به گزارش «فرهیختگان»، حزب دموکرات اواخر هفته گذشته درحالی پیشنویس برنامه پیشنهادی حزب را درصورت پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ منتشر کرده که تمام نظرسنجیهای ملی و اکثر نظرسنجیهای ایالتی، نوید پیروزی جو بایدن، نامزد این حزب در انتخابات ماه نوامبر را میدهد. کمپین انتخاباتی دموکراتها را بیش از همه، دونالد ترامپ با ناکارآمدی و بیکفایتیهایش تبلیغ کرده و حالا دموکراتها بهلطف این سخاوت ناخواسته، سند پیشنویس 2020 را بهگونهای تنظیم کردهاند که به هواداران حزب و طرفداران سابق ترامپ بگویند یک تغییر ریل اساسی در اقتصاد، سیاست داخلی و روابط بینالملل در کار است. متن پیشنهادی دموکراتها یک پیشنویس 80 صفحهای است و قرار است این هفته در یک کمیته بزرگتر موردبررسی قرار گیرد و درنهایت در ماه اوت به تایید کنوانسیون ملی دموکراتها برسد. محتوای این سند نشان میدهد دموکراتها در برخی مسائل بینالمللی و بهویژه مساله ایران، ادبیات خود را با انعطاف و دقت بیشتری نسبتبه سند سال2016 تنظیم کردهاند. در این سند که توسط کمیتهای متشکل از اعضای حزب دموکرات که در کمپین انتخاباتی جو بایدن و برنی سندرز مشارکت داشتهاند تهیه شده، هفتبار به ایران اشاره شده است.
در این سند آمده است: «دموکراتها حرکت دولت ترامپ بهسمت جنگ با ایران را متوقف کرده و دیپلماسی هستهای، تنشزدایی و گفتوگوهای منطقهای را در دستورکار قرار خواهند داد. دموکراتها معتقدند ایالاتمتحده نباید بهدنبال تغییر نظام سایر کشورها باشد. آمریکا باید پیگیری این سیاست را بهعنوان هدف خود درقبال ایران کنار بگذارد.» این سند به توافق هستهای با ایران نیز اشاره کرده و بازگشت به آن را ابزاری برای باز کردن «تلاشهای دیپلماتیک سازنده» خوانده تا سایر مشکلات با ایران ازجمله دخالت در منطقه، برنامه موشکهای بالستیک و سرکوب مردم ایران توسط رژیم حاکم نیز حلوفصل شود: «معتقدیم برنامه جامع اقدام مشترک بهترین روش برای قطع تمامی مسیرهای حرکت ایران بهسمت سلاح هستهای، بهنحو قابل راستیآزمایی است. خروج یکجانبه آمریکا از برجام ما را از متحدانمان جدا و راه را برای ازسرگیری حرکت ایران بهسمت قابلیت ساخت سلاح هستهای باز کرد. بههمین دلیل است که بازگشت به پایبندی دوجانبه به این توافق تا این حد اضطراری است. توافق هستهای همیشه قرار بوده آغاز دیپلماسی ما با ایران باشد نه پایان آن. دموکراتها از تلاشهای دیپلماتیک سازنده برای محدود کردن برنامه هستهای ایران و پرداختن به سایر فعالیتهای تهدیدکننده این کشور اعماز ستیزهجویی منطقهای، موشکهای بالستیک و سرکوبگری داخلی حمایت میکنند.»
