• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۳۹۹-۰۵-۰۱ - ۰۸:۲۰
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
به بهانه ۶۵ سالگی دیزنی‌لند که بعد از جنگ‌های جهانی مامور ساختن رویای آمریکایی شد

والت دیزنی؛ کهنه سرباز افت کرده

آخرین کسری درآمد کمپانی والت دیزنی در سال 2009-2008 بود که ایالات متحده آخرین رکود اقتصادی خود را متحمل شد. در سال 2020 بلومبرگ با انتشار گزارشی اعلام کرد که شانس ایجاد یک رکود اقتصادی در کمپانی دیزنی صددرصد است و شاید به همین دلیل است که دربرابر چینی‌ها تعظیم می‌کند.

والت دیزنی؛ کهنه سرباز افت کرده

  به گزارش «فرهیختگان»، کمپانی والت‌دیزنی غول سرگرمی‌سازی، رویافروشی و شادی، یکی از اصلی‌ترین ستون‌‌های سینمای آمریکاست. این شرکت که در سال ۱۹۲۳ توسط والت‌دیزنی و با مشارکت برادرش در قالب یک استودیو کوچک انیمیشن‌سازی تاسیس شد، به‌سرعت توانست توسعه پیدا کند و به یکی از بزرگ‌ترین استودیو‌های هالیوود تبدیل شد. کمپانی والت‌دیزنی امروز مالک ۱۴ شهربازی، صاحب 73درصد سهام نشنال‌جئوگرافیک، تعداد زیادی شبکه تلویزیونی ازجمله ای‌بی‌سی، شبکه دیزنی، ای‌اس‌پی‌ان و ای‌بی‌سی خانوادگی، شبکه تلویزیونی فاکس، یک وی‌اودی غول‌‌آسا به نام دیزنی‌پلاس که رقیب جدید نتفلیکس شده و همچنین شرکت‌‌های تابعه و زیرمجموعه‌اش مثل مارول اینترتینمنت، مارول استودیو لوکاس فیلم، هولو، میرامکس، فاکس قرن بیستم، استودیو پیکسار و... است. به این ترتیب دیزنی برابر است با ‌بخش اعظم سینمای آمریکا.

به‌علاوه شرکت والت‌دیزنی صاحب «انتشارات کتاب والت‌دیزنی» و «گروه انتشاراتی ای‌بی‌سی»، هشت بنگاه انتشارات کتاب، 17 مجله، شبکه تلویزیونی ای‌بی‌سی با 10 ایستگاه تلویزیونی که در پنج بازار برتر جهان مشغول فعالیت هستند، 30 ایستگاه رادیویی در تمام بازار‌های برتر جهانی، 11 کانال کابلی شامل دیزنی، ای‌اس‌پی‌ان (ESPN) (مشترک)، ای‌ اند ‌ای (A&E) و کانال تاریخی (History Channel)، 13 کانال پخش بین‌المللی از استرالیا گرفته تا برزیل،هفت واحد تولیدی و ورزشی در اقصی‌نقاط جهان، 17 سایت اینترنتی شامل ای‌بی‌سی‌گروپ (ABC group)، ESPN.sportszone ،NFL.com ،NBAZ.com پنج گروه موسیقیایی و موارد متعدد دیگر است.

کمپانی والت‌دیزنی؛ محصول پروپاگاندای جنگ‌جهانی اول  و مسئول پروپاگاندا در جنگ‌جهانی دوم

