به گزارش «فرهیختگان»، کتاب دارالشفاء نوشته حجتالاسلام محمدحسن وکیلی، مباحثه علمی (و نه مخالفت عملی) ایشان و نقد و بررسیهای نظری درباره رفتارهای ستاد کرونا پیرامون حرمهای مطهر است. موضوع این کتاب مهم، مفید، حساس و بحثبرانگیز است ولی نه توسط رسانههای داخلی و نه توسط پژوهشگران الهیات کرونا، آنچنانکه شایسته است، پیگیری نشده است.
مؤلف مدعی شده مصاحبه اولیه با خبرگزاریها در موضوع این کتاب را هیچیک حاضر به انتشار نشدند و آن را مخالف با اهداف دولت شمردند. تلقی نگارنده (یعنی جناب وکیلی) این است که آنچه در این کتاب بیان شده، دیدگاه رایج فقهای پیشین شیعه است که اکنون به بهانه روشنفکری و مقابله با تحجر موردغفلت قرار گرفته است و آنچنان مهجور شده که اگر کسی از آن سخن بگوید، اسباب تعجب و استهزاء دیگران خواهد شد. دشمن نیز در این میان ساکت ننشست و از عقبنشینی رجال دین از مواضع مسلّم تشیع در قرنهای گذشته، سوءاستفاده کرده و به این بهانه جسارتهایی به حریم اهلبیت و تشیع کرد که زبان را یارای بیان آن نیست.
گزارشی اجمالی از کتاب
مباحث مطرحشده در دو بخش کلی آمده تا بیان کند نه کرونا تهدیدی بر شفای معنوی است و نه بر فرض تهدید سلامت، در این تزاحم، اولویت بر ترک این دارالشفاء است. بر این اساس مباحث مندرج در کتاب حاضر را میتوان در این چند بند خلاصه کرد:
۱. تشخیص موضوع شفاء و درمان، متوقف بر تخصص است و نظام پزشکی فعلی که در پارادایم تجربهگرایی میاندیشد، بهجهت کمبود نمونههای آماری در برخی از موارد فاقد صلاحیت برای قضاوت درباره اماکن مقدسه است و لذا از جهات فقهی و تجربی نمیتواند در این زمینه مرجع قرار گیرد.
هیچ دلیل علمی بر اینکه رفتن به زیارت مشاهد مشرفه خطرناک باشد نداریم. تمام گمانهزنیهایی که در فضای متخصصان بهداشت درباره این موضوع انجام شده، برپایه استدلال غیرعلمی قرار دارد و مصداق قضاوت در خارج از حوزه تجربه است. برخی از شواهد تجربی گذشته نیز از نظر تأثیر در بیماری و درمان، دلالت بر تفاوت این اماکن با دیگر مکانها دارد.
۲. منابع وحیانی بهوضوح دلالت بر این دارد که آثار تکوینی اماکن مقدسه با دیگر اماکن متفاوت است و لذا برای قضاوت درباره آنها باید آزمایشها و تجربیاتی مستقل انجام شود.
ما دلیلی بر اینکه این اماکن موجب شیوع بیماری باشد نداریم تا حکم به عدم استحباب زیارت کنیم و بهتبع آن، تصور کنیم که آثار موعود برای زیارت برداشته شده است.
حسب محتوای کتاب، مجموعهای از روایات در آداب زیارت هست که نشان میدهد مراعات آنچه امروزه بهداشت نامیده میشود در این اماکن مقدس لازم نیست و نورانیت این اماکن آثار سوء عوامل بیماری را در این مکانها از بین میبرد. (ص101) وقتی کلید حل مشکلات عالم ظاهر در عالم بالاست و راه اتصال به عالم ملکوت، اماکن مقدسه است، طبیعتا در ایام بیماری نباید آنها را تعطیل کرد. (ص116) البته «اگر جایی ادله استحباب تمام نبود، نمیتوان چنین کرد؛ مانند اینکه کسی مقداری سم بر ضریح مطهر بریزد. در اینجا چون احتمال خطر بهگونهای است که ادله استحباب بوسیدن ضریح را کنار میزند، دیگر تمسک به آن صحیح نخواهد بود؛ ولی در این مورد میدانیم که ویروس فعلی طبق آمارهای رسمی از این قسم نیست.» (ص106)
۳. منابع وحیانی بهروشنی دلالت بر این دارد که حضور در اماکن مقدسه به قصد استشفاء از عوامل مهم شفاگرفتن است و لذا این مراکز در شفابخشی در میان کاربریهای گوناگون شهری، عِدل بیمارستانها و درمانگاهها و بلکه مقدم بر آنها است.
