پیشنهاد‌‌های خواندنی به دانشجویان برای روزهای گرم تابستانی
ایتالو کالوینو در شروع رمان «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری...» سه صفحه درباره حالت خواننده زمان مطالعه کتابش حرف می‌زند. این کتاب رمانی است که درواقع 10 داستان نیمه‌کاره است.
  • ۱۳۹۹-۰۵-۰۲ - ۱۶:۰۰
  • 00
پیشنهاد‌‌های خواندنی به دانشجویان برای روزهای گرم تابستانی
درس چهارم: کجا بخوانیم؟
درس چهارم: کجا بخوانیم؟

  به گزارش «فرهیختگان»، ایتالو کالوینو در شروع رمان «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری...» سه صفحه درباره حالت خواننده زمان مطالعه کتابش حرف می‌زند. این کتاب رمانی است که درواقع 10 داستان نیمه‌کاره است. رولان بارت آن را یک رمان پست‌مدرن می‌داند که درون‌مایه کلاسیک هم البته در آن دیده می‌شود. کالوینو در یک مصاحبه گفته است: «این کتابی است که درحقیقت از اشتیاق خواندن زاده شده است و من با اندیشیدن به کتاب‌هایی که دلم می‌خواست بخوانم شروع به نوشتن کردم و به خودم گفتم بهترین شیوه داشتن چنین کتاب‌هایی این است که خود آدم آن را بنویسد. نه یکی بلکه 10 تا و همه به‌دنبال هم در یک کتاب.»

رمان «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری...» این‌گونه آغاز می‌شود: «تو داری شروع به خواندن داستان جدید ایتالو کالوینو اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری می‌کنی. آرام بگیر، حواست را جمع کن، تمام افکار دیگر را از سرت دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده در پس ابر پنهان شود.»

بعد از این پاراگراف، کالوینو حالت‌های مختلفی که خواننده احتمال دارد در یکی از این حالت‌ها مشغول خواندن رمان باشد را ذکر می‌کند؛ حالت نشسته، ایستاده، دمر، در تخت‌خواب، روی کاناپه در پذیرایی، در کتابخانه، روی نیمکتی در پارک و...

کالوینو حتی روی نوری که هنگام مطالعه بر کتاب می‌تابد نیز حساس است. او می‌گوید: «نور را طوری تنظیم کن که دیدت را خسته نکند. این کار را فورا بکن، چون به محض اینکه گرم خواندن شوی، دیگر امکان حرکت برایت نیست. طوری بنشین که صفحه مقابلت در سایه نیفتد. انگار انبوهی حروف سیاه در زمینه‌ای خاکستری به مثال لشکری از موش‌ها. اما خوب مراقب باش تا نور شدید به کتاب نتابد و با انعکاس آن روی سفیدی خام کاغذ، انبوه سایه حروف مثل تابش نور خورشید جنوب روی نماها به هنگام ظهر نشود.»

می‌بینید با چه دقتی درباره نوری که هنگام خواندن کتاب بر صفحه کاغذ می‌تابد، صحبت می‌کند؟ خود من هم تا پیش از خواندن «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری...» علی‌الخصوص همین شروع عجیب ‌و غریبش آنقدر به این مساله فکر نمی‌کردم. دروغ چرا؟ شنیده بودم که نکاتی در باب مکان کتاب خواندن و حواشی از این دسته وجود دارد اما حس می‌کردم همه اینها مسائل بی‌اهمیت و زردی هستند که در سایت‌های عامه‌پسند موجودند. اما وقتی بزرگی چون کالوینو در آغاز یک رمان مهم (شاید مهم‌ترین رمانش) از این مساله سخن به میان می‌آورد یعنی باید من و شمای خواننده هم به آن به چشم دقت و با نگاه تیزبین بنگریم.

درمورد محلی که در آن کتاب می‌خوانیم و حالت بدن در هنگام مطالعه و زاویه نوری که بر کتاب می‌تابد و از این دست موارد سخن بسیار است. حتی از آنجا که این مبحث را می‌توان در مطالعات بینارشته‌ای با علم پزشکی و روانشناسی تلفیق کرد، شاید بهتر باشد دکترها و روانشناسان درمورد آن اظهارنظر کنند و یافته‌های خود را با علاقه‌مندان حوزه کتاب به اشتراک بگذارند. اما در این خصوص دو نکته می‌توانم بیان کنم. این نکات غالبا دریافت‌های شخصی هستند و حاصل سال‌هایی که نگارنده در آنها کتاب خوانده است؛ اولین نکته این است که عادات کتابخوانی هر کتابخوانی شخصی و مربوط به‌خود اوست. اینکه برادر شما در کتابخانه که سکوت نسبتا مناسبی بر آن حکمفرماست، درس می‌خواند، دلیل بر این نمی‌شود که شما بتوانید «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» از «مارسل پروست» را نیز در همان کتابخانه بخوانید و تمرکز خوبی هم داشته باشید. شاید شما برای مطالعه روی کاناپه خلق شده‌اید!

و اما نکته دوم؛ بعضی از ما به‌واسطه عرف جامعه، بعضی حالات و موقعیت‌ها را نماد کتابخوانی می‌دانیم و معتقدیم اگر کسی قرار است کتاب بخواند باید حتما در آن موقعیت خاص قرار بگیرد و اِلا هر مطالعه‌ای جز این عبث و بیهوده خواهد بود. برای مثال فکر می‌کنیم که مطالعه به یک اتاق مجزا با یک میز کار -‌ترجیحا چوبی‌- بسیار زیبا و خاص و یک کتابخانه -آن هم ترجیحا چوبی!‌- با یک عالمه کتاب قطور احتیاج دارد. یعنی اساسا یک فرد کتابخوان را در چنین کانسپتی می‌توانیم بپذیریم. اگر کسی در پارک روی چمن‌ها لم داده باشد و «کافکا در کرانه» موراکامی را در دست‌هایش ببینیم، با خودمان می‌گوییم: «آخر اینجا جای کتاب خواندن است؟»

می‌خواهم بگویم: بله! اتفاقا همانجا جای کتاب خواندن است. هرجایی که ما می‌توانیم در آن مطالعه کنیم و روی چیزی که می‌خوانیم متمرکز شویم. دوستی داشتم که از عادت‌های مطالعاتی‌اش این بود که در میهمانی‌ها با خود کتاب می‌برد و همین که از احوال‌پرسی خاله و عمه و دایی و بازی کردن و نگهداری بچه‌های اقوام فراغتی حاصل می‌کرد، مشغول خواندن می‌شد. دوستان مشترک‌مان اوایل به او می‌خندیدند و همان جمله بالا را به شکل‌های مختلف به او می‌گفتند اما بعدها وضعیت به‌گونه‌ای شد که همه‌مان با تعجب از او می‌پرسیدیم: «واقعا در میهمانی پاگشای پسرخاله‌ات بود که کتاب «لبه تیغ» سامرست موام را تمام کردی؟» و او تنها لبخند می‌زد. خب این هم یک جورش است دیگر!

معرفت  /  به یاد رفیق تازه گذشته

روح‌الله رجایی از نویسندگان و روزنامه‌نگاران خوب و بنام کشورمان چند روز پیش به رحمت خدا رفت. علت فوت آقای رجایی، بیماری منحوس کرونا بود که سه فرزند او را از وجود پدر جوان‌شان محروم کرد. من می‌خواهم اینجا برای رفیقم پارتی‌بازی کنم و در ستون معرفت این هفته چیزکی بنویسم که یادی هم از او زنده شود.

نشر اطراف کتاب ارزشمندی به‌نام «زان تشنگان» دارد که شامل روایت‌های نویسندگان از ماه محرم و شیوه‌های مختلف عزاداری است.

حسن این روایت‌ها به این است که بسیار شخصی هستند و هرکس اگر تجربه‌ای از خود یا دوروبری‌هایش در زمینه عزاداری دارد یا خاطره ویژه‌ای از عزاداری در ماه محرم دارد، درباره آن چیزکی در این کتاب نوشته است.

یکی از خوش‌قلم‌هایی که در این کتاب جستار نوشته‌اند، روح‌الله رجایی است و روایتی بسیار خواندنی به‌ نام «زائر حسین» دارد که به زیارت کربلای او می‌پردازد.

می‌دانم الان محرم نیست و شاید در این روزها چندان به کارتان نیاید، اما نسخه صوتی این روایت الان در اینترنت در دسترس است. لطفا اگر روایت را خواندید یا نسخه صوتی‌اش را شنیدید برای رفیق ما هم فاتحه‌ای بفرستید.

