به گزارش «فرهیختگان»، مقام معظم رهبری در بیانات اخیر خود (عید قربان) بار دیگر تاکید داشتند که هدف میانمدت دشمنان از تحریمها آنگونه که خود نیز اظهار داشتهاند، این است که مانع پیشرفت کشور شوند. اگرچه تحریمها مشکلاتی را ایجاد کرده و در آن شکی نیست، ولی به اعتراف سیاستمداران و اندیشکدههای غربی با توجه به فشار شدید تحریمها، آنچه میخواستند نشده و نخواهد شد. بهعنوان نمونه بر همین اساس بود که اوایل تیر سالجاری لورا روزن، خبرنگار نشریه المانیتور درحساب توئیتری خود تاکید کرد: «سیاست ایالات متحده درقبال ایران به بنبست رسیده است» و بر همین اساس چندی پس از شهادت سردار سلیمانی نیز لیندسی گراهام سناتور ارشد حزب جمهوریخواه آمریکا در توئیتر نوشت: «در بحث سیاست خارجی، بزرگترین برنده مناظره انتخاباتی دموکراتها، ایران بود. حتی یک نامزد هم مرگ (شهادت) سلیمانی، فرمانده نیروی قدس را تحسین نکرد و همه نامزدها، کارزار «فشار حداکثری» دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را رد کردند.» آنچه در ادامه میآید نمونههایی مختصر از تحلیلهای معتبر غربی از ناکامی سیاست فشار حداکثری ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران است.
روزنامه واشنگتنپست:
سیاست فشار حداکثری ترامپ مقابل ایران شکست خورد
روزنامه آمریکایی واشنگتنپست در مطلبی که اخیرا (21 جولای؛ اول مرد ادماه99) منتشر کرد، با اشاره به احتمال توافق بلندمدت ایران و چین برای همکاری در زمینههای اقتصادی به قلم شورای سردبیری خود نوشت: «سازوکار فشار حداکثری دونالد ترامپ نه ایران را به توافق جدیدی تشویق کرد، نه به جاهطلبیهای منطقهای ایران پایان داد و نه موجب سقوط حکومت در این کشور شد. نتیجه فشار حداکثری را حالا میتوان در مشارکت حداکثری ایران و چین دید. مشارکتی که میتواند اقتصاد ایران را از بحران فعلی نجات دهد، جایگاه جدیدی برای چین در منطقه تعریف کند و ضربهای بر منافع ایالات متحده باشد. توافق ایران و چین به تزریق میلیاردها دلار به اقتصاد ایران در عوض صادرات جریان ثابتی از نفت به چین کمک خواهد کرد. همکاریهای امنیتی، رزمایشهای نظامی و توسعه تسلیحات نظامی از دیگر موارد این توافق است. هرچند دولت چین ابتدا در اعمال تحریمهای ایالات متحده بر ایران با دولت ترامپ همکاری میکرد اما رویکرد ترامپ درمقابل چین در ماههای اخیر انگیزه همکاری شیجینپینگ را کاهش داد. احتمالا رهبر چین از ضعف رئیسجمهوری ایالات متحده که هماکنون با بحران بهداشتی-درمانی دست به گریبان است، استفاده میکند. به این ترتیب، چین میتواند حضورش در دریای چینجنوبی را گسترش دهد، خودمختاری هنگکنگ را تضعیف کند و با دشمن اصلی آمریکا در خاورمیانه شریک شود. مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، شرکتهای چینی را که قرار است با ایران همکاری کنند تهدید به تحریم کرده. شاید این تهدیدها قبل از اینکه ترامپ جنگ تجاریاش را با چین آغاز کند، جواب میداد. چین حالا دریافته که با محافظت از کشورهای مخالف سازوکار فشار حداکثری و نشان دادن ناتوانی ایالات متحده میتواند منافع بیشتری به دست آورد.»