۴. حفظ سلامتی از راهبردهای مهم شریعت در زندگی است، ولی راهبردی مطلق نیست، بلکه ضریب اهمیت آن بهگونهای است که در تزاحم با امور گوناگونی از فعلیت ساقط میشود. با این فرض که نظر کارشناسان بهداشت را درباره اماکن مقدسه بپذیریم، باز هم تزاحم ملاکها در این موارد بهگونهای نیست که بتوان جواز بستن این اماکن را که مستلزم تعطیل، توقف و وهن شعائر است توجیه کرد.
اگر فرض کنیم کلام متخصصان بهداشت در این موضوع حجت است و هیچ عامل غیرحسی تأثیرگذار در این اماکن وجود ندارد، باز هم استحباب زیارت برداشته نمیشود؛ زیرا نهایت مساله این است که احتمالی بسیار ضعیف درخصوص رواج بیماری در این اماکن بهوجود میآید و مسلما باوجود این احتمال ضعیف، استحباب زیارت ساقط نمیشود.
اهمیت حفظ جان از منظر شرع آنقدر نیست که به مجرد احتمالات ضعیف، حکم به حرمت سفر شده یا وجوب حج از فعلیت بیفتد، بلکه درخصوص زیارت احتمال استحباب آن همراه با خوف نیز کماکان مطرح است. پس نمیتوان گفت حفظ جان در این حد هم واجب است و با واجبات و محرمات دیگر نیز تزاحم پیدا میکند.
مساله دیگر در اولویت تزاحم این است که اگر انسان در مشاهد مشرفه باشد و رفتن از مشاهد مشرفه یا مساجد، نوعی سوءظن به آنها تلقی شود، نباید آنجا را ترک کند. (ص198) فرار از بیماریهای مسری یک اصل عقلی و شرعی است که بهحسب درصد خطر آن، گاه واجب و گاه مستحب میشود، ولی در موارد استحباب آن در تزاحم با احترام یک مؤمن یا احترام مسجد، بهراحتی ساقط شده و فرار از بیماری مکروه میشود. باتوجه به نمونههای ارائهشده میتوان فیالجمله ضریب اهمیت اطراف تزاحم را نیز کشف کرد. (ص199) زیرسوال بردن هویت شفابخشی مکان مقدس و شکستن قداست و معنویتی که در اذهان و قلوب مردم داشته است، باتوجه به دامنه تأثیر منفی، میتواند مکروه یا حرام یا حرام مؤکد باشد. (ص219)
تلاش این کتاب برای احیای مساله شفابخشی و نیز مزاحم نبودن تهدیدهایی از جنس ویروس کرونا برای توسل، ستایشبرانگیز است. استدلالها و استنادات این کتاب با سخن متحجرانه یا موضعگیری احساسی و شعاری علیه تدابیر بهداشتی، بسیار فاصله دارد. با خواندن این کتاب بسیاری از روحانیون و الهیدانان متوجه میشوند که این مساله چندان آسان نیست و بهصرف ایراد این قول که «عقل با دین منافاتی ندارد» رفع و حل نمیشود، بلکه حل و نتیجه آن مستلزم ورود جزئی و تدقیق اطراف مساله است.
کار میانرشتهای
بهطور کلی نویسنده معتقد است: از نظر فقهی مساله دارای ابعاد دقیق و گستردهای است و آنچنانکه در کلمات جمعی از فضلا بهسادگی مطرح شده و تمام آن به تزاحم میان حفظ جان (واجب) با ترک زیارت (مستحب) ارجاع گشته؛ نیست. (ص223) وی معتقد است برخلاف آنچه بر سر زبانها افتاده، مرجع این تصمیمگیری فقط متخصصان بهداشت و سلامت نیستند، بلکه این تصمیم کاری میانرشتهای است و حضور متخصصانی در مدیریت شهری، اقتصاد، جامعهشناسی، مهندسی فرهنگی و... در تشخیص موضوع ضروری است و درنهایت حکمکننده در این باب باید فقیه باشد تا با تشخیص ضریب اهمیت شرعی، حکم به اولویت نماید.(ص224)
تبعیت از ستاد
مسالهای که در این کتاب بهنحو اجمالی و سربسته مطرح شده این است که چرا رهبر انقلاب خود را تابع ستاد کرونا دانستند؟ مؤلف در مقدمه کتاب معتقد است تعبیر رهبر انقلاب به اینکه «اینجور مصلحت دانستهاند و اینجوری عمل کردهاند» شاهد براین است که خود رهبر معظم نیز این مطلب را بر اساس عمل به قانون و همراهی با دیدگاه ستاد ملی مبارزه با کرونا بیان فرمودهاند؛ نه بر اساس دیدگاه شخصی خودشان.»
اما باید متوجه بود که تدبیر رهبر پذیرش نظرات ستاد کرونا و وزارت بهداشت درکنار توصیه به توسل و حتی -در یکی از بیانات- طرف مشورت قرار دادن افرادی بود که شأن و اثر دعا و توسل و... را میشناسند. این تدبیر نه رد شفابخشی معنوی است و نه مخالفت با مشهورات معاصر، بلکه بر اثر رعایت مراتب عقول پدید آمده است. در عصر سیطره پوزیتیویسم تلاش اهل دیانت برای بهره بردن از شفای معنوی باید با رعایت این نکته باشد. تمام حیثیات در «استنباط صرف از منابع» ملحوظ نیست و شرایط زمان و مکان نیز باید مدنظر باشد. البته نویسنده در جایی از کتاب اذعان دارد جامعهشناسی و... نیز باید در این استنباط مداخلت داشته باشند و خود او نیز ضمن پرهیز از مخالفت عملی با ستاد کرونا، دعوت میکند تا در این زمینه فرهنگسازی شود و پیداست که خود او هم در این زمینه پیشقدم شده است. ولی بههرحال از لوازم فرهنگسازی در مساله شفای معنوی این است که موانع فهم و باور جامعه بیشتر مدنظر قرار گیرد و از لوازم آن، این است که در دعوت مردم به شفای معنوی همه حقایق مدنظر باشد.
مراعات عقول
ایبسا ابتلائات و آزمایشها که صبر بر آنها، رضا به آنها و نهایتا توفیق در آنها موجب رشد و حُسن عاقبت است و اینطور نیست که دردها و امراض و ابتلائات، بالکل مذموم و ناپسند باشد. اما حسب تلقی غالب امروز، هرآنچه مخل تنآسانی است ناپسند و هرآنچه ممد عافیتطلبی و بهآسانی گذراندن ظاهر حیات دنیاست، نیک و مطلوب فرض میشود. پس گرچه شفا در اصل شفای معنوی است و صحت و مرض جسم باید در نسبت با آن سنجیده شود، اما با این ترتیب که ذکر شد، باید مراقب و مراعی عقول -و نه تابع محض آنها- بود، چراکه آشفتگی عقول، ممد دیانت و امر و نهی دینی نیست.
یکی از موارد مهم در «شفای معنوی» این است که کسی که برای شفا به حرم میآید، باید تسلیم امر مولا باشد و اگر مولا شفای جسم را مرحمت نکرد و آنرا مفید حال او ندانست، انکار و اعتراضی در کار نیاید. مؤلف هم اذعان دارد که: شفا مشتمل بر شفای جسم و روح است، نه صرفا شفای جسمی و «گاهی اوقات، درد قلب مریض، محصول اشتباهات و آلودگیهای روحی است و چنین نیست که برای رشد او ضرورتی داشته باشد. در این حالت، وقتی مریض به محضر امام مشرف میشود و امام درد قلب او را خوب میکنند، واقعا شفاء صدق میکند.» (ص49) ولی «اگر در جایی بهحسب ظاهر، [فیالمثل] برای [خود] امام بیماریای اتفاق بیفتد، این بیماری جسمی [گرچه علیالظاهر بیماری است اما در حقیقت] عین شفاست.» (ص65) به عبارت دیگر «ممکن است کسی به زیارت امامحسین(ع) مشرف شود و وعده قطعی داده باشند که این زیارت موجب شفاست و ازقضا درکنار حرم حضرت جان بدهد. این جاندادن نهتنها یکی از مصادیق شفاء است؛ بلکه از بهترین و عالیترین مصادیق شفاء محسوب میشود.» (ص68)
در این موارد ترک مراعات صحت جسم و شفای جسمی، لازم نیست. بحث اینجاست که در هرکدام از این موارد، وقتی شفا میگوییم، مرادمان چیست؟ آیا شفای معنوی مورد بحث است یا شفای جسمی یا هردو؟ مشخص است که اگر شفا را معنوی یا کلی درنظر بگیریم، اختیار آن با ستاد کرونا نخواهد بود. آنها متکفل صحت و مرض جسمیاند و تشخیصشان در آن حوزه وارد است. پس نمیشود با بحث شفای معنوی و دارالشفای معنوی، یا بحث از شفا بهطور کلی، احکام ظنی وارد در صحت و مرض جسمی را بیوجه کرد. به این ترتیب بهرغم صحت فرمایش مولف کتاب، باز بحث ایشان ناظر به حوزه فعالیت ستاد ملی کرونا یا تعطیلی و عدم تعطیلی مشاهد مشرفه -بهدلیل این ملاحظات- نیست. یک نکته دیگر اینکه ایشان علم پزشکی را علمی تجربی دانستهاند و گفتهاند اگر از تشخیص پزشک، در تحصیل اطمینان یا خوف یا ظن یا عناوین مشابه برای فرد، موثر نبود، آن تشخیص برای وی لازمالرعایه نیست. البته شواهد آقای وکیلی از باب صوم و درباب چشمدرد است(که مسری نیست) و نه راجع به بیماری واگیر و پاندمیک مقابل امری مستحب مانند زیارت اماکن مقدسه. بلی پزشکی علمی است از یک حیث تجربی و حجیت و اعتبار تشخیص پزشک در حکم حجیت خبر واحد یا بینه نیست اما در اینجا فقط خوف ابتلای خود فرد نیست، بلکه خوف مبتلا کردن دیگران هم در کار است. ایبسا کسی که خود را سالم میپندارد و هیچ علایمی هم ندارد، ندانسته موجب بیماری نه یک نفر بلکه چند نفر شود. ضمنا اگر پزشک امین باشد و قول او خبر از ظن معتبر بدهد آیا باز باید مساله را به ترس و خوف مکلف یا به سر نترس او موکول کرد؟ آن هم مکلفی که البته تنها درمعرض بیمار شدن نیست، بلکه درمعرض گسترش بیماری و مبتلا کردن هم میتواند باشد.
نکته دیگر اینکه ایشان گفتهاند پزشکی از مشاهد مشرفه آماری نگرفته و آزمایشی نکرده تا روشن شود که میزان ماندگاری عامل بیماریزاد بر در و دیوار آن چقدر است. پزشکی در منازل ما هم آمار نمیگیرد و آزمایش نمیکند، اما ما مطابق نتایجی که از آزمایشگاه بهدست آمده است، به مقابله با عامل بیماریزا میرویم و این تلقی عجیبی است که گمان شده باید از تکتک سطوح آزمایش بهعمل آید (ص۲۷) و بعد حکمی علمی صادر شود. حسب این تلقی هیچ حکم تجربی ارزش و اعتباری ندارد حتی جاذبه زمین، چراکه ما تمام نقاط زمین را در تمام ساعات و دقایق بهلحاظ اثر جاذبه بر روی تمام اشیاء و افراد آزمایش نکردهایم. البته مقصود ایشان آن است که نباید مشاهد مشرفه با باقی اماکن یکی فرض شود اما این حرف درست، معنایش این نیست که آن اماکن لزوما باید از ویروس عاری باشند. ایبسا که آن اماکن عاری از ویروس نباشند، اما عامل بیماریزا در آن اماکن منجربه بیماری نشود، چراکه برای ابتلا، هزاران شرط در کار است که جز معدودی از آنها در حوزه دانش ما نبوده و برای ما قابل سنجش نیست. الله اعلم. ما حسب تشخیص کلی و عمومی مراعات میکنیم و مطابق قول آقای وکیلی میدانیم که درکنار ضریح سیدالشهداء نیز مرگ ممکن است پس چه اصراری است به اینکه ابتلای به کرونا یا سایر بیماریها در این امکنه محال باشد؟
شرط شفا، زیارت با اعتقاد و بیاعتقاد
نویسنده در پاسخ به یک اشکال مفروض که «باید اعتقاد باشد تا زیارت اثر بگذارد»، میگوید: «هرکسی به حرم وارد میشود، دعاهای مستجابی دارد.» (ص118) ولی برخلاف تصور نویسنده که میگوید در روایات هیچگاه سخن از غیربهداشتی بودن آن امکنه و اشیاء مقدس و متبرک به میان نیاوردهاند (ص103) در خود کتاب مورد بحث نیز این حدیث نقل شده که: «لولا ما مسه من ارجاس الجاهلیه مامسّه ذوعاهه الاّ برأ.» (من لایحضره الفقیه، ج2، ص 19). یعنی شفای در اثر بوسیدن حجرالاسود، که مستحب است، مطلق و بیقید و شرط نیست و جز در مواردی و با شرطی محقق نمیشود. این شفادهی، در اثر رجس جاهلیت محدود و مقید شده است. پس آیا باز هم میتوان مطلقا از دارالشفاء سخن گفت؟
مشخص است که در اینجا بحث شفای معنوی در کار نیست و سخن از شفای جسمی است، لااقل مراد نگارنده کتاب، در این موضع، شفای جسمی است که آن نیز – بهحسب آنچه در کتاب آمده- مشروط است.
جستوجوی منطق شفای معنوی
نویسنده با درنظر نگرفتن همین رعایت عقول است که معتقد است: «دشمنان اسلام، یک بازی برد- برد چیده بودند: اگر حرمها بسته نشود، شروع به بدگویی کنند، اگر حرمها بسته شود، از یکسو، طیفی از مذهبیان افراطی را علیه حکومت اسلامی بشورانند و از سوی دیگر، خود نیز نسبتبه حرمها و قداست آن بدگویی نمایند.» (ص242) نیت دشمنان در خود مهم است، اما بحث بر سر تکلیف ماست و قصد و نیت دشمن، تمام مطلب نیست گرچه بیاهمیت هم نیست. اکنون در فضایی قرار گرفتهایم که رواج توسل و جستوجوی شفای معنوی (درکنار ورود منحصربهفرد متدینین به موضوع مواسات) با مدارا و مراعات «قواعد مدرن سلامت» توأم شده است. البته نیاز است و انکار نباید کرد که توسل و شفای معنوی باید که مبانی نظری خود را پیدا کند و این رسالت برعهده فضلایی همچون جناب شیخ محمدحسن وکیلی است. میدانیم که سیستم حملونقل شهری یا اجتماعات و جلسات کنکوری که در آنها رعایت نکات بهداشتی بسیار دشوار است، یحتمل زمینههای ابتلا و سرایت آن بیماری مدنظرند. اینکه دشمنان ابتلا را به اماکن زیارتی و ملجأ و مستجاب مردم نسبت میدهند و از مسابقات فوتبال یا سالنهای سرگرمی یا اجتماعات لهو سخنی نمیگویند، خود بهقدر کافی گویای نیات آنهاست. مساله این نیست که از ترس دشمنان، سر از این آستان برداریم، بلکه آنجاست که با شیوع این بیماری و درکنار آن این اخبار و تحلیلهای مغرضانه، در بوته یک آزمون مضاعف قرار داریم؛ آزمونی از یک طرف در حفظ نفوس خلایق و از سوی دیگر تبیین و دفاع از معتقدات حقه آنها، چنانکه شایسته آن معتقدات است.
* نویسنده: رضاکریمی- محمد علیبیگی،گروه اندیشه