به گزارش «فرهیختگان»، درباره نوحهها و نواهای دوران دفاع مقدس پیش از این بارها صحبت شده اما کمتر درباره آنهایی که این نواها را خوانده و جانشان را هم دادهاند، صحبت شده است. «مداح»، «نوحهخوان» و «خوننده»؛ اینها تعابیری بوده که در دوران دفاع مقدس درباره کسانی که از عاشورا یا جنگ یا امام حسین(ع) میخواندند، استفاده میشده است. آنطور که بازماندگان جنگ میگویند، در جبههها از واژه «مداح» به معنی امروزه استفاده نمیشده است. حتی خود خوانندگان این نغمهها هم از واژه «مداح» استفاده نمیکردند. ظاهرا درمیان رزمندگان تهران رواج داشته که میگفتند فلان گردان «خواننده» دارد یا ندارد. بیشتر از لفظ «خوننده» استفاده میکردند و واژه مداح مصطلح نبوده است. آنطور که در خاطرات و کتابها نوشتهاند لفظ مداح در آن زمان برای شخصی بهکار برده میشد که علاوهبر منقبتخوانی اهلبیت(ع) بهلحاظ پوشش ظاهری دارای کت بلند، عبا، ردا و... بوده و چون آن بچهها بهعنوان مداح به جبهه نیامده بودند و کار اصلی آنها درواقع رزمندگی در جبهه بود و تنها در جبهه میخواندند، از لفظ مداح برای آنها استفاده نمیشده است. مثلا میگفتند فلانی خوننده گردان تخریب یا گردان قمر بنیهاشم(ع) است.
قبل از انقلاب مداح تعریف خاص خود را داشته و با شکل ظاهری خاصی شناخته میشده است و عمدتا مداحان به مداحی اشتغال داشتند و از آن کسب درآمد میکردند و بهعنوان یک صنف به آن نگاه میشده. اما با وقوع انقلاب، هنر ذکر و ذاکری در خدمت انقلاب قرار گرفت. در راهپیماییهای مردم که در ایام محرم و خصوصا تاسوعا و عاشورا برگزار میشد، قشری از همین جوانان مستعد و خوشصدا ظهور کردند که شعارهای انقلابی را با آهنگ خاص اجرا میکردند و مردم هم با آنها همراهی میکردند و بعضی از این شعارها با سبکهای نوحه اجرا میشد و مردم به سینه میزدند و این یک نقطه عطفی بود برای ظهور و حضور این قشر از جوانان انقلابی ادارهکننده مجالس مذهبی بعد از انقلاب.پس از بهمن 57، مجالس مذهبی هم متاثر از انقلاب شد و این جوانهای مذهبی و انقلابی و خوشصدا میداندار اینگونه جلسات بودند و برگزاری مجالس مذهبی حتی دهه محرم و صفر بهعنوان افزودن به این شور انقلابی بود که برگزار میشد. چون انقلاب اسلامی ما درسگرفته از مکتب عاشورا بود. از اینجا قشر مداحان انقلابی شکل گرفت که دیگر شکل ظاهر و تعریف خاص قبل از انقلاب را نداشت و این قشر پرورش یافت و هرکجا که نظام و انقلاب نیاز داشت، حضور پیدا میکرد و در ادامه همین جوانان، در دفاع مقدس نقشآفرینی کردند. کار آنها از خواندن دعاهای توسل و کمیل شروع شد و بهمرور بهصورت نوحهخوانی و مرثیهخوانی ادامه پیدا کرد.از مداحان مشهوری که یا در دوران جنگ و یا پس از آن شهید شدند شاید نامهایی مانند اکبر شریعت، غلامعلی جندقی و یونس حبیبی بیشتر شنیده شده باشد. به مناسبت رسیدن ماه محرم، نگاهی داریم به مداحی در دوران دفاع مقدس و تعدادی از مداحانی که به فیض شهادت نائل شدند.