والت‌دیزنی شخصیتی است که جامعه سینمایی آمریکا پس از دیوید وارک‌گریفیث به او میدان وسیعی برای فعالیت داد. گریفیث را که یکی از موثرترین افراد در تکوین هنر سینما بود، خیلی‌‌ها به‌خوبی می‌شناسند. او تعدادی از اولین فیلم‌‌های بلند تاریخ سینما را که با بودجه‌‌های عظیم و در مدت زمانی طولانی‌تر ساخته می‌شدند، کارگردانی کرد. چیزی که به گریفیث اجازه داد تا بتواند ایده‌‌های جاه‌طلبانه‌اش را تحقق ببخشد، به‌وجودآمدن شرایط ملتهب سیاسی-نظامی در جهان و آماده شدن آمریکا برای حضور در جنگ‌جهانی اول بود. با پایان جنگ، دوران افول دی.دبیلو.گریفیث هم فرارسید. پایان جنگ در سینمای آمریکا یک تحول اساسی به‌همراه داشت و جایگزین انحصاری افرادی مثل ادیسون و گریفیث در عالم سینما، از آن به‌بعد اشراف یهود مهاجری شدند که اغلب از دهکده‌‌های یهودی‌نشین اروپای شرقی به آمریکا مهاجرت کردند و از تجارت انواع و اقسام پوست، الماس، مشروبات الکلی و... به تصویر متحرک و سینما رسیده بودند و حالا کمپانی‌‌های خود را در نیویورک برپا می‌کردند. سال 1918، در همان روز‌های جنگی که گریفیث با استفاده از شرایط جنگی آمریکا، فیلم‌‌هایی با تم نژادپرستانه و متعصبانه می‌ساخت، یک جوان نقاش که کارتون‌‌های تبلیغاتی می‌کشید، شناسنامه‌اش را دستکاری می‌کرد تا سنش بالاتر برود و بتواند در جنگ‌جهانی اول برای آمریکا بجنگد. این جوان نامش والت‌دیزنی بود. جنگ اول تمام شد و گریفیث کم‌کم به حاشیه رفت و درعوض این‌بار والت‌دیزنی بود که داشت به اوج شهرت و اعتبار می‌رسید. سینمای آمریکا را با تمام جلوه و عظمتش، متعصب‌ترین افراد نسبت به سیاست‌‌های کلان این کشور پایه گذاشتند و پیش بردند. بعد از گریفیث، والت‌دیزنی تاثیرگذارترین فرد در این زمینه بود. البته در جبهه مقابل هم شاخص‌ترین افرادی که روی تکوین دستور زبان سینمای جهان تاثیرگذار بودند، از میان وفاداران به ‌ایدئولوژی کمونیسم بودند. پودوفکین و آیزنشتاین نمونه‌‌های شاخص این قضیه هستند.

به‌طور کل، دستور زبان سینما را فیلمسازان معتقد به دو ایدئولوژی در دو بلوک شرق و غرب ساختار بخشیدند و نقش شاخص والت‌دیزنی این بود که تبلیغات و تاثیرگذاری ایدئولوژیک را به‌شدت با سرگرمی درآمیخت. او خالق و پدر «پروپاگاندای شاد» در عالم هنر است، وقتی گریفیث کم‌کم از دور خارج می‌شد و در سال ۱۹۴8 در غربت و انزوا جان می‌سپرد. آیزنشتاین هم پس از دور‌ه‌ای که بهترین ایده‌‌ها را به سینمای جهان هدیه داده بود، توسط رژیم استالین مورد شک و سوءظن قرار ‌گرفت و در همان سالی که عمرش پایان ‌یافت، والت‌دیزنی به سینما آمد تا پروپاگاندا را با مایه‌‌های همه‌فهم سرگرمی ترکیب کند. او از سال ۱۹۴۰ تا پایان عمرش در سال ۱۹۶6، یک مخبر و جاسوس برای اف‌بی‌آی بود و در جنگ‌جهانی دوم تمام‌قد به خدمت ارتش آمریکا درآمد. سینمای شوروی ابتدا به‌شکل افراطی سویه‌‌های روشنفکری پیدا ‌کرد و در دورانی که اوج کار والت‌دیزنی محسوب می‌شد، استالین فضایی به وجود آورد که طلیعه‌‌های نبوغ هنری برآمده از انقلاب اکتبر روسیه را دچار خفقان می‌کرد. بااین‌حال دیزنی و سایر غول‌‌های سرگرمی‌سازی سینمای آمریکا، حالا یک رقیب قدر دیگر داشتند؛ آلمان نازی. هیتلر به‌طور مستقیم سرگرمی‌سازی را نشانه گرفته بود و می‌خواست چیزی شبیه هالیوود علم کند. او اتفاقا داشت خوب پیش می‌رفت و اگر در میدان نبرد نظامی قافیه را نمی‌باخت، ای‌بسا در این میدان می‌توانست پیروز شود. به‌هرحال ‌بخش قابل‌توجهی از اعتبار والت‌دیزنی و کمپانی او در ساختار ایالات‌متحده، به هماوردی‌اش با هیتلر و وزیر تبلیغات او گوبلز و به‌طور کل آلمان و سینمای آلمان برمی‌گشت. او به‌خاطر نقشی که در این جنگ ایفا کرد، توانست مدال نامرئی افتخار را دریافت کند؛ کمپانی والت‌دیزنی یک فیلم بلند تبلیغاتی به سفارش ارتش آمریکا با نام «پیروزی از طریق نیروی هوایی» ساخت و این فیلم در سال 1943 جایزه اسکار را دریافت کرد. این جایزه شبیه نوبل ادبیات برای کتاب خاطرات وینستون چرچیل بود که به‌دلیلی جز نقش‌آفرینی‌اش در جنگ‌جهانی دوم به او تعلق نگرفت.

