کارزار فشار حداکثری آمریکا و متحدانش علیه ایران به روزهای اوج خود رسیده و همه ابزارها و مسیرهای فشار بر ایران درحال آزمایش و سنجش است، فشار اقتصادی و سیاسی که از اردیبهشت 97 آغاز شد، همچنان تداوم دارد و در کنار آن مسیرهای امنیتی و اطلاعاتی هم درحال پیموده شدن هستند تا پازل سیاست فشار حداکثری کامل و نتیجه مطلوب آمریکا و رژیم صهیونیستی حاصل شود؛ هدفی که مرتبه اول آن فروپاشی است و در مراتب بعدی کوتاه آمدن ایران و تغییر رفتار تهران قرار دارد. تیم ترامپ میداند اگر بتواند با این دست فشارها تا پیش از انتخابات سوم نوامبر ایران را پای میز مذاکره بنشاند، نهتنها برگبرندهای در سیاست خارجی برای کلیت آمریکا به دست آورده بلکه ابزاری برای استفاده در رقابتهای داخلی هم در دست گرفته و احتمالا میتواند با نشان دادن آن، به بدنه رای خود بگوید به وعدهاش عمل کرده و تصمیماتش نتیجه داده است. ناگفته نماند یک تحلیل هم این است که ورود به فاز کنشهای اطلاعاتی و امنیتی مانند آن چیزی که در سایت هستهای شهید احمدیروشن در نطنز رخ داد یا آنچه درخصوص پرواز تهران – بیروت واقع شد و حتی اقدام روز دوشنبه اسرائیلیها در مزارع شبعا در مرز سرزمینهای اشغالی با لبنان، بیارتباط با ماجرای تلاش ایالاتمتحده برای به دست آوردن بهانهای در مسیر تمدید تحریمهای تسلیحاتی ذیل قطعنامه 2231 نیست؛ چراکه آمریکا میداند اگر وضع با همین منوال طی شود و تیم دیپلماتیک آنها در شورای امنیت نتواند کاری از پیش ببرد، در اواسط مهرماه تحریمهای تسلیحاتی ایران برداشته میشوند و در میانه داستان فشار حداکثری، ضربهای سیاسی به آن وارد میآید.
برخی مسئولان دولتی بر سر دوراهی ایستادهاند؟
در چنین شرایطی آنچه بسیاری از کارشناسان سیاسی، بینالمللی و امنیتی بر آن متفق هستند این است که طی حدودا سه ماه آینده و تا زمان فرارسیدن اولین بند غروب برجام در مهرماه و انتخابات آمریکا در آبانماه، اقدامات خصمانه ذیل سیاست فشار حداکثری علیه ایران حتما بیشتر خواهد شد و لذا ایران باید برای مواجهه با این شرایط تدابیری بیندیشد. در اینباره اگر مواضع رسانهای و اقدامات میدانی مسئولان کشورهای غربی - عربی و رژیمصهیونیستی را رصد کنیم، احتمالا این مساله روشن خواهد شد که آنها بنا دارند فشارها علیه ایران را توسعه دهند و لذا تا زمانی که مانعی در مقابل خود نبینند به این کار ادامه خواهند داد، برای مثال ماجرایی که هفته گذشته در آسمان سوریه اتفاق افتاد ممکن است فردا در کشور دیگری رخ دهد و حتی... .
از جانب دیگر تصور غربیها این است که بخشی از مسئولان سیاسی در دولت ایران بین دوراهی «خویشتنداری در مقابل ضربات اطلاعاتی و امنیتی، بهمنظور استفاده از مزیت سیاسی رفع تحریمهای تسلیحاتی» با «مواجهه مقتدرانه برای توقف این اقدامات ولو به منتفی شدن رفع تحریم تسلیحاتی» قرار دارند و تصمیمگیری برای آنها دشوار شده است. آنها تصور میکنند این دودلی فرصتی برای وارد آوردن ضربات جدیتر است، اگر پاسخ نگیرند که سود ضربه را بردهاند و میتوانند ادامه دهند و اگر پاسخ بگیرند بهانهای برای جلوگیری از رفع تحریمهای تسلیحاتی حاصل شده است. در چنین وضعیتی بخش عمدهای از ابهامها درخصوص واکنش ایران است و اینکه کدام یک از نظرات غالب خواهد شد، چه تصمیمی تهران اتخاذ خواهد شد و این تصمیم حداقلی خواهد بود یا حداکثری؟ سخت یا نرم؟ و...
واکنش نهایی ایران چیست؟
در کنار همه استدلالهای سیاسی و علمی شاید مهمترین سند و استدلال برای تصمیمگیران در ایران، آن چیزی باشد که طی چند سال اخیر اتفاق افتاده است، مخصوصا وقایع تابستان سال گذشته و حتی ماجرای پاسخ اولیه ایران به ترور سردار سلیمانی.
شما را ارجاع میدهم به 30 خرداد 98، زمانی که سپاه پاسداران با سامانه بومی سوم خرداد یک فروند RQ-4A یا همان پهپاد فوقمدرن و جاسوسی گلوبال هاوک متعلق به ارتش ایالاتمتحده را پس از تجاوز به حدود سماوی ایران مورد هدف قرار داد و باعث شد عقبنشینی آشکاری از مواضع نظامی توسط آمریکا صورت پذیرد.
ارجاع دوم به 13 تیرماه سال گذشته زمانی که نفتکش گریس یک با دومیلیون تن محصولات نفتی از ایران عازم مقصدی در مدیترانه بود و دولت جبلالطارق با دخالت نیروی دریایی انگلیس آن را توقیف کرد تا همان صادرات مخفیانه ایران هم با چالش مواجه شود و بهعبارتی هدف «صادرات نفت صفر» محقق شود. پس از این اقدام و در فاصلهای نهچندان دور و زمانی که تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک برای آزادی گریس یک نتیجه نداد، ایران با استفاده از یک فرصت مناسب که همان تخطی از قانون توسط نفتکش انگلیسی استنا ایمپرو بود، این نفتکش را توقیف کرد و آن را آزاد نکرد تا زمانی که انگلستان با کوتاه آمدن از مواضع قبلی خود مجبور به آزادی گریس یک شد. همین امر هم باعث شد نهتنها چنین اتفاقی تکرار نشود که بعدها ایران بتواند از همان مسیر چندین و چند نفتکش با جیپیاسهای روشن به ونزوئلا بفرست و ضربه محکمی به تحریمهای یکجانبه آمریکا وارد کند.
استفاده از این تجربه گویای این است که عقبنشینی و خویشتنداری اگر از حد و حدودی خارج شود، دشمن را جری و گستاخ میکند و ممکن است هر اتفاقی در پس این عقبنشینی به وجود آید، هرچند این تجربیات نافی تلاشهای دیپلماتیک برای تامین منافق ملی نیست؛ چه منافعی که از دل مسائل حقوقی و سیاسی ازجمله رخدادهای سازمان ملل حاصل میشود و چه منافعی که از تلاش برای برقراری روابط تجاری و اقتصادی با کشورهایی چون روسیه و چین پدید میآید، در این خصوص همه متفقند تحریم زمانی پایان مییابد که توانمندی اقتصادی آنقدر زیاد باشد که تحریمکنندگان از تداوم تلاشها ناامید شوند. از اینرو به نظر میرسد مسئولان کشور برای جلوگیری از تداوم اتفاقاتی که در ابتدای متن ذکر شد بهویژه در دو ماه آینده باید با هوشیاری تمام تصمیمی دقیق و بازدارنده بگیرند تا هم منافع کشور تامین شود و هم از تحرکات دشمنان کاسته شود.
به نظر میرسد برگزاری رزمایش بزرگ دریایی و موشکی پیامبر اعظم(ص) ۱۴ با مشارکت نیروی دریایی و نیروی هوافضای سپاه در منطقه خلیجفارس و غرب تنگههرمز اولین و حداقلیترین پاسخ ایران است؛ اقدامی که میخواهد نشان دهد آمادگی پاسخ هست.
ابوالفضل ظهرهوند، سفیر سابق ایران در ایتالیا در گفتوگو با «فرهیختگان»:
اقداماتی چون رزمایش اخیر سپاه ذهنیت آمریکا را دچار عدم تعادل میکند
پیام رزمایش موشکی و دریایی سپاه پاسداران در تنگه هرمز و خلیج فارس بسیار روشن است و نشان میدهد ایران متکی به ظرفیتهای داخلی خود است و با قدرت و برخورداری از حداکثر ظرفیت میتواند از خود دفاع کند، نوع مانور سپاه نیز پالس بسیار مهمی دارد که وجه بالای بازدارندگی آن است، از این رو پس از این مانور باید منتظر باشیم آمریکاییها دچار عدم تعادل و واکنشهای دمدستی شوند. ما درحال بههم زدن فرآیندهای راهبردی معادلات هستیم و واکنش مناسب به این رفتارهای واکنشی و شکستخورده آمریکا، سعودی و صهیونیستی این است که ایران مهندسی منطقه را قویتر پیش ببرد و معادلات ژئوپلیتیک را بهنفع خودمان و متحدانمان برهم بزنیم. لذا این بههمخوردگی آرایش منطقه، معادلات جهانی را نیز تغییر خواهد داد و این سهمحور نگران همین مساله هستند، از این رو سعی دارند با فریبکاری، ایران را با مسائل دمدستی و مشکلات داخلی سرگرم کنند. (لینک)
باید خطوط قرمز کشور را برای آمریکا و رژیم صهیونیستی روشن کنیم
ما باید خطوط قرمز روشنی را در حوزه نظامی ترسیم کنیم، باید روشن کنیم چه اتفاقهایی منجربه واکنش نظامی ایران خواهد شد و این بسیار مهم است. برخی اقدامات مستلزم پاسخ دیپلماتیک است، ولی برخی دیگر از وقایع نیازمند پاسخهای امنیتی است. باید الزام را تعریف کنیم که برخی از اتفاقات عبور از خطوط قرمز ایران هستند و درصورت وقوع، مستلزم واکنش نظامی ایران خواهند بود. در جریان ترور سردار سلیمانی این خطوط قرمز را تا اندازهای روشن کردیم، ولی گمان میکنم هنوز اقداماتی برای تکمیل وجود دارد. آمریکاییها همچنان نمیدانند اگر دست به چه اقدامی بزنند واکنش ما را خواهند دید. این باید از طرف ما مشخص شود و بهعبارتی منافع حیاتی ایران معلوم شود. بهصورت ویژه از این عبارت استفاده میکنم، چراکه برخی از منافع مهم ایران هم هستند که حراست از آنها شایسته استفاده از توان نظامی کشور نیست. (لینک)