انواع مداحی در جبهه
برخی ممکن است دستهبندیهای دیگر و بزرگتر داشته باشند اما آنچه از صحبتهای یادگاران جنگ و اسناد و کتابهای ثبتشده برمیآید این است که مداحان زمان جنگ را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:
گروه اول از اقشار مختلف مردم بودند و اساسا کارشان مداحی یا «خونندگی» نبوده است. این افراد در پشت جبههها، راننده، آشپز یا پزشک و... بودند و صدای خوشی هم داشتند و پای منبر بزرگ شده بودند. روال کار این افراد به این شکل بوده که اول از دعا خواندن شروع میکردند، بعد دو خط شعر از حفظیات خود یا از دیگران پیدا میکردند و میخواندند. پس از گذشت مدتی، نوحهخوانی و سینهزنی بهعنوان مداحی یا خونندگی در بین بچههای جنگ جا میافتد. درباره این افراد نکته جالب اینجاست که مکان خاصی برای آموزششان وجود نداشته و آنها براساس تجربه و تمرین به این سطح میرسیدند. حضور مداحان یا خونندگان از زمانی که نیاز به حماسهآفرینی توام با معنویت در جبههها احساس شد، اهمیت پیدا کرد.
گروه دوم، خونندگان گردانها و واحدهای عملیاتی بودند. کسانی که به عنوان تبلیغ رزمی به جبهه میآمدند یا بهعنوان بازدید از جبهه، حضور داشتند و وظایفشان برگزاری دعای توسل و دیگر برنامهها و عزاداریها بود. مداحانی از تهران بهعنوان میهمان مثل حاجمنصور ارضی، محسن و مرتضی طاهری، علی خورشیدی و... میآمدند و در حسینیه لشکر برنامه اجرا میکردند و شاید هم بهصورت هماهنگشده در گردانی میهمان میشدند و بعد از مداحی میرفتند.خوانندگان گردانها درواقع بسیجیانی بودند که به جبهه اعزام شده بودند و در گردان یا واحد رزمی سازماندهی میشدند و وظیفه رزمی بهعهده میگرفتند. بهعنوان تیربارچی، آرپیجیزن، تخریبچی، امدادگر و تکتیرانداز و یا فرمانده گردان و گروهان و یا دسته بودند و چون در جمعی که قرار میگرفتند احساس نیاز کردند خود را نشان دادند و شروع به خواندن کردند. اینها در کنار خود، رزمندههای مستعد دیگری را هم پرورش دادند. با توجه به اینکه جنگ بوده و احتمال شهادت این افراد زیاد بوده، میخواستند بعد از خودشان گردان یا واحدشان معطل نماند و کسی باشد که راهشان را ادامه دهد. در میان این دسته از مداحان، رزمندگانی هم بودند که از صبح تا غروب وظایف بسیار متنوع فرهنگی پشت جبهه داشتند و بعضیاوقات هم اصلا نوحهخوانی و مداحی نمیکردند. ظاهرا اجباری هم نبوده که باید حتما مداحی بکنند.
مداحان شهید
شهید غلامعلی جندقی(رجبی)
تولد: 1333
شهادت: 1367- عملیات مرصاد
قطعه معروف: «قربون کبوترای حرمت»
غلامعلی جندقی معروف به رجبی در محله خیابان آذربایجان تهران در خانوادهای مذهبی بهدنیا آمد. پدر او حاج حسن که از اساتید برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بوده، توجه ویژهای به تربیت فرزندان خود داشت. غلامعلی بنابر راهنماییها و تربیت پدرش مداحی اهل بیت(ع) را از همان سنین نوجوانی آغاز کرد و بهدلیل آشنایی با معارف قرآنی و اسلامی و داشتن استعداد در حفظ شعر و سوز صدا، توانست در این عرصه بهسرعت رشد کند. این پیشرفت تا آنجا صورت گرفت که غلامعلی از سبکها و اشعار مداحان برجسته بسیاری استفاده میکرد. شعر معروف «قربون کبوترای حرمت، قربون این همه لطف و کرمت»، نمونهای از این اشعار است که با صدای او خوانده شده است. غلامعلی رجبی با انتخاب شغل معلمی، راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر کوتاه خود توانست تاثیرات بسزایی بر اطرافیان خود بهویژه جوانان بگذارد. تربیت نسل جوان در محیط مسجد و مدرسه، شهید غلامعلی رجبی را از حضور در جبهههای جنگ باز نداشت و سرانجام در 5 مرداد سال 1367 و در 34 سالگی در عملیات مرصاد توسط گروهک منافقین بهشهادت رسید. حاج محسن طاهری از مداحان مشهور خاطره خود از شهید رجایی را اینگونه تعریف میکند: «صفات برجسته و ویژهای داشتند که نتیجه اخلاص ایشان بود. با وجودی که اهل ذوق واهل فن در ذکر مصیبت اهل بیت(ع) بود، در مجالس غالبا مستمع بود. یادم میآید یکبار در منزل یکی از دوستان با اصرار صاحبخانه شروع به خواندن کرد، اما چون مداح دیگری در آن مجلس جلوه کرده بود، سعی کرد خودش جلوه نکند. بهخاطر همین به چند بیت اکتفا و دعا کرد.
با وجودی که با آمادگی کامل به آن مجلس آمده بود. بعد از جلسه صاحبخانه از آقا غلامعلی گلایه کرد که چرا بیشتر و بهتر از فلانی نخواندی؟! ایشان گفتند هیات جای کشتی گرفتن مداحان نیست، بلکه محل ادب است.»
سید مجتبی علمدار
تولد: 1345
شهادت: 1375 و بر اثر جراحات شیمیایی از جنگ
سید مجتبی در شهرستان ساری متولد شد و دوران تحصیلش را درهمان شهر طی کرد و در اواخر سال ۱۳۶۲ به کردستان رفت. مجتبی برای اولینبار در عملیات کربلای ۱ شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر ۲۵ کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند. او در عملیات کربلای ۴ و ۵ حضور داشت، در کربلای ۸ مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت. سید مجتبی در سال ۱۳۶۶ مسئولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل، از گردانهای خطشکن لشکر ۲۵ کربلا را برعهده گرفت و در عملیات والفجر ۱۰ نقشآفرینی موثری داشت. شهید علمدار در سه راهی خرمال، سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را از خود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بهشدت مجروح شد. او همچنین در دیماه ۱۳۶۴، در عملیات والفجر ۸، بهشدت شیمیایی شد. سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد. او در مداحیهایش همیشه مراسم را با نام حضرتمهدی(عج) شروع میکرد. صدای حزنآلودش و انتخاب اشعار ساده و درعینحال پرمعنی از ویژگیهای مداحی شهید علمدار است. یکی از دوستان درباره شیوه رفتارش در مداحی اینگونه تعریف میکند: «یکبار یکی از بچههای هیات آمد و به سید گفت: در مراسمها و روضه اهل بیت(ع) اصلا گریهام نمیگیرد و نمیتوانم گریه کنم! سید گفت: اینجا هم که من خواندم گریهات نگرفت؟! گفت: نه! سید گفت: مشکل از من است! من چشمم آلوده است. من دهنم آلوده است که تو گریهات نمیگیرد! این شخص با تعجب میگفت: عجب حرفی! من به هرکس گفتم، گفت: تو مشکل داری برو مشکلت را حل کن، گریهات میگیرد! اما این سید میگوید مشکل از من است! بعدها میدیدم که او جزء اولین گریهکنندگان مصائب ائمه اطهار(ع) بود.»
محسن گلستانی
تولد: 1340
شهادت: 1364
محسن گلستانی در محلهای به نام شهرستانک از توابع شهریار در نزدیکی جاده ساوه متولد شد. محسن در دوران تحصیلش هم استاد نقاشی بود و هم شاگرد ممتاز بود و فوتبالش هم خوب بوده است. پس از انقلاب به خدمت مقدس سربازی که با شروع جنگ تحمیلی همراه بود رفت. پس از دوره آموزشی داوطلبانه به کردستان و تا پایانخدمت در سردشت (منطقه پاکسازی شده) مشغول به خدمت و فعالیتهای مذهبی اعم از کلاس مداحی قرآن و اخلاق شد، به همینخاطر چندینبار مورد حمله منافقین و کومله دمکرات قرار گرفت.
پس از پایانخدمت برای رفتن به جبهه بهعنوان بسیجی ثبتنام کرد. او از عملیات والفجر مقدماتی وارد لشکر حضرت رسول(ص) شد و تدارکات و سپس در گردان عمار و بعد در گردان حمزه مشغول شد. در عملیات والفجر4 در منطقه کانیمانگا بعد از جدالی سخت با دشمن از ناحیه کتف مجروح شد که بعد از بهبودی در بیمارستان شیراز دوباره راهی جبهه شده بود. درعملیات خیبر و بدر از ناحیه چشم و گوش آسیب دید، درحالیکه در بیمارستان قم بستری شده بود و تحت معالجه قرار گرفته بود، نگذاشت خانوادهاش با خبر شوند و بعد از معالجه بلافاصله به جبهه برگشت. محسن از صدای گرم و دلنشینی برخوردار بود و بهخاطر همین ویژگی بهعنوان مداح لشکر حضرت رسول(ص) مراسم صبحگاه و دیگر دعاها را انجام میداد. گلستانی همیشه آرزو داشت مانند حضرت فاطمه زهرا(س) شهید شود و همانطور که دوست داشت در عملیات والفجر 8 از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله بعثیون قرار گرفت و در حالی که دست به پهلو داشت در 25 سالگی بهشهادت رسید.
شهید جواد رسولی
تولد: 1344
شهادت: 1367
جواد در ۲۰ شهریور و در خیابان غیاثی تهران بهدنیا آمد. او از همان کودکی عاشق مسجد و هیات بود. آخر هم روضه خوان اهل بیت(ع) شد. میگویند هم نماز اول وقت او ترک نمیشد و هم همیشه عطر میزد و خوشتیپ در منظر عموم حاضر میشد. او از سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و راهی جبهه شد. تا میتوانست در اکثر عملیاتها حضور داشت. همیشه میگفت: «تا جنگ هست، جبهه هم هست. تا جبهه هست، من هم در
جبهه هستم.»
جواد درطول مدت حضورش در جبهه در یگانها و سمتهای مختلف خدمت کرد. آخرین سمت جواد، معاون گردان امام حسن مجتبی(ع) لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود.
جواد رسولی مداح قابلی بود و در محضر بزرگان و مادحین سرشناس، آموزش دیده بود. او با سبکهای مختلف مداحی آشنایی داشت و توانسته بود با تلفیق آنها، سبک جدیدی را خلق کند. او هر شب در گردان شهادت لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) برای گروهانها مداحی میکرد. جواد بانی هیاتهای گردانی در لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) و لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود. در سالهای ابتدایی جنگ اکثر مداحیها مونولوگ بودند، یعنی فقط مداح میخواند و بقیه سینه میزدند یا گریه میکردند. بعد از مدتی دیالوگ مداحی شکل گرفت؛ به این صورت که مداح میخواند و سینهزنان جواب میدادند. گفته میشود جواد رسولی یکی از کسانی بوده که مبدع سبک مداحی دیالوگگونه بود. جواد رسولی همچنین چندین سبک مداحی را با هم ادغام و سبکهای تازهای از مداحی را تولید میکرد. بزرگترین ویژگی جواد رسولی این بود که بانی هیاتهای لشکر 27 محمد رسولالله(ص) و لشکر 10 سیدالشهدا(ع) است. میگویند جواد رسولی دانشآموخته کلاس علی انسانی بود. سرانجام جواد رسولی در اول مردادماه ۱۳۶۷ در جنگ تنبهتن با سربازان رژیم بعثی در منطقه شلمچه بهشهادت رسید.
عباس حسنی
تولد: 1341
شهادت: 1362
عباس حسنی در محله قلعه مرغی تهران بهدنیا آمد. او درحالیکه محصل هنرستان بود و در رشته برق درس میخواند، در 17 سالگی قدم به میدان رزم گذاشت. قبل از عملیات والفجر مقدماتی وارد گردان تخریب شد و بهاصرار شهید نوریان فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) جذب سپاه شد.
در گردان در زمره نیروهای خبره و کاربلد بود و بهعنوان نیروی تخریبچی به اطلاعات عملیات برای شناسایی منطقه عملیات والفجر مقدماتی مامور شد. در عملیات مقدماتی برادرش امیرعلی که در واحد اطلاعات عملیات لشکر27 محمدرسول الله(ص) بود بهشهادت رسید. وقتی خبر به عباس رسید خیلی عادی برخورد کرد و هرچه شهیدنوریان و سایرین اصرار کردند برای تشییع به تهران برو قبول نمیکرد و میگفت جبهه به من نیاز دارد و با اصرار شهید نوریان رفت و زود برگشت. ویژگی دیگر عباس مداحی برای امام حسین(ع) بود، چون به زبان ترکی آشنا بود گاهی در مداحی برای رزمندگان از نغمات ترکی استفاده میکرد و همه را بهوجد میآورد. حضور مداح محبوب و باصفایی مثل شهید عباس در مقر تخریب در دهکده حضرت رسول(ص) و چنانه قبل از والفجر مقدماتی و یک، فضای معنوی خاصی به گردان بخشیده بود. او با اولین گردانهای تیپ سیدالشهدا(ع) وارد جزیره مجنون شد و در نبرد سختی با دشمن هشتم اسفند 62 بهشهادت رسید.
حجت ملاآقایی
تولد: 1338
شهادت: 1366
حجت، نیمهشعبان در شهرری به دنیا آمد و از همان دوران کودکی اقدام به تاسیس هیات نوجوانان حضرت علیاصغر(ع) کرد و خودش هم سرپرستی و مداحی آن را برعهده گرفت. او آرامآرام با امام و انقلاب آشنا شد. به فعالیتهای مذهبی هیات، که حالا بزرگتر و گستردهتر شده بود، لباس سیاسی و انقلابی پوشاند و از آن پس به مبارزهای جدی علیه طاغوت مبادرت ورزید.
پس از پیروزی انقلاب، در رشته الکترونیک دانشگاه صنعتی اراک به ادامه تحصیل پرداخت اما وقتی جنگ شد دست از تحصیل کشید و راهی جبههها شد. حجت در سال ۶۰ به عضویت جهاد سازندگی درآمد؛ آنگاه در قالب گروهی فرهنگی وارد گردان مهندسی رزمی جهاد استان تهران شد. آنوقتها بیشتر نیروهای گردان مهندسی را رانندگان تشکیل میدادند که برای گذراندن طرح ۱۵ روزه خود به جبههها آمده بودند. بهطور طبیعی در چنان جوی خبری از روحیه بسیجی نبود. حجت در مدت زمانی کوتاه با ابتکارات فرهنگی که از خود نشان داد فضای سرد و بیروح گردان را چنان گرما بخشید که اغلب رانندهها حضور خود را تا مدتها تمدید میکردند و رفتهرفته به عضویت دائمی گردان درآمدند. حجت خیلیزود فرمانده گردان مهندسی رزمی شد. سرانجام پس از هفت سال مجاهدت در جبهههای جنگ، در ۲۸ سالگی شهید شد.