گردن افراشته در قبال نازی‌ها و سر فرود آمده در برابر چینی‌ها

همزمان با جنگ جهانی اول، پاندمی عالم‌گیر آنفلوآنزای اسپانیایی، جهان را در خود فروبرد. این یک بیماری نسل‌افکن بود که باعث مرگ ۵۰ میلیون نفر شد، درحالی‌که جنگ جهانی اول ۴۰ میلیون نفر را کشت. تاثیر پاندمی آنفلوآنزا روی سینما، جمع شدن استودیوهای کوچک و ادغام آنها در استودیوهای بزرگ یا انحلال‌شان بود. عبارت مگاهالیوود از همین‌جا به‌وجود آمد. یهودی‌ها هم از همین‌جا به بعد بود که کم‌کم وارد هالیوود شدند؛ هرچند ورود آنها رابطه مستقیمی با آن بیماری عالم‌گیر نداشت و متاثر از جنگ جهانی اول بود. در این شرایط بود که والت دیزنی شرکتش را تاسیس کرد و گسترش داد. او از ابتدا با یهودی‌ها پیوند برقرار کرد و به‌ این ترتیب مسیر برای گسترش فعالیت‌هایش هموارتر شد.

شخصیت میکی‌ماوس اولین سکوی پرتاپ والت دیزنی بود و هنوز جزء مشهورترین شخصیت‌های کارتونی دیزنی است. این کاراکتر کارتونی که برای اولین‌بار در 18 نوامبر 1928 معرفی شد و به‌زودی توانست تبدیل به ستاره بیش از 120 کارتون مختلف شود، نمادی از همان یهودی سرگردان و بی‌کس اروپایی است که حالا تعدادی‌از آنها صاحبان سهام در استودیوهای هالیوود شده‌اند. میکی مدام از سوی رقیبان قوی‌‌تر تهدید می‌شود، ولی صرفا با اتکا به زیرکی و چالاکی خودش بر تمامی دشمنان فائق می‌آید. پس از آن هم تداوم این شخصیت کارتونی را در انیمیشن «تام و جری» می‌شد مشاهده کرد؛ موشی بدجنس و فریبکار که با تکیه بر شیطنت‌ها و ناجوانمردی‌هایش به‌طرز اعجاب‌آوری همیشه بر گربه‌ای نادان و احمق پیروز می‌شود و درعین‌حال مخاطب باید طرفدار این موش باشد و دوستش بدارد. این قبیل آثار در دادن حس اعتمادبه‌نفس به مخاطبان یهودی که دقیقا مفهوم سمبل موش را می‌فهمیدند خیلی موثر بود، چون در آلمان نازی و همچنین سایر مناطق اروپا یهودیان را با القابی مثل موش کثیف مورد خطاب قرار می‌دادند. پیوند یهودی‌ها با شرکت والت دیزنی حتی پس از مرگ موسس آن ادامه داشت و همچنان ادامه دارد. پس از مرگ والت دیزنی در سال 1966 و افول تدریجی کمپانی او، بالاخره در سال 1984، یک یهودی به نام مایکل ایزنر ریاست شرکت دیزنی را برعهده گرفت و بلافاصله هم‌کیشان خود را وارد شرکت کرد. مایکل مدود منتقد سینمایی در این‌باره می‌نویسد که «به‌زودی یهودیان سراسر دیزنی را دربرگرفتند.» تحت مدیریت جدید، فروش و سود شرکت دیزنی افزایشی ناگهانی پیدا کرد و این شرکت که مجددا احیا شده بود، بار دیگر به قله جهانی صنعت سرگرمی بازگشت.

