابات، هدف اصلی لایحه دولت بهشمار میآمد که بهدنبال «حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان» بودند. اما در آستانه انتخابات شوراها، کار بررسی لایحه تغییر قانون انتخابات مجلس پس گرفته شد و بهدنبال حذف نظارت استصوابی، شرط اعتقاد و التزام کاندیداهای مجلس به اسلام و ولایتفقیه حذف و صرف مسلمانبودن و ابراز وفاداری به قانون اساسی در فرم ثبتنام، جایگزین این شروط شد. ...زمانی که شورای نگهبان این لوایح را در 39 مورد خلاف قانون اساسی و در 7 مورد خلاف شرع تشخیص داد و آن را رد کرد با حملات تند مشارکتیها و اپوزیسیون مواجه شد. در این بخش که به «پایان سناریوی ماراتنی لوایح دوگانه» اشاره دارد، آمده است: «کمیسیونهای سهجانبه مجلس، دولت و شورای نگهبان ادامه بحث درباره لوایح دوگانه را برعهده گرفتند اما با توجه به اصرار نمایندگان مجلس و دولت بر عدم اصلاح بندهای مورد ایراد شورای نگهبان، این مذاکرات عملا به بنبستی بیبرگشت ختم شد. به اینترتیب پرونده ماراتنی لوایح دوگانه که طی یکسالونیم ازسوی مشارکتیها تعقیب میشد، مهر و موم شد و... لوایح دوگانه دیگر ابزار مناسبی برای بهرهگیری در انتخابات مجلس هفتم به حساب نیامد.»
آشوبهای 18 تیر 78 چگونه آغاز شد؟
سومین بخش با موضوع «آشوبهای 18 تیر» به بررسی وقایع کوی و فتنه سال 78 پرداخته است. 15 تیرماه 1378 و تنها یک روز قبل از رایگیری مجلس پنجم برای طرح تغییر قانون مطبوعات، روزنامه سلام سندی دارای طبقهبندی وزارت اطلاعات را منتشر کرد و نوشت سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است و همین موضوع زمینه تنشهای سیاسی-اجتماعی اواخر دهه 70 را فراهم کرد. در بخشی از کتاب، دراینباره آمده است: «یونسی، وزیر اطلاعات وقت، روز بعد تصریح کرد نامه، مربوط به سعید امامی نبوده بلکه از حوزه مشاوران وزیر، خطاب به وزیر ارسال شده و موضوع نامه نیز مربوط به اصلاح قانون مطبوعات نیست.»
او همچنین عمل روزنامه سلام را نوعی سرقت اطلاعاتی تلقی کرد و گفت: «سندی که روزنامه سلام چاپ کرد، درحقیقت یک نوع سرقت بود که نباید چنین کاری صورت میگرفت.»
هرچند عملیات جنگ روانی حجاریان موثر واقع نشد و کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات ازسوی نمایندگان مجلس پنجم تصویب شد... اما جوخههای وحشت حزب مشارکت از همان ابتدای مطرحشدن طرح اصلاح قانون مطبوعات، از راهاندازی آشوب خبر میدادند.
دو روز پس از تصویب طرح اصلاح قانون مطبوعات، با شکایت وزارت اطلاعات از روزنامه سلام بهدلیل درج نامه محرمانه وزارت اطلاعات و جعل آن درجهت اهداف مغرضانه سیاسی، روزنامه «سلام» توقیف شد.
این کتاب درباره غائله کوی دانشگاه تهران نیز چنین روایت میکند: «17 تیر 1378 اعضای تحکیم وحدت، در خیابانهای داخل کوی دانشگاه شروع به راهپیمایی کرده و شعارهایی چون «طرح سعید امامی ملغی باید گردد»، «مجلس فرمایشی، انحلال، انحلال» و «مرگ بر استبداد» را فریاد میکردند. سردمداران این راهپیمایی، پس از آنکه از حضور گسترده دانشجویان مأیوس شدند... مسیر خود را بهسمت بیرون از محوطه کوی دانشگاه یعنی خیابان کارگرشمالی تغییر دادند... حدود ساعت 12 شب تعدادی از سربازان نیروی انتظامی جهت هدایت آشوبگران به داخل کوی، بهسمت آنان حرکت کردند... و همزمان، سنگپراکنی و سردادن شعار ازسوی آشوبطلبان طرفدار دفتر تحکیم وحدت آغاز شد. حضور تاجزاده، نماینده وزارت کشور و عضو ارشد حزب مشارکت که در حمایت غوغاییان سخن میراند، بهجای فرونشاندن شعلههای خشم، بر شدت آن افزود. کشوقوسها ادامه یافت تا اینکه در جریان کنترل این حرکتها توسط نیروی انتظامی، ناگهان عناصر خودسر به خوابگاه دانشجویان حمله بردند و به ضربوشتم دانشجویان پرداختند و صبح جمعه 18 تیرماه، با زمینهسازی و قانونشکنی آشوبطلبان غائله شکل گرفت.»