گلچین  /شعر در قرن بیستم

کتاب «صد شعر از این صد سال» برگزیده‌ شعر قرن بیستم ایران است که با گزینش و مقدمه‌ای از محمدافشین وفایی تدوین شده است. این اثر است که صد شعر نو، صد غزل و صد شعر سنتی را دربرمی‌گیرد، تصویر درست و مشخصی از شعر معاصر ایران است. حسن این کتاب به آن است که بسیاری از شاعرانی که کمتر از آنها در این سال‌ها نامی برده شده نیز در این کتاب شعر دارند و این می‌تواند علتی باشد برای مخاطبان و علاقه‌مندان به ادبیات که پس از مطالعه کتاب، به سراغ تعدادی از این شاعران بروند و آثارشان را مطالعه کنند.

آن‌گونه که خود افشین وفایی گفته است، ‌انگیزه اصلی گردآوری کتاب حاضر، یکصد سالگی شعر مشهور دهخدا «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» است.

در این مجموعه کوشیده شده یک‌صد شعر نو ماندگار پارسی قرن بیستم، یک‌صد غزل و نیز یک‌صد شعر در قالب‌های دیگر سنتی جز غزل از قبیل قصیده، قطعه، مثنوی و... که در حافظه خوانندگان ایرانی در طول این مدت نفوذ کرده است، جمع‌آوری شود. گردآورنده‌ این مجموعه، حافظه‌ مردم را بهترین داور شعر می‌داند، از این رو در گزینش حاضر از حافظه‌ها مدد بسیار گرفته است.
حاصل کار، شعرهایی است که هر کس در لحظاتی می‌تواند با خویش زمزمه کند و از آنها لذت ببرد.

عطف  /کاش یک بار هم که شده...

اگر امروز در صف نانوایی از آدم‌هایی که در صف منتظرند که نوبت‌شان بشود بپرسید: «شما کتاب کلیله و دمنه را خوانده‌اید؟» شک نکنید که بیش از نصف آن آدم‌ها می‌گویند بله خوانده‌ایم! به‌نظر شما واقعا همه آنها این کتاب را خوانده‌اند؟

کتاب‌هایی در بین کتاب‌های کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌های شخصی ما وجود دارند که همه ما فکر می‌کنیم آنها را خوانده‌ایم! همه ما نام «کلیله و دمنه» را شنیدیم و از آنجا که در کتاب‌های درسی نیز اندکی از آن را بالاجبار حفظ کردیم و در امتحان‌ها تحویل دادیم، فکر می‌کنیم این کتاب را مطالعه کرده‌ایم. غافل از اینکه تعداد انگشت‌شماری از ما دنبال بهترین تصحیح کلیله‌ودمنه بوده‌اند و بعد از اینکه پیدایش کرده‌اند آن را از کتابفروشی خریده و از صفحه اول تا صفحه آخر خوانده‌اند.

بهترین تصحیح کلیله و دمنه را مجتبی مینوی انجام داده و توانسته در این تصحیح با احاطه خوبی که بر زبان دارد، کلمات و تعابیر دشوار را شرح مختصری نیز بدهد و همین مطالعه را برای مخاطب آسان کرده است. درحال حاضر نسخه‌های متنوعی از این کتاب در بازار کتاب است اما اگر بعد از خواندن این یادداشت کوتاه تصمیم گرفتید یک بار هم که شده این شاهکار را به زبان فارسی مطالعه کنید، پیشنهاد می‌کنم تصحیح مینوی که انتشارات ثالث به شکل زیبا و خوشخوانی منتشر کرده است را تهیه کنید.

گلاب و گل  /آینه به انتخاب آینه

مجموعه شعر «آینه در آینه» گزیده‌ای از اشعار هوشنگ ابتهاج، شاعر بلندپایه‌ معاصر به انتخاب دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی را دربردارد. این دو یار دیرین دست‌به‌دست هم دادند تا یک مجموعه بسیار خواندنی و دوست‌داشتنی برای مخاطبان و علاقه‌مندان شعر فراهم آید.  محمدرضا شفیعی‌کدکنی درباره‌ انتخاب اشعار این مجموعه می‌گوید: «از دیرباز با شعر سایه انس و الفت داشته‌ام و نمی‌دانم چگونه شکر این نعمت را باید گزارد که حشر و نشر بسیار نزدیک با او نیز یکی از خجستگی‌های زندگی من در این سال‌ها بوده است. همین دوستی نزدیک مرا گستاخ کرد که یک شب در بهار ۱۳۶۹ در شهر کلن در کشور آلمان، در حضور او، گاه از حافظه و زمانی با مراجعه به مجموعه‌های شعری او، این انتخاب را روی چند برگ کاغذ انجام دادم و او با بزرگواری، ولی بی‌هیچ اعمال سلیقه‌ای، پذیرفت که عینا چاپ شود و این است حاصل آن گزینش یک‌شبه و حداقل سی‌وپنج ساله.»باتوجه به اینکه اکثر کتب سایه در انتشارات کارنامه چاپ شده‌اند و کتاب‌های این نشر غالبا گران هستند، این کتاب فرصت مغتنم و اقتصادی برای علاقه‌مندان شعر سایه به‌شمار می‌رود.

شعر «پرنده می‌داند» از این مجموعه را می‌خوانیم: «خیال دلکش پرواز در طراوت ابر/ به خواب می‌ماند/ پرنده در قفس خویش/ خواب می‌بیند/ پرنده در قفس خویش/ به رنگ و روغن تصویر باغ می‌نگرد/ پرنده می‌‌داند/ که باد بی‌نفس است/ و باغ تصویری است/ پرنده در قفس خویش/ خواب می‌بیند».

از هر دری /   اگر می‌خواهی مخت کار کند...

در فیلم هامون داریوش مهرجویی، سکانسی هست که هامون و همسرش در کتابفروشی قرار گذاشته‌اند و هامون برای همسرش تعدادی کتاب آورده است. هر کتاب را که برمی‌دارد و در دست او می‌گذارد چیزکی نیز می‌گوید. در ذیل عنوان یکی از این کتاب‌ها هامون (خسرو شکیبایی) می‌گوید: «اگه میخوای مخت کار کنه اینو بخون» آن کتاب، کتاب «آسیا در برابر غرب» اثر داریوش شایگان است.

کتاب آسیا در برابر غرب، شامل دو بخش است: «نیهیلیسم و تاثیر آن بر تقدیر تاریخی تمدن‌های آسیایی» و «موقعیت تمدن‌های آسیایی در برابر سیر تطور تفکر غربی».  به عقیده نگارنده، تمدن‌های آسیایی (ازجمله تمدن و فرهنگ ایران) در وضع کنونی‌شان، در دوره فترتند. دانستن اینکه این دوره فترت چگونه است و چه ماهیتی دارد، موضوعی است که او در این کتاب بررسی و تبیین کرده است.  نگارنده در مقدمه کتاب به اهمیت شناخت غرب و تمدن و فرهنگ آن اشاره می‌کند: «با تمام کوشش پیگیری که در حفظ هویت فرهنگی خود می‌کنیم، خاطره قومی ما رو به زوال است. در چنین وضعی بحث درباره ضرورت یا عدم‌ضرورت سنن و هویت و...، بدون بحث ریشه‌ای درباره نیروهایی که مورد معارضه هستند، قشری است و تا موقعی که این بحث صورت نگیرد و ما موجودیت خود و تمدنی را که معروضش هستیم، نشناسیم و مورد پرسش قرار ندهیم، در این باره توفیقی نخواهیم یافت.»

قصه‌خوانی  /  کتابی که همسن من است!

علی خدایی ازجمله نویسندگان بی‌سروصدا و بی‌حاشیه ادبیات ایران است. او در کارنامه‌اش رتبه برگزیده جشنواره گلشیری و همچنین عنوان «بهترین مجموعه داستان دهه 80» را برای کتاب «تمام زمستان مرا گرم کن» دارد. او همچنین خود داور جایزه گلشیری بوده است.

به‌تازگی مجموعه‌داستانی از خدایی به دستم رسید به‌نام «از میان شیشه از میان مه» که اولین کتاب خدایی به‌شمار می‌رود و در سال 1370 (سال تولد من) منتشر شده است. گویا چهار سال پیش نشر چشمه بعد از 25 سال موفق می‌شود که خدایی را برای تجدیدچاپ این مجموعه راضی کند. جالب اینجاست که در تمام آنتولوژی‌های داستان که در سال‌های اخیر منتشر شده‌اند، نامی از علی خدایی و این مجموعه داستانش به‌چشم می‌خورد. در اکثر داستان‌های مجموعه با انسان‌هایی مواجه هستیم که گذشته درخشانی داشته‌اند و امروز از آن فرسنگ‌ها فاصله دارند. آدم‌هایی که دچار زوال شده‌اند، از اسب افتاده‌اند و با یاد خاطرات گذشته روزگار می‌گذرانند.

 این کتاب با داستان‌هایی شیرین و خوش‌خوان مرا بسیار به خود جذب کرد. به‌شدت توصیه می‌شود. فکر می‌کنم از شما دو یا نهایتا سه روز وقت بگیرد. از کتابخوان‌های حرفه‌ای یک بعدازظهر!

 * نویسنده: پیمان طالبی، روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