البته پیوند بین والت دیزنی و یهودی‌ها فقط تجاری نیست و تم مضمونی و محتوایی هم دارد. اگر گریفیث با سیاه‌پوستان دشمنی داشت و این را ریشه‌گرفته از اصالت جنوبی او ارزیابی می‌کردند یا اگر جان فورد در وسترن‌هایش با سرخ‌پوست‌ها دشمنی می‌کرد، کمپانی والت دیزنی دشمن عرب‌ها بود، درحالی‌که اعراب هیچ‌وقت و به هیچ‌وجه مشکل جامعه آمریکا نبوده‌اند و این تنها می‌توانست به دعوای اعراب و عبری‌ها ربط داشته باشد. والت دیزنی سال‌های‌سال توانست با موفقیت‌های فراوان جلو بیاید و هر از چند گاهی یک فعالیت سودبخش دیگر را به دایره فعالیت‌هایش اضافه کند، حتی در بحرانی که به‌لحاظ تعداد مخاطب برای سینمای آمریکا به‌وجود آمد و باعث شد به سینمای کودک به‌عنوان چاره‌ای برای این موضوع فکر شود، این کمپانی والت دیزنی بود که مامور اصلی برای نجات هالیوود شد، اما سال‌های اخیر برای این کمپانی غول‌آسا چندان خوش‌یمن نبود و تا سال‌ها سایه سنگینش بر دیگر آثار سینمای آمریکا ادامه دارد.

سال گذشته مارتین اسکورسیزی آثار کمپانی مارول را که جزء زیرشاخه‌های دیزنی است شهربازی خواند و از فرانسیس فورد کاپولا که مثل خود او یکی از اعضای گروه «پسران بد هالیوود» بود، تا کن لوچ که فیلمسازی هنری و چپ‌گراست، همدلی و تایید بسیاری از فیلمسازان دنیا را پشت سر خودش داشت.

از طرف دیگر اگر دیزنی توانست به‌دلیل حذف آلمان نازی از صفحه شطرنج نظامی بر آن رقیب خارجی یعنی سینمای آلمان پیروز شود، این‌بار با حریف دیگری مواجه شده که اصلا زمین بازی‌اش نظامی نیست و سرنوشت آن هرچه باشد، سرنوشت دولت نازی‌ها نخواهد بود. سینمای چین با دو لبه بازار مخاطبان داخلی‌اش از یک‌سو و تولیدات سرگرمی‌سازش از سوی دیگر به هالیوود و به‌طور خاص کمپانی دیزنی حمله‌ای گاز انبری کرده است. اتفاقا همزمان با ایام سالگرد تاسیس والت دیزنی بود که دادستان کل آمریکا کمپانی والت دیزنی را تهدید کرد اگر به تعظیم دربرابر چینی‌ها ادامه بدهید، رفاه آینده‌تان را به‌خطر می‌اندازید. ویلیام بار در انتقاد شدیداللحنی نسبت به شرکت والت دیزنی و دیگر استودیوهای هالیوودی گفت که «آنها به حزب کمونیست چین سر تعظیم فرود آورده‌اند.» او در یک سخنرانی گفت: «دیزنی در ابتدا علیه فشار چین مبنی‌بر نساختن فیلم سال۱۹۹۷ «کوندون» راجع‌به دالایی لاما و ضمیمه شدن تبت توسط چین مقاومت کرده بود، اما بعد تسلیم شد. آن لحظه شجاعانه دوام زیادی نداشت؛ چین نمایش فیلم‌های دیزنی در بازار داخلی‌اش را ممنوع کرده بود که همین باعث شد این شرکت برای ساختن فیلم دالایی لاما معذرت‌خواهی کند. در ادامه مدیریت دیزنی با مسئولان چینی لابی کرد تا بتواند یک دیزنی‌لند در شانگهای بسازد و به مسئولان چینی اجازه دادند نقشی در اداره پارک داشته باشند.» ویلیام بار ادامه می‌دهد: «اگر دیزنی و دیگر شرکت‌ها به تعظیم مقابل چین ادامه بدهند، هم رقابت‌پذیری و رفاه خود در آینده و هم نظم لیبرال کلاسیکی را که به آنها اجازه رشد داده بود، به‌خطر می‌اندازند.»

