به گزارش «فرهیختگان»، سیدقاسم یاحسینی، پژوهشگر و مورخ طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: فیلسوفان تاریخ، بین گذشته و تاریخ و تاریخنگاری فرق قائل هستند. هر اتفاقی که در گذشته افتاده است، لزوما تاریخ نیست و هر تاریخی توسط مورخ نگاشته نمیشود، بنابراین ازنظر اجتماعی، فلسفی و عملی بازیابی کامل گذشته ناممکن است و هر مورخی ممکن است فقط گوشهای از واقعیت را مدنظر قرار دهد و همه واقعیت هیچگاه قابلدستیابی نیست.
با این مقدمه تئوریک وارد پاسخ سوال شما میشوم که نمیتوان گفت چه اتفاقی در انقلاب مشروطه افتاده است، چون هر کتابی که ببینید از زاویه خاص خود مسائل را بررسی کرده است. کتابهایی که درمورد زنان در مشروطه است طبیعتا زنان را برجسته کرده، کتابهایی که درباره ارامنه در مشروطه است طبیعتا ارامنه را برجسته کرده و کتابهایی که درباره وقایع سیاسی در مشروطه است طبیعتا از دید سیاسی با این مساله برخورد کردهاند. حقیقت این است که ما کتابهایی با روش تاریخ از پایین و تاریخ اجتماعی مشروطه کمتر داریم؛ مثلا کتابهای خیلی خوب شادروان آدمیت بیشتر یک کتاب نخبهگرا با گرایشهای سیاسی است. به توده مردم اساسا کاری نداشته و یک روش نخبهگرایی است. آدمیت با مذهب عناد دارد و این موردی است که در کتابهای خود پنهان نمیکند.
باوجود این هرچند اطلاعات بسیار جالب و ارزشمندی درباره نخبگان مشروطه ارائه میدهد، اما درباره توده مردم ما چیزی نمیبینیم. تا امروز هم از زندگی روزانه مجاهدین یا قفقازیها یا ارامنه در دوران مشروطه هیچچیز دندانگیری نمیدانیم و کتاب مشخصی در این زمینه منتشر نشده است. کتابهای متعددی درباره ارامنه، مجاهدین و قفقازیها نوشته شده، ولی بیشتر به بعد مبارزاتی و سیاسی آنها پرداخته است. زیست روزمره آنها بهکلی موردتوجه قرار نگرفته است و اینجا در باب عناصر مخالف با مشروطه یا بهتعبیر امروزیها ضدانقلاب در مشروطه کار آنچنانی شاهد نیستیم. در حوزه رمان و داستان هم خیلی ضعیف عمل کردیم. من الان هرچه به ذهنم فشار میآورم که رمان خوب در باب مشروطه بیان کنم، یکیدو رمان به ذهنم میآید. معروفترین آنها رمان چندجلدی در باب انقلاب مشروطه «تبریز مهآلود» است که آن هم ازنظر تاریخی ایرادات متعددی دارد. هنوز یک رمان دلچسب دوسه هزار صفحهای درباره انقلاب مشروطه در تهران نداریم و بهرغم اینکه 100 وخردهای سال از انقلاب گذشته است، کارهای بسیاری باید انجام شود.درمجموع باید بیان کنم که انقلاب مشروطه آنچنانکه اتفاق افتاد، در کتابهای تاریخی منعکس نشده و هنوز بهرغم انبوه عظیمی از کتابها، رسالهها، مقالات، کتابهای خاطرات و یادداشتهای روزانه که در باب انقلاب مشروطه صورت گرفته است، کارهای زیادی در باب انقلاب مشروطه باید انجام دهیم.
چگونگی تحریف
درمورد تحریف در کتابهایی که مرتبط با مشروطه است، باید بگویم همین که صرفا یک گرایشی را بهضرر گرایش دیگری برجسته کنیم، دست به تحریف زدهایم. من باور دارم که گذشته را نمیتوان به هیچوجه احیا کرد و باور دارم هرگونه کاری که برای تاریخ کنیم نهایتا گزینشی خواهد بود. این یک معضل فلسفی است که ظاهرا راهحل خاصی برای آن وجود ندارد، مگر اینکه ما کتابهای متنوع با دیدگاههای متنوع و برشها و اولویتهای گوناگون بخوانیم تا شاید بتوانیم یک شمای کلی از آن واقعه بهدست بیاوریم.
