سناریوی ترامپ برای انتخابات 2020 اگر برنده قطعی با آرای بسیار زیاد نباشد
چندین توئیت ترامپ درباره احتمال تقلب در انتخابات با رای پستی و همچنین توئیت پرسشی درباره تعویق برگزاری انتخابات، از چند منظر قابل ارزیابی است. اینکه او به چه جمع‌بندی از انتخابات آتی رسیده که پیشنهادی را ولو به صورت پرسشی مطرح کرده، حائز اهمیت است.
  • ۱۳۹۹-۰۵-۱۱ - ۱۲:۳۲
  • 00
سناریوی ترامپ برای انتخابات 2020 اگر برنده قطعی با آرای بسیار زیاد نباشد
زدن زیر میز دموکراسی
زدن زیر میز دموکراسی

  به گزارش «فرهیختگان»، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا روز پنجشنبه نهم مردادماه، یکی از همان توئیت‌هایی را نوشت که قبلا درباره آنها گفته بود «اغلب از نوشتن آن پشیمان می‌شود.» او پنجشنبه درباره انتخابات سوم نوامبر 2020 توئیتی نوشت ولی خیلی زود از نوشتن آن پشیمان شد و چند ساعت بعد، از آنچه نوشته بود عقب‌نشینی کرد. ترامپ در توئیتی نوشت که «با رأی‌گیری از طریق پستی(نه رأی‌گیری غیابی که چیز خوبی است)، انتخابات سال ۲۰۲۰ ناسالم‌ترین و متقلبانه‌ترین انتخابات در تاریخ خواهد بود. این برای آمریکا بسیار شرم‌آور خواهد بود.» او احتمال به تعویق انداختن انتخابات سوم نوامبر 2020 (13 آبان 99) را به صورت پرسشی مطرح کرد و نوشت: «آیا نباید انتخابات را به تعویق انداخت تا زمانی که مردم بتوانند به درستی، ایمن و با اطمینان رای دهند؟؟؟» واکنش‌ها به این توئیت به‌قدری گسترده بود که دونالد ترامپ ساعاتی پس از آن در نخستین اظهارنظر رسمی‌اش در کنفرانس مطبوعاتی بحران کرونا، در پاسخ به پرسش خبرنگاران درباره توئیتش گفت اصلا قصد تأخیر انتخابات را ندارد ولی انتخابات تقلبی نمی‌خواهد. او با این حال گفت که انتخابات پستی، سرشار از تقلب است. توئیت اخیر دونالد ترامپ نشان می‌دهد او علاوه‌بر چندین بار مخالفت با رای‌گیری پستی، خواهان تعویق برگزاری انتخابات نیز است ولیکن با توجه به اینکه رئیس‌جمهور صلاحیت به تعویق انداختن انتخابات ریاست‌جمهوری را ندارد، در اثر واکنش‌های منفی به این موضوع، بلافاصله از آن عقب‌نشینی کرد.

تعویق انتخابات برای چه؟

چندین توئیت ترامپ درباره احتمال تقلب در انتخابات با رای پستی و همچنین توئیت پرسشی درباره تعویق برگزاری انتخابات، از چند منظر قابل ارزیابی است. اینکه او به چه جمع‌بندی از انتخابات آتی رسیده که پیشنهادی را ولو به صورت پرسشی مطرح کرده، حائز اهمیت است. «فرهیختگان» پیش از این در گزارشی با عنوان «جریان‌شناسی رأی در انتخابات آمریکا» که 17 تیر ماه منتشر شده، به فاکتورهای مهم برای مردم آمریکا در رای دادن به یک کاندیدا اشاره کرده بود. واقعیت این است که اصلی‌ترین ملاک در انتخابات ریاست‌جمهوری، «منافع اقتصادی» فرد است. انتخابات آمریکا به‌شدت متأثر از دو موضوع کلیدی وضعیت اقتصادی مردم و وضعیت کشور در صحنه جهانی است. ویژگی‌های فرهنگی و خمیرمایه ارزشی در جامعه به ضرورت الزامات تاریخی به‌گونه‌ای رقم خورده‌اند که ظرفیت‌های مالی و توانمندی اقتصادی برای مردم به‌شدت اهمیت و اعتبار دارد. در جامعه‌ای که سمبل سرمایه‌داری غربی است، شهروندان باتوجه به شرایط اقتصادی خود به قضاوت جامعه و تصمیم‌گیرندگان و سیاست‌پیشگان می‌پردازند. این به آن معناست که کیفیت اقتصادی نقش معیار را برای بسیاری در شرایط عادی در حیات بخشیدن به ارزیابی‌ها، قضاوت‌ها و تفسیرها می‌یابد. بر این اساس می‌توان گفت فردی که در انتخابات شرکت می‌کند، رای خود را براساس منافع شخصی و سد اقتصادی‌اش به صندوق می‌اندازد.

معیار منافع شخصی؟

گفته می‌شود بیش از 50 درصد جابه‌جایی در آرای کاندیداها مرتبط با مسائل اقتصادی آمریکاست. ارتباط نزدیکی بین جهت آرا و وضعیت اقتصادی وجود دارد و رای‌دهندگان به ماهیت شاخص‌های مهم اقتصادی در جامعه هنگام رای دادن بسیار حساس هستند. این وضعیت براساس شاخص‌هایی همچون میزان رشد اقتصادی، میزان بیکاری، میزان تورم، میزان رشد درآمد سرانه و میزان رشد در تولید خالص ملی ارزیابی می‌شود. البته حساسیت رای‌دهندگان در سالی که انتخابات در آن برگزار می‌شود، نسبت به سه سال نخست ریاست‌جمهوری حزب حاکم بسیار بیشتر است. اما مهم‌ترین بازه در سال انتخابات که در نگاه افکار عمومی بسیار مهم است، سه ماه پایانی مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری است. اگر در سه‌ماهه آخر مبارزات انتخاباتی نگاه رأی‌دهنده به سیاست‌های کاخ‌سفید مثبت باشد، منجر به تایید او از سوی رأی‌دهندگان می‌شود، ولی اگر ارزیابی سیاست‌ها در سه‌ماهه آخر منفی باشد، هیچ تاییدی در کار نخواهد بود. از این هفته، سه ماه پایانی مبارزات انتخاباتی آغاز می‌شود و باید دید پیش از ورود به این بازه مهم و سرنوشت‌ساز اوضاع آمریکا با مدیریت دونالد ترامپ چگونه است و او چرا تلویحا خواهان تعویق در برگزاری انتخابات شده است؟ تا پیش از بحران کرونا با وجود توسعه شکاف طبقاتی در آمریکا، آمارها از رشد برخی شاخص‌های اقتصادی خبر می‌دادند و این وضعیت می‌توانست تا حدودی در انتخابات به مدد دونالد ترامپ بیاید. کرونا اما همه چیز را به‌هم ریخت و بحرانی شدیدتر از بحران مالی سال 2008 به وجود آورد. بی‌تدبیری‌های ترامپ، اقتصاد آمریکا را در بدترین وضعیت خود در 7 دهه گذشته قرار داده است.

آمار تکان دهنده‌تر از آمار ابتلای چهار میلیون و ۳۵۰ هزار نفر به ویروس کرونا و بیش از ۱۵۰ هزار قربانی، آمارهای منتشر شده درباره اقتصاد آمریکا هستند. درحالی که در سه‌ماهه نخست سال جاری میلادی(دی تا اسفند98) نرخ بیکاری در آمریکا، سه‌ونیم درصد بوده است، در ماه ژوئن(خرداد- تیر) این نرخ به بیش از ۱۱ درصد رسیده است. تحلیلگران اقتصادی آمریکا بر این باورند که نرخ رشد اقتصادی آمریکا در سه ماهه دوم سال جاری در قیاس با سه‌ماهه نخست حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد کاهش یافته است. به سخن دیگر، نرخ رشد اقتصادی آمریکا در سه ماهه دوم بین ۹ تا ۱۲ درصد کاهش نشان می‌دهد. دویچه وله این آمار را براساس گفته‌های «جروم پاول» رئیس بانک مرکزی آمریکا(فدرال رزرو) منتشر کرده است. پاول گفته «این نازل‌ترین رشد اقتصادی آمریکا در طول تاریخ این کشور است.» دولت آمریکا در همراهی با کنگره از زمان آغاز بحران کرونا تا لحظه کنونی حدود ۳۰۰۰ میلیارد دلار پول در اقتصاد این کشور تزریق کرده است. یعنی چیزی بیش از ۱۰ درصد تولید ناخالص ملی این کشور اما این تدابیر هیچ‌کدام نتیجه بخش نبودند تا رئیس فدرال رزرو بگوید «این بحران حادتر از بحران مالی سال ۲۰۰۸ آمریکاست» و تنها با کنترل شیوع کرونا، ثبات و شرایط عادی به اقتصاد آمریکا بازخواهد گشت.  مجموع این شرایط نشان می‌دهد دونالد ترامپ حداقل براساس آمار و ارقام اقتصادی، هیچ دستاوردی نداشته و حتی با فرض اینکه او در مناظرات و تبلیغات انتخاباتی، از حربه همیشگی خود یعنی دروغگویی نیز مدد بگیرد باز این رای‌دهنده‌ها هستند که براساس شرایط زندگی خود به کاندیدای موردنظرشان رای می‌دهند و بعید است با این اوضاع بی‌سابقه، این کاندیدا دونالد ترامپ باشد.

رویگردانی از جمهوری‌خواهان

در سال 1952، 1968 و 1980 انتخابات ریاست‌جمهوری برخلاف انتظارات رقم خورد. در این سه دوره با وجود اینکه تعداد کسانی که خود را دموکرات می‌خواندند بسیار بیشتر از جمهوری‌خواهان بود و انتظار می‌رفت که دموکرات‌ها به کاندیدای حزبی خود ر‌ای بدهند، اما این اتفاق نیفتاد و دوایت آیزنهاور، ریچارد نیکسون و رونالد ریگان به ریاست‌جمهوری رسیدند. این رخداد را انحراف از وفاداری حزبی می‌خوانند، چراکه با رای برخی دموکرات‌ها به حزب مقابل، جمهوری‌خواهان به کاخ سفید رفتند. پشت کردن به الگوی رای دادن قابل انتظار، اگرچه موقت بود، اما به‌دلیل تاثیرگذاری عوامل موقت همچون شخصیت و ویژگی‌های فردی کاندیداهای جمهوری‌خواه رخ داد. همیشه البته این‌طور نیست و گاهی تغییر تعلقات حزبی به‌صورت دائم است و افراد به حزب جدید می‌پیوندند و تعلقات جدیدی شکل می‌دهند. این وضعیت به‌دلیل مسائلی در جامعه اتفاق می‌افتد که نقاط عطف هستند. به‌عنوان نمونه می‌توان به انتخابات سال 1932 اشاره کرد که جمهوری‌خواهان به‌دلیل بحران اقتصادی، برخلاف تعلق حزبی به فرانکلین روزولت کاندیدای حزب دموکرات رای دادند و حتی برای دهه‌های متوالی در حزب دموکرات باقی ماندند. این صف‌بندی زمانی ایجاد می‌شود که بحران‌های بزرگ ملی اتفاق می‌افتند. در این مورد دیگر موضوعات منفرد یا شخصیت کاندیدا مطرح نیست، بلکه صحبت از بحران است، ازهمین‌روی هم پیامدهای آن عمیق است. بحران اقتصادی دوره ترامپ، می‌تواند یکی از آن نقاط عطف باشد، چراکه براساس تازه‌ترین نظرسنجی موسسه گالوپ که دوشنبه هفته‌گذشته منتشر شد، شمار آمریکایی‌هایی که خود را محافظه‌کار می‌دانند از آغاز امسال روند کاهشی داشته است.

طبق این نظرسنجی که با مصاحبه تلفنی با ۳۰۷۹ بزرگسال انجام شده، در ماه می و ژوئن فقط ۳۴ درصد مردم آمریکا دیدگاه سیاسی خود را محافظه‌کار اعلام کردند که 6 درصد کمتر از درصد ژانویه و فوریه است. طبق اعلام گالوپ درصد محافظه‌کاری در ماه فوریه (بهمن) بالاترین میزان محافظه‌کاری بود که در 6 سال گذشته ثبت کرده‌اند. گالوپ در بیانیه‌اش آورد: «با توجه به آن که ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ از کشوری دارای رونق اقتصادی به کشوری دچار بیکاری فلج‌کننده و افت شدید تولید ناخالص داخلی تبدیل شد، نگرش سیاسی آمریکایی‌ها نیز تغییر کرد.» در 6 ماه گذشته که وخامت همه‌گیری کرونا افزایش یافت درصد آنهایی که خود را محافظه‌کار می‌دانند به‌طور یکنواخت کاهش یافت، درحالی‌که آنهایی که خود را لیبرال می‌دانند از ۲۲ درصد در ژانویه و فوریه به ۲۶ درصد افزایش یافته‌اند. گالوپ اعلام کرد: «روند نزولی رضایت از عملکرد رئیس‌جمهور ترامپ از ۴۹ درصد در فوریه به ۳۸ درصد در ژوئن، احتمالا در گرایش آمریکایی‌ها به چپ اثر مثبت داشته است.» طبق این نظرسنجی افت شمار محافظه‌کاران بیش از همه درمیان بزرگسالان خانوارهای دارای درآمد بالا و همچنین میانسالان رخ داده و درمیان سفیدپوستان و اسپانیایی‌تبارها بیش از سیاه‌پوستان بوده است. این شرکت تحقیقات تحلیلی خاطرنشان کرد درصد تغییرات با توجه وضعیت اقتصادی و سیاسی، شدید بوده است و می‌تواند بر انتخابات ریاست‌جمهوری در نوامبر امسال اثر چشمگیری بگذارد.

نسبت رای پستی و تقلب

دونالد ترامپ برخلاف تعویق انتخابات، درباره رای‌‌گیری پستی، صریح و بی‌پرده‌تر سخن گفته است. او پیش از پیام روز پنجشنبه، توئیتی را به‌نقل از «ویلیام بار» در توئیتر خود منتشر کرد و برگزاری انتخابات به‌صورت پستی را فاجعه‌ خواند. ترامپ پیش‌تر هم در 26 می ‌(6 خرداد) در توئیتی از تقلب گسترده در انتخابات با رای‌گیری پستی گفته بود که این توئیت با برچسب راستی‌آزمایی که توئیتر به آن زد، جنجال‌های زیادی به‌پا کرد. ترامپ درحالی مخالف رای پستی است که براساس نتایج یک نظرسنجی که به ابتکار نشریه «وال‌استریت ژورنال» در اردیبهشت ماه منتشر شد، ۶۷ درصد کسانی که در این نظرخواهی شرکت کرده‌اند، گفته‌اند با توجه به شرایط جاری، از تغییر قانونی که به تمام شهروندان آمریکا اجازه بدهد از طریق پست آرای خود را ارسال کنند، حمایت می‌کنند. درحال‌حاضر 6 ایالت کالیفرنیا، یوتا، هاوایی، اورگن و واشنگتن برای برگزاری «کاملا پستی» انتخابات ماه نوامبر برنامه‌ریزی کرده‌اند. ممکن است ایالات دیگری نیز به این جمع اضافه شوند. به گزارش بی‌بی‌سی، این ایالات به‌صورت خودکار برای همه رای‌دهندگان ثبت‌شده برگه رای ارسال خواهند کرد که یا باید با پست برگردانده شوند یا روز انتخابات تحویل داده شوند. اما رای‌ حضوری هم در برخی شرایط محدود ممکن خواهد بود. حدود نیمی از ایالات آمریکا به همه رای‌دهندگان ثبت‌شده اجازه می‌دهند که درصورت تمایل از طریق پست در انتخابات شرکت کنند. در باقی ایالات اما رای‌دهندگان باید دلیل موجهی مثل سن بالای ۶۵ یا حاضر نبودن در ایالتی که به‌عنوان رای‌دهنده در آن ثبت شده‌اند، ارائه بدهند.

ترامپ و برخی جمهوری‌خواهان‌ مدعی هستند که «دروکنندگان آرا» (اشاره به متقلبان انتخاباتی) می‌توانند از سیستم اخذ رای از طریق پست سوءاستفاده کرده، ازجمله از هویت مردگان یا کسانی که نقل‌مکان کرده، اما آدرس جدیدشان را ثبت نکرده‌اند به‌نفع خود استفاده کنند. این درحالی است که تحقیق مرکز برنان برای عدالت در سال ۲۰۱۷ نشان داد که نسبت آرای تقلبی در آمریکا چیزی بین 0/00004  و  0/0009 درصد کل آراست.

اقتصاد مهم‌تر است یا شخصیت کاندیدا؟

یک نگرانی عمده دموکرات‌ها از ادعای ترامپ درباره تقلب در انتخابات، عدم پذیرش شکست است. نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا و جو بایدن نامزد دموکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری در این باره ابراز نگرانی‌کرده‌اند. پلوسی گفته نگران است که اگر ترامپ با اختلاف اندکی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ شکست بخورد، به نتایج رای‌گیری احترام نگذارد. بایدن هم در یک برنامه تلویزیونی گفته که «ترامپ با اینکه خودش پیش‌تر به‌روش پستی رای داده، حالا نگران این شیوه رای‌گیری است و بدون سند و مدرک دموکرات‌ها را متهم می‌کند که می‌خواهند در انتخابات دستکاری کنند. من حتی به این هم فکر کرده‌ام که اگر ترامپ رای نیاورد و در انتخابات شکست بخورد، نتایج را نمی‌پذیرد و قدرت را تحویل نمی‌دهد، اما اطمینان دارم مقام‌های ارشد نظامی مداخله می‌کنند و او را با تمام توان از کاخ سفید بیرون می‌اندازند.» توئیت و اظهارنظرهای درتعارض با وضع موجود، بخشی از کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ است. او سال 2016 وارد میدان سیاست شد تا به‌قول خودش سیفون را بکشد. مخالفت با همه‌کس و همه‌چیز، درمیان بهت همه، او را برای چهارسال میهمان کاخ سفید کرد.

پیروزی ترامپ در 2016، نه رای به جمهوری‌خواهان که درواقع رای به شخص دونالد ترامپ بود، یعنی آنها به‌جای نگرش‌های حزبی، براساس کاندیدامحوری به ترامپ رای دادند. تغییر رای مردم از حزبی به کاندیدامحوری، سرنوشت انتخابات در آمریکا را کمی‌پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی کرده است. نخستین‌بار در آخرین سال‌های دهه ۱۹۵۰ اعتبار نامزدها و اهمیت شخصیت آنان در شکل بخشیدن به نگرش رای‌دهندگان، به‌گونه علمی و تحلیلی مطرح و گفته شد که نگرش رای‌دهنده، نه‌تنها از وابستگی حزبی، بلکه از شخصیت نامزد نیز اثر می‌پذیرد. رای‌دهنده به ارزیابی نامزد می‌پردازد و بر پایه این ارزیابی است که به رای خود هویت می‌بخشد، ارزیابی رای‌دهنده از یک نامزد بر سه‌معیار استوار است و امروز معیار اصلی در رای دادن مردم، توانمندی و لیاقت نامزدهاست.

نامزدهای ریاست‌جمهوری در فضای متفاوتی که پس از اصلاحات حزبی و انتخاباتی چنددهه گذشته پدید آمده است، ناگزیرند اطلاعات بهتری درباره برنامه‌های خود در اختیار رای‌دهندگان بگذارند تا رای آنها را به‌دست آورند و از سوی دیگر به‌وعده‌هایی که درجریان انتخابات داده‌اند پایبند باشند، زیرا پیروزی دوباره آنان تنها در گرو رضایت رای‌دهندگان است. در ادامه همین محور قرار گرفتن کاندیداها، آنها می‌کوشند در رقابت انتخاباتی، رفتارها و کارکردهای رقیب را به رای‌دهندگان یادآوری کنند. در انتخابات ۱۹۹۶، بیل کلینتون رقیب محافظه‌کار خود باب دال را به کارکرد کنگره گره زد، در انتخابات سال ۲۰۰۰، جورج دبلیو بوش، ال گور رقیب دموکرات خود را دخیل در سیاست‌های هشت ساله بیل کلینتون معرفی کرد و همچنین در انتخابات سال ۲۰۰۴، بارها بر مخالفت رقیب خود جان کری با سرکوبی عراق پس از حمله به کویت در ۱۹۹۱ انگشت گذاشت و آن را نشانه ناتوانی او در راهبری آمریکا در صحنه جهانی دانست. در سال 2016 نیز دونالد ترامپ، هیلاری کلینتون را به کارکرد دولت اوباما گره زد و از ایمیل‌های افشاشده‌اش تا تاسیس داعش و توافق هسته‌ای با ایران، مورد انتقاد قرار داد.

پیروزی جورج بوش در سال 2000 اگرچه با ابهامات زیادی درباره تقلب در ایالتی که برادرش فرماندار آن بود، رقم خورد، ولی کمتر کسی فکر می‌کرد که او به پیروزی برسد، زیرا ال گور نامزد دموکرات‌ها، هشت سال سابقه خدمت به رئیس‌جمهوری را داشت که دوران او یکی از پرشکوه‌ترین دوران‌های اقتصادی آمریکا با ایجاد بیش از 20 میلیون شغل و ۱۷۰ میلیارد دلار مازاد بودجه بوده است. به‌عبارت بهتر، ال‌ گور با پشتوانه اقتصاد عالی و تجربه یکی از صلح‌آمیزترین دوران‌ها برای آمریکا در صحنه بین‌المللی و همچنین پشتیبانی سیاسی و رسانه‌ای، نتوانست دربرابر جورج بوش پیروز شود؛ کسی که نه‌تنها ناقد هرگونه تجربه در زمینه سیاست خارجی بود و حتی در قلمرو داخلی کمترین آوازه را داشت. چهارسال بعد، در سال 2004 توانایی فردی کاندیداها، نمود عینی‌تری درنتیجه انتخابات پیدا کرد و با وجود اینکه بسیاری با تکیه بر شرایط نامطلوب در صحنه بین‌المللی و اوضاع نامساعد اقتصادی پیروزی جان کری را محتمل می‌دانستند، جورج دبلیو بوش با رای بیشتر درقیاس با سال ۲۰۰۰ حضور خود را در کاخ سفید ادامه داد.

دومین انتخابات ریاست‌جمهوری در هزاره سوم در حال‌وهوایی برگزار شد که برای نخستین‌بار در سه‌دهه گذشته آمریکا در سرزمین‌های بیگانه درگیر جنگ تمام‌عیار بود. درکنار این فضای متلاطم و تا اندازه‌ای خشم‌آلود که بوش در بطن آن برای بار دوم درصدد حضور کاخ سفید بود در بیشتر پایتخت‌های جهان و حتی کشورهای اصلی عضو ناتو، مخالفت با رهبر آمریکا و سیاست‌های او چنان گسترده شده بود که در دهه‌های اخیر مانند نداشت. برپایه همین مخالفت برخی از همپیمانان غربی آمریکا بود که جان کری با خطایی تاکتیکی و بی‌توجه به اعتقاد آمریکاییان به‌منزلت جهانی ایالات متحده اعلام کرد چنانچه به ریاست‌جمهوری برسد پیش از تصمیم‌گیری درباره فرستادن سربازان آمریکایی به کشورهای دور، با رهبران اروپایی و همپیمانان به رایزنی خواهد پرداخت. از دید بسیاری از آمریکاییان در جنوب و غرب ایالات متحده که بیشترین تعداد کالج انتخاباتی را در اختیار دارند، نظریه تست جهانی، جان کری، به معنای پایین آوردن جایگاه بین‌المللی آمریکا و دادن حق وتو در زمینه سیاست خارجی ایالات متحده به بیگانگان بود. آمریکاییان بر همین اساس به او رای ندادند و با وجود بحران‌ها، بوش را برگزیدند.

کمپین موفق مکمل پیروزی

به‌نظر می‌رسد در انتخابات 2020، دموکرات‌ها از همان مدلی در انتخابات بهره ببرند که باراک اوباما در سال 2008 دربرابر جان مک‌کین استفاده کرد. در آن سال عناصر حیات بخش متن مبارزات دوعامل شرایط اقتصادی و ارزیابی مردم از عملکرد رئیس‌جمهور بودند. شرایط اقتصادی در سه‌ماه آخر مبارزات انتخاباتی کاملا درمسیر منفی قرار داشت و ارزیابی مردم از عملکرد رئیس‌جمهور نیز همچون دوره فعلی نگاه کاملا منفی بود. متن انتخابات کاملا علیه کاندیدای جمهوری‌خواه یعنی جان مک‌کین و به‌نفع رقیب انتخاباتی او یعنی باراک اوباما بود. مولفه دیگر نوع تعلقات سیاسی بود که دررابطه با این مولفه تعداد بیشتری از رای‌دهندگان درمقام مقایسه با انتخابات سال ۲۰۰۴ خود را دموکرات معرفی کردند. در شرایط فعلی نیز وضعیت به‌همین‌گونه است و از تعداد محافظه‌کاران کاسته شده است. مولفه سوم که نتیجه انتخابات را معین می‌کند، کیفیت مبارزات انتخاباتی است. در سال 2008 مشاوران باراک اوباما برای پیروزی، بر مبنای مبارزه درتمام 50 ایالت برنامه‌ریزی کردند. هدف آنها این بود که اهمیت پیروزی در ایالات جنوبی را که همواره به جمهوری‌خواهان رای می‌دادند، برای راهیابی به کاخ سفید به‌حداقل کاهش دهد. استراتژی 50 ایالت باراک اوباما در چارچوب این نظریه شکل گرفت که در ایالاتی که جمهوری‌خواهان غالبا از برتری برخوردار بوده‌اند ولی به‌جهت وجود اقلیت‌های قومی امکان چالش است، به‌طور وسیع و همه‌جانبه اقدام به مبارزه انتخاباتی شود. با توجه به این منطق بود که بیشترین میزان توجه معطوف به مبارزه انتخاباتی در ایالت ویرجینیا باقلب (مرکز) کنفدراسی، کارولینای شمالی، فلوریدا و کلرادو گشت. باراک اوباما در این ایالات که برای دست یافتن به پیروزی و شکست جان مک‌کین از اهمیت فراوان برخوردار بودند درطول مبارزات عمومی بسیار فعال بود و کاندیدای جمهوری‌خواه را مجبور کرد که بخشی از هزینه‌های تبلیغاتی را از ایالاتی که باید حتما در آنها برنده شود به این ایالات منتقل کند تا مانع پیروزی باراک اوباما شود. استراتژی 50 ایالت باراک اوباما که براساس ارتقای توان رقابتی حزب دموکرات در ایالات جنوبی طراحی شده بود، درنهایت پیروزی را برای او رقم زد. پیروزی باراک اوباما نشان داد این امکان وجود دارد که بدون پیروزی قاطع در ایالات جنوبی بتوان به کاخ سفید راه یافت.

بایدن با توجه به اینکه ایالت‌های شمالی به‌طور سنتی به دموکرات‌ها و ایالات جنوبی به جمهوری‌خواهان رای می‌دهند، تمرکز اصلی خود را روی ایالت‌هایی معطوف می‌کند که شانس پیروزی در آن را دارند. براساس نظرسنجی موسسه آمریکایی افکار‌سنجی پیو، در ماه ژوئن (خرداد- تیر) 17 درصد از کسانی که در ماه مارس ترامپ راتایید کردند، اکنون از وی حمایت نمی‌کنند. این میزان حدود هشت درصد از مردم را تشکیل می‌دهد. هواداران سابق و مخالفان امروزی او کسانی هستند که بیشتر درمناطقی زندگی می‌کنند که در اثر شیوع ویروس کرونا کشته‌های بیشتری می‌دهند. این افراد عمدتا در آریزونا، تگزاس و فلوریدا زندگی می‌کنند. به‌طور حتم جو بایدن روی این سه ایالت تمرکز ویژه‌ای خواهد داشت. ایالت فلوریدا با 29 الکترال، آریزونا با 11 الکترال و تگزاس با 38 الکترال می‌توانند نتیجه انتخابات را تغییر دهند. جو بایدن برای پیروزی در انتخابات 2020، نیاز به کسب 38 الکترال در کنار تمام ایالاتی که هیلاری کلینتون در آن پیروز شد، دارد. آنطور که نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند او با شرایط فعلی راه سختی را در پیش ندارد، اما باید بیش از هرچیز مراقب مناظرات انتخاباتی و حریفی غیرقابل پیش‌بینی همچون ترامپ باشد؛ حریفی که برای شکست دادن او حتی پای یک کشور خارجی را هم به‌میان کشید و حتی استیضاح شد.

 * نویسنده: صادق امامی، دبیرگروه  بین‌الملل

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