آنچه از ویلیام بار می‌شنویم، یک موضع کلاسیک و محافظه‌کارانه است که دیزنی را مورد نقد شدید قرار می‌دهد. جایگاه دیزنی به و‌اقع تغییراتی داشته که حالا درمعرض چنین نقدی قرار می‌گیرد. روزگاری کمپانی دیزنی بود که از چنین موضعی نسبت به مسائل مختلف نگاه می‌کرد. این تغییر جایگاه فقط مختص این کمپانی با چین نمی‌شود؛ کمپانی والت دیزنی که روزگاری با موضعی سخت وطن‌پرستانه و به‌عبارتی از یک موضع جمهوری‌خواهی، هرچند با لحنی شاد و عامه‌پسند صحبت می‌کرد، حالا در دام مد زمانه افتاده و از چیزهایی مثل همجنس‌بازی دفاع می‌کند تا در موجی که به‌بهانه مبارزه با فاشیسم به‌راه افتاده، سهمی داشته باشد. روزگاری مبارزه با فاشیسم البته به سبک آمریکایی آن، مدعی ارزش‌هایی مثل خانواده و مذهب بود و والت دیزنی در این زمینه‌ها جزء سرآمدان راه به‌حساب می‌آمد، حالا اما وضع فرق کرده است.

والت‌ دیزنی مطابق آنچه مجمع خانواده آمریکایی (American Family Association) می‌گوید، تبدیل به یکی از ترویج‌دهندگان اصلی نوع زندگانی همجنس‌بازانه و همچنین برنامه‌های سیاسی و اجتماعی همجنس‌بازانه در آمریکای امروز شده است. مایکل ایزنر، مدیر یهودی کمپانی دیزنی یکی از اعضای هیات‌مدیره حامیان هالیوود یک سازمان پرنفوذ است که از مهم‌ترین ترویج‌دهندگان همجنس‌بازی در آمریکا به‌حساب می‌آید.

در پارک دیزنی‌لند هم که اصولا مکانی برای تفریح خانواده‌ها و کودکان است، هر سال مراسم جشن و تجمع همجنس‌بازان برگزار می‌شود. در مراسمی که در ژوئن 1996 برگزار شد، شرکت دیزنی اجازه داد دست‌اندرکاران همجنس‌باز این جشن، میکی‌ماوس و دونالد داک را به‌صورت عاشقان همجنس‌باز مرد به‌تصویر بکشند. همین‌طور اجازه داد مینی‌ماوس و دیزی‌داک به‌عنوان عاشقان همجنس‌باز دختر به‌تصویر کشیده شوند. چنین چیزهایی نشانه‌هایی قابل‌توجه و برجسته از شیفت گفتمانی کمپانی دیزنی از لیبرالیسم کلاسیک به نئولیبرالیسم هستند. اگر کسی بخواهد نمودهای هنری و فرهنگی لیبرالیسم و نئولیبرالیسم را به‌طور مشخص بررسی کند، می‌تواند به شیب درونمایه‌ها و مضامین زیرساختی در کمپانی دیزنی طی این سال‌ها توجه دقیقی کند. اما دوران جدید والت دیزنی چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای برای آینده‌اش ندارد. این داده‌ها درکنار هم به ما چه می‌گویند و از آنها چه نتیجه‌ای باید گرفت؟

آیا این کمپانی سقوط خواهد کرد؟ لااقل در این مقطع زمانی هر پاسخ قطعی و مطمئنی که به این پرسش داده شود، نشان‌دهنده آشنا نبودن گوینده‌اش به جزئیات و پیچیدگی موضوع است. آیا دیزنی تغییر مسیر خواهد داد؟ از این هم نمی‌شود مطمئن بود، اما به‌هرحال تا به اینجای کار قوی‌ترین احتمال همین است. هرچه نباشد تا همین‌جای کار به‌قول آن دادستان اعظم آمریکایی، تعظیم دیزنی دربرابر چینی‌ها را دیده‌ایم و ممکن است اتفاقات دیگری هم به همین ترتیب در ادامه رقم بخورند. آخرین کسری درآمد این شرکت در سال 2009-2008 بود که ایالات متحده آخرین رکود اقتصادی خود را متحمل شد. در سال 2020 بلومبرگ با انتشار گزارشی اعلام کرد که شانس ایجاد یک رکود اقتصادی در کمپانی دیزنی صددرصد است و شاید به همین دلیل است که دربرابر چینی‌ها تعظیم می‌کند.