یکی از همرزمانش درباره او چنین گفته است: «سال 62 همراه با اکیپ فرهنگی که مسئولیت آن را شهید ملاآقایی برعهده داشت، به جبهه آمدیم. شهید ملاآقایی در زمینه فعالیتهای فرهنگی، بسیار کارکشته بود و به قول بچهها از آن عاشوراییهای پرمایه. قبل از فرارسیدن محرم، تلفنی از تهران درخواست کرد پارچه مشکی، پرچم، بیرق و... بیاورند. به کمک بچهها، همه سنگرها را با پارچههای مشکی سیاهپوش کرد. یک وانت نیسان را بهعنوان تریبون سیار، آماده کرد و آن را نیز با کتیبه و پرچم پوشاند. منطقه حالت عزاداری سنتی و بسیار حزنانگیزی به خود گرفته بود، طوری که همه در حالت عادی گریهشان میگرفت.
قرار شد که بچهها بهشکل هیاتی به روستای گلان بروند و در آنجا با مردم و نیروهای ارتش و سپاه ادغام شده و به عزاداری بپردازند. تا مسجد روستای گلان، حدود 12 کیلومتر راه بود و بچهها تمام این راه را سینهزنان طی کردند. همان شب، شام غریبان شهدای کربلا، با بچهها هماهنگی کردیم و به امامزاده صالح رفتیم. در آنجا حجرههای کوچکی بود. بچهها چراغها را خاموش کردند و شهیدان مهدی تاجیک، هادی احمدی، حجت ملاآقایی شروع کردند به نوحهخوانی، آن شب بچهها تا ساعت یک نیمه شب عزاداری کردند.»
حسین معزغلامی
تولد: 1373
شهادت: نوروز 1396- در سوریه
یکی از مداحان شهید که مکان و سال شهادتش با سایر این گروه متفاوت است، معزغلامی است. اگر سایر مداحان در جبهههای جنگ علیه صدام شهید شدند اما حسین بهعنوان مدافع حرم جنگید و شهید شد. حسین معزغلامی، اهل روستای شورین استان همدان و از خانواده شهدای دوران دفاع مقدس بود.
این مدافع حرم اهلبیت(س) در سوریه، چهارم فروردینماه سال 96 در منطقه «حما»ی سوریه به مبارزه با تکفیریها و داعش، به مقام شهادت رسید. حسین معزغلامی به پیروی از عموی شهیدش شهید محمدحسین معزغلامی به سپاه رفت و چندینبار برای دفاع از حریم اهلبیت و اسلام به سوریه اعزام شد. وی از مداحان و سینهسوختگان اباعبداللهالحسین(ع) بود و همواره برای مصائب اهلبیت(ع) مداحی و نوحهخوانی میکرد. پرهیز از خواندن ملودیهای سخیف و خواندن اشعار فاخر از ویژگیهای این مداح جوان بوده است.
حاجیونس حبیبی
تولد: 1347
شهادت: 1399
قطعه معروف: یا اباعبدالله الحسین
آخرین مداح شهید، کسی است که در دهه 70 بهواسطه غمنامه حضرت رقیه مشهور شد و بعدها بیشتر اخبار بیماریاش منتشر میشد تا قطعه جدیدی از او. یونس اصالتا مازندرانی بود و در سن کم به جبههها رفت. خودش در گفتوگویی درباره سابقه مداحی و حضورش در جبههها اینطور گفته بود: «سالهای ۵۲، ۵۳ بود که برای شاگردی خدمت حاجمرتضی و حاجمحسن طاهری رسیدم، سعید حدادیان و محمود کریمی هم بودند. یک هیاتی به نام عترت و قرآن در میدان خراسان داشتند، آنجا میرفتیم، با افتخار میگویم شاگرد این بزرگان هستم. از سال ۶۲ به عضویت سپاه درآمدم و دوره آموزشی را در تیپ آموزش لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) گذراندم و بعد از مدتی مدرس دورههای آموزش نظامی و مربی تاکتیک بودم. بنده این افتخار را داشتم با لباس سبز پاسداری در جنگ حضور داشتم، نوحههایم هم یک جنبههای حماسی و رزمندگی داشت و انگیزه رزمندگان را برای ادای تکلیف و رزمندگی دوچندان میکرد. در عملیاتهای والفجر ۸، کربلای یک، کربلای دو، کربلای ۷ و کربلای ۸ این توفیق را به بنده عنایت کردند که حضور داشته باشم.»
در دوران بیماری حبیبی، هرازگاهی اخباری درباره فوت او منتشر میشد. وی در دوران حیاتش به این شایعات واکنش جالبی نشان داد و گفته بود که دفعه اولی نیست که خبر شهادتش را میدهند: «... یکبار هم بعد از عملیات کربلای ۸ برایمان ختم گرفته بودند. در خط عراق مجروح شدم و ۴۵ روز در منطقه جا مانده بودم. آقای سینکی یکی از همرزمانم پلاکم را درآورد و گفت به شهادت رسیدهام، یک سال بعد از اینکه در شلمچه طی جریان عملیات کربلای ۴ شیمیایی شدم.»
یونس حبیبی درباره مداحی دوران جنگ گفته است: «مداحی آنموقع خیلی خالصتر بود. یعنی یک جمع سه یا چهار نفره را درنظر بگیرید مثل دریا اشک میریختند. ولی الان این احوالات و تعمیق معنوی کاهش پیدا کرده است. سوز و اخلاصی که آنموقع بود را امروز شاهد نیستیم.»
مداحان دفاع مقدس
اکبر شریعت
متولد: ۱۳۲۷ داراب
درگذشت: اسفند 1397
قطعه معروف: کربلا کربلا ما داریم میآییم
قطعه یا نوحه «کربلا کربلا ما داریم میآییم» معروفترین اثر اکبر شریعت معروف به نغمهخوان دارخوین است. قطعهای که هرچند از نظر ادبی در سطح بالایی نبود اما بهدلیل اینکه با تمام وجود و اعتقادش خوانده شد بعد از گذشت بیش از سه دهه همچنان ماندگار است.
شریعت ۳۰ شهریور ۶۳ و در ۳۵ سالگی به جبهه اعزام شد و هشت سال در جبهه و در قسمت توپخانه بوده است. آنطور که میگویند شب عاشورای سال ۶۳ اکبر شریعت مشغول نوحهخوانی و عزاداری بوده که پس از صحبت حاجآقا ربانی، رئیس عقیدتی سیاسی نیروی زمینی با فرمانده لشکر بهمدت سه روز به قرارگاه کربلا میرود و آنجا نوای «کربلا کربلا ما داریم میآییم» خلق میشود. نکته جالب درباره شریعت این است که 33 سال پس از خواندن «کربلا کربلا...» و در دیماه 96 توفیق زیارت کربلا نصیبش شد. او یک سال پس از این سفر و بعد از گذراندن سکته مغزی و عمل جراحی سنگین بهخاطر آبسه عفونی روده، چند روزی در آیسییو بیمارستان فقیهی بستری بود و درنهایت به همرزمان دوران جنگ پیوست.
مرحوم نادعلی کربلایی
مداح اهلبیت و پدر سه شهید
متولد: 1301
درگذشت: اسفند 82 همزمان با ششمین روز محرم
یکی از دوستان نادعلی خاطره روز فوت او را اینگونه تعریف میکند: «در آخرین ساعات که دیگر نفسهای کربلایی به شماره افتاده و چشمانش دیگر بسته شده بود، کنارش رفتم و شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم و از خانواده خواستم که یک مهر به من بدهند؛ مهری آوردند که تربت امام حسین(ع) بود و آن را بر پیشانی کربلایی گذاشتم. وقتی به عبارت «شفاعت الحسین یومالورود» رسیدم، دیدم کربلایی نیمخیز شد و سه بار به حالت سلام دادن حرکت کرد. دوباره چشمهایش را بست. در آن لحظه در دل گفتم کربلایی آنکه را دوست داشتی، دیدی؛ هنوز از منزلشان خیلی دور نشده بودم که تماس گرفتند و گفتند: کربلایی فوت کرده است.»
* نویسنده: سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار