به گزارش «فرهیختگان»، شاید وقتی قریب به ۶ یا هفتسال پیش، خریدن سیدیهای کتابهای فشرده یا بهاصطلاح pdf برایمان شوری وصفناشدنی داشت یا انتقال اطلاعات، فیلمها، کلیپهای متنوع و موسیقی با یک حافظه دوگیگی برایمان منبعی از اطلاعات محسوب میشد، کمتر به این فکر میکردیم که رشد تکنولوژی تا جایی پیش برود که حرفزدن از حافظههای دوهزار گیگی یا قراردادن هرگونه نرمافزار کامپیوتری در تلفن همراه از پیشپاافتادهترین صحبتها میان مردم محسوب شود. امروز هر گوشی موبایل یک وسیله مهم برای اتصال به دنیای اطلاعات، ارتباطات و نرمافزار است.
یک نگاه ساده به اطلاعات موجود در تلفنهمراه یا تبلتی که روزانه از آن استفاده میکنیم نشان میدهد در کمتر از یک دهه نهفقط در ایران که در سراسر جهان چه تغییرات وسیعی در حوزه IT و شبکههای مجازی رخ داده است. ورود کانالهای تلگرامی یا محیطهایی که گامی فراتر از گروههای عمومی یا خانوادگی برای کسب اطلاعات است و هرآنچه بخواهیم همچون دریایی از اطلاعات به شکلی بیدردسر در اختیارمان قرار میدهد، موجب شد فضای مجازی به دور کردن مردم از کتاب و کتابخوانی بیش از گذشته متهم شود.
دراین خصوص عدهای شرایط کنونی چاپ و نشر را در رقابت با شبکههای اجتماعی و اطلاعات فوری بسیار ضعیف میدانند و حتی پیشبینی میکنند که دیر یا زود بازنده بزرگ این رقابت کتابها خواهند بود. هرچند در بسیاری از کشورهای پیشرفته یا درحال توسعه در دستان مردم کتاب یا روزنامه بیشتر از تلفنهمراه و تبلت به چشم میخورد اما متاسفانه در هر گوشهای از کشور ما مشاهده این صحنه نایاب شده، بهگونهای که جز کتاب درسی آنهم در دست محصلان آنقدر که مردم عادی تلفن همراه به دست دارند و به بود و نبودش اهمیت میدهند جای خالی کتاب را احساس نمیکنند.
گویی همدم شب و روزهای آنها گوشی و آدمهای پشتپرده است و نه کتاب و دریایی از تجربیات.
موضوع شبکههای اجتماعی محدود به کشور ما نیست و در تمام دنیا این شبکهها به بازار اطلاعرسانی سلطه پیدا کردهاند، اما اینکه این ابزارها موجب کاهش مطالعه شده باشند، موضوعی است که قدری جای تامل دارد. بسیاری از کشورهای پیشرفته که بسیار بهتر از ما به اینترنت دسترسی دارند، سرانه مطالعه بالایی دارند، این نشان میدهد به جز مساله شبکههای اجتماعی، فرهنگ عمومی در جامعه ما قدری دچار آسیب شده است.
چه باید کرد؟
هرکسی بسته به برنامه روزانه خود زمانهای بهخصوصی برای چک کردن گوشی و استفاده از گوشی هوشمند دارد که بهصورت روزانه یا روتین تکرار میشود. با دقت بیشتر براین روند روزانه - که خودتان بهتر از هرکسی از آن اطلاع دارید - و تلاش برای تغییر آن، میتوانید زمان استفاده از گوشی را کاهش دهید. میتوانید با تغییر عادتهایتان و اجرای تدریجی پیشنهادهای ما به مرور فاصله بین خود و دوست جیبیتان را کمی بیشتر کنید.
تحقیقات نشان داده همراه داشتن گوشی در تختخواب میتواند باعث کاهش کیفیت خواب و البته سلامتی شما شود. به جای همراه داشتن گوشی در اتاق خواب، میتوانید آنها را برای شارژ در اتاقهای دیگر مثل پذیرایی یا آشپزخانه به برق بزنید و به کنار تختخواب نیاورید.
اگر نگران سلامتی باتری گوشیتان هستید میتوانید آنها را پیش از خواب به شارژ بزنید، قبل از رسیدن به شارژ کامل آنها را از برق جدا کرده و صبح مجددا از آنها استفاده کنید. اگر عادت دارید گوشی را دمدست نگه دارید و همیشه روی میز یا در جیبتان است، آن را در بازههای زمانی معین در محلی دورتر و خارج از دسترس - مثل داخل کیف، کمد، یک اتاق دیگر - نگهداری کنید.
مسلما با نبود گوشی در محدوده دید و خارجشدن آن از حوزه توجه شما، ذهنتان برای کارهای دیگر بازتر و فعالتر عمل خواهد کرد و به این شکل میتوانید تمرکزتان را روی کاری که درحال انجام آن هستید افزایش دهید. درصورتی که عادت کنید در ساعتهای مشخصی از روز گوشی را همراهتان نداشته باشید، به مرور راحتتر میتوانید در سایر ساعتهای روز توجهتان را به آن کمتر کنید و بیشتر به کارهای مفید بپردازید. در خانه هم میتوانید با وضع قوانین ساده محدودیت استفاده از تلفن همراه و تلاش برای رعایت دستهجمعی آن توسط همه ساکنان خانه، به نتایج بهتری برسید. این قوانین میتوانند بسیار ساده باشند؛ مثلا استفاده از تلفنهمراه بعد از ساعت 11 شب یا در شروع روزهای تعطیل مثل جمعه را ممنوع کنید و از همه بخواهید در اجرای این قانون به شما کمک کنند. درنهایت باید بگویم تغییر رفتار، بهخصوص رفتارهای اعتیادگونه مثل استفاده از گوشی هوشمند یکشبه اتفاق نمیافتند و باید برای تغییر عادتهایتان عزم جدی و برنامه طولانیمدت داشته باشید.
بهترین کار شروع با تغییرات کوچک ولی مستمری است که باعث تغییر رفتار شما در درازمدت میشوند. درنتیجه بهتر است از بین پیشنهادهای ما کار را با آن موردی شروع کنید که میدانید قادر هستید در طولانیمدت انجام داده و تبدیل به بخشی از عادتهای خودتان کنید.
عطف/ مقالات جناب شاعر
مقالات شمس تبریزی، مجموعهای از سخنان و حکایات نغز و دلپذیر است که در دوران اقامت شمس تبریزی در قونیه از سال ۶۴۲ تا ۶۴۳ و پس از غیبتی کوتاه از سال ۶۴۴ تا ۶۴۵ قمری بر زبان وی جاری شده و پس از او توسط مریدان مولانا جلالالدین محمد بلخی بهصورت یادداشتهایی پراکنده جمعآوری شده است. از گسیختگی و بریدگی عبارات و مطالب پیداست که این کتاب را شمسالدین خود تالیف نکرده بلکه همان یادداشتهای روزانه مریدان است. به نوشته بدیعالزمان فروزانفر: «میان مقالات شمس با مثنویمولوی ارتباطی قوی موجود است و مولانا بسیاری از امثال و قصص و مطالب مقالات را در مثنوی خود مندرج ساخته است.» مطالب موجود در مقالات شمس را میتوان به بخشهایی چون شخصیت و زندگی و خانواده شمس، رابطه شمس با مولانا، قصهها و حکایات، یادکرد بزرگان و آموزهها تقسیم کرد. محمدعلی موحد که عمر خود را پای مولانا گذاشته، این مقالات را تصحیح کرده است و نشر خوارزمی چاپ شکیل و خوشخوانی از آن را منتشر کرده است. موحد تحصیلات خود را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گذراند و موفق به اخذ مدرک دکتری حقوق خصوصی از این دانشگاه شد و در سال ۱۳۳۸، پس از فراغت از تحصیل، برای آشنایی بیشتر با مباحث حقوق بینالملل به انگلستان رفت و مطالعات خود را زیرنظر پروفسور جنینگز در دانشگاه کمبریج و پروفسور شوارتزنبرگ در لندن ادامه داد.
گلچین/ ماجرای پروانه از زبان شمع
شرفالدین حسن، متخلص به «شفایی» در سال 966 ه،ق در اصفهان به دنیا آمده است و همچون پدر و برادرش به شغل طبابت اشتغال داشته است. از همینرو او را «حکیم شفایی اصفهانی» مینامند. وی در سال 1037 ه،ق درگذشته و گویا در کربلا مدفون است. صائب پس از مرگ او گفته است:
در اصفهان که به درد سخن رسد صائب؟/ کنون که نبضشناس سخن شفایی نیست
مهدی فرجی شاعر نامآشنای معاصر که خود در قالب غزل علیالخصوص غزل عاشقانه از شاعران تاثیرگذار معاصر بوده است، گزیدهای از غزلهای شفایی را در کتابی موسوم به «کوچه پروانه» منتشر کرده است. این کتاب که از زمان انتشارش با استقبال نسبتا خوبی از سوی علاقهمندان به شعر و بهخصوص شعر کلاسیک مواجه شده، توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شده است. روی جلد این کتاب، بیتی بسیار دلنشین و خواندنی نوشته شده که شاید مردم جامعه شفایی را به نام نشناسند اما این بیت را احتمالا از او شنیدهاند که:
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را به سر برد؟
قصهخوانی/ ولتر ادبیات روسیه
پوشکین نویسنده اولین داستان منثور روس است. او برای نخستینبار نثر ادبی را بهصورت رماننویسی در روسیه بنیان نهاد. نام او طی قرون متمادی همچنان زنده مانده است. اما آوازه او در تاریخ ادبیات رماننویسی با تمام جذابیت، شیرینی و جنبههای طنزی که او در آنها جای داده، با مقامی که در نظم دارد قابلقیاس نیست. فرق عمده بین نظم و نثر او در این است که او بیش از هر چیز شاعر بود و اشعارش را به زبان مادری میسرود و معیار قضاوت درمورد اشعارش با خود او بود. اما نثر برایش زبانی بیگانه محسوب میشد زیرا که در آن روزگار اشرافزادگان جز به زبان فرانسه صحبت نمیکردند و او موفق شده بود تا با کوشش و جهد بر رموز این زبان بیگانه راه پیدا کرده و بر آن مسلط شود. تنها گوشی حساس میخواست تا به لهجه پارانانسی او پی ببرد. با همه اینها در نثر او قید و بندهایی که از قوانین خاصی پیروی میکنند دیده میشوند که در شعر او وجود ندارند. پوشکین بیشتر اوقات به سرودن شعر میپرداخت. تنها در سال ۱۸۳۰ بود که تمام وقتش به داستاننویسی گذشت. او از همان ابتدا میدانست که چه سبکی را باید دنبال کند. در سال ۱۸۲۳ در دفتر یادداشتش نوشت: «سبک ولتر میتواند بهترین نمونه خردمندانه باشد... دقت و کوتاهنویسی اولین گام برای نوشتن یک نثر خوب به شمار میآید. لازمه یک نثر خوب، تفکر و باز هم تفکر است. جملات پرزرق و برق عاری از اندیشه به هیچ کاری نمیآیند. اما شعر چیز دیگری است... .» نشر طوس، گزیدهای از داستانهای پوشکین را با ترجمه ناهید کاشیچی، جلد سخت و قیمت مناسب منتشر کرده است.
گلاب و گل/ عدمی سراسر وجود
کتاب «عدم» مجموعه شعری است از محمود حبیبیکسبی که با مضامینی آیینی و عاشقانه سروده شده است.
اغلب شعرهای مجموعه شعر «عدم» که بالغ بر ۴۰ قطعه شعر را در خود گنجانده است در قالب غزل سروده شدهاند، اما مخاطب در کنار غزل سه قصیده و دو شعر در قالب مسمط هم خواهد دید. در کنار دو قصیده بلندی که در مدح حضرت امیرالمومنین علی(ع) سروده شده است و در این کتاب گنجانده شده است چند غزل نیز به مقام والای آن حضرت تقدیم شده است.
«من شور» نام کتاب دیگر این شاعر است که پیشتر توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. شعرهای مجموعه شعر «من شور» به لحاظ ظاهر در حیطه قالبهای کهن و کلاسیک است و مضمون این شعرها در سه بخش شعرهایی با موضوعات توحیدی، شعرهایی با حال و هوای تغزلی و شعرهایی با مضامین مذهبی و آیینی قابل تقسیمبندی است.