بهطور مثال اگر مسلمانی بخواهد انقلاب مشروطه را روایت کند، با یک مارکسیست موضع تاریخی متفاوتی خواهد داشت. اگر یک غربی بخواهد انقلاب مشروطه را روایت کند، با یک ایرانی متفاوت است و اگر یک زن بخواهد انقلاب مشروطه را روایت کند، با یک مرد متفاوت خواهد بود.
با هر زاویهای که نگاه کند، روایت این واقعه تاریخی تغییر میکند. کل واقعیتها هم طور دیگری رقم میخورد. یک خانم خانهداری که در انقلاب مشروطه زندگی میکرده، اگر بخواهد زندگی خود را روایت کند، بهکلی متفاوت است با نماینده مجلسی که در متن جریانات سیاسی قرار داشت. این دو در دو دنیای متفاوت زندگی میکردند. ایضا یک روستایی که در سمنان یا بوشهر زندگی میکرد، اگر میخواست زندگی خود را روایت کند، با تاجری که در شیراز یا تهران در متن انقلاب قرار دارد، متفاوت است. بنابراین شاهد هستیم سخن گفتن از واقعیت تاریخی یک پندار است و هرکسی بر اساس نوع نگاه و نوع جنسیت، طبقه اجتماعی، نوع گرایش سیاسی و مکتب تاریخی که بدان وابسته است، میتواند تاریخ را بهنحوی روایت کند. این نکته را باید همیشه مدنظر قرار دهیم که انقلاب مشروطه فصل نوینی در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. تا قبل از انقلاب مشروطه در دنیای پسامدرن زندگی میکردیم و مشروطیت ما را عملا به دنیای مدرن پرتاب کرد. اینطور نیست که تا قبل از انقلاب مشروطه نشانی از مدرنیسم نداشته باشیم. مظاهر مدرنیسم از ابتدای دوره قاجار یعنی از دوران محمدشاه قاجار وارد ایران شده بود، اما اینکه ملتی قیام کند و به استبداد 2500ساله پادشاهان علیالظاهر بخواهد خاتمه دهد (که البته بهطور کامل موفق نشد و فقط شاه را محدود کرد)، در دوره مشروطه رخ داد. انقلاب مشروطه زمینهساز خیلی از اتفاقات در دوران بعد از خودش شد. اینکه قانون اساسی بنویسند، روزنامه داشته باشند، زنها انجمن داشته باشند، گروههای اجتماعی در قالب انجمنها سخنگو داشته باشند، همه اینها دستاوردهای دنیای مدرن بود که بهروز شد.
بنابراین در همه زمینهها انقلاب مشروطه یک مبدأ است. در تاریخنگاری قبل انقلاب مشروطه و بعد از انقلاب مشروطه را داریم. در حوزه ادبیات، در حوزه نثرنویسی، در حوزه شعر، در حوزه روزنامهنگاری، در حوزه حقوق زنان و بانوان، تشکیلات سیاسی و حتی تشکیلات اجتماعی تفاوتهایی داشتیم، ولی ازنظر اقتصادی آنچنان تفاوتی تا سالهای بعد ایجاد نشد؛ یعنی توده مردم همان مشکلات و معضلات که قبل از انقلاب مشروطه داشتند را بعد از مشروطه هم داشتند. تا بعد از جنگ جهانی و رویکار آمدن سلسله پهلوی آن مشکلات کموبیش وجود داشت و بعدها شکل دیگری پیدا کرد.
بنابراین انقلاب مشروطه یک زلزله و تکان عجیبوغریبی در تمام عرصهها ایجاد و ما را با دنیای نویی آشنا کرد. ما شعر مشروطه، ادبیات مشروطه و نثر مشروطه داریم و به باور من که طرفدار حضور موثر زنان در تاریخ هستم، با انقلاب مشروطه است که زنان حضور سیاسی پیدا میکنند و صاحب روزنامه میشوند. روزنامههای دانش و شکوفه برای زنان بود. مدارس دخترانه متعددی در کشور تاسیس شد. البته زمینههای این تکانهها دهها سال قبل از انقلاب مشروطه بهشکل جنینی شکل گرفته بود، اما عرصه بروز علنی آن را مدیون انقلاب مشروطه هستیم.