محتوای همیشگی با لحنی متفاوت
با مقایسه متن این سند با سند سال 2016، میتواند این گزاره که دموکراتها ادبیات خود را لطیفتر کردهاند را دریافت، اما دقت در متن این سند نشان میدهد دموکراتها با استعاره از کلمات، نمونه بزکشده برنامه سال 2016 خود را دنبال میکنند. آنها سال 2016 سه موضوع را دربرابر ایران مدنظر قرار داده و در سند خود با تاکید بر اینکه «نقش مخرب ایران در منطقه را مدنظر دارند و تحریمهای غیرهستهای را با قدرت تمام اجرا و درصورت لزوم تشدید میکنند»، آورده بودند که «ایران جلودار حمایت دولتی از تروریسم و بزرگترین اسپانسر آن در جهان است، حقوق بشر ملت ایران را زیر پا میگذارد، هلوکاست را انکار میکند، نابود کردن اسرائیل را در سر میپروراند و اثر انگشتش تقریبا روی تمام مناقشات خاورمیانه دیده میشود.» در بخش دیگری از این سند هم آنها ادعا کردند که «با اقدامات ایران درجهت بیثباتی منطقه، حمایت این کشور از گروههای تروریستی مثل حماس و حزبالله و برنامه موشکهای بالستیک برخورد میکنند. همچنین دموکراتها به تقویت ظرفیتهای متحدینمان در منطقه خلیج میپردازند و اطمینان حاصل میکنند که اسرائیل همواره توان لازم برای دفاع از خود را در اختیار داشته باشد.»
در هر دو سند مذکور، دموکراتها بهدنبال محدود کردن برنامه هستهای ایران، مقابله با فعالیتهای منطقهای، موشکهای بالستیک و دخالت در امور داخلی ایران هستند. درباره اینکه این تغییر لحن، بهمعنای بازگشت بدون پیششرط به توافق هستهای با ایران است، باید چند نکته را مدنظر قرار داد:
مساله بازگشت دموکراتها به برجام، مساله پنهانی نبوده است و از هفتههای ابتدایی رقابتهای درونحزبی، تقریبا تمامی دموکراتها بر این گزاره تاکید داشتند، چراکه براساس نظرسنجی «مرکز پیشرفت آمریکا» بیشتر آمریکاییها از کم شدن تنش با ایران و بازگشت آمریکا به توافق هستهای استقبال میکردند. دموکراتها در مناظرات انتخاباتی، خروج ترامپ از توافق هستهای را لطمه به منافع ملی آمریکا قلمداد میکردند، چراکه این بهانه معقول را بهدست تهران داده بود که به فعالیتهای هستهایاش بازگردد.
در مناظرات درونحزبی دموکراتها جو بایدن همواره یکی از مدافعان توافق هستهای با ایران بود و همواره نیز از ضرروت بازگشت به این توافق سخن میگفت و حتی وعده میداد درصورت پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری، به توافق هستهای ملحق خواهد شد. او البته یک قید به این موضوع میزد و میگفت «ما با متحدانمان در راستای تقویت آن [برجام] و تمدیدش کار خواهیم کرد.»
اینکه این بازگشت به چه شکل خواهد بود و اینکه آیا از ابتدای ژانویه بهصورت کاملا اتوماتیک آمریکا به برجام بازخواهد گشت را حلقه نخست کمپین انتخاباتی جو بایدن شرح دادهاند. اواخر خردادماه سالجاری، آنتونی بلینکن، مشاور ارشد سیاست خارجی که از مخالفان تحریم تسلیحاتی ایران نیز هست، در گفتوگویی درباره چگونگی بازگشت به برجام گفته که «ایران باید به پایبندی کامل برجام برگردد. در غیر اینصورت- و تا زمانی که [ایران] این کار را انجام دهد- واضح است که همه تحریمها پابرجا خواهند ماند.» علاوهبر بازگشت ایران به تعهدات خود، تحریمها علیه تهران تا زمان رسیدن به «توافقی قویتر» و «طولانیمدتتر» حفظ خواهد شد: «اگر ما به پایبندی [به برجام] برگردیم، از این موضوع بههمراه شریکان و متحدانمان که بار دیگر در موضع یکسانی با ما قرار میگیرند بهعنوان چارچوبی برای مذاکره بر سر توافقی طولانیمدتتر و قویتر استفاده خواهیم کرد.» آنطور که او اواخر اردیبهشتماه گفته است، دولت احتمالی بایدن برخلاف ترامپ که بهصورت یکجانبه اقدام میکند، تمام تلاش خود را معطوف به این نکته خواهد کرد که «اعتماد میان آمریکا و متحدان اروپایی خود را احیا کند تا آلمان، انگلیس و فرانسه بهعنوان طرفهای برجام کمک کنند واشنگتن تهران را برای «توافقی بهتر» قانع کند.»
این توافق بهتر شامل چه چیزی خواهد شد؟ توضیح این عبارت را جک سالیوان، یکی از معماران اولیه مذاکرات هستهای با ایران و شخصی که بهطور حتم یکی از مقامات بلندپایه سیاست خارجی دولت بایدن خواهد شد، اعلام کرده است. او در گفتوگو با اندیشکده «هادسون»، گفته که «دولت بعدی آمریکا [بایدن] باید بلافاصله پس از بازگشت به برجام، روند مذاکره درباره توافقنامه بعدی را آغاز کند. توافقنامه بعدی باید زمانبندی محدودیتها موسوم به بند غروب را تمدید کند. همچنین باید تلاش شود عناصر دیگری را هم در توافق تقویت کنیم.» سالیوان مهر سال گذشته نیز در یادداشتی مشترک با ویلیام برنز در روزنامه نیویورکتایمز علیرغم اذعان به اینکه دولت کشورشان بدون توجه به پایبندی کامل ایران به توافق هستهای «برجام» از این توافق خارج شده، هرگونه انتظار ازسوی تهران مبنیبر رفع تحریمها بدون موافقت با نوعی «توافق تکمیلی» را «غیرعملی» توصیف کرده بودند.
از گفتههای مقامات نزدیک به بایدن و همچنین متن سند پیشنویس مشخص است که دموکراتها بهدنبال توافقی جامعتر با ایران هستند؛ توافقی که بخشی از آن به محدودیتهای دائمی، بخشی به تمدید زمان محدودیتها و بخشی به امور منطقهای و موشکی ایران منتهی خواهد شد. سوال اینجاست که مگر دونالد ترامپ چهچیزی غیر از این از ایران مطالبه کرده بود؟ او بهدنبال یک توافق جامع با هدف دائمی کردن محدودیتهای هستهای ایران، کاهش برد موشکها و مهار اقدامات منطقهای ایران بود. اکنون دموکراتها در سند خود علاوهبر این موارد، اعلام کردهاند در مسائل داخلی نیز دخالت خواهند کرد. آنها برخلاف ترامپ، تلاش میکنند با یک ادبیات ملایمتر، دقیقا همان چیزی را که او دنبال میکرده محقق کنند.
برخلاف ترامپ، بایدن در این مسیر تلاش میکند با چندجانبهگرایی، حمایت متحدان اروپاییاش را نیز جلب کند. بهدلیل سیاستهای معتدلتر بایدن نسبتبه ترامپ درمورد اروپا، این قاره و احتمالا روسیه و چین با بایدن بیشتر از ترامپ همراه خواهند بود. این شیوه همراه کردن متحدان، ماموریتی بود که دولت اول اوباما به هیلاری کلینتون داد و او بهخوبی توانست با مذاکره با شرکای ایران، آنها را به همکاری با تحریمها راضی کند. در نقطه مقابل کلینتون، مایک پمپئو، وزیر خارجه دولت ترامپ قرار دارد که در سه سال گذشته حتی در تشکیل یک ناتوی عربی نیز ناتوان بوده است.
صرفنظر از آنچه بر سر برجام در دولت ترامپ آمده، باید به این سوال پاسخ داد که آیا اگر کسی غیر از دونالد ترامپ در آمریکا به قدرت میرسید، واشنگتن از این توافق خارج میشد یا خیر؟ بهترین افراد برای پاسخ به این سوال، محمدجواد ظریف و عباس عراقچی رئیس و عضو اصلی تیم مذاکرهکننده هستهای ایران هستند. عباس عراقچی شهریورماه سال گذشته در «اختتامیه همایش سازمان اطلاعات و امنیت خارجی در گام دوم انقلاب» گفته بود: «اگر هر شخص دیگری هم بهجای دونالد ترامپ در آمریکا رئیسجمهور بود، از توافق هستهای با ایران موسوم به برجام خارج میشد.» او گفت: «آنها با امضای برجام وارد یک بازی شدند که نتیجه مطلوبی برایشان نداشت و جمهوری اسلامی در منطقه به اقتدار کمی و کیفی رسیده و گروههای مقاومت نهتنها ضعیف نشدند، بلکه به قدرت بیشتری دست یافتند.» از وزیر امور خارجه اظهارنظر رسمی منتشر نشده است، اما محمود صادقی، نماینده پیشین مجلس در توئیتر نوشته که سال گذشته برای شنیدن توضیحات تکمیلی ظریف درباره چرایی عدم اقدام متقابل درباره خروج آمریکا از برجام، به وزارت خارجه رفته است. در این جلسه خصوصی، ظریف ضمن توضیحاتش با اشاره به حدود 20 فکت از رفتارهای داخلی گفته بود: «اگر بهجای ترامپ خانمکلینتون هم رای آورده بود، آمریکا از برجام خارج میشد.»
بازگشت به این سادگی است؟
با فرض اینکه حتی دموکراتها بخواهند به همین برجام برجایمانده نیز بپیوندند و هیچ پیششرطی هم نداشته باشند، آیا اساسا امکان اجرای این وعده انتخاباتی وجود دارد؟ نمونه آنچه دموکراتها درباره برجام میگویند را جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا درباره از سرگیری روابط با ایران میگفت. او سال 2015، در طول کمپین انتخاباتی خود، وعده داد درصورت پیروزی حزب لیبرال، روابط دیپلماتیک با ایران را از سر خواهد گرفت. ترودو بارها از لزوم از سرگیری روابط دیپلماتیک با ایران سخن میگفت و حتی اقدام دولت پیشین کانادا در تعطیلی سفارت کانادا در تهران را «تصمیمی صرفا ایدئولوژیک و سیاسی» میخواند. پیش از ترودو، استفان دیون، وزیر امورخارجه کانادا نیز تعطیلی سفارت و قطع رابطه دیپلماتیک با ایران از سوی دولت پیشین کانادا را امری اشتباه میخواند.
نکته جالب اینکه در کنار ترودو، دو ایرانی نیز که کاندیدای انتخابات پارلمانی شده بودند، از لزوم از سرگیری روابط دیپلماتیک با ایران سخن میگفتند. در 18 ژانویه 2016 (28 دی 94) یعنی چندماه پس از توافق هستهای و دو روز پس از آغاز اجرای تعهدات طرف غربی در برجام، ترودو از بررسی احتمال ازسرگیری مجدد رابطه با ایران که از اواخر تابستان 91 به حالت تعلیق درآمده بود، خبر داد. یک روز بعد در 29 دی کانادا اعلام کرد که آماده است تحریمهای اقتصادی علیه ایران را لغو کند. دولت کانادا در 16 بهمنماه رسما تحریمهای علیه ایران را لغو کرده. در اردیبهشت ماه سال 95، دوطرف در نیویورک گفتوگوهایی برای ازسرگیری روابط داشتند. این گفتوگوها به دور دوم نیز کشیده شد و منجر به دیدار محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه کشورمان با استفان دیون همتای کاناداییاش در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد شد. دیون پیش از دیدار و گفتوگو با ظریف گفته بود که کشورش ارادهای جدی برای ازسرگیری روابط دارد. ایران برای نشان دادن حسننیت در ازسرگیری روابط، کمتر از یک هفته بعد، هما هودفر زندانی دوتابعیتی ایرانی-کانادایی را که در گفتوگوی وزرای خارجه درباره او نیز سخن گفته شده بود، به دلایل انساندوستانه آزاد کرد.
همهچیز برای عادی شدن روابط دو کشور فراهم بود تا اینکه در ژانویه 2017، یعنی یک سال پس از اعلام ترودو برای احتمال ازسرگیری روابط با ایران، مجید تختروانچی، معاون جواد ظریف از یک مانع بزرگ در روابط دو کشور خبر داد. او گفت قانونی که در زمان دولت محافظهکار استیون هارپر در مجلس کانادا تصویب شده، مانع ازسرگیری روابط دو کشور است. پارلمان کانادا با وجود اینکه براساس قوانین بینالمللی، دیپلماتها در محل ماموریت خود در خارج از کشورشان از مصونیت سیاسی و قضایی برخوردارند در مصوبهای عجیب، مصونیت سیاسی دیپلماتهای ایرانی را لغو کرده بود و این مساله مانع قانونی برای بازگشایی سفارت ایران در کانادا شد. مردادماه سال گذشته، سیدعباس موسوی، سخنگوی وزارت امورخارجه درباره ازسرگیری روابط دو کشور گفت که علیرغم اعلام آمادگی و درخواست تهران برای ارائه مجدد خدمات کنسولی به ایرانیان در کانادا، دولت فدرال کانادا پاسخ مثبت به این درخواست نداده است. استیون هارپر، نخستوزیر سابق کانادا میدانست روزی از قدرت خواهد رفت اما برای جلوگیری از احیای روابط با ایران، این مسیر را مینگذاری کرد تا حتی ترودو با وجود وعده انتخاباتیاش، نتواند روابط دو کشور را به دوران پیش از تنش برساند.
بر همین اساس نیز برخی کارشناسان معتقدند راهی که ترامپ در این سه سال طی کرده، به شکلی است که خودش هم به این سادگی نمیتواند از آن بازگردد، چه رسد به شخص دیگری. نمونه این بمبگذاریها در آمریکا در روابط این کشور و روسیه متجلی است که با وجود شعارهای ترامپ برای بهبود روابط با روسیه، او هیچ موفقیتی در اینباره کسب نکرد، چراکه دموکراتها پروندههایی را در دست گرفتند که او ناچار به مراقبت بیشتر برای رابطه با مسکو شد. در رابطه با ایران وضع بدتر است و هر دو حزب قدرتمند این کشور درمورد تحریم و برنامه هستهای ایران همیشه اجماعنظر داشتهاند. بااینحال اگر دموکراتها بخواهند به توافقی جامعتر دست پیدا کنند که محدودیتهای ایران را دائمی کند، حتما از آن استقبال خواهند کرد.
امید به معاون آقای تحریم
جدا از این شرایط، رفتار دموکراتها در برابر ایران بهگونهای نبوده است که بتوان تفاوتی بین جمهوریخواه و دموکرات قائل شد. در 41 سال گذشته آمریکا 35 بار ایران را تحریم کرده که 24 تحریم در دوره دموکراتها و 11 تحریم مربوط به جمهوریخواهان بوده است. البته اگر قصد بر تقسیمبندی باشد باید به دوره باراک اوبامای دموکرات بهدلیل تعداد و شدت تحریمها، جداگانه پرداخته شود. اوباما در مدت 8 سال ریاستجمهوریاش 11 مرتبه ایران را مورد تحریم قرار داده است. تحریمهایی که بسیاری از آنها توسط جو بایدن و تیمش طراحی شدند. بایدن بهدلیل آنکه معاون و جانشین اوباما به حساب میآمد همزمان ریاست مجلس سنا را نیز برعهده داشت و توانست با استفاده از این دو مسئولیت خود در دولت و کنگره، شدیدترین تحریمها علیه ایران را به اجرا دربیاورد. تحریمهای دوره ریاستجمهوری اوباما یکسوم تحریمهای آمریکا علیه ایران، نیمی از تحریمهای دموکراتها علیه ایران و درست مساوی تعداد تحریمهای تمام جمهوریخواهان ضد ایران بوده است.
دوره اوباما به جز تعداد تحریمها در برخی دیگر از ویژگیها نیز خاص بوده است. باراک اوباما تحریمهای پایهگذاریشده توسط روسای جمهور قبلی آمریکا بهخصوص بیل کلینتون را توسعه داد. او همچنین شدت عملکرد و دامنه اعمال آنها علیه ایران را فزونی بخشید و خود نیز به پایهگذاری شاخههای تحریمی گسترده علیه ایران پرداخت. در فاصله بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ و در دوران ریاستجمهوری جورج بوش جمهوریخواه دو قطعنامه تحریمی ۱۷۳۷ و ۱۸۰۳ عیله ایران در شورای امنیت به تصویب رسید. اصلیترین اهداف آمریکا در این دوره قطع ارتباطات مالی ایران و تحتتاثیر قرار دادن حملونقل دریایی ایران بود. وزارت خزانهداری بوش نیز مجوز هرگونه استفاده بانکهای غیرآمریکایی از چرخه دلار برای هر تسویهحساب بینالمللی را که به بانکها و یا موسسات ایرانی مرتبط میشد، ممنوع کرد. اوباما بلافاصله پس از قرار گرفتن در سمت ریاستجمهوری مسیر بوش را ادامه داد و همانند او در دو حوزه بینالمللی یعنی تصویب تحریم در شورای امنیت و نیز تحریمهای داخلی آمریکا اقدامات ضدایرانی را شدت بخشید.
اوباما پس از وقفهای یکساله و نامهنگاری با مقامات تهران با مشاهده شورشهای سال 1388 در ایران دست بهکار شد و در دومین سال ریاستجمهوری خود موفق به تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ در شورای امنیت سازمان ملل متحد شد. چهار حوزه توسعه بخش انرژی، جلوگیری از دسترسی ایران به منابع مالی جهت توسعه برنامه موشکی، بازرسی کشتیها و محمولههای هوایی ایران و نیز ایجاد سیستمی هماهنگ و یکپارچه برای بررسی و اعلام نقض تحریمها تشکیلدهنده این قطعنامه بودند. قطعنامه 1929 پس از تصویب با پیگیریهای گسترده بینالمللی آمریکا روبهرو شد. بلافاصله آمریکا و اتحادیه اروپا به بهانه این قطعنامه و برای اثربخشی به اجرای آن و ترساندن طرفهای همکار با ایران، دست به تحریمهای مجزای ایران زدند. در ژوئن سال ۲۰۱۰ باراک اوباما بلافاصله پس از صدور قطعنامه 1929 قانون «سیسادا» یا قانون تحریمهای جامع ایران را امضا کرد. این قانون که بیشتر بخش نفت و گاز ایران را تحتتاثیر قرار میداد باعث میشد هر بانک و موسسه مالی که با موسسات تحتتحریم ایران همکاری کند دسترسی خود به سیستم مالی آمریکا را از دست بدهد.
تخصص اوبامای دموکرات مستحکم کردن تحریمها بود. اوباما پس از تصویب قطعنامه سنگین 1929 و تشدید آن با قانون داخلی سیسادا در ۲۳ می۲۰۱۱ طبق دستور اجرایی ۱۳۵۷۴ انسداد داراییهای ناقضان این قانون را نیز امضا کرد. بر این اساس ناقضان قانون سیسادا نهتنها از دسترسی به سیستم مالی آمریکا محروم میشدند بلکه اموال آنها نیز در خطر مصادره قرار میگرفت. اوباما تا سال 2013 و بهصورت متوالی دست به محکمکاری در تحریمها ضد ایران زد. خود وی و جو بایدن ضمن طراحی تحریمها علیه ایران با سفرهای بینالمللی دست به تهدید کشورها و موسسات مالی بینالمللی برای قطع روابطشان با ایران میزدند. درواقع میتوان گفت دونالد ترامپ با خروج از برجام، تنها به احیای تحریمهایی پرداخت که دولت اوباما آنها را طراحی و عملیاتی کرده بود. بهعبارت بهتر معمار تحریمهای چندلایه علیه ایران دموکراتها بودند و ترامپ جمهوریخواه در نقش یک کارگر این تحریمها را مجددا اعمال کرد. بایدن که حالا نامزد قطعی حزب دموکرات برای انتخابات 2020 آمریکاست به صراحت اعلام کرده تحریمها علیه ایران را حفظ خواهد کرد.
* نویسنده: صادق امامی، دبیرگروه بینالملل