مجموعه شعر «من شور» توانست رتبه اول جایزه چهارمین جشنواره شعر فجر در بخش شعر سنتی را از آن خود کند و به مرحله نهایی جایزه شعر جوان (قیصر امینپور) راه پیدا کند. لازم به ذکر است کتاب «عدم» برای اولینبار در سال ۱۳۹۵ در ۱۰۴ صفحه با تیراژ ۲۵۰۰ نسخه منتشر و روانه بازار نشر شد.
معرفت/ سلام بر محرم
میخواستم موضوع کتابهای محرمی را بگذارم برای محرم، اما دلم نیامد الان که هم طرح تابستانه کتاب مهلت دارد و هم 9 روز تا روز اول محرم فاصله داریم، کتابی درباره محرم معرفی نکنم. عظمت واقعه عاشورا و نمایش بینظیر فضایل الهی اهلبیت علیهمالسلام در مقابل دشمنان خدا و رسول او، موجب شد این رویداد عظیم از جهات گوناگون از دیگر رویدادهای بزرگ عالم متمایز شود. در این میان، این عشق و ارادت و دلدادگی و توجه به برپایی این شعار بزرگ دینی، در حضرت آیتاللهالعظمی بهجت (قدسسره) نمود بارزی داشت؛ تا آنجا که به هر مناسبتی به ذکر فضایل و مصائب سیدالشهدا علیهالسلام و یاران شهیدش میپرداخت. مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی بهجت (قدسسره) با در نظر گرفتن اهمیت ویژه این موضوع، برآن شد کتابی با محوریت موضوع امامحسین(ع) و واقعه عظیم عاشورا، برگرفته از گفتار و سیره آن عالم عارف منتشر سازد. این کتاب پس از تلاش فراوان، با پشتسر گذاشتن مراحل گوناگون گردآوری و تنظیم، با عنوان «رحمت واسعه» به مرحله نشر رسید. این کتاب در سه بخش تنظیم شده است:
١- روایتی کوتاه از سیره و روش آن عالم ربانی: در این بخش به شرحی گذرا از دلدادگی و سرسپردگی آن عالم عارف به ساحت مقدس معصومین و اباعبداللهالحسین علیهمالسلام پرداخته شده است.
٢. گزیدهای از بیانات حضرت آیتاللهالعظمی بهجت (قدسسره): این بخش که قسمت عمده کتاب را تشکیل میدهد، در ٩ فصل گردآوری شده است.
٣. پرسشها و پاسخها: در این بخش، گزیدهای از پرسشها و پاسخهایی از حضرت آیتالله بهجت (قدسسره)، جمعآوری شده است.
از هر دری/ زندگینگاره
کتاب عکاسی، بالونسواری، عشق و اندوه اثری است از جولین بارنز به ترجمه عماد مرتضوی و چاپ انتشارات گمان. این اثر کتابی است برای هرکسی که قرار است روزی عاشق شود. نویسنده در «عکاسی، بالونسواری، عشق و اندوه» از عشق، اندوه و مرگ نوشته است، این کتاب که چند سال پس از مرگ همسر او منتشر شده سطوح گوناگونی از زندگی را به تصویر میکشد و مضامینی به ظاهر نامرتبط را به نمایش میگذارد. اثر بارنز از این حکایت دارد که هر داستان عاشقانهای به صورت بالقوه قصهای اندوهآمیز است. بریدهای از کتاب را با هم بخوانیم: «این درد آمده بود که سالها بماند. با سفر و ماجراجویی بر آن مرهم میگذاشت. هیچوقت دیگر حرفش را نمیزد و اگر کسی از دمغی و افسردگیاش میپرسید، تقصیر را به گردن همان مالیخولیای جغدی کذایی میانداخت. پرسنده هم میفهمید و دیگر نمیپرسید. یعنی زیادی سادهلوح بوده یا زیادی جاهطلب؟ هر دوتاش شاید. در زندگی، میتوانی بوهمی باشی، ماجراجو باشی، اما با این حال دنبال یک نظم و ترتیب و سروسامانی هم بگردی که در این راه کمکحالت باشد، حتی اگر -حتی در حالی که- همیشه آن را پس زده باشی. مقررات ارتش چنین نظمی را به زندگی او داده بود. اما بقیه جاها چطور؟ یک مرد چطور میتواند بگوید چه نظم و سامانی واقعیست و کدام دروغین؟»
* نویسنده: پیمان طالبی، روزنامهنگار