کارخانه رویاسازی

اگرچه کمپانی دیزنی در شاخه‌های مختلفی فعالیت می‌کند، اما درهیچ‌چیز به حد و‌اندازه انیمیشن‌هایش معروف نیست. اساسا این کمپانی با تمرکز روی تولید انیمیشن بود که به‌وجود آمد و کارش را ادامه داد. انیمیشن‌های والت‌دیزنی جذابیت‌های شاد، رویایی و احساس‌برانگیزی دارند. دیزنی یکی از مکاتب مهم انیمیشن در دنیاست، اما مکتب‌های شاخص دیگری ازجمله «زاگرب» در یوگسلاوی یا «مانگا» در ژاپن رقبای قابل‌توجهی برای آن به‌حساب می‌آیند. در کارهای والت‌دیزنی، طرح‌ها همه دایره‌وار و پر از قوس هستند. به‌عبارتی تا حد امکان در طراحی صحنه و شخصیت‌ها سعی شده که نقش‌ها گوشه‌دار نباشند؛ درست برعکس مکتب زاگرب. یک تست روانشناسی هست که جلوی افراد چهار طرح دایره، مربع، مثلث و مستطیل را قرار می‌دهند و می‌خواهند با این شکل‌ها نقاشی بکشند. کسانی که از دایره بیشتر در نقاشی‌شان استفاده کرده‌اند، افرادی احساسی به‌حساب می‌آیند و تاکید والت‌دیزنی روی دایره، از جهت برانگیختن احساس و رویاست. رنگ‌های شاد خصوصیت دیگر کارهای والت‌دیزنی هستند. تیم برتون در ابتدای کارش از والت دیزنی اخراج شده بود، چون فضاهای تاریک به سبک اکسپرسیونیستی را می‌پسندید. «عروس مردگان» نمونه‌ای از این کارهاست که به‌رغم قرار گرفتن طراحی مدور آن در سبک والت‌دیزنی، به‌لحاظ رنگ و نور با آن تضاد داشت. در کارهای دیزنی رنگ‌ها با هم‌ مرزهایشان را می‌سازند و خطی بین آنها به‌چشم نمی‌خورد. این دقیقا برخلاف مکتب مانگا و انیمیشن‌های ژاپنی است که خطوط به‌طور مشخص به‌چشم می‌آیند.

در دیزنی حرکت مهم‌تر از نقاشی است، یعنی طراحی حرکت‌ها و طرز کش‌وقوس آمدن آبجکت‌ها اهمیت اصلی را دارند. در‌حالی‌که فریم‌به‌فریم انیمیشن‌های بعضی مکاتب دیگر، در مقایسه با کارهای دیزنی به تابلوهای حرفه‌ای نقاشی شباهت دارند. در دیزنی به‌طور کلاسیک مرگ وجود ندارد و کاراکترها هیچ‌وقت نمی‌میرند. چشم و معصومیت آن، عنصر مهم دیگری در کارهای دیزنی است، حتی شرورهای دیزنی هم چشمانی ابله دارند که به‌عبارتی شرارت آنها را از حالت خصمانه به‌حالتی طبیعی کاهش می‌دهد و به‌طور کلی حجم بدی و تلخی دنیا را می‌کاهد. دیزنی سلطان فردگرایی، نه‌تنها در انیمیشن، بلکه در تمام سینمای دنیاست. مصرف کنترل‌شده بعضی از محصولات دیزنی ممکن است اراده و اعتمادبه‌نفس مخاطب را بالا ببرد. اما غرق‌شدن در این دنیا، او را تنها و خودخواه بار خواهد آورد. خصوصیات دیگر دیزنی اشرافیت و کاخ‌سازی در ذهن مخاطبان، به‌خصوص کودکان است. اگرچه کمپانی والت‌دیزنی در تمام دنیا شبکه پخش گسترده‌ای دارد و به غیر از انیمیشن فیلم‌های سینمایی هم تولید می‌کند، اما در تلویزیون پیشروی دیزنی توسط دولت‌های مختلف در کشورهای مختلف کنترل شده است. به‌عبارتی به‌دلیل اهمیت تربیت کودکان، دولت‌ها فیلترهای هوشمندی دربرابر محصولات کودک قرار داده‌اند که بسیاری از کارهای دیزنی از آنها عبور نمی‌کنند. این خصوصا درمورد نمایش مسائل جنسی در کارهایی که مخاطب اصلی آنها کودک است، بارها با نقدهای جدی مواجه شده است. به همین دلیل اگر والت‌دیزنی در سطح جهانی سلطان پرده‌های سینما باشد، در جعبه جادو چنین جایگاهی ندارد؛ هرچند انیمیشن آمریکا به‌هرحال در تلویزیون‌های تمام دنیا هم کارهای پرمخاطبی داشته و «میکی ماوس» یا «تام و جری» نمونه‌های شاخص آن هستند.

 * نویسنده: میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار