به گزارش «فرهیختگان»، اتفاق عجیبوغریبی در فضای سیاسی و سیاست خارجی کشور در حال وقوع است؛ توافقی در سال ۹۴ و پس از انعقاد برجام قرار بوده بین تهران و پکن امضا و از مزایای آن دو طرف بهرهمند شوند که طرف ایرانی بهدلیل امیدواری بیحدوحصر و غیرواقعی که به غربیها داشت، هرگز مفاد توافقنامه را نهایی نکرد و اساسا به مرحله اجرا نرساند، حالا بعد از اینکه چالش ایران با غرب از یک طرف و چالش چینیها با ایالاتمتحده از طرف دیگر جدی شده است، دو طرف به این نتیجه رسیدهاند که بهسرانجام رساندن آن توافق ابتدایی و بیشتر شفاهی که ظاهرا پیشنویس کلی و مختصری هم دارد، میتواند برای آیندهشان مفید باشد، هرچند هنوز هم خبری از پیشرفت جدی و نزدیک شدن به توافق نهایی با مفاد دقیق و جزئیات معلوم وجود ندارد و قریببه اتفاق آن چیزی که در رسانهها موجود است، مبتنیبر گمانهزنیها و البته عملیات سامانیافته رسانهای است.
عجیبوغریب بودن این ماجرا که به طنز هم کمشباهت نیست، در این مساله است که با انتشار خبر امکان افزایش روابط ایران و چین آمریکاییها و متحدان ریز و درشتشان بهخط شدهاند تا به مستقیمترین حالت ممکن که البته با سیاستورزی پیچیده و پیشین ایالاتمتحده تفاوت معنیداری دارد، این توافق نانوشته را مورد نقد قرار داده و آنقدر از آن بدگویی کنند تا افکار عمومی درون کشور تحتتاثیر قرار گرفته و با فشار به دولت از انعقاد آن جلوگیری کنند. البته عملیات رسانهای بخشی از این فعالیت است و تجمعاتی که منافقین و ضدانقلاب در برخی شهرهای اروپایی بهراه انداختهاند و برخی اقدامات مشابه، بخش دیگری از این پازل.
اما مثال ساده و روشن عملیات رسانهای ذکرشده، خبر دروغ و بیاساس واگذاری جزیره کیش به چینیهاست؛ خبری که بدون انتشار حتی یک برگ سند یا یک داده قابلاعتنا عنوان شده و با تمام توان ازسوی برخی اکانتهای مجازی درحال بازنشر است؛ خبری که بیشتر بهنظر میرسد اکانتهای جعلی و منتسب به منافقین در فضای مجازی آن را نشر دادهاند و حالا بهعنوان یک موضوع پربازتاب در سطح رسانهها مطرح است، تلویزیونهای فارسیزبان در برنامههای متعدد به تحلیل آن میپردازند و... .
در کشور اما از دولتیها تا نمایندگان مجلس و هرجایی که ممکن است موضوع بهنوعی به آن ربطی داشته باشد، این مساله را از اساس تکذیب کردهاند و نهتنها گفتهاند چنین خبری صحت ندارد، که تاکید کردهاند هنوز هیچ توافقی با چینیها امضا نشده است، ولی خب آنقدر فضاسازی سنگین است که شاید کمتر اثری بر افکار عمومی بهویژه آنهایی که در فضای مجازی فعال هستند، داشته باشد. برای مثال، وزیر امور خارجه در اینخصوص گفت: «ما نه یک متر زمین و نه حتی حق بهرهبرداری انحصاری از یک وجب خاک ایران را به چین و هیچ کشور دیگری نداده و نخواهیم داد.» علاوهبر این، امیرحسین قاضیزاده، نایبرئیس اول مجلس شورای اسلامی هم در رشته توئیتی در این خصوص توضیح داد و نوشت: «موضوع واگذاری کیش به چینیها ساخته ذهن متعصب، کینهتوزانه و از سر بیسوادی اپوزیسیون مزدور آمریکا جهت توقف قرارداد ایران و چین است. خوشبختانه متون انگلیسی و فارسی این موافقتنامه در سایتها منتشر و برای پرسشگران خیرخواه و باسواد کشور قابلبررسی است. بهشدت بهدنبال بررسی دقیق و همهجانبه قرارداد ایران و چین توسط مجلس و کارشناسان هستم، اما مخالف هجمه هیجانی، از سر بیاطلاعی و بدون دانش به آن هستم. قطعی است که قرارداد ایران و چین ظرفیت بسیار مناسبی برای توسعه و بهبود تجارت خارجی ایران است؛ باقی ابهامات، طبیعی و قابلرفع هستند. مذاکرات میان ایران و چین طی 5/2سال گذشته انجام شده و البته هنوز ازسوی هیچکدام از دو دولت قطعی نشده است. نمونه این موافقتنامه، موافقتنامه جلوگیری از اخذ عوارض مضاعف میان ایران و هند بود که هفته گذشته در صحن علنی مجلس بررسی و مقرر شد دو کشور میزان عوارض دریافتی را کمتر کنند.»
البته ناگفته نماند که در کنار این توضیحات، اظهارنظر مبهم و غیردقیق محمود احمدیبیغش، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی کشور هم مزید بر علت شد تا رسانههای معاند به هدف خود نزدیک شوند و ساعتها برنامه تلویزیونی رادیویی و دهها یادداشت و گزارش مکتوب در تحلیل خبر دروغی که خود منبع اصلی آن بودند، منتشر کنند.
در این میان اما واکنش آمریکاییها بهویژه کاخسفید به این مساله بیشتر از دیگران قابلتوجه است، چراکه ظاهرا آنها انتظار دارند بعد از این همه دشمنی با مردم ایران، توصیههای آنها و توصیفاتشان از توافق احتمالی تهران–پکن موردقبول جامعه ایرانی قرار گیرد. جالبتوجهتر از همه، موضوع اکانت رسمی توئیتر وزارت امور خارجه آمریکا به زبان فارسی است. این اکانت قرارداد 25ساله ایران-چین را با ترکمانچای مشابه دانسته و درحالیکه خیلیها در ایران برجام را ترکمانچای میدانستند، در رشته توئیتی نوشته است: «ظریف اصرار میورزد که هیچ موضوع مخفی درمورد قرارداد با چین وجود ندارد. هیچ موضوع مخفی درمورد عهدنامه ترکمانچای نیز وجود نداشت، بهجز اینکه هزینه آن را مردم ایران پرداختند. قرارداد ایران و چین یا همان ترکمانچای دوم، به همان قیمت تمام میشود. در این توافقنامه یکجانبه، جمهوری خلق چین از حق امتناع در بستن هر نوع قرارداد نفتی، گازی یا پتروشیمی برخوردار بوده و براساس آن قادر است پیش از اعلان مناقصهها درمورد پذیرش یا رد قراردادها تصمیمگیری کند.»
وزارت امور خارجه آمریکا که با چینیها در چالش بزرگی قرار دارد و حالا درگیری اقتصادی و تعرفهای آنها به تحریمهای دوجانبه سیاسی بر سر ماجرای هنگکنگ هم بدل شده، رشته توئیت خود را اینگونه ادامه داده: «حزب کمونیست چین تنها خواستار استفاده از منابع طبیعی ایران برای پیشبرد اهداف سلطهگرایانه خود در دریای جنوبی چین و قلدری برای کشورهای دیگر در منطقه است. تنها دستاورد مشخص این قرارداد این است که نه مردم ایران از آن سود خواهند برد و نه مردم چین.»
درکنار این موضع البته مایک پمئو هم آرام ننشست و طی هفته گذشته به هر طریقی که توانست، ایران، چین و حتی روسیه را موردانتقاد قرار داد و با وارد کردن اتهامهای مختلف به این سه کشور تلاش کرد علیه آنها فضای منفی بینالمللی ایجاد کند. علاوهبر اینکه او و همکارانش طی هفتههای اخیر با تمرکز بر هرگونه روابط سیاسی و اقتصادی میان کشورهای ایران، چین، روسیه و حتی ترکیه اعلام کردهاند که بسیاری از آنها مقابله خواهند کرد و نسبتبه وضع تحریمهایی در این مورد اقدام میکنند. در چنین شرایطی «فرهیختگان» ابتدا بهسراغ محمود احمدیبیغش، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی رفت و توضیحات تکمیلی و درباره مصاحبه منتشرشده را جویا شد؛ جایی که او اظهارات پیشین خود را تکذیب کرد و گفت که برداشتهای نادرستی از گفتوگوی او در فضای رسانهای و مجازی منتشر شده است؛ توضیحاتی که هرچند صراحت دارد، اما بعید است در ادامه عملیات رسانهای جریانی که خود منتشرکننده ابتدایی این دروغ بود، تغییر ایجاد کند. بعد از آن البته با یکی دیگر از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی هم به گفتوگو نشستیم و علاوهبر توضیحات مربوط به توافق ایران و چین فرصتهای همکاری دو کشور را نیز بررسی کردیم. آنچه از این گفتوگوها و البته دقت در موضع مسئولان کاخسفید برمیآید، بهصراحت نشاندهنده این موضوع است که ایالاتمتحده بههیچ عنوان برنمیتابد که در ماههای پایانی دولت دونالد ترامپ بهویژه زمانی که نیازمند نشان دادن موفقیت در عرصه سیاست خارجی است، ایران بهعنوان یکی از مقاصد اصلی ترامپ بتواند موفقیتی حاصل کند و در عرصه سیاست خارجی و تجارت بینالمللی با دیگر رقیب ایالاتمتحده یعنی چین به توافقات مهم و استراتژیک دست یابد؛ اتفاقی که میتواند درصورت وقوع بهصورت سلسلهوار برخی دیگر از تلاشهای کاخسفید را هم بیثمر کند. برای مثال نزدیکی هرچه بیشتر ایران و چین و روسیه از امکان موفقیت آمریکا در تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران نیز میکاهد و از اینرو ترامپ و همراهانش نیازمند این هستند که به هر ترتیب مقابل این مساله بایستند، خواه با اظهارات رسانهای باشد، خواه با استفاده از منافقین برای تجمع مقابل دفاتر نمایندگی ایران در اروپا و خواه با تلاش برای اجماع بینالمللی در آژانس انرژی اتمی یا شورای امنیت علیه ایران.