به گزارش «فرهیختگان»، اکنون پس از 26 سال با صراحتی تمام میتوان اذعان کرد فیلم «روز واقعه» قلهای است رفیع و فتح نشده در عرصه نمایش و سینمایِ عاشورایی. اگرچه میتوان آثار متعددی را در تاریخ تئاتر، سینما و تلویزیون نام برد که هرکدام از منظرگاهی متفاوت سعی در ترسیمِ هنری حماسه کربلا داشتهاند اما روز واقعه دربردارنده عناصر و ویژگیهایی است که در هیچ اثر نمایشی دیگری ابدا تکرار نشده است. در نخستین مواجهه با این ادعا لاجرم باید ماندگاری اثر و برتریاش در نسبت با سایر آثار ساخته شده در این حوزه را از جوانب مختلفی سببشناسی کرد. با این وجود از هر مدخلی که بخواهیم بحث را پی بگیریم بیتردید مکررا به نام بهرام بیضایی خواهیم رسید و دقیقا اولین تمایز روز واقعه از همینجا آغاز میشود.
بهرام بیضایی شاید نخستین سینماگری باشد که نه از دلِ جریان روشنفکریِ مذهبی بلکه در قامت یک روشنفکرِ عرفی به واقعه کربلا پرداخته است و چهبسا همین امر خود سبب اتفاقات زیادی برای روز واقعه شد. فیلمنامه اثر یک دهه پس از نگارش و با حواشی بسیاری ساخته شد. بنا به دلایلی اجازه و امکان ساخت اثر از خود بیضایی سلب شد. کارگردانی اثر در طول چند سال به افراد مختلفی واگذار شد و درنهایت هم فیلمنامه بیضایی با حذفیات متعددی ساخته شد. با این حال مطلقا نمیشود منکر این حقیقت شد که محصول نهایی از حیث مضمون، ساختار و شیوه روایی تماما مدیون و مرهون خودِ شخص بیضایی است و به معنی حقیقی کلمه برآمده از جهان نمایشی وی. این موضوع را میتوان از ابعاد گوناگون واکاوی کرد. نخست باید اذعان کرد کمتر کسی را میتوان در تاریخ هنرهای نمایشی نام برد که به همان میزان که دراماتورژ است، اسطورهشناس و پژوهشگر هم هست. جهان نمایشی بهرام بیضایی را میتوان در سه ساحت کلی بررسی کرد: تاریخ(فهمِ دقیق و جامع از تاریخ باستان، تاریخ اسلام، کهن الگوها و اساطیر)، درام(فُرم روایی منحصربهفرد و چند وجهی) و زبان(شاعرانه، آرکائیک، استعاره گون و موزون).
با این حال روز واقعه از چیزی فراتر از این سه ویژگیِ کلی بهرهمند است و این عامل چیزی نیست جز نسبت تنگاتنگ و دیرینه بیضایی با میراث نمایشیِ فرهنگ عاشورا. میراثی که بیضایی خود آن را بسیار گرانبها میشمارد. اگر بنابر مکتوبات و نگارشهای خود بیضایی بخواهیم این نسبت را ردیابی و پیگیری کنیم درنهایت به کتاب مهم وی تحت عنوان «نمایش در ایران» خواهیم رسید. او در این کتاب که در نخستین سالهای جوانیاش نوشته تاریخچه گونههای مختلف نمایشی در ایران را بررسی کرده و یک فصل مفصل را به تعزیه، این میراثِ گرانبهای نمایشیِ تشیع، اختصاص داده است. او تعزیه را عاملی مهم در بالندگی نمایش در ایران میشمارد و ادامه میدهد که تعزیه، تنها نشاندهنده یک قصه مذهبی ساده نیست. بلکه محور اصلی این نمایشها، ماجرای تسلیم و زندگی در برابر پایداری و نابودی است. جنگ خیر و شرّ یا حق و ناحق، و ایستادگی به خاطر اعتقاد به عدالت آسمانی مطرح است و قهرمانان تعزیه، نابودی را بر زندگی زیر سلطه غاصبان و جابران ترجیح میدهند. اما اگر بخواهیم از نگارشها و مکتوبات بیضایی کمی فراتر رویم و ریشههای گرایش وی به این آیین هنری را پی بگیریم به زندگی شخصی و دوران کودکی او خواهیم رسید. به یک معنا میتوان گفت نخستین ارتباطات بهرام بیضایی با جهان نمایش به واسطه تعزیه بوده است چراکه او در خانوادهای به دنیا آمد که پدر، پدربزرگ و عموها همگی تعزیهخوان، دستاندرکار تعزیه و تنظیم متن برای اجرای تعزیه بودهاند. بنابراین میتوان گفت پیوندِ بیضایی با تعزیه و اساطیر حماسه کربلا همانند نسبت او با سایر اساطیرِ فرهنگ کهن باستانی نیست بلکه ما با یک نسبت خونی و خانوادگی بین او و تعزیه مواجه هستیم. این پیوندِ مستحکم به صورتهای مختلف(اعم از ساختار، تم و مضمون) در آثار مختلف او قابل تشخیص است. بهطور مثال میتوان گفت بدون تردید او نسخهخوانی را از تعزیه الهام گرفته است. بهطور خلاصه تاثیرپذیریِ بیضایی از ساختار و مضامین تعزیه را در آثار مختلف وی میتوان دید اما این تاثیرپذیری روی صحنه تئاتر در دو نمایشنامه «ندبه» و «مجلس ضربت زدن» و بر پرده سینما در فیلمنامه روز واقعه به اوج میرسد. گواه این مدعا مصاحبه مرحوم زاون قوکاسیان با بهرام بیضایی است که بهطور مفصل در کتاب «گفتوگو با بهرام بیضایی» توسط انتشارات نگاه چاپ شده است. او در بخشی از این مصاحبه میگوید: «سالها پیش خیال داشتم فیلمی بسازم بر زمینه تعزیه. راجع به دستهای که میکوشند تعزیهای بازی کنند و آنچه میان آنان از برخورد و کشمکش میگذرد و آنچه بر سکوی تعزیه میگذرد. اگر نشد دلیلش بیشتر ترسهای رایج بود. جز این دیگر هرگز نخواستهام مستقیما به تعزیه بپردازم، جز این اواخر که روز واقعه را نوشتم و درواقع بخشی از حسابی را که با گذشته کاریم داشتم صاف کردم، اگر نه همه آن را.» همینطور که پیشتر اشاره شد روز واقعه را میتوان در سه ساحت کلی(تاریخ، درام و زبان) مورد ارزیابی قرار داد. نخست باید گفت بیضایی بدون تردید دست به عملی نوآورانه زده است. در ناخودآگاه جامعه ایرانی دهها روایت گوناگون از ابعاد مختلف حماسه کربلا وجود دارد که او میتوانست یکی از آنهارا انتخاب کند و با اطمینان و یقین بیشتری مبنیبر پذیرفته شدن از جانب مخاطب یکی از آن داستانها را بنمایه اثر خود قرار دهد، اما بیضایی داستانی کمتر شنیده شدهای را از دلِ تاریخ اسلام، استخراج و با مبنا قرار دادن آن به روایتی بدیع، تمثیلی و حتی انتقادی میرسد. او از مواجهه یک جوانِ سابقا مسیحی با قیام حسین بن علی(ع) که در روایات و منابع متعددی بدان اشاره شده الهام میگیرد و با اعمال تغییراتی، به داستان اولیه ابعادی تمثیلی و انتقادی میدهد.
بیضایی برای دراماتیزه کردنِ داستانِ شبلی(عبدالله) سفر را برجستهتر میکند. بیتردید میتوان گفت بیضایی اینجا نیز به سمت ادبیات ایران میرود و کهن الگویِ سفر را از یکی از قدیمیترین و مهمترین حکایتهای تاریخ ادبیات فارسی یعنی حکایت سیمرغ ِ منطق الطیرِ عطار نیشابوری وام میگیرد. با قیاس تطبیقی سفر شبلی(عبدالله) با سفر مرغان میتوان به اشتراکِ مهمی رسید. مرغان به امید یافتن سیمرغ( پادشاه / محبوبِ باقی/ زندگی جاوید) از هفت وادی میگذرند و درنهایت بر آنان فاش میشود که سیمرغ درواقع خود آنهاست و غایت نهایی تجربه خود آن هفت وادی بوده است. شبلی(عبدالله) نیز به هدفِ لبیک گفتن به ندای «هل من ینصرنی» و به امید یافتن حقیقت به سوی کربلا میشتابد. وقایع بسیاری اعم از مواجه شدن با بتکده، توفان شن و... از سر میگذراند اما به خودِ میدان نبردِ کربلا نمیرسد. ولی حقیقت را نیز درنهایت مییابد و آن را ندا میدهد. ویژگی مهم دیگرِ روایت بیضایی ابعاد انتقادی آن است. او از منظرِ چشمانِ عبدالله، منظرهای انتقادی را نسبت به اعرابِ مسلمان میگشاید و جاهلیت، منفعتطلبی و کجفهمی آنها را به ساحت نقد میکشاند. شبلی(عبدالله) اگرچه از همه دیرتر به اسلام گرویده است اما بهتر از همگان حقیقتِ قیام حسین بن علی(ع) را در مییابد. تنها اوست که صدای حقیقیِ آرمانخواهی، عدالتطلبی و ظلمستیزی را میشنود و تنها اوست ازجانبِ سور به سمتِ سوگ میدود تا حقیقت را بیابد. سومین ساحتِ مورد اشاره در واکاوی روز واقعه، زبان اثر است. اساسا زبان در تمام آثار بهرام بیضایی عنصری است پویا، گرم و موثر. و در ماندگاری روز واقعه بیتردید از مهمترین عوامل است. روز واقعه مملو از گفتارهایی موزون، استعارهآمیز و شاعرانه است که تا به امروز طنینشان در خاطرِ جمعیِ سینمادوستان محفوظ مانده است. زبانی که در روز واقعه بهکار برده شده حماسی، شورانگیز و موجز است و شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این شیوه دیالوگنویسی که از گرانبهاترین میراث بیضایی است در سالهای بعد در خلق آثار موسوم به سینمای مذهبی بهطور ناشیانهای مورد تقلید قرار گرفت و برآیندی جز دیالوگهایی شعاری و کلیشهای در پی نداشت. میتوان گفت در کارنامه آثار بهرام بیضایی روز واقعه یکی از برجستهترین و مهمترین آثار اوست. اگرچه روایتِ شاعرانه، ارجاع و اقتباس تاریخی، پرداخت و درامِ مستحکم همگی در این برجستگی و اهمیت موثر هستند. با این حال نمیتوان انکار کرد که پیوند ناخودآگاه بیضایی با تعزیه که برآمده از اعماق تجارب زیسته وی است نقش بهمراتب موثرتری در پیدایش فهمِ وی از حماسه کربلا و درنهایت ترسیم منظره هنرمندانه او از این واقعه دارد. منظرهای محوناپذیر که با گذر دههها از ترسیمش هنوز ماندگارترین منظره از حماسه کربلا در ناخودآگاه جمعیِ جامعه ایرانی روی پرده سینماست.
* نویسنده: آراز مطلبزاده، منتقد سینما