نشریه فارنافرز:
سیاست فشار حداکثری هیچیک از اهداف وزارت امور خارجه آمریکا را محقق نکرد
برت مکگورک، نماینده ویژه سابق آمریکا در ائتلاف آمریکایی ضدداعش و از اساتید معروف دانشگاه استنفورد اواسط ژانویه 2020 در مقالهای با عنوان «هزینه سیاست خارجی نامتجانس» که در نشریه فارنافرز وابسته به اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا منتشر شد، نوشت: «سیاست خارجی دولت فعلی آمریکا فاقد اهداف سازگار، یکپارچگی درونی و سنجش کافی پیش از تصمیمسازیهای مهم است. اهداف با مقاصد افراطی درحالی پیگیری میشوند که به ضروریات تحقق آنها توجه نشده است. اما در دنیای واقعی، دشمنان، رقبا یا متحدان اهداف خود را مستقل از ایالات متحده پیگیری میکنند و در این مواقع ترامپ از تمرکز بر اهداف پرریسک به رهاکردن کامل آنها چرخش مسیر میدهد. ازهمگسستگی و عدم تجانس سیاست خارجی آمریکا در هیچ زمینهای بهاندازه سیاست دولت ترامپ دربرابر ایران خود را نشان نمیدهد. درحالی که در راهبرد امنیت ملی و راهبرد دفاع ملی ترامپ، رقابت بزرگ قدرت علیه روسیه و چین مورد تاکید قرار گرفته بود و آسیا منطقهای بود که در اولویت مشارکتهای آمریکا قرار داشت. اما بهرغم این چرخش راهبردی بهسوی آسیا، ترامپ اهداف آمریکا درسراسر خاورمیانه را گسترش داد و بیشتر از همه بر ایران متمرکز شد. تاکید بر خروج ایرانیها از سوریه، خروج یکجانبه آمریکا از توافق هستهای برجام درکنار افزایش تحریمها علیه ایران و تمرکز بر سیاست فشار اقتصادی تحتعنوان راهبرد فشار حداکثری ازجمله سیاستهایی است که دولت ترامپ بدون در نظر گرفتن هدف مشخص بر اجرای آنها درقبال تهران اتفاقنظر دارد. پیشفرض آمریکا در اتخاذ این سیاستها (سیاست فشار بر ایران) این گمانه است که این کشور را به زانو درآورده و پای میز گفتوگوها میکشاند یا این نظام ایران را تهدید میکند درحالی که دولت ترامپ به نتایج معکوس راهبرد خود توجه نکرد. سیاست فشار حداکثری هیچیک از اهداف 12گانه وزارت امور خارجه آمریکا را محقق نکرده؛ رفتار ایران تحریکآمیزتر شده؛ گسترش برنامه هستهای ایران افزایش و محدودیتهایش کاهش یافته و پشتیبانی ایران از نیروهای منطقه افزایش یافته است. بنابراین از آنجاکه واشنگتن نمیتواند حتی به یک هدف محققشده استناد کند باید گفت سیاست فشار اقتصادی به پایان خود رسیده است. اکنون فقط شاهد افزایش توجیهات سیاسی توسط واشنگتن هستیم. نه در دولت و نه در کنگره هیچ تلاش جدی برای ارزیابی موفقیتآمیز بودن این سیاست در تحقق اهداف اعلام شده، انجام نمیشود. سابقه سیاست فشار حداکثری تا بهامروز نشان میدهد که فشار اقتصادی نتایج معکوسی برای واشنگتن بههمراه خواهد داشت و نمیتواند به توافق هستهای تازه و بهتر یا تغییرات چشمگیر در رفتار و سیاستهای ایران بینجامد. ترور (سردار) سلیمانی باعث شد تناقضات سیاست آمریکا به اوج برسد. بهدنبال این اقدام بسیاری از دستاوردهای آمریکا در خلیجفارس و... به مخاطره افتاده است. سیاست فشار حداکثری ترامپ نهتنها در تحقق اهداف اعلامشدهاش شکست خورده بلکه در راستای منافع دو قدرت بزرگی عمل کرده است که در راهبرد امنیت ملی دولت ترامپ مقابله با آنها هدفگذاری شده بود. واشنگتن از قدرت اقتصادی خود بهعنوان اهرمی برای مجبور کردن متحدانش به پیروی از سیاستی استفاده کرده که به باور آنها یک سیاست بسیار پرریسک و خودنابودگر است. این اعمال زور و قلدری میتواند برای جایگاه آمریکا در اقتصاد جهانی پیامدهای بلندمدتی داشته باشد.»
نشنالاینترست:
آمریکا به یک دیپلماسی واقعبینانه رو بیاورد
نشریه آمریکایی نشنالاینترست، 15 دسامبر 2019 (24 آذر 1398) در تحلیلی زبان به شکایت از سیاست فشار حداکثری ترامپ گشوده بود و نوشت: «بیش از یکسالونیم از آغاز کمپین حداکثر فشار دولت ترامپ علیه ایران گذشته است و واشنگتن هنوز هم نتوانسته این کشور را تحت فرمان خود درآورد یا قرارداد بهتری با تهران ببندد. ترامپ باید این واقعیت را قبول کند که با تحریمهای بیشتر، منزویکردن یا راههای نظامی مشکلات با ایران قابل حل نیست. زمان آن رسیده که این استراتژی شکستخورده حداکثر فشار را کنار بگذارد و رو به یک دیپلماسی واقعبینانه بیاورد. منطق پشت سیاست فشار حداکثری بسیار ساده بود: واشنگتن با صفرکردن صادرات نفت ایران، تهدید کسبوکارهای خارجی به سرمایهگذاری در بازار ایران و جداکردن ایران از سیستم مالی جهانی، سران سیاسی تهران را وادار کند خواستار کمک اقتصادی شوند. آمریکا بهعنوان قدرت برتر مالی جهان هیچ شکی نداشت که میتواند اقتصاد ایران را نابود کند. صادرات نفت ایران از 2.8 میلیون بشکه در روز در بهار 2018 به کمتر از 500 هزار بشکه در روز در ماه سپتامبر سال جاری میلادی رسید یعنی بیش از 80 درصد کاهش. صندوق بینالمللی پول پیشبینی میکند اقتصاد ایران تا پایان سال بیش از 9 درصد کوچکتر شود. این رقم بدونشک نرخ بیکاری را تشدید میکند. ولی تمام این ارقام آمریکا را به هدفش نمیرساند. علیرغم فشار بر اقتصاد تهران، سیاست فشار حداکثری تأثیری خلاف انتظار داشته است. درست است که دولت ایران پول از دست میدهد ولی زندگی مردم عادی این کشور هم درنتیجه این سیاست آمریکا سختتر شده است. ارزش پول ایران کاهش یافته که باعث شده کالاها در این کشور گرانتر شوند. قشر فقیر ایران سختی بیشتری را متحمل میشوند و تحریمهای آمریکا یکی از مقصرهای این شرایط است. با توجه به این نتایج ضعیف، درد اقتصادی را که آمریکا بر مردم ایران تحمیل کرده بهسختی میتوان توجیه کرد. از زمانی که دولت آمریکا از قرارداد برجام بیرون آمده و تحریمهای اقتصادی را وضع کرده، بهنظر نمیرسد رفتار ایران دربرابر خواستههای آمریکا تغییر کرده باشد. ایران بهجای فرستادن نمایندگانش به اتاق مذاکره و رسیدن به یک توافق طبق خواستههای واشنگتن، فشار حداکثری را با حداکثر مقاومت پاسخ داده است. ایران در اقدامی تلافیجویانه تعهدات خود طبق قرارداد برجام را زیرپا گذاشته و غنیسازی اورانیوم را آغاز کرده است. ایران در ماه نوامبر اعلام کرد غنیسازی اورانیوم در سایت فوردو را از سر میگیرد. اگر این شرایط ادامه یابد، احتمال قطع همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی وجود دارد. بهنظر میرسد استدلالهای سیاست فشار حداکثری کاملا اشتباه بودهاند. زمان آن رسیده که یک تغییر قابلتوجه و معقول در سیاست آمریکا درقبال ایران صورت بگیرد. آمریکا باید معافیتهای جدیدی صادر کند تا تهران بتواند نفت خود را در بازار بفروشد. واشنگتن باید سیاست فشار حداکثری را کنار بگذارد و به شرایط قبل از خروج از برجام بازگردد. حسن روحانی رئیسجمهور ایران بارها تأکید کرده این تغییرات او را بر سر میز مذاکره با واشنگتن بازمیگرداند. شاید چنین تغییر رویهای برای رئیسجمهور آمریکا بسیار سخت باشد ولی اهمیت مزایای دیپلماتیک و امنیتی این تغییر سیاست بیشتر از هزینههای سیاسی آن است. ترامپ با متعادلکردن شرایط نهتنها از تکرار درگیریهای خطرناک تابستان گذشته جلوگیری کرده بلکه فرصتی برای حلوفصل صلحآمیز مناقشات بین ایران و آمریکا بهوجود میآورد.»
نیویورکتایمز:
سیاست فشارحداکثری یک شکست تمامعیار بود
روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز هم به قلم نیکلاس کریستف نوشت: «دونالد ترامپ، کمپین اعمال فشار حداکثری را علیه کرهشمالی به اجرا گذاشت و این کشور همچنان به فعالیتهای خود در زمینه تولید سلاحهای هستهای ادامه میدهد. او همین کمپین را در مواجهه با چین به اجرا گذاشته و ایالات متحده را با خطر یک جنگ تجاری مواجه کرده است. کمپین اعمال فشار حداکثری علیه ونزوئلا هیچ تاثیری بر نیکلاس مادورو نداشته است. کمپین اعمال فشار حداکثری درمورد فلسطینیها هم به اجرا گذاشته و پاسخ آنها خودداری از دیدار با مقامات دولت ترامپ بوده است. اما نگرانکنندهترین مورد، استفاده از کمپین اعمال فشار حداکثری ترامپ درقبال ایران است. ترامپ در هریک از موارد فوق بدون اینکه هیچ استراتژی واضحی داشته باشد، تاکتیکهای تهاجمی را پیش برده است. در اغلب موارد این تاکتیکها موجبات خصومت بیشتر این کشورها بهخصوص ایران را فراهم آوردهاند که در برخی موارد برای ایالات متحده مخاطرهآفرین است. خوشبختانه ترامپ اعلام کرده که دستور حمله نظامی به ایران را لغو کرده، اما مساله این است که سیاست او درقبال این کشور عمدتا شکست خورده. بداههنوازیهای او دوست و دشمن را به یک میزان گیج و آشفته کرده است. بهنظر میرسد ترامپ در یک دنیای فانتزی زندگی میکند که در آن اقدامی چون ترک توافق هستهای بههمراه اعمال تحریمها و توئیتهای تهدیدآمیز، ایران را به دست کشیدن از برنامه هستهایاش وادار خواهد کرد. اما تاکتیکهای ترامپ در عمل خشم ایران را برانگیخته و آن را به واکنش وادار کردند. اگر همانطور که ترامپ گفته و پیشبینی کرده، در حملات دقیق آمریکا ۱۵۰ ایرانی کشته میشدند، آنگاه نیروهای تحت حمایت ایران با کشتن آمریکاییها در عراق، سوریه، افغانستان و هرجای دیگری در جهان این حمله را تلافی میکردند. حتی این احتمال وجود داشت که ایران یا یکی از گروههای تحت حمایت آن به زیرساخت نفتی عربستانسعودی حمله و در جریان نفت از تنگههرمز اختلال ایجاد کنند. ممکن بود حزبالله به اسرائیل حمله کند و یک جنگ جدید بین اسرائیل و لبنان آغاز شود. اقتصاد جهانی ممکن بود بهشدت آسیب ببیند. درگیری با یک حمله دقیق به اهداف خاص شروع میشد، اما همانجا پایان نمییافت. رویکرد فشار حداکثری ترامپ در رابطه با هر کشوری که اعمال شده، یک شکست تمام عیار بوده است.»
واشنگتناگزماینر:
فشار حداکثری رویکردی پرخطر و بیفایده بود که ناکام ماند
نشریه آمریکایی واشنگتناگزماینر در تحلیلی به قلم بانی کریستیان (سپتامبر 2019؛18 شهریور 1398) با عنوان «کارزار فشار حداکثری ترامپ و بولتون علیه ایران بدبختانه ناکام مانده است!» نوشت: «خط سیر روابط واشنگتن با تهران در سه سال گذشته از هر گفتوگوی کارآمدی دورتر شده و دلیل این تشدید اختلافات به تمامی متوجه سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ است که پیشگامان آن شخصیتهای مداخلهگرایی مانند جان بولتون هستند. راهبرد فشار حداکثری بولتون نهتنها تهران را به زانو در نیاورده و احتمال گفتوگوها را افزایش نداده، بلکه جایگاه دیپلماتیک آمریکا را نیز تحکیم نکرده و ایران را هم بهسمت خلعسلاح یا آزادسازی پیش نبرده است. فشار حداکثری، رویکردی پرخطر است که فایدهای برای مردم آمریکا ندارد و ایالات متحده باید پیش از آسیبهای بیشتر آن را رها کند. برجام با تمام کاستیها دسترسی ایران به تسلیحات هستهای را ناممکن، برنامه توسعه هستهای این کشور را به شکل چشمگیری محدود و امکان دسترسی بازرسان بینالمللی به تاسیسات هستهای آن را فراهم کرده بود. مهمتر آنکه برجام عاملی برای بهبود روابط بین آمریکا و ایران بود. این توافق میتوانست روابط دو کشور را پس از چندین دهه دشمنی بهبود بخشیده و روزنهای بهسوی روابط دیپلماتیک و تجاری نرمال بگشاید تا به این ترتیب سرنوشت سیاسی و اقتصادی مردم عادی ایران بهبود یافته و امنیت آمریکاییها نیز تضمین شود. اما اکنون تنشها در روابط دو کشور هر هفته به اوج تازهای میرسد. تصمیم دولت ترامپ برای خروج از برجام و اعمال تحریمها علیه تهران و تحریمهای ثانویه علیه سایر قدرتها (ازجمله متحدان اروپایی، روسیه و چین) به اقتصاد ایران آسیب زده بدون اینکه در رفتار این کشور تغییری ایجاد شود. دولت ترامپ با امید رسیدن به توافقی بهتر با ایران از برجام خارج شده و سیاست فشار حداکثری را برای تحقق این هدف بهکار گرفته است. اما اکنون یکسال پس از خروج از برجام تمامی شواهد حاکی از شکست این راهبرد است. فشار حداکثری در اصلاح تمام رفتارهای ایران شکست خورده و حتی نتوانسته هیچگونه دیپلماسی مفیدی را بههمراه داشته باشد. این درواقع شکستی تمامعیار است که جنگی اجتنابپذیر را بیشازپیش محتمل کرده است، جنگی که آمریکا قطعا باید از آن پرهیز کند. بهترین سناریو آوردن ایران به میز گفتوگوها و توانایی ترامپ در بیتوجهی به توصیههای بولتون و سایر صداهای مسموم است. فشار حداکثری با آسیب به مردم بیگناه ایران و بدون اینکه چیزی نصیب آمریکاییها شود، تمام دستاوردهای خوب برجام را خنثی کرده و ایالات متحده را به انزوا کشانده است. این پیشرفت نیست بلکه پسرفت است و هیچ امنیت، شکوفایی یا آزادی بههمراه نداشته است. ترامپ بهجای خروج از برجام و فشار حداکثری میتوانست از راهبرد دیپلماتیک محتاطانهای بهره بگیرد که برمبنای برجام طراحی شده بود. او بهجای مخالفت پرخطر با برجام میتوانست از آن بهعنوان مبنایی برای بهبود روابط ایران و آمریکا استفاده کند.»
اندیشکده شورای آتلانتیک:
در آینده کمتر کشوری از آمریکا پیروی خواهد کرد
باربارا اسلاوین در تحلیلی که 14 می سال 2020 (25 اردیبهشت 1399) توسط وبسایت اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک منتشر کرد با عنوان «پنج دلیل شکست رویکرد فشار حداکثری ایالات متحده بر ایران» نوشت: «دو سال پیش، رئیسجمهور دونالد ترامپ از توافق هستهای ایران کنارهگیری کرد و قول داد «فشار حداکثری» بر ایران منجر به نتیجه بهتر از باقیماندن در برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خواهد شد. تحریمهای اعمالشده توسط دولت منجر به انقباض فاجعهبار اقتصاد ایران شده است، اما آنها نتوانستهاند سیاستهای ایران را تغییر دهند. درواقع، تحریمها اوضاع را بسیار بدتر کردهاند. در اینجا پنج دلیل وجود دارد که نشان میدهد رویکرد ترامپ شکست خورده است.
1 ترامپ 8 می 2018 در سخنرانی خود وعده داد که سیاست جدید به «رفع تهدید برنامه موشکی بالستیک ایران» کمک خواهد کرد، «فعالیتهای ایران در سراسر جهان را متوقف خواهد ساخت و مانع از فعالیتهای تهدیدآمیز (ادعایی) این کشور در خاورمیانه خواهد شد». با این حال، ایران برنامه موشکی خود را ادامه داده و حتی یک ماهواره نظامی به فضا پرتاب کرده است؛ رویکرد ایران در منطقه فعالتر شده و تنشها در خلیجفارس و عراق، آمریکا و ایران را به آستانه جنگ برده است؛ همچنین احتمال دارد آمریکا مجبور به ترک عراق شود و این کشور را بیشازپیش در برابر ایران آسیبپذیر سازد.
2 پس از خروج آمریکا از برجام، ایران برای یکسال به این توافق پایبند ماند و اکنون اورانیوم غنیشده در سطح پایین این کشور برای ساخت یک سلاح هستهای کافی بوده و غنیسازی در سایت زیرزمینی فوردو را ازسر گرفته است. اگر آمریکا بهرغم عدم پایبندی خود به توافق برجام، برای «بازگشت» تحریمها تلاش کند، ایران احتمالا از برجام و پیمان انپیتی نیز خارج خواهد شد و مسیری دیگر را در پیش خواهد گرفت.
3 سیاست آمریکا در قبال ایران، باعث تشدید شکاف بین آمریکا و نزدیکترین متحدان آن در اروپا شده است که برای حفظ برجام تلاش کردهاند. تجربه نشان میدهد فشار بر ایران هنگامی موثر است که چندجانبه بوده و اهداف واقعی و قابل دستیابی داشته باشد. اثربخشی دیپلماسی و تحریمها علیه ایران مستلزم همکاری اروپاست.
4 دولت ترامپ کشورها را برخلاف اولویتهای سیاسی آنها، برای پیوستن به کمپین «فشار حداکثری» تحت فشار گذاشته و با تبدیل تحریمها به ابزار ثابت سیاست خارجی، اثربخشی آنها را به تحلیل برده است. تحریمها همانند آنتیبیوتیکها، اگر بیشازحد مصرف شوند، تأثیر خود را از دست میدهند. با گذشت زمان، کشورها راهحلهایی پیدا میکنند. مخصوصا چین برای ایجاد مکانیسم مالی بینالمللی موازی از قدرت اقتصادی برخوردار است. اگر آمریکا در آینده به اعمال تحریمهای جدی نیاز پیدا کند، احتمالا تأثیر تحریمهای آن ناچیز خواهد بود.
5 خروج آمریکا از برجام، باعث تقویت نیروهای مخالف آمریکا در ایران شد که با عادیسازی روابط با آمریکا شدیدا مخالف هستند. سال بعد، ایران احتمالا رئیسجمهوری انتخاب خواهد کرد که اعضای کابینه آن نیز مخالف آمریکا خواهند بود. مذاکره با چنین دولتی، حتی اگر جو بایدن رئیسجمهور بعدی آمریکا باشد، به «توافقی بهتر» منجر نخواهد شد. زمان طلایی برای گفتوگو درمورد برجام، حلوفصل تنشهای منطقهای و دیگر مسائل، از دست رفته است.
این پیامدهای ناگوار درحالی اتفاق میافتد که جهان بهخاطر کووید-19 در شرایط بهداشتی اضطراری است. این بحران میتوانست بهانهای برای کاهش تحریمها دراختیار دولت ترامپ قرار دهد. با این حال، اگرچه تحریمها شامل غذا و دارو نمیشود اما آمریکا نتوانست از این فرصت استفاده کند. آمریکا تلاش کرد از پرداخت وام اضطراری 5 میلیارد دلاری درخواستی ایران از صندوق بینالمللی پول جلوگیری کرده و مانع از دسترسی ایران به پولهای مسدودشده این کشور در بانکهای خارجی شود. آمریکا تهدید کرده است اگر شورای امنیت سازمانملل به خواستههای آمریکا تن ندهد (امری مسلم با توجه به حق وتوی چین و روسیه)، آمریکا تحریمها را بازگردانده و بقایای برجام را از بین خواهد برد. این رفتار آمریکا سوءاستفاده فاحش از مفاد توافق بوده و تنها بازنده این راهبرد، حاکمیت قانون و درنهایت رهبری آمریکا خواهد بود. دولت آمریکا درخصوص [موضوع هستهای] ایران (همانند بسیاری از مسائل دیگر از تغییرات اقلیمی گرفته تا حلوفصل جنگها) یا غیبت کرده یا مانع ایجاد کرده است. درک این رفتار «شرورانه» آمریکا نیازمند مدرک دکتری روابط بینالملل نیست. در آینده درصورت نیاز آمریکا، کمتر کشوری از آمریکا پیروی خواهد کرد.
اکونومیست:
کارزار فشار حداکثری ترامپ به شهر موشکی ایران منجر شده است
نشریه انگلیسی اکونومیست 9 جولای 2020 (19 تیر 99) طی تحلیل مفصلی درخصوص سیاست موسوم به کارزار یا کمپین فشار حداکثری ترامپ نوشت: «سیاست موسوم به «کارزار فشار حداکثری» که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا بعد از خروج از برجام در پیش گرفته به طرق مختلف شکست خورده است.» این نشریه حتی با فرض اینکه حادثه آتشسوزی در نطنز حاصل خرابکاری آمریکا یا رژیم صهیونیستی باشد به مقایسه نقش چنین اقداماتی در محدودکردن برنامه هستهای ایران با توافق هستهای پرداخته و تأکید کرده است: «خرابکاری ممکن است این برنامه را چندماه به عقب بیندازد، اما قابل مقایسه با توافقی که برنامه هستهای ایران را دستکم برای یک دهه محدود کرد نیست. طبق این توافق، ایران از 97 درصد از سوخت اورانیوم خودش صرفنظر کرد و ذخایر هستهای خودش را بسیار پایینتر از حد آستانهای ساخت یک بمب نگاه داشت. ایران همچنین در معرض بازرسیهای سختگیرانه قرار داشت و حتی آمریکا گفت که به توافق پایبند است. این را با نتایج فشار حداکثری ترامپ مقایسه کنید. ایران درحال حاضر حدود 8 برابر حدمجاز در توافق اورانیوم غنیشده دارد، در کار بازرسها اخلال ایجاد میکند و هرماه از توافقی که طرفهای دیگر برای نجاتش تقلا میکنند بیشتر و بیشتر فاصله میگیرد. تهران اعلام کرده کاهش تعهدات برجامی ذیل مفادی از همین توافق انجام شده که به هریک از طرفها اجازه میدهد درصورت عدول طرفهای دیگر از عمل به وظایفشان، تعهداتشان را کاهش دهند. سیاست ترامپ به طرق دیگر هم شکست خورده است. او گفت به دنبال توافقی است که برنامه موشکی ایران را محدود و حمایت این کشور از شبهنظامیان نایبش را هم متوقف کند. برخی در دولت او کمر به تغییر نظام ایران بسته بودند. علیرغم همه اینها، ایران میگوید موفق به ساخت شهر موشکی زیرزمینی شده و ماجراجوییاش از سوریه گرفته تا عراق ادامه دارد. فشار حداکثری ممکن است باعث ایجاد تغییر در مسئولان ایران شود، اما نه به آن طریقی که آمریکا میخواهد، زیرا تحریمهای آمریکا به زیان سیاستمدارانی تمام شده که با غرب تعامل کردند. ترامپ و دولتش علیرغم دعوت به گفتوگو تمامی اقدامات ممکن را برای مسموم کردن فضای روابط انجام دادهاند. ایران اطمینان دارد که ترامپ در انتخابات ماه نوامبر از قدرت بیرون رانده میشود، با این حال، اقدامات او بازگشت روسایجمهور آتی به توافق هستهای یا مذاکره بر سر توافقی جدید را دشوار